💗امشب که شب بعثت احمد باشد
✨مشمول همه عطای سرمد باشد
💗یا رب چه شود طلوع فجر فردا
✨صبح فرج آل محمد باشد.محمّد(ص)
#اللهم_عجل_لولیک_الفرج💖
#عید_مبعث✨🌸
#برتمامی_مسلمانان_جهان_مبارک💖
🔥 @zfzfzf🔥
یا اباصالح✋🏽
تو آن نگین انگشترے بعثتےکہبرخاتم انبیا مےدرخشد.روزے آفتاب امامت تو، شب تاریک جهان را به نور ظهورتروشن خواهد کرد.
که فرمود : اولنا محمد و اوسطنا محمد و آخرنا *م ح م د* و کلنا محمد🌱
°•حُسن ختام قصه نابِ نبوّتی•°
#مبعث پیامبر اکرم بر وارث آخرین فرستاده الهےو بر همه محبین حضرتش مبارک ..
😍🌿♥️🍃
{@zfzfzf
سخنان نائب امام زمان در صبح زیبای مبعث ، گوارای وجودتان...😇
پخش زنده
ساعت ۱۱:۳۰
شبکه های سیما
✨📿
.
.
خـ✨ـدا عاشق بازگشت ماس
گناهات چقدربزرگه🤔
بزرگتراز کـ⛰ـوه ها واسمان هااره
بزرگترازبخشش خداکه نیس‼️
همین حالا برگرد♻️
بدون شک خدامیبخشتت👌
#اناللهیحبالتوابین😍
#منبر_مجازے
😍🌿♥️🍃
{@zfzfzf
990103_ سخنرانی نوروزی رهبر انقلاب.mp3
11.9M
🎙 بشنوید | صوت کامل سخنرانی نوروزی رهبر انقلاب.
۱۳۹۹/۱/۳
😍🌿♥️🍃
{@zfzfzf
#عطر_یاس
#قسمت_هجدهم
اخر هفته شد و خواستگارها اومدن و من از اطاقم میشنیدم که با بابا دارن سلام و احوال میپرسی میڪنن 😒 . مامانم بعد چند دیقه صدام ڪرد 😐 . چادرم رو مرتب ڪردم و با بیمیلی سینی چای رو گرفتم
و رفتم به سمت پذیرایی 😞 . تا پامو گذاشتم داخل مامانش شروع ڪرد به تعریف و تمجید از قد و بالای من 😐 .
: بهبه عروس گلم 😊 . فدای قدو بالاش بشم 😊 . این چایی خوردن داره ازدست عروس آدم 😊. فکر نمیڪردم پسرم همچین سلیقه ای داشته باشه.
داشت حرصم میگرفت و تو دلم گفتم به همین خیال باش 😒 . وقتی جلو خواستگاره رسیدم اصلا بهش نگاه نکردم .
دیدم چایی رو برداشت و گفت: ممنونم ریحانه خانم 😊 .
نمیدونم چرا ولی صدای سید تو گوشم اومد 😲 .
تنم یه لحظه بی حس شد و دستام لرزید. قلبم داشت از جاش ڪنده میشد. تو یه لحظه کلی فکر از تو ذهنم رد شد 😊 . نمیدونم چرا سرم رو نمیتونستم بالا بگیرم 😔 اصلا مگه میشه سید اومده باشه خواستگارے؟!
نگاه به دستش ڪردم دیدم انگشتر زهرا رو هم نداره دیگه 😊 . آروم سرم رو بالا آوردم که ببینمش دیدم عهههه، احسانه... 😡😐
داشت حرصم میگرفت از اینکه چرا ول کن نبود 😡 . یه خواهش میڪنم سردی بهش گفتم و رفتم نشستم.
بعد چند دقیقه بابا گفت خوب دخترم آقا احسان رو راهنمایی کن برین تو اطاق حرفاتونو بزنین.
با بی میلی بلند شدم و راه رو بهش نشون دادم . هر دوتا روی تخت نشستیم و سکوت.
☺️!؟ : اهم اهم...شما نمیخواید چیزی بگید ریحانه خانم .
-نه...شما حرفاتونو بزنین. اگه حرفای من براتون مهم بود که الان اینجا نبودید 😐 .
☺️ : حرفات برام مهم بود ولی خودت برام مهم تر بودی که الان اینجام . ولی معمولا دختر خانم ها میپرسن و آقا پسر باید جواب بده.
-خوب این چیزها رو بلدینا...معلومه تجربه هم دارین 😐
☺️ : نه اختیار داری ولی خوب چیز واضحیه .
- به هر حال من سوالی به ذهنم نمیاد .
و چند دقیقه دیگه سکوت 😐😐 .
: راستی میخواستم بگم از وقتی چادر میزاری چه قدر با کمال شدی 😊 ! البته نمیخوام نظری درباره پوششت بدما چون بدون چادر هم زیبا بودی و اصلا به نظر من پوششت رو چه الان و چه بعد ازدواج فقط به خودت مربوطه و باید خودت انتخاب کنی.
از ژست روشنفکری و حرف زدناش حالم بهم میخورد و به زور سر تکون میدادم 😐 .
تو ذهنم میگفتم الان اگه سید جای این نشسته بود چی میشد 😊 .
یه نیم ساعت گذشت و من همچنان چیزی نگفتم و ایشون از خلقت کائنات تا دلیل افزایش قیمت دلار تو بازار آزاد حرف زد و آخر سر گفتم:
اگه حرفهاتون تموم شد بریم بیرون😒
😍🌿♥️🍃
{@zfzfzf