کانال
مهربانو(خادمیار): سلام علیکم شبتون بخیر تعجیل در امر فرج مولامون ۸تا صلوات بفرستید👌 #بوی_بهشت ۵
#بوی_بهشت ۶
#گزاره_های_رفتاری ۴
"محبت"
🌷بسم رب الشهداءوالصدیقین🌷
اگه همه بپذیریم که محبت کردن به فرزند
👈 عبادت است
دیگه نه تنها که احساس بطالت و خستگی نمی کنیم❌
بلکه وقت میذاریم و با نشاط کامل
به فرزندان و خانواده محبت می کنیم😍
برای اینکه بتونیم به خودمون نمره بدیم تو این زمینه
بذارید یه داستان واره براتون تعریف کنم
💢💢
👈یه ساعتی از ظهر گذشته بود؛ مامان تو آشپز خونه بود
بعد صدای زنگ در اومد و مادر میدونه که الان دخترش از مدرسه میاد✔️
بدون اینکه توجه کنه
شروع میکنه به هم زدن غذاش☹️
و دختر حوصله اش سر میره و دو سه بار پشت سرهم
زنگ میزنه🔔
مامان که خیلی بر اعصابش مسلط بوده
میره سمت در و ایفون رو ور میداره و میگه که
چخبرته؟؟؟😖
بعد در را باز میکنه و دوباره میره اشپزخونه که
غذاش مثلا نسوزه💢
حالا مردم هم تو خیابون رد میشن و میبینن که
با دختره چجوری رفتار کردن و یه پوزخند هم به دختره می زنن😏
دختر هم میاد بالا و بدون سلام میره اتاق خودش
مادره باز صداشو بالا میبره سلامت رو گربه خورده؟🐯
دختر هم به زور سلام میده و مادر هم جواب نمیده
بعد با صدای بلند میگه لباس هاتو رو زمین پهن نکنی ها❌
دختر میاد آشپزخونه و میگه که غذا کی آماده میشه؟
مادر میگه دندون رو جیگر بزار آماده میشه😢
یکم صبر کنی نمیمیری که
بعد دختر می خواد با مادرش حرف بزنه
مادر میگه فعلا حوصله ندارم برو اون ور
دختر میاد اتاقش و مقابل آیینه میشینه و موهاشو شروع میکنه
یهو تلفن زنگ می خوره☎️
مامان میاد و تلفن رو با بی حوصلگی جواب میده
بعد که میفهمه دوستش یا خواهرش هست📞
صداش تغییر میکنه و با انرژی بیشتر شروع میکنه
به حرف زدن و احوال پرسی و ...
دختره هم داره گل سرش رو هی جابه جا میکنه 💢
چانه ی مادر گرم صحبت کردن شده
دختره هم با 😳 مادر رو نگا میکنه که
چرا حوصله ی حرف زدن با من رو نداشت ولی الان نیم ساعته
داره حرف میزنه😒
بعد نیم ساعت که نصف حرفاش مونده
با یه عالمه قربون صدقه رفتن خداحافظی میکنه
و مادربا لبخند بر لب میاد سمت آشپزخونه😊
میبینه که غذاش می خواسته بسوزه یا ته گرفته
از همونجا به دختره میگه مگه کوری؟
نمیدیدی داشتم با تلفن حرف میزدم
حواست کجاس پس😟
چقدر این داستان به زندگی خیلی از من و شما شبیه هست😕
بذارید ادامه ی داستان رو چند ساعت دیگه بگم
ببینیم به چه نتیجه ای میرسیم👌
اللهم صل علی محمد و آل محمد وعجل فرجهم
التماس دعای فرج و شهادت👌🌷✋
ان شاءالله
#بوی_بهشت ۷
#گزاره_های_رفتاری ۵
"محبت"
🌷بسم رب الشهداءوالصدیقین🌷
دختر خانمی که تو داستان ما بود
امشب هم هنوز داستانش ادامه داره
ببینیم که این دختر خانم آخرش چی میشه👌
بالاخره با همه ی اتفاق ها پدر هم از سر کار میاد خونه✔️
دختر که حسابی به سر و رویش رسیده؛
به استقبال پدر میره👌
اما پدر هم مثل همیشه بی حوصله و سرد با او برخورد میکنه❌
و آب یخی روی سر دختر می ریزه💧
سفره پهن شده و دختر طوری نشسته که روبروی پدر باشه😊
با هر قاشقی که در دهانش میذاره
به پدرش نگاه میکنه😌
پدر هم انگار نه انگار که دخترش داره نگاش میکنه
