eitaa logo
زیر سایه ی خدیجه 💖
265 دنبال‌کننده
64 عکس
4 ویدیو
30 فایل
مشاهده در ایتا
دانلود
داستان *قهرمان بی نظیر* در زمان پیامبر نزدیک شهر مدینه، قلعه بزرگی به اسم خیبر بود که یهودی‌ها در آنجا زندگی می‌کردند. یهودی‌ها همیشه دنبال راهی برای اذیت کردن مسلمان‌ها و زیر پا گذاشتن قول‌هایشان بودند. این اذیت‌ها و بی‌قانونی‌ها ادامه داشت تا اینکه بین آنها و مسلمان‌ها جنگ شد. سپاه مسلمان‌ها به قلعه خیبر رسید. پیامبر عزیز صل‌الله‌علیه‌وآله گفتند: «فردا فرماندهی مسلمانان را به کسی می‌دهم که خدا و پیامبر را دوست دارد و خدا و پیامبر هم او را دوست دارند. او هرگز فرار نمی‌کند و ترسو نیست.» صبح که شد پیامبر عزیزمان، مولا علی علیه السلام را صدا کردند و فرماندهی را به ایشان دادند! همه مسلمان‌ها خوشحال شدند چون می‌دانستند که ایشان چقدر قوی و شجاع هست و همیشه حرف پیامبر عزیز را بهتر از همه گوش می‌دهد. مولا علی به سرعت به سمت قلعه خیبر حرکت کرد و وقتی رسید، یهودی‌ها قوی‌ترین پهلوانشان یعنی مَرحَب را به جنگ مولا علی فرستادند. مرحب چند تا شمشیر هم همراهش داشت و بلند گفت: «من قهرمان و پهلوان خیلی قوی هستم، تو را زود شکست می دهم.» مولا علی ذره ای نترسید و با صدای قوی و بلند گفت: «من قهرمان خیلی شجاعی هستم، مادرم نامم را حیدر گذاشت چون مثل شیر قوی و دلاورم. بازوهای پرقدرت دارم و دشمنان از من می‌ترسند!» جنگ بین این دو نفر شروع شد. مولا علی با شجاعت و قهرمانی ضربه‌ ای محکم به سر مَرحَب زد و او را به زمین انداخت. یهودی‌ها خیلی ترسیدند و سریع فرار کردند. داخل قلعه خیبر رفتند و در سنگی قلعه را بستند. در قلعه خیلی سنگین بود، ۴۰ سرباز باید کمک می‌کردند تا در را جابه‌جا کنند و ببندند. مولا علی به طرف در قلعه رفت. سپر مولا علی در جنگ شکسته شده بود و نیاز به یک سپر داشتند. ناگهان همه با تعجب دیدند که مولا علی در بزرگ و سنگین قلعه خیبر را به تنهایی از جا کند!!! بلند کرد و به جای سپر استفاده کرد! و به جنگ ادامه داد. بعد در قلعه را مثل پل روی گودال بزرگ جلوی قلعه گذاشت تا مسلمان‌ها بتوانند با اسب وارد قلعه بشوند. به این ترتیب، مولا علی با شجاعت و قدرت زیادی که خدا به ایشان داده بود، توانست باعث پیروزی مسلمان‌ها بشود. قدرتی که مولا علی داشت و با آن در سنگین قلعه را کنده بود، نیروی خاصی بود که خداوند فقط به مولا علی داده بود. منابع: مناقب ابن شهرآشوب ج۲ ص ۱۲۵ - مجمع البیان ج ۹ ص ۱۲۰ - بحار الانوار ج ۲۱ ص ۴۰ @ZireSayeKhadije
خیبر3.jpg
2.81M
فایل با کیفیت داستان قهرمان بی نظیر @ZireSayeKhadije
رنگ امیزی جنگ خیبر.jpg
4.27M
رنگ آمیزی فایل با کیفیت داستان قهرمان بی نظیر @ZireSayeKhadije
🎊 بسته سرگرمی مذهبی کودکانه به مناسبت تولد امام حسین و امام سجاد علیهمالسلام 🎉 موارد داخل بسته: ✂️ کاردستی ریسه ولادت امام حسین، امام سجاد و حضرت عباس علیهم السلام 💚 به همراه راهنمای هوش‌چین 📕 کتاب کوچک «قصه هایی از امام حسین و امام سجاد علیهماالسلام» به همراه رنگ امیزی 🎨 و برچسب 😋 خوراکی گندم شاهدونه برنجک 🎈 بادکنک 📄برگه‌‌ی راهنمای استفاده از بسته بسته ها مناسب سن ۴ تا حدودا ۱۰ سال هست. هزینه هر بسته برای خیرین محترم، ۶،۵۰۰ تومان می باشد. برای دریافت بسته‌ها 📬 پست به سراسر ایران 🇮🇷 و پیک 🛵 برای تهران امکان پذیر است، تحویل حضوری هم در برخی مناطق تهران داریم بهمون پیام بدید 👇🏻 🆔 @khadije_modir با ما در زیر سایه ی خدیجه سلام‌الله‌علیها همراه باشید 💖 @ZireSayeKhadije
