eitaa logo
زندگی نامه شهیدان
796 دنبال‌کننده
6.5هزار عکس
1.3هزار ویدیو
93 فایل
بِســـمِ الله الرّحمــنِ الرّحیــم أُوْلَئِکَ الَّذِینَ امْتَحَنَ اللَّهُ قُلُوبَهـمْ لِلتَّقـوَی آن‌ها کسانی‌اندکه خدا قلب‌هاشان را برای تقـوا امتحان کرده. @fendreck @KhademAllah7 ✅🌷حمایت شمادلگرمی ماست🌷🇮🇷
مشاهده در ایتا
دانلود
🔻پرسیدند چه موشک هایی استفاده شده ا‌ند 🔸 احتمالا تعداد قابل توجهی موشک رضوان استفاده شده باشند که با موشک‌های سوخت جامد خیبرشکن که مانوور آن را هم در پستی دیدیم همراه بوده ا‌ند. 🔹 موشک‌های رضوان هزینه تولید بسیار کمی‌ دارند و به طور انبوه و مخصوصا برای اشباع پدافند ساخته شده ا‌ند. بدین روی ایران بیشتر از موشک‌های قدیمی‌ خود استفاده کرده است. 🔸رضوان موشکی بر پایه اسکاد روسی می‌‌باشد از جمله قدیمی‌ترین موشک‌های ایرانی‌ است! این حمله موشکی فقط یک دست گرمی‌ بود! 🔹در اینجا هم صحنه‌های ناب دیگری از اصابت‌های پی در پی کلاهک‌های بالستیک ایرانی‌ را می‌بینید که به خوبی‌ از سد پدافندی صهیونیستی عبور میکنند. این حمله چندین موج نداشت، اگر موج‌های بیشتری میداشت صهیونیست‌ها زیر ساطور محض می‌‌بودند! هیچ هایپرسونیک و موشک سنگینی‌ هم شلیک نشده!
🔻منبع آگاه: حمله ایران در چند مرحله طراحی شده و در هر مرحله به اقتضای شرایط شدیدتر از مرحله قبل خواهد بود.
حاجی حسابی جات خالیه🥀💔🇵🇸🇮🇷
هدایت شده از 🧕🏻حجاب و عفاف🧕🏻
6.38M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
🔘سرلشکر باقری: عملیات وعدۀ صادق با رمز یا رسول‌الله با موفقیت انجام شد 🔻علت این عملیات عبور رژیم صهیونیستی از خطوط قرمز ایران بود. 🔻ما این عملیات را منتج به نتیجۀ کامل می‌بینیم و قصدی بر ادامۀ عملیات وجود ندارد اما اگر رژیم صهیونیستی پاسخ بدهد، عملیات بعدی ما بسیار بزرگ‌تر خواهد بود. 🌷 ╭═━⊰🍃🕊🌷🍃⊱━═╮ @zendgy_namy_shahidan ╰═━⊰🍃🕊🌷🍃⊱━═╯
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
پاسخت با قرآن شهید سید حسین میررضی به روایتِ سردار فضلی شهید میررضی در مدیریت جبهه های حق علیه باطل کارآمدی بالایی داشت و در دفاع مقدّس همواره مورد اعتماد امام (ره) بود، ایشان با وجود آگاهی به مسائل سیاسی هرگز در این مسیر خلاف تدبیر رهبری عمل نکرد. او انسانی فهیم، بصیر و بسیار دلسوز بود و ابداع روشهای دفاعی جدید، حضور در میادین خط مقدم و شب های عملیات از مهمترین برنامه های شهید میررضی برای ثبت وقایع دفاع از میهن اسلامی بود که همیشه بر آنها مداومت می کرد. شهید سید حسین میررضی در سال ۱۳۶۵ از طریق سپاه به سفر حج شرفیاب شد و با روحیه عالی به صحنه های جنگ اعزام شد. درجبهه یکی از همرزمان ایشان پرسید حاجی شما برای چه دوباره به جبهه آمده ای؟ هدف شما چیست؟ او بدون اینکه سخنی بگوید قرآن را از جیبش بیرون آورد، به من نشان داد و دوباره در جیب گذاشت. شهید سید حسین میررضی پنج سال متوالی در جبهه ها بود و هفت بار مجروح شد ولی برای رسیدن به اهداف خود که همان استواری انقلاب اسلامی بود هرگز از پای ننشست. در عملیات کربلای ۵ در شرق بصره رزمندگان وقتی می خواستند به طرف دشمن یورش ببرند همرزمان به ایشان گفتند که شما به خط مقدم نروید، او گفت: «نمی شود من بچه های مردم را به خط مقدم بفرستم و خودم در عقب جبهه بمانم. حداقل باید ببینم که آتش دشمن چقدر است؟» یکی از رزمندگان به نام آقای حسینی می گوید: «وقتی سید میررضی جلو رفت، ما سریع خودمان را به او رساندیم. من پیکر مطهر ایشان را به آغوش کشیدم و گفتم حاجی التماس دعا و او گفت: من از شما التماس دعا دارم مگر من چه کسی هستم که شما از من التماس دعا داشته باشید؟»
دو نفر و یک کارت! دیدار با امام به روایت برادر باقری شب نوزدهم ماه مبارک رمضان بود که حسین به سراغ من آمد و گفت: دوست داری با هم به ملاقات امام (ره) برویم؟… دلم پر می کشید برای دیدن امام، اما من کارمند سپاه نبودم و بدون کارت، این کار، امکان پذیر نبود. گفتم: من که کارت ندارم! سید حسین گفت: کاری ات نباشد… مرا با اصرار راهی کرد… جلوی درب بیت امام، کارت سپاهش را به من داد و گفت برو. تازه فهمیدم نقشه اش چه بوده. کارت را نگرفتم. نمی توانستم قبول کنم که من بروم امام را زیارت کنم و او پشت در بماند. همان لحظه یکی از دوستانش را دیدیم. او میررضی را شناخت. وقتی موضوع را فهمید، گفت: من مأمور حراست بیت هستم… بیایید برویم. با هماهنگی او، توانستیم هر دو نفرمان با یک کارت، به دیدار امام‌مان مشرف شویم… بعد از نماز جماعت، بر سر سفره افطاری نشستیم و شهیدان سید حسین میررضی و غلامرضا کیانپور، مقداری از غذا را به عنوان تبرّک به منزل بردند. می خواستند خانواده شان هم از طعام سفره فرزند زهرا (س) تناول کنند. مراسم که تمام شد، سریع به خانه بازگشتیم. سید، یک ساعتی را کنار همسر و فرزندانش ماند و بعد به سپاه برگشت تا مراسم شب احیا را با سپاهیان بگذراند. سید در ایام مرخصی زیاد در خانه نمی ماند و بیشتر در دفتر کار در سپاه بود. یکبار وقتی علت را پرسیدم، گفت: نمی خواهم فرزندانم به من وابسته شوند، چون جدایی ازشان برایم خیلی سخت می شود.
