eitaa logo
کانال
6 دنبال‌کننده
972 عکس
228 ویدیو
42 فایل
مشاهده در ایتا
دانلود
📸 ناراحتی فعال اپوزیسیون و سردبیر روزنامه کیهان لندن از وفاداری اقشار مختلف به انقلاب و رهبری
📚🔍📚🔍📚 ⬅️سلسله مباحث حدیث شناسی قسمت اول 📝بررسی کتب معتبر حدیث مهدوی 📜در سلسله مباحث حدیث شناسی مهدوی چند نمونه از احادیث معتبر و غیر معتبر را عرض می کنیم بعد از این مقدمات، ان شاءالله روی علائم حتمی و بعضی از علائم غیر حتمی ظهور می رویم، مخصوصا در علامات حتمی روایت ها را بررسی می کنیم. ❌چون متأسفانه در شبکه های اجتماعی و سایت ها و بعضی از سایت های خبری معتبر مطالبی در باب علائم ظهور ذکر می شود که سر سوزنی اعتبار ندارد. 📘ما در عرصه مهدویت 3 کتاب معتبر و دست اول داریم:👇 1⃣الغیبة نوشته علامه نعمانی 2⃣الغیبة نوشته شیخ طوسی 3⃣کمال‌الدین ‌و ‌تمام ‌النعمة شیخ صدوق 👌این 3 کتاب به عنوان 3 کتاب معتبر در عرصه مهدویت است. از بین این 3 کتاب، کتاب الغیبة نعمانی معتبرتر است. ☝️اما یک نکته بسیار مهم؛ ❓آیا معتبر بودن این 3 کتاب به این معنی است که من هر حدیثی از این کتاب ها پیدا کردم معتبر است⁉️ یعنی اگر یک حدیثی را دیدم که آخر متن نوشته منبع از الغیبة نعمانی بگوییم حدیث معتبر است؟ اصلا چنین چیزی نیست. وقتی می گوییم معتبر است منظور نسبت به کتب دیگر احادیث معتبر در آن بیشتر است. و این به معنای اعتبار صددرصدی آن کتاب نیست. 🔸شیعه هیچ کتاب حدیثی ندارد که ادعا بکند صددرصد درست است. (این از افتخارات شیعه است و برای ما ضعف نیست) چون شیخ کلینی، شیخ طوسی، شیخ صدوق، علامه نعمانی، هر چند مقام بالایی داشتند ولی انسان بودند ممکن است یک اشتباهی بکنند و یک حدیث جعلی در کتابشان بیاورند. ❌و از طرفی هم فقط بگوییم این سه کتاب، یعنی بقیه کتاب ها ارشاد مفید، احتجاج شیخ طبرسی و کتب دیگر در عرصه مهدویت آنها معتبر نیست؟ نه چنین حرفی نزدیم این سه کتاب اعتبارش بیشتر است. والا بقیه کتب احادیث معتبر در آنها هست و هیچ کتابی را صددرصد نمی توانیم بگوییم تمام احادیثش درست است. 📲بعضی از این روایت ها که در شبکه مجازی است و زیر مطلب آدرس می دهند فلان کتاب، فلان صفحه.. اصلا دروغ است‼️ شما مراجعه بفرمایید به این صفحه ها چنین چیزی پیدا نخواهید کرد. 🔸مانند قضیه حادثه منا که حدیث جعل کردند ″بحارالأنوار- ج53، ص18″ شما بروید بحار را نگاه کنید چنین حدیثی در آنجا نیست. 👌توصیه حقیر به شما عزیزان این است که این سلسله مباحث حدیث شناسی مهدوی را حتما پیگیری کنید. چون شبکه های اجتماعی پر از احادیث غیر معتبر است و برای ما آزار هنده است که این احادیث جوان های ما و شیعیان ما را از راه اصلی خودش منحرف می کند. 🎤استاد عبادی ۱ @Zendgi_Mantegi ┗━🌹🏴🌴🏴🌹━┛
کانال
مهربانو(خادمیار): سلام علیکم شبتون بخیر تعجیل در امر فرج مولامون ۸تا صلوات بفرستید👌 #بوی_بهشت ۵
۶ ۴ "محبت" 🌷بسم رب الشهداءوالصدیقین🌷 اگه همه بپذیریم که محبت کردن به فرزند 👈 عبادت است دیگه نه تنها که احساس بطالت و خستگی نمی کنیم❌ بلکه وقت میذاریم و با نشاط کامل به فرزندان و خانواده محبت می کنیم😍 برای اینکه بتونیم به خودمون نمره بدیم تو این زمینه بذارید یه داستان واره براتون تعریف کنم 💢💢 👈یه ساعتی از ظهر گذشته بود؛ مامان تو آشپز خونه بود بعد صدای زنگ در اومد و مادر میدونه که الان دخترش از مدرسه میاد✔️
بدون اینکه توجه کنه شروع میکنه به هم زدن غذاش☹️ و دختر حوصله اش سر میره و دو سه بار پشت سرهم زنگ میزنه🔔 مامان که خیلی بر اعصابش مسلط بوده میره سمت در و ایفون رو ور میداره و میگه که چخبرته؟؟؟😖 بعد در را باز میکنه و دوباره میره اشپزخونه که غذاش مثلا نسوزه💢 حالا مردم هم تو خیابون رد میشن و میبینن که با دختره چجوری رفتار کردن و یه پوزخند هم به دختره می زنن😏 دختر هم میاد بالا و بدون سلام میره اتاق خودش مادره باز صداشو بالا میبره سلامت رو گربه خورده؟🐯 دختر هم به زور سلام میده و مادر هم جواب نمیده بعد با صدای بلند میگه لباس هاتو رو زمین پهن نکنی ها❌