تحمل دختر تموم میشه😣
بعد به پدرش میگه باباجون موهام قشنگ شده؟
پدر هم با بی میلی یه نگا به دخترش میندازه و میگه
که خوبه😒
بعد هم سرش رو بر میگردونه درحالی که مواظبِ قاشقش به چشمش نره
تلویزیون رو نگا میکنه💢
دوباره یه صبح دیگه آغاز میشه
روز از نو روزی از نو💢
پدر مثل همیشه زودتر از خونه میره بیرون
دختر بیدار میشه و مادر صبحانه رو براش گذاشته رو میز و
خودش هم رفته سراغ کارهاش☹️
این دختره دو سه لقمه می خوره و میره مدرسه
دیگه ذهن این دختر چند روزه که مشغول هست
دوس داره بایکی صحبت کنه✔️
و اگه با افراد خوب رفاقت کنه دختره
راه خوبی رو طی میکنه✅
و اگه خدای نکرده افراد ناباب بیان سراغش دیگه
معلوم نیست از کجا سر در بیاره❌
ما نمیگیم که همه ی پدر مادرهای کم محبت اینقدر
سرد و بی روح با فرزندشون برخورد میکنن📛
ولی تاثیر خودش را میذاره به هر حال باید خیلی مراقب باشیم💢
با این داستان واره می تونیم میزان محبت خودمون رو بسنجیم👌
#بوی_بهشت ۸
#گزاره_های_رفتاری ۶
"محبت"
🌷بسم رب الشهداءوالصدیقین🌷
👈پرده ی دیگه ای از این داستان را بخونیم
مادر در حال درست کردن غذا هستش
زنگ در به صدا در میاد و مادر میدونه که
دختر🌷ش پشت در هست
خیلی زود به سمت آیفون میاد
و آیفون را ورمیداره📞
همین که صدای دخترش رو میشنوه؛ با صدایی پر از شادی و نشاط سلام میده و
در را باز میکنه🚪
بعد به سمت آشپزخانه میره و یه لیوان شربت که
از قبل آماده کرده بوده رو ورمیداره و به استقبال دخترش میاد😍
مادر به استقبال می آید و سلام می دهد
و دختر هم جواب سلام می دهد و شربت را به دخترش تعارف میکنه
و بعد به دخترش می گوید دخترم برو لباس هات رو دربیار
تا ناهار بچینیم✔️
بلافاصله دختر هم به کمک مادر می آید و مادر از
دخترش در مورد اتفاق های داخل مدرسه می پرسد👌
دختر با آب و تاب تعریف می کند و مادر هم
با علاقه گوش می دهد👂
مادر و دختر در حال حرف زدن هستن که
تلفن به صدا در میاد☎️
مادر گوشی رو ورمیداره؛ میبینه که دوستش هست
یه سلام و احوال پرسی مختصری رو انجام میده
و بعد به دوستش میگه ببخشید دخترم تازه از مدرسه اومده
سرفرصت خودم تماس میگیرم👌
پدر وارد خانه میشه و دختر هم به استقبال پدرش میره😍
و پدر با اینکه از صب سرکار بوده
انگار نه انگار که خسته است👏
👌به گرمی او رو تحویل می گیرد
به قدری پدر از دیدن دخترش خوشحال شده که
انگار از صبح اصلا کار نکرده😊
سرسفره ی غذا دختر به پدر نگا میکنه
و پدر هم به دخترش😍
بعد به دخترش میگه چقدر زیبا شدی🌷
تو همیشه زیبایی ولی وقتی که گل سر میذاری
خیلی خوشگل تر میشی😍
دختر هم با اینکه در پوست خود نمیگنجه
از رفتار پدر خجالت میکشه😌
زیر لب؛ لبخندی میزنه
صبح زود هم وقتی پدر می خواهد سرکار بره
اول دخترش رو میبوسه😍
و بعد از مادر خداحافظی میکنه و از خونه میره بیرون✔️
دختر هم از خواب که بیدار میشه
با مادر صبحانه می خوره
و بعد با مهربانی از مادر جدا میشه و به مدرسه میره✅
اگه تو خونه هامون چنین رفتارهایی
برقرار باشه✔️
و کانون خونه سرشار از محبت باشه
فرزندانمون هم خوب تربیت میشن
ان شاءالله
اللهم صل علی محمد و آل محمد وعجل فرجهم
التماس دعای فرج و شهادت👌🌷✋
ان شاءالله