eitaa logo
زیر یک سقف💒
7.4هزار دنبال‌کننده
1.7هزار عکس
355 ویدیو
2 فایل
﷽ مریم ساداتم همسراحمدرضا❤️ مادرفاطمه،محمد،میکائیل اینجا از عاشقانه هام مینویسم،ازخودسازی. ❌شرعاً راضی نیستم آقا یا کسی که منو میشناسه داخل کانال باشه. ارتباط با من https://gkite.ir/es/9657457 ✅پیام سنجاق شده رو بخون #کارگاه_اقتدار
مشاهده در ایتا
دانلود
سلام دوستان... امروز یه اخطار از طرف ایتا برام اومد به خاطر محتوا😅 خواستم بگم که؛ من واقعا نمی کنم کسی رو که پیام های کانال رو گزارش داد و در آینده گزارش میده😊 و به هیچ عنوان از لحاظ شرعی راضی نیستم کسی که پیامم رو به ایتا داده از این به بعد داخل کانال زیر یک سقف بمونه☺️ ان شاءالله دوستیهامون با شما دوستانی که گزارش دادید تو مکان های دیگه و از طرق دیگه😘❤️
شماهایی که کانال زیر یک سقف رو گزارش دادید!! اونم پست به این خوبی رو که هدف از نوشتنش کمک به نیاز زنان جامعه است.نه ترویج فساد.می دونستین من روزانه ده ها پیام دارم که ریشه ی مشکلات اون خانم بلند نبودن مهارت زنانه ست؟ خانم ساده ترین لوندی رو بلد نیست! بله شما حق دارید هر جا که ترویج فساد باشه گزارش بدین اما مگه خبر از نیت این کانال ندارید؟من قصدم ترویج فحشا و فساده؟؟؟ من تازه داشتم براتون دوره ی لوندی حرفه ای می نوشتم اونم !!!! پاسخگویی من به صورت روزانه چندین و چند ساعت و وقت گذاشتن واسه هم نوعان شما نتونست نیت من رو ثابت کنه که ترویج فساد نیست که گزارش دادین ؟؟ من روی اکثر پست ها دقیقه ها انرژی و فکر گذاشتم و نیت سنجی کردم. هزینه ی تبلیغ رو از زیر سنگ جور کردم تا بتونم واسه کانال هر از گاهی تبلیغ بدم و تازه رسیده به اینجا اونم به لطف معرفی دوستان. واسه من تبلیغ گرفتن کار نداره مشتریش هم زیاد هست. اما تبلیغ گرفتن روی محتوای کانالی مثل من اثر منفی میگذاره برا همین حتی تبلیغ نگرفتم که اینجا با نهایت اخلاص بره جلو و شما بتونید باورش کنید. اونوقت شما رد می کنید؟ جواب خدا رو چی میخواین بدین!؟ من از تمام قضاوت ها، از تمام تهمت ها، از تمام غیبت ها، از مسخره کردن هاتون،تحقیر کردن هاتون، سوء استفاده ها که روزانه به من، من یک زن، من یک مادر با حساسیت تمام روحی وارد می کنید گذشتم و می گذرم. اما نمیذارم به این کانال که متعلق به من نیست و متعلق به بقیه ست و واسه خودم قداست داره لطمه بزنید و حلالتون نمی کنم❤️ و باز تاکید می کنم شمایی که گزارش دادید، شمایی که ارتباط نمی گیری با محتوای کانال و اون رو ضد ارزش می دونی به هیچ عنوان راضی نیستم دیگه تو کانال باشید❤️ موفق باشین ❤️
دوستان می گید به خاطر شکایت چند نفر دلسرد نشو...بحث دلسردی من نیست. من دلم گرمه گرمه 😅 اما ایتا مدلش اینطوره که اگه چند تا گزارش رد شه کانال رو محدود میکنه و من نمیتونم دیگه اینجا فعالیت کنم😊 حالا حواستون باشه واسه اینکه همدیگه رو گم نکنیم من تو اینستا و تو روبیکا و تو بله و تو سروش پیج دارم با همین آدرس اما هیچ فعالیتی ندارم اونجا.(در صورت محدودیت اونجاها اعلام می کنم برنامه جدید چیه) @zireyeksaqf
