eitaa logo
زندگی نامه شهیدان
783 دنبال‌کننده
7هزار عکس
1.3هزار ویدیو
93 فایل
بِســـمِ الله الرّحمــنِ الرّحیــم أُوْلَئِکَ الَّذِینَ امْتَحَنَ اللَّهُ قُلُوبَهـمْ لِلتَّقـوَی آن‌ها کسانی‌اندکه خدا قلب‌هاشان را برای تقـوا امتحان کرده. @fendreck @KhademAllah7 @Maghadam1234 ✅🌷حمایت شمادلگرمی ماست🌷🇮🇷
مشاهده در ایتا
دانلود
به پا دارید.. رسم شهدا ترک نماز نبود حتی در شرایط سخت... اگر به نماز های احمد کاظمی نگاه میکردیم میدیدیم یکپارچه عشق و معنویت بود. هیچ وقت با حالت خستگی و پراکندگی ذهنی نماز نمیخواند. کسانی که در کنار احمد نماز خوانده اند، صدای خشوع و تضرع توأم با دل شکستگی او را هنگام رکوع و سجود به یاد دارند. چرا که او واقعا انسان مؤمن و مسلط بر نفس خویش بود. 📚 منبع : سردار سرتیپ فدوی (ماهنامه شاهد یاران – ص۲۵) 🌷 "حاج قاسم سلیمانی" می‌گوید: هیچ نمازی ندیدم، که احمد بخواند و در قنوت یا در پایان نماز گریه نکند؛ و پیوسته این ذکر: «یا رب الشهدا، یا رب الحسین، یا رب المهدی » ورد زبان احمد بود و بعد گریه می کرد. 🕊 ✨☘ ‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌
بر اعمال آنها هیچ نتیجه‏ ای مترتب نیست، هیچ تأثیری بر عالم وجود ندارند، اگرچه زندگی می‏‌کنند ولی مرده‌اند، بین زندگی و مرگ آنها تفاوتی وجود ندارد. اینان برای آنکه نمیرند، آنقدر خود را کوچک می‏‌کنند که گویا مرده‌‏اند؛ همیشه تسلیم قیود ذلت‏‌بار و شرایط ننگینی هستند که زندگی بر آنها تحمیل می‏‌کند. آنها شرف و حیثیت خود را می‏‌دهند، شخصیت و ارزش انسانی خود را فدا می‏‌کنند، روح خود را از دست می‏‌دهند، حیات حقیقی خود را نابود می‏‌کنند تا زندگی مادی جسد را تأمین نمایند، مانند کرمی که در لجن می‏لولد و خوش است که بوی تعفن ننگ و ذلت و پستی را استشمام می‏‌کند و با ننگ و ذلت نفسی می‏‌کشد 🌷 ╭═━⊰🏴🕊🌷🏴⊱━═╮ @zendgy_namy_shahidan ╰═━⊰🏴🕊🌷🏴⊱━═╯
اما انسان‏‌های آزاده ممکن است کوتاه زندگی کنند؛ ولی تا آنجا که زنده هستند، براستی زندگی می‏‌کنند و به اختیار خود نفس می‏‌کشند، سرور و آقای حیات خود هستند، از کسی و چیزی نمی‏‌ترسند، محکوم اراده دیگری نیستند، دیگران تسلیم او هستند، محیط تحت تأثیر اراده او قرار می‏‌گیرد، خواسته او در همه‏ جا جاری می‌‏شود. تا زنده است به‌ راستی زندگی می‏‌کند،‌ از مرگ نمی‏‌ترسد، هیچ‏ چیزی آزادی او را محدود نمی‏‌کند، هیچ عاملی حتی مرگ او را ذلیل و زبون نمی‏‌نماید و هنگامی که مرگ فرا رسید، با کمال افتخار و شرف آن را می‏‌پذیرد و زندگی پر ثمر دیگری را شروع می‏‌کند. رمز قدرت و شخصیت او در همین جاست که اسیر زندگی نیست، به خاطر زندگی حاضر نیست که شخصیت انسانی خود را از دست بدهد و از نظر روحی بمیرد. 🌷 ╭═━⊰🏴🕊🌷🏴⊱━═╮ @zendgy_namy_shahidan ╰═━⊰🏴🕊🌷🏴⊱━═╯