📕 می تونید محتوای قصه های بسته ی «ولادت امام حسین و امام سجاد علیهمالسلام» رو تو وبلاگ مون ببینید 😉😉 به همراه منابع عربی روایاتی که قصه ها ازش اقتباس شده 🖥 https://ziresayekhadije.blog.ir/post/کتابچه-قصه-هایی-از-امام-حسین-و-امام-سجاد-علیهمالسلام
🖨 برای دریافت فایلهای چاپی «بسته کودکانه تولد امام حسین و امام سجاد علیهمالسلام» می تونید به این نشانی مراجعه کنید 👇 https://ziresayekhadije.blog.ir/post/فایلهای-با-کیفیت-بسته-شادی-ولادت-امام-حسین-و-امام-سجاد-علیهمالسلام
نعمت باران در شهر کوفه، مدتی بود که باران نباریده بود. زمین های کشاورزی خشک شده بود و مردم نگران بودند. گروهی از مردم از امام علی علیه السلام خواستند تا برای باریدن باران دعا کنند. امام علی علیه السلام به پسرشان گفتند: «پسرم شما دعا کن و از خدواند بخواه که باران بفرستد.» امام حسین علیه السلام سریع از جا بلند شدند، دستهایشان را برای دعا بالا بردند و گفتند: «خدایا به خاطر تمام نعمتهایت تو را شکر می‌کنم، اللهم صل علی محمد و آل محمد. ای خدای مهربان که همیشه برای ما برکت و رحمت می فرستی، برای ما باران بفرست تا موجودات تشنه سیراب شوند و زمین های کشاورزی که خشک شدند دوباره سرسبز و پربرکت شوند و همه خوشحال و شاد شویم. آمین یا رب العالمین» وقتی دعای امام حسین علیه السلام تمام شد، ابرهای بارانی زیادی در آسمان کوفه آمدند! باران شروع شد! همه مناطق اطراف شهر کوفه هم ازین باران بهره مند شدند، انقدر باران زیاد بود که رودها پر آب شدند و زمین‌های کشاورزی سیراب شد. مردم ازین نعمت خداوند خیلی خوشحال شدند. منبع: بحالانوار ج۴۴، ص۱۸۷ @ZireSayeKhadije
تصویر دیگری برای داستان نعمت باران
نعمت باران.jpg
1.07M
فایل با کیفیت نعمت باران ۲
داستان مهار کردن خشم و عصبانیت
زیر سایه ی خدیجه 💖
داستان مهار کردن خشم و عصبانیت #امام_سجاد_علیه_السلام
داستان مهار کردن خشم و عصبانیت روزى از روزها امام سجّاد علیه السّلام در کنار دوستان خود بودند. مردی نزدیک آنها آمد و حرف‌های بد و ناسزا به امام گفت. همه خیلی ناراحت و عصبانی شدند و منتظر بودند تا امام هم جواب حرف‌های بد او را بدهد. اما امام سکوت کرد و آن مرد هم رفت. امام فرمود: «می خواهم به خانه آن مرد بروم و جوابش را بدهم، هرکس دوست دارد همراه من بیاید.» همه دوست داشتند بروند و جلوی مرد بی ادب از امام‌شان حمایت کنند. پس همگی راه افتادند. در راه آیه ای از قرآن را خواندند: «کسانی که در عصبانیت، خودشان را مهار می‌کنند و مردم را می‌بخشند. و خداوند نیکوکاران را دوست دارد.» وقتى رسیدند و مرد فهمید که امام آمده تا جواب او را بدهد، خیلی ترسید. امام به او فرمود: «اى برادر! تو آمدی و به من حرف‌هایی زدی، اگر حرف بدی که گفتی در مورد من درست است، از خداوند مى خواهم که مرا ببخشد. و اگر درباره من درست نیست و اشتباه کردی، از خدا مى خواهم تو را ببخشد.» وقتی آن مرد چنین اخلاق زیبایی را از امام سجاد علیه السّلام دید، ایشان را بوسید و گفت: حرفهای بدی که زدم، در شما نبود و درباره خودم درست است، من را ببخشید. منبع: ارشاد شیخ مفید، ج ۲، ص ۱۴۵