ده ها پیام اینطوری برام فرستادید .. 🥲 انرژی منین❤️
سلام عزیزم خیلی وقته این کارو کردم. از همون اول که کانال رو زدم. زاپاسش رو هم زدم☺️ به موقع میذارم تو شبکه های اجتماعی دیگه ❤️ بگذریم... بسته شد هم بسته شد دیگه ما قصدمون خیر بود اگه شد میریم جای دیگه نشد هم که هیچ❤️ همه چی تو این دنیا از بین میره. کل من علیها فان
یه دایی دارم دو زنه😅 از زن اولش به خاطر بداخلاقی و اقتدار شکنیش طلاق گرفت. رفت یه زن دیگه گرفت مطلقه با سه تا بچه.اینقدر این زنش رو دوست داره.همیشه میگه من پادشاهم اون ملکه.اون واسه من میمیره من واسه اون.با دنیا عوضش نمی کنم. خلاصه... امروز اومده بود خونه مون تا به مامانُ من و بچه ها سر بزنه؛طبق معمول نشست و شروع کرد به تعریف از زن دومش😅: می گفت... _چند روز پیش با بچه های زن دومم دعوام شد.یدفعه مامانشون از راه رسید و بچه ها معترضانه و با گریه رفتن سمت مادر و از من شکایت کردن. می گفت اگه زن اول بود جیغ و داد میزد سرم و می گفت چرا به بچه ها کمتر از گل گفتی؟ چیکارشون کردی دارن گریه می کنند؟ تو حق این کار رو نداشتی فلان فلان شده.(من خودم شاهدم) اما این خانمم بهم احترام گذاشت و به جای دعوا با من؛ به بچه ها قاطعانه گفت ساکت.کت تو تن باباست.هرچی بابا میگه. داییم با تکرار جمله ی "کت تو تن باباست" یذره خودش رو گرفت،لبخندی زد و کلی در غیاب زنش قربون صدقه اش رفت😍❤️ @zireyeksaqf
منتظرم برسم به احمدرضاجان و این جمله رو بهش بگم... _کت تو تن شماست. هر چی شما بگی 😍❤️ @zireyeksaqf
کت نشانه ی ریاسته. کت تن باباست یعنی رئیس باباست. کت تن شماست یعنی رئیس شمایی. امیدوارم ایراد گرفته نشه که کت نماد قدرت در غربه و...😅
تسلیم آقا 😅 دوباره میذارم🥴 گفتم یوقت غمگین نشین برا همین برش داشتم. آخه بعضیا سریع با خوندن این داستان های میرن تو لاک افسردگی🙃 اگه حالتون بد میشه نخونید😘
خیلی پرسیدید علت طلاق دایی و زندایی چی بوده؟ زندایی اولم یکی از زیباترین و خوش اندام ترین دخترایی بود که تو زندگیم دیدم.مذهبی و شیک پوش.اما از لحاظ عاطفی بسیار خشک و مردانه و از لحاظ اخلاقی با مردم خوشرو با دایی بد اخلاق واقعا بد اخلاق.من تو بطن زندگی و مشکلاتشون بودم.خیلی هم واسطه گری کردیم هم من هم احمدرضا.اما خب متاسفانه نشد که ادامه بدن. زندایی درخواست طلاق داد و دایی هم از خدا خواسته توافقی جدا شدن. درد دایی زبان تلخ و نیش دار زندایی و زن سالاری و اقتدارشکنی و بی عاطفه بودنش بود.(همش تحقیر می کرد) چرا زندایی درخواست طلاق داد؟ چون دایی بعد 15 سال زندگی مشترک زد جاده خاکی و با همین خانم دومش دوست شد و صیغه کرد. زندایی فهمید و طلاق گرفت. الان دایی نزدیک به 5 ساله با اون خانم دومشه. عقدش کرده و باهم خوشن🥲 زندایی اولی هم با بچه هاش تنها زندگی میکنه!!!!! @zireyeksaqf