انسانی می‏‌تواند زندگی حقیقی داشته باشد که اسیر و برده زندگی نگردد، هیچ‏ چیز حتی خود زندگی، او را به قید و بند اسارت و ذلت نکشاند،‌ آزاد و مختار باشد و تا وقتی که زنده است، با افتخار و شرف زندگی کند و هنگامی که مرگ فرارسید، آن را با آغوش باز بپذیرد که خود مبدأ حیات اخروی و تکامل بزرگتر و مهمتری است. این انسان تا وقتی که زنده است، به‌راستی زندگی می‏‌کند، آقا و سرور خود می‏‌باشد، از موجودیت خود ذلت می‏‌برد و جسم مادی او وسیله‌‏ای برای روح او و شخصیت انسانی اوست، و چون از مرگ نمی‏‌ترسد قدرتمند است و دیگران در مقابل اراده او تعظیم می‏‌کنند... 🌷 ╭═━⊰🏴🕊🌷🏴⊱━═╮ @zendgy_namy_shahidan ╰═━⊰🏴🕊🌷🏴⊱━═╯
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
از پاوه تا سردشت، همه‏ جا اکبر پیش‏قراول بود اکبر، شهید بزرگوار ما، ‏چنین زندگی آزاد و ثمربخشی را انتخاب کرده بود؛ آزاد و بدون ترس و وحشت از هیچ ‏چیز و هیچ‏‌کس زندگی می‏‌کرد و فقط در مقابل خدا تسلیم بود و از هیچ قدرتی و ابرقدرتی نمی‏‌ترسید و زندگی دنیایی او و حیات اخروی او هر دو پربار و ثمربخش بود. سراسر زندگی کوتاهش لبریز از پاکی، فداکاری، شجاعت و مبارزه علیه ظلم و طاغوت بود. او آرزو داشت که زندگی خود را به سرنوشت اصحاب حسین(ع) پیوند دهد و برای همیشه در عداد گلگون کفنان حیات درآید، و همه وجود خود را وقف چنین راه مقدسی کند؛ و سرانجام به آرزوی خود رسید. 🌷 ╭═━⊰🏴🕊🌷🏴⊱━═╮ @zendgy_namy_shahidan ╰═━⊰🏴🕊🌷🏴⊱━═╯
اکبر یکی از همان شیعیان راستین بود که دعوت خونین و انقلابی حسین(ع) را لبیک گفت، علیه طاغوتیان قیام کرد، و همه وجود خود را وقف راه خدا نمود و به همه جاذبه‌های زندگی و قید و بندهای حیات، پشت ‏پا زد؛ آزاد زیست و آزادانه وارد معرکه نبرد شد و با سلطه شیطانی طاغوتیان به سختی درافتاد و همه‏‌جا در صحنه‌های جنگ حق و باطل، پیش‏‌قراول مبارزان از جان گذشته بود. هر کجا که ضدانقلاب سربرافراشت، فوراً آماده نبرد و فداکاری شد. هر کجا که طاغوتیان سرنوشت انقلاب را مورد تهدید قرار دادند، جان خود را سپر بلا کرد، در معرکه‏‌های سخت و خطرناک خرمشهر، و بعد در نبردهای خونین کردستان، از پاوه تا سردشت، همه‏ جا اکبر پیش‏قراول بود، همه‏ جا حماسه خلق می‏‌کرد، همه‏ جا ستاره رزمندگان از جان گذشته بود... . 🌷 ╭═━⊰🏴🕊🌷🏴⊱━═╮ @zendgy_namy_shahidan ╰═━⊰🏴🕊🌷🏴⊱━═╯