امام سجاد علیه السلام - مهار کردن خشم و عصبانیت.jpg
2.18M
فایل با کیفیت داستان مهار کردن خشم و عصبانیت
داستان کمک به فقیران
داستان کمک به فقیران شب‌ها بعد از اینکه افراد خانواده می‌خوابیدند، وضو می‌گرفتند و دو رکعت نماز می خواندند. بعد خورد و خوراکی که در خانه داشتند را در یک کیسه‌ی بزرگ می‌گذاشتند و از خانه بیرون می‌رفتند. کجا می‌رفتند؟ می‌رفتند دم در خانه‌هایی که آدم‌های فقیر زندگی می‌کردند. امام سجاد علیه السلام دوست داشتند با دست خودشان به خانواده های فقیر غذا بدهند تا گرسنه نباشند. ‎این کار هر شب امام سجاد علیه السلام بود. به طوری که خانواده‌های فقیر می‌دانستند هرشب کسی می آید و برایشان خوراکی می‌گذارد و آنها را خوشحال می‌کند. اما چون شب، هوا تاریک بود و آن زمان چراغ وجود نداشت، امام را نمی‌شناختند. امام سجاد مهربان در خانه‌هایشان را می‌زدند و با لحنی دلنشین و مهربان می‌گفتند غذا آوردم. آن خانواده‌های فقیر که منتظر بودند، با خوشحالی در را باز می‌کردند، غذاها را می‌گرفتند و خدا را شکر می‌کردند. ‎خداوند همه کسانی که به فقیرها کمک می کنند را خیلی دوست دارد. منبع: مستدرک الوسائل : ج ۷، ص ۱۸۲
امام سجاد علیه السلام - کمک به فقیران.jpg
6M
فایل با کیفیت داستان کمک به فقیران
با تقدیر و تشکر از لطف شما محبین اهل بیت علیهم السلام، بسته های نیمه شعبان تمام شدند. عزیزانی که دوست دارند این بسته ها را تولید کنند، می‌توانند فایل های با کیفیت را از وبلاگ مان دریافت نمایند و در صورت نیاز برای تهیه بقیه اقلام بسته از ما راهنمایی بگیرند. در این اعیاد بزرگ از تک تک شما عزیزان التماس دعای عاقبت بخیری و سلامتی داریم🤲🙏❤️🌷
بسم الله الرحمن الرحیم خدا را شکر 🤲🏻 که یک سال زیر سایه ی بانوی بزرگ اسلام حضرت خدیجه سلام الله علیها توفیق داشتیم در 🎉 جشن ولادت اهل بیت علیهم السلام با تدارک ریسه های تزیین جشن و بازی و قصه و شعر و کاردستی و سرگرمی در کنار کودکان سرزمینمان باشیم. 🌟 از شما میخواهیم اگر در این مدت، تاخیر، نقص و هر نوع کاستی ای از سمت ما دیدید به بزرگی خودتان ببخشید و حلال کنید.💐 از بانیان عزیزی که در این کار ما را با کمک های بزرگ و کوچک و صمیمانه ی خود حمایت کردند تشکر می کنیم. 🌹 ان شاالله عاقبت بخیر باشند. تولید بسته ها توسط گروه ما خاتمه پیدا کرده. اگر گروههای دیگری تمایل به تولید دارند 💪🏻، با کمال میل می توانیم برای خرید اقلام راهنمایی شان کنیم 🛒 و هرکس بخواهد می تواند از فایلهای چاپی که در وبلاگ هست 🖥، برای اشاعه فرهنگ اهل بیت استفاده کند.
سلام و رحمت ✨ ماه رمضان برهمگی مبارک 🎈 گروهی از نوجوانان و مادران مسجدی در تهران، بسته های کودکانه برای 🎊 ولادت تهیه کردند 💪🏻 می تونید به این کانال مراجعه کنید و بسته ها رو ازشون تهیه کنید 👇🏻 @masjedobacheha