دختر میاد آشپزخونه و میگه که غذا کی آماده میشه؟ مادر میگه دندون رو جیگر بزار آماده میشه😢 یکم صبر کنی نمیمیری که بعد دختر می خواد با مادرش حرف بزنه مادر میگه فعلا حوصله ندارم برو اون ور دختر میاد اتاقش و مقابل آیینه میشینه و موهاشو شروع میکنه یهو تلفن زنگ می خوره☎️ مامان میاد و تلفن رو با بی حوصلگی جواب میده بعد که میفهمه دوستش یا خواهرش هست📞 صداش تغییر میکنه و با انرژی بیشتر شروع میکنه به حرف زدن و احوال پرسی و ... دختره هم داره گل سرش رو هی جابه جا میکنه 💢
چانه ی مادر گرم صحبت کردن شده دختره هم با 😳 مادر رو نگا میکنه که چرا حوصله ی حرف زدن با من رو نداشت ولی الان نیم ساعته داره حرف میزنه😒 بعد نیم ساعت که نصف حرفاش مونده با یه عالمه قربون صدقه رفتن خداحافظی میکنه و مادربا لبخند بر لب میاد سمت آشپزخونه😊 میبینه که غذاش می خواسته بسوزه یا ته گرفته از همونجا به دختره میگه مگه کوری؟ نمیدیدی داشتم با تلفن حرف میزدم حواست کجاس پس😟 چقدر این داستان به زندگی خیلی از من و شما شبیه هست😕 بذارید ادامه ی داستان رو چند ساعت دیگه بگم ببینیم به چه نتیجه ای میرسیم👌 اللهم صل علی محمد و آل محمد وعجل فرجهم التماس دعای فرج و شهادت👌🌷✋ ان شاءالله
۷ ۵ "محبت" 🌷بسم رب الشهداءوالصدیقین🌷 دختر خانمی که تو داستان ما بود امشب هم هنوز داستانش ادامه داره ببینیم که این دختر خانم آخرش چی میشه👌 بالاخره با همه ی اتفاق ها پدر هم از سر کار میاد خونه✔️ دختر که حسابی به سر و رویش رسیده؛ به استقبال پدر میره👌 اما پدر هم مثل همیشه بی حوصله و سرد با او برخورد میکنه❌ و آب یخی روی سر دختر می ریزه💧 سفره پهن شده و دختر طوری نشسته که روبروی پدر باشه😊 با هر قاشقی که در دهانش میذاره به پدرش نگاه میکنه😌 پدر هم انگار نه انگار که دخترش داره نگاش میکنه تحمل دختر تموم میشه😣 بعد به پدرش میگه باباجون موهام قشنگ شده؟
پدر هم با بی میلی یه نگا به دخترش میندازه و میگه که خوبه😒 بعد هم سرش رو بر میگردونه درحالی که مواظبِ قاشقش به چشمش نره تلویزیون رو نگا میکنه💢 دوباره یه صبح دیگه آغاز میشه روز از نو روزی از نو💢 پدر مثل همیشه زودتر از خونه میره بیرون دختر بیدار میشه و مادر صبحانه رو براش گذاشته رو میز و خودش هم رفته سراغ کارهاش☹️ این دختره دو سه لقمه می خوره و میره مدرسه دیگه ذهن این دختر چند روزه که مشغول هست دوس داره بایکی صحبت کنه✔️ و اگه با افراد خوب رفاقت کنه دختره راه خوبی رو طی میکنه✅ و اگه خدای نکرده افراد ناباب بیان سراغش دیگه معلوم نیست از کجا سر در بیاره❌ ما نمیگیم که همه ی پدر مادرهای کم محبت اینقدر سرد و بی روح با فرزندشون برخورد میکنن📛 ولی تاثیر خودش را میذاره به هر حال باید خیلی مراقب باشیم💢 با این داستان واره می تونیم میزان محبت خودمون رو بسنجیم👌
۸ ۶ "محبت" 🌷بسم رب الشهداءوالصدیقین🌷 👈پرده ی دیگه ای از این داستان را بخونیم مادر در حال درست کردن غذا هستش زنگ در به صدا در میاد و مادر میدونه که دختر🌷ش پشت در هست خیلی زود به سمت آیفون میاد و آیفون را ورمیداره📞 همین که صدای دخترش رو میشنوه؛ با صدایی پر از شادی و نشاط سلام میده و در را باز میکنه🚪 بعد به سمت آشپزخانه میره و یه لیوان شربت که از قبل آماده کرده بوده رو ورمیداره و به استقبال دخترش میاد😍 مادر به استقبال می آید و سلام می دهد و دختر هم جواب سلام می دهد و شربت را به دخترش تعارف میکنه و بعد به دخترش می گوید دخترم برو لباس هات رو دربیار تا ناهار بچینیم✔️
بلافاصله دختر هم به کمک مادر می آید و مادر از دخترش در مورد اتفاق های داخل مدرسه می پرسد👌 دختر با آب و تاب تعریف می کند و مادر هم با علاقه گوش می دهد👂 مادر و دختر در حال حرف زدن هستن که تلفن به صدا در میاد☎️ مادر گوشی رو ورمیداره؛ میبینه که دوستش هست یه سلام و احوال پرسی مختصری رو انجام میده و بعد به دوستش میگه ببخشید دخترم تازه از مدرسه اومده سرفرصت خودم تماس میگیرم👌 پدر وارد خانه میشه و دختر هم به استقبال پدرش میره😍 و پدر با اینکه از صب سرکار بوده انگار نه انگار که خسته است👏