هنگامی که صدام کثیف، به فرمان طاغوت‌‏ها و ابرقدرت‏‌ها به خاک عزیز ایران حمله کرد و نیروی کفر تا نزدیکی‏‌های اهواز پیش آمد، اکبر عزیز ما نیز همراه دوستان دیگر خود وارد نبرد شرف و افتخار شد و همه‏‌جا حضورش مشهود بود و وجودش مثل خورشید می‏‌درخشید. تا سرانجام در شب تاسوعای حسینی، در نبرد معروف نجات‏‌بخش رزمندگان در سوسنگرد شرکت کرد، مشتاقانه پیش می‏‌تاخت و هنگامی که گردوغبار نیروهای زرهی دشمن در چندصدمتری ما نمودار شد، سر از پا نمی‏‌شناخت، روحش از این قفس جهان به ستوه آمده بود، آرزوی پرواز داشت و شتابان به سوی شهادت پیش می‏‌رفت. با تانک‏‌ها درگیر شدیم. 50تانک و نفربر و صدها کماندوی عراقی در مقابل ما مشغول آرایش شدند. 🌷 ╭═━⊰🏴🕊🌷🏴⊱━═╮ @zendgy_namy_shahidan ╰═━⊰🏴🕊🌷🏴⊱━═╯
تانک‌‏ها در یک خط به سوی ما حرکت کردند و کماندوها در پشت سر تانک‌‏ها و مسلسل به دست به راه افتادند. یکی از جوانان ما اولین تانک را با یک موشک آر.پی.جی7 هدف قرار داد و سرنشینان تانک بیرون پریدند و گریختند. تانک دیگری برای دور زدن و محاصره کردن ما حرکت کرد و به سرعت خود را به روی جاده سوسنگرد در پشت سر ما رسانید و روی آسفالت جاده مستقر شد و توپ و مسلسل خود را متوجه ما کرد. رزمندگان ما که دیگر موشک آر.پی.جی7 نداشتند، مشت‏‌ها را گره کردند و «الله ‏اکبر» گویان به سوی تانک حمله کردند. 🌷 ╭═━⊰🏴🕊🌷🏴⊱━═╮ @zendgy_namy_shahidan ╰═━⊰🏴🕊🌷🏴⊱━═╯
تانک نیز وحشت‏زده، جهت خود را تغییر داد و به سوی جنوب گریخت و من به دوستانم که حدود 25نفر بودند، توصیه کردم که همچنان آن تانک را دنبال کنند و خود نیز مدتی با آنها رفتم تا از حلقه محاصره 50تانک دشمن خارج شوند، ولی خود برگشتم؛ زیرا می‏‌خواستم که توجه دشمن را به خود جلب کنم تا از درگیری با دوستان ما منصرف شوند و لبه تیز حمله خود را متوجه ما کنند. من خوش داشتم که در این نبرد تنها باشم؛ بنابراین از دوستانم جدا شدم و به سرعت به سوی سوسنگرد حرکت کردم که در جهت دشمن بود. 🌷 ╭═━⊰🏴🕊🌷🏴⊱━═╮ @zendgy_namy_shahidan ╰═━⊰🏴🕊🌷🏴⊱━═╯
خیلی سعی داشتم که اکبر عزیزم را همراه دوستان دیگرم بفرستم و خود تنها بروم؛ ولی اکبر پابه ‏پای من می‏‌آمد. چندبار به او تذکر دادم که با دیگران برود. با لبخندی طعنه‌‏آمیز مرا ملامت کرد که چرا چنین درخواستی از او می‏‌کنم، و مصمم‏‌تر مرا دنبال می‏‌کرد و لحظه‏ به ‏لحظه موضع دشمن را به من می‏‌گفت. ما از کناره جنوبی جاده سوسنگرد حرکت می‏‌کردیم و دشمن در طرف شمالی جاده قرار داشت و هر لحظه به جاده نزدیک‏تر می‏‌شد و اکبر سرک می‌‏کشید و می‏‌گفت: «دشمن به فاصله صدمتری رسید.» «دشمن هم‏‌اکنون به پنجاه‏ متری ما رسیده است» 🌷 ╭═━⊰🏴🕊🌷🏴⊱━═╮ @zendgy_namy_shahidan ╰═━⊰🏴🕊🌷🏴⊱━═╯
هدایت شده از حجاب و عفاف🧕🏻
🥀🍂🍁🥀🍂🍁 🌷این سنگ قبر هر انسانی رو شوکه می‌کنه 😔 🧕🏻حجـــــاب و عفــــاف🧕🏻   . ┈┉┅━❀🌺❀━┅┉┈ 「⃢🦋➺@hejab_o_efaf ┈┉┅━❀🌺❀━┅┉┈