🏴زیباترین عشق🏴
♥️صبح خودمونو با سلام به 14معصوم (ع)شروع کنیم♥️✨ ♥️بسْمِﺍﻟﻠَّﻪِﺍﻟﺮَّﺣْﻤَﻦِﺍﻟﺮَّﺣِﻴﻢ♥️ 🖤ﺍﻟﺴﻼﻡ ﻋﻠﯿﮏ
السلام علیکم یا ائمة المعصومین(علیه السلام) ✋🏻🕊🌿
🌸یا صاحب الزمان(عج)🌸
تشنه را در طلب آب گوارا تا کی؟😢؟!
این همه فاصله با حضرت دریا تا کی؟☹️
شیعیان جز تو ندارند پناهی برگرد...
انتظار فرج ای داد رس ما، تا کی؟😞💔
السلام علیڪَ یا ابا صالح المهدی(ع) ✋🏻😢
@zibatarin_Eshgh
🏴زیباترین عشق🏴
🌸یا صاحب الزمان(عج)🌸 تشنه را در طلب آب گوارا تا کی؟😢؟! این همه فاصله با حضرت دریا تا کی؟☹️ شیعیان
#دلنوشته🌿
#دلتنگی 🥀
((مولانا ، يا صاحب الزمان))
🌱با يادت آرام مي گيرم،نمازت را سحرگاهان در آرامش و سکوت مي خوانم،با ذکر دعاها و زيارتت زنده مي شوم و با شنيدن نام زيبايت مي گريم.هفته ام را به اميد جمعه ات آغاز مي کنم،صبح هاي جمعه به اميد ديدارت از خواب برميخيزم و بعد از ظهرها در غم نيامدنت با آسمان شريک مي شوم😔.
🍃آدميان انتظار مي کشند،انتظار دوست،انتظار ديدار مجدد،
اما انتظار کسي که چيزي جز خوبي و عظمت و زيبايي و کمال از او نشنيده اي شيرين ترين انتظار است.
🌧پس مولاي من منتظرانت را بيش از اين چشم انتظار آمدنت نگذار،
بيا دل هاي بي قرار آنان را تسکين ده،
بيا حکومت عدل الهي را گسترش ده،بيا کفر و سياهي و ظلمت را ريشه کن نما.
چشمانم را به تقويم جمعه ي اين هفته ميدوزم و از معبودم مي خواهم که انتظار ما منتظران را پايان دهد.🤲🏻😭
💚به اميد خدا،قرار ما اين جمعه،ای مولا من ای صاحب الزمان.🙃💚
#حدیث_گرافی 🌿
🌿امام زمان صلوات الله علیه فرمودند:
✨شیعیان ما هنگامی به فرجام نیک و زیبای خداوند می رسند که
👈 از گناهانی که نهی شده اند ، دوری نمایند💢
💛حدیث قدسی💛:
《ماه رجب را ریسمانی میان خود و بندگانم قرار داده ام؛ هرکس به آن چنگ زند، به وصال من رسد.》
💛اقبال الاعمال،ج۳،ص۱۷۳
#حدیث_گرافی
#حدیث_قدسی
#قدر_ماه_رجب_رابدانیم 🙃🤝💚
@zibatarin_Eshgh
✨﷽✨
💠نعمتهای خداوند را یاد کنیم و شاکر باشیم
✍آیت الله مجتهدی تهرانی: قدیم در کتابی این داستان را خواندم که: سعدی شاعر معروف یه وقتی کفش نداشت، عصبانی بود که من شاعری این مملکت، باشم آن وقت کفش ندارم. مدتی از خدا ناراضی بود که: خدایا، این چه زندگی است که ما کفش نداریم بخریم. شاعر هم هستیم!
تا اینکه یک روز جلوی مسجد میگذشت، یک نفر را توی مسجد دید که از زانوها به پایین پا نداشت، تا او را دید، سرش را بلند کرد و گفت: «خدایا شکرت که اگر من کفش ندارم، پا دارم».تا دیروز از خدا ناراضی بود، اما امروز که دید این شخص پا ندارد، خوشحال شدو گفت: « الحمدالله، اگر من پا نداشتم، چیکار میکردم؟»
🔘خدا می داند واقعا اگر ما پا نداشتیم چیکار میکردیم؟! گاهی نعمت های خدا را یاد کنید. پا نداشتیم، دست نداشتیم، چشم نداشتیم، گوش نداشتیم، چیکار میکردیم؟
📚ڪتاب بدیع الحکمة حکمت ۲۴ از مواعظ آیت الله مجتهدے تهرانی(ره)
@zibatarin_Eshgh
🏴زیباترین عشق🏴
✨﷽✨ 💠نعمتهای خداوند را یاد کنیم و شاکر باشیم ✍آیت الله مجتهدی تهرانی: قدیم در کتابی این داستان را
💚الحمدلله رب العالمین💚
پرودگار مهربانم شکرت
شکرت به خاطر همه نعمتای خوبی که بهمون دادین😍❤️
🏴زیباترین عشق🏴
💚الحمدلله رب العالمین💚 پرودگار مهربانم شکرت شکرت به خاطر همه نعمتای خوبی که بهمون دادین😍❤️
اینو هم در نظر داشته باشین ک شاعر میگه:😉
🌸((شکر نعمت، نعمتت افزون کند
کفر، نعمت از کفت بیرون کند))🌸
پس در هر حالی که هستی شکر گزار نعمات خدا باش رفیق
الحمدلله رب العالمین❣
🔴شهیدی که با صحنه شنا کردن دختران روبرو شد!
