کانال
#رازنگاه_حضرت_زینب سلام الله علیها ۲۲ 🌷بسم رب الحسین علیه السلام🌷 ششمین مورد از بلاهایی که برای ما
#رازنگاه_حضرت_زینب سلام الله علیها ۲۳
🌷بسم رب الحسین علیه السلام🌷
از بین بلاها؛ بلایی که به واسطه
#گناهان نازل میشه😣
قابل مدیریت است
در روایات هم راه کارهایی برای جلوگیری
از این بلاها ذکر شده✔️
۱. #دفع بلا با دعا
حضرت علی علیه السلام در نهج البلاغه می فرماید
👈 وادفعوا امواج البلاء بالدعا
امواج بلا رو با دعا کردن دفع کنید💢
۲. دفع بلا با #انفاق و صدقه
امام صادق فداش بشم می فرماید:
👈 هرکس در روز یا شب #صدقه بدهد
خداوند از او غم و اندوه و مرگ بد رو دور می کند✔️
در یه روایت دیگه می فرماید
⇐ صدقه ای که خداوند آن را دوست داره😍
عبارت است از
الف. اصلاح میان مردم هرگاه رابطه شان تیره شده😢
ب. نزدیک کردن آن ها به یکدیگر هرگاه از هم دور شدند
۳. صله رحم
امام علی علیه السلام می فرماید
⇦ صله رحم نعمت ها رو فراوان می کنه
و سختی ها رو از بین می بره✅
امام باقرعلیه السلام می فرماید
👈 صله رحم؛ اعمال را پاکیزه؛ اموال را بسیار؛
بلا رو دفع می کند و حساب قیامت رو آسان می کنه💢
۴. استغفار کردن
در حدیثی از پیغمبر اکرم صلوات الله علیه آمده که فرمودند
👈 گاه ابرغبار گونه ای بر دلم می نشیند
و من هر روز #هفتادبار از خدا آمرزش می خواهم
امام صادق علیه السلام نیز می فرماید
⇦ رسول خدا! هیــــــچ گاه از مجلسی بلند نمیشد
مگر اینکه ۲۵ مرتبه استغفار می کرد✔️
چه خوبه که ماهم اینا رو الگو قرار بدیم
مثل #شهدای عزیزمون😍
تو خاطرات شهید ححججی اومده که
👈 ایشون وقتی چشمش به نامحرم میفتاد👀
اون روز رو کلی استغفار می کرد و روز بعدش روزه می گرفت👌
کانال
🌸 #سرگذشت ارواح در عالم برزخ (قسمت ۲۲) بخاطر دلخراش بودن صحنه رویم را به سمت چپ برگرداندم اما از د
🌸 #سرگذشت ارواح درعالم برزخ
(قسمت ۲۳)
پس از شنیدن حرفهای نیک مقداری دلم آرام گرفت و سپس با نیک از آنجا دور شدیم.
رفتیم تا به شخصی رسیدیم که دستانش را جلو گرفته و با احتیاط قدمهای کوتاه برمیداشت..
نیک به او اشاره کرد و گفت : این شخص از وقتی از غار بیرون آمده کور شده. آنگاه به یک جاده انحرافی اشاره کرد و گفت:این جاده دنیا پرستان است که او به زودی وارد آن میشود.
پرسیدم چرا؟ گفت چون دنیا را به آخرت و دنیا پرستان را به مومنین ترجیح میداده است.. این افراد بزرگترین ضرر و زیان را برای خود خریده اند ...
دوباره به راه افتادیم. راه مستقیم را به خوبی طی کردیم. گاهی از کسی جلو میزدیم و گاهی دیگران از ما سبقت میگرفتند.. در مسیر خود آدمهای گوناگونی میدیدیم.
آدمهایی که دو زبان داشتند که از دهانشان بیرون زده بود و اتش از آنها زبانه میکشید و میسوزاندشان که به گفته ی نیک اینها دورو و منافق صفت بودند.
همچنین افرادی که اعمال منافی عفت و لذتهای نامشروع را مرتکب شده بودند را در حالی مشاهده کردیم که لگامی از آتش بر دهان🔥 آنها زده شده بود و میسوختند.
اما از همه زجرآورتر جاده انحرافی زنان بود. این مسیر به بیابانی ختم میشد که زنان بسیاری در آن عذاب میشدند.
عده ای به موهایشان آویزان شده بودند که نتیجه نشان دادن موها به نامحرم بود.
گروهی دیگر از زنان زیر فشار ماموران مشغول خوردن گوشت بدن خود بودند چون اینها در دنیا خود را برای نامحرمان زینت کرده بودند و باعث از هم پاشیدن زندگی های بسیاری شده بودند.
برخی نیز سرشان به شکل خوک و بدنشان به شکل الاغ بود چرا که در دنیا به سخن چینی عادت داشتند.
آنچه شگفتی مرا در تمام این صحنه ها بر انگیخته بود این بود که نیک های آنان همگی صدها متر دورتر بودند و از هدایت و کمک به صاحب خود عاجز بودند...
براحتی مسافت زیادی را پیمودیم تا به یک گردنه رسیدیم. در پشت تپه سرو صداهای زیادی می آمد.
وقتی به بالای تپه رسیدیم از آنچه دیدم بسیار متعجب شدم و ترس و اضطراب وجودم را فرا گرفت.
✅جاده و بیابانهای اطراف آن پر بود از ماموران الهی و اشخاصی که گیر افتاده بودند.
هرکس قصد عبور از جاده را داشت شدیدا کنترل میشد.
آهسته به نیک گفتم : اینجا چه خبر است؟
نیک گفت: اینجا گذرگاه مرصاد است.
گفتم: گذرگاه مرصاد چیست؟
گفت: محل رسیدگی به حق الناس...
اینجا اگر کوچکترین حقی از مردم بر گردنت باشد ازکشتن انسان گرفته تا سیلی و بدهکاری،همه ی اینها باعث گرفتاری تو می شود...
ادامه دارد...