سردار شهید سید حسین میررضی در ظهر عاشورا در محله کارخانه قند در سال 1337 در شهرستان کرج در خانواده ای سادات متولد شد. ایشان دوره تحصیلات ابتدایی را پشت سر گذاشت و با رسیدن دوره متوسطه روزها کار می کرد و شب ها به تحصیل می پرداخت. بعد از پیروزی انقلاب اسلامی ساواک به بهانه­ داشتن رساله و اعلامیه امام (ره) او را دستگیر کرد. این شهید بزرگوار در بیان حق هرگز کوتاه نمی آمد و وقتی او را به سکوت دعوت می کردند می گفت من هیچ دلیلی برای سکوت نمی بینم و باید حقیقت را بر زبان بیاورم وقتی اطلاع و آگاهی کامل دارم که سخنانم حق است باید از حق خود دفاع کنم حتی اگر در این مورد خودم را زیر سوال ببرم. پس از به ثمر نشستن نهال جمهوری انقلاب اسلامی ایران، به جرگه­ ی بنیان گذاران سپاه پاسداران کرج پیوست و در آن دوران همزمان در دانش سرای تربیت معلّم انتخاب شد اما عشق از حفاظت وطن و مردمانش او را از ادامه تدریس منصرف کرد.با شروع جنگ تحمیلی این شهید دلاور رهسپار میادین جنگ شد و در طول دوران حضور ایشان در جبهه های جنگ مسئولیّت مختلفی از جمله سرپرست فرماندهی لشگر ده سید الشهدا (ع)، مسئول طرح و عملیات تیپ دو سلمان، جانشین تیپ حبیب ابن مظاهر، عضو شورای فرماندهی سپاه، فرماندهی سپاه کرج وفرماندهی سپاه شهریار را بر عهده گرفت. شهید میر رضی از کودکی بسیار مظلوم بود و در عین مظلومیت سرسخت و عصیانگر در برابر ظلم به مبارزه می پرداخت و با مظلوم به آرامی رفتار می نمود.
به روایت از برادر باقری: من و شهید سید میررضی در یک زمان تصمیم گرفتیم طبق سنت رسول ازدواج کنیم.ایشان در این مورد با من بسیار مشورت کردند، مهّمترین معیار وی در ازدواج ایمان،آگاهی سیاسی،اعتقاد و استقلال همسر آینده اش بود. دو نفر را انتخاب کرده بود که به ایشان گفتم با این شرایطی که شما برای همسر آینده ی خویش در نظر داری یکی از آنها این شرایط را داراست او نیز قبول کرد.مراسم ازدواج سید حسین در مسجد صاحب الزمان(عج) کنار کارخانه قند برگزار گردید. او یک مداح دعوت نمود و معتقد بود که در مساجد باید کارهای اجتماعی و فرهنگی انجام پذیرد.
به روایت از خواهر شهید: بعد از گذشت سال ها از شهادت برادرم هنوز هم وقتی مشکلی برای من پیش می آید کنار مزار سید حسین می روم. یک روز دخترم در سمنان دانشجو بود و قرار بود به خانه برگردد، دو هفته گذشت و از او خبری نداشتیم دخترم با همسایه تماس گرفته بود و تأخیر خود را اطلاع داده بود ولی ایشان به دلایلی نتوانسته بودند با من ارتباط بگیرند، خیلی نگران بودم، هوا بسیار سرد بود و امکان رفتن به سمنان را نداشتیم.درمانده به مزار برادرم رفتم در کنار مزار آرام گریستم و گفتم: حسین جان چه کنم؟با همان حالت درماندگی به خانه بازگشته و خوابیدم و سید حسین را در خواب دیدم دست او در دست حاج حسین بود و به من گفت:بیا این هم دخترت،صبح که از خواب برخاستم دخترم به خانه برگشت برادرم حسین برای من همیشه سفیر خوبی ها بود