⬅️ دکتر محسن نوری دوست و همرزم شهید احمد علی نیری می گوید
یکبار از احمد پرسیدم که احمد من و تو از بچگی همیشه با هم بودیم اما سوالی از تو دارم
نمیدانم چرا در این چند سال اخیرشما این قدر رشد معنوی کردید اما من لبخندی زد
و میخواست بحث را عوض کند اما دوباره سوالم را پرسیدم بعد از کلی اصرار سرش را بالا آورد و گفت: طاقتش را داری؟!
با تعجب گفتم: طاقت چی رو؟!
گفت بنشین تا بهت بگم.
نفس عمیقی کشید و گفت یک روز با رفقای محل و بچههای مسجد رفته بودیم دماوند.
شما توی آن سفر نبودید همه رفقا مشغول بازی و سرگرمی بودند.
یکی از بزرگترها گفت احمد آقا برو این کتری رو آب کن و بیار تا چای درست کنیم.
بعد جایی رو نشان داد گفت اون جا رودخانه است برو اون جا آب بیار من هم را افتادم.
راه زیادی نبود از لا به لای بوتهها ودرختها به رودخانه نزدیک شدم تا چشمم به رودخانه افتاد یک دفعه سرم را پایین انداختم وهمان جا نشستم!
بدنم شروع به لرزیدن کرد نمیدانستم چه کار کنم!
همان جا پشت بوتهها مخفی شدم.
من میتوانستم به راحتی یک گناه بزرگ انجام دهم.
در پشت آن بوتهها چندین دختر جوان مشغول شنا کردن بودند.
من همان جا خدا را صدا کردم و گفتم :«خدایا کمکم کن الآن شیطان من را وسوسه میکند که من نگاه کنم هیچ کس هم متوجه نمیشود اما به خاطر تو از این از این گناه میگذرم.
بعد کتری خالی را از آن جا برداشتم و از جای دیگر آب آوردم.
بچهها مشغول بازی بودند. من هم شروع به آتش درست کردن بودم خیلی دود توی چشمانم رفت.
اشک همین طور از چشمانم جاری بود.یادم افتاد که حاج آقا گفته بود:«هرکس برای خدا گریه کند خداوند او را خیلی دوست خواهد داشت.»
من همینطور که اشک میریختم گفتم از این به بعد برای خدا گریه میکنم.
حالم خیلی منقلب بود.
از آن امتحان سختی که در کنار رودخانه برایم پیش آمده بود هنوز دگرگون بودم.
همین طور که داشتم اشک میریختم و با خدا مناجات میکردم خیلی با توجه گفتم: «یاالله یا الله…»
به محض این که این عبارت را تکرار کردم صدایی شنیدم ناخودآگاه از جایم بلند شدم.
از سنگ ریزهها و تمام کوهها و درختها صدا میآمد.
همه میگفتند: «سُبوحُ قدّوس رَبُنا و رب الملائکه والرُوح» (پاک و مطهر است پروردگار ما و پروردگار ملائکه و روح)
وقتی این صدا را شنیدم ناباورانه به اطراف خودم نگاه کردم دیدم بچهها متوجه نشدند.
من در آن غروب با بدنی که از وحشت میلرزید به اطراف میرفتم از همه ذرات عالم این صدا را میشنیدم!
احمد بعد از آن کمی سکوت کرد. بعد با صدایی آرام ادامه داد: از آن موقع کم کم درهایی از عالم بالا به روی من باز شد! احمد بلند شد و گفت این را برای تعریف از خودم نگفتم.
گفتم تا بدانی انسانی که گناه را ترک کند چه مقامی پیش خدا دارد. بعد گفت: «تا زندهام برای کسی این ماجرا را تعریف نکن.»
@zibatarin_Eshgh