خواهرای دایی، مامانم اینا طاقت دیدن ریخت زندایی دومی رو ندارن. درسته که همه قبول دارن زن اولی خطاکاره، زیاد هم خطاکاره ولی ازینکه زن دومی هوار شده سر زندگی زن اولی و باعث شده زندگیش بپاشه و بچه ها بی پدر شن ازش دل خوشی ندارند. نه دعوتش می کنند نه اصلا باهاش حرف می زنند. اما دایی خوشحال‌ترینه که راحت شده از دست زن اول. میگه 15 سال با اولی ساختم و درست نشد 🙃 زن دومی نه قیافه داره نه هیکل، یک هزارم زیبایی زن اولی رو نداره تازه چند تا هم بچه ی قد و نیم قدم داره. اما دایی همیشه میگه کنار این زن دارم. آرامشی که سالها حسرت داشتنش رو داشتم🙃 @zireyeksaqf
من خانم دوم رو دیدم.یکبار چند ساعت باهاش گفتگو کردم و ازش محترمانه خواستم پاش رو از زندگی دایی بکشه بیرون. بهش گفتم دایی دختر داره بچه داره ،اون بچه ها بدون پدر آسیب می‌بینند و زن اول بخاطر حضور تو هست که داره طلاق میگیره و.... ظاهرا اصلا براش مهم نبود.وقتی دایی نبود با بی رحمی و اخم و تحکم به من می گفت اولی اگه عرضه داشت دایی رو نگه می داشت.اگه بلد بود شوهرش رو نگه داره که الان شوهرش پیش من نبود!! و اینقدر با سیاست بود که میدونست نباید در حضور دایی اینجور بگه،تا دایی رو میدید صداش رو اروم می کرد.چشاش رو ریز می کرد و با حالت لبخند اما نگران بهش می گفت عزیزم من واقعا نگران خانواده ت هستم برو پیش همسرت،گناه داره،بچه هات گناه دارن.و حتی اشک هم می ریخت!!!! دایی هم ساده!! بهم می گفت نگاه کن این زن چقدر دلسوزه،چقدر خاطر من و بچه هام رو می خواد.زن اولم به این فحش میده اما این دلسوزه برای اون!!! زندایی دوم بسیار اهل سیاسته و کامل بلده با یه مرد چجور برخورد کنه.قشنگ دایی تو مشتشه. راستی خانم دوم بخاطر اعتیاد از شوهر اولش جدا شد‌🙃 بگذریم... دنیاست دیگه. زندایی اول درسته با دایی بد اخلاق بود اما... خیلی دایی رو دوست داشت. اون فقط بلد نبود. همین!!🥲❤️ @zireyeksaqf
تسبیح های گوگول مگولم برای عیدی روز 😍❤️ مامانم که اصلا تحویلشون نگرفت.گفت این چیه درست کردی مریم.تسبیح باید بزرگ و بلند باشه😆 اما من عاشقشونم😍 با عشق درست کرما☺️ @zireyeksaqf
بالاخره انتخابات تمام می شود و من می مانم و بهترین انتخابم😍 اصلح من فقط تویی🪴 @zireyeksaqf
من فرستادم. شما هم بفرست براش😅😄
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
می پرسید احمدرضا در جواب عاشقانه هات چه پاسخی میده؟ بعضی وقت ها/گاهی؛ خیلی از اوقات هیچی🙃 و واقعا هم من درگیر جواب دادن او نیستم☺️ من به احمدرضا عشق ورزی نمی کنم به نیت خدمت به خودم_دریافت عشق_. من به احمدرضا عشق ورزی می کنم به نیت .گاهی هم _زمانیکه حال معنویم خیلی خوبه_این عشق ورزی اصلا دست خودم نیست و بدون تکلف عین باران دوست دارم فقط ببارم حتی اگه زمین زیر پام خشک خشک باشه نه جنگلی و حاصلخیز 🥲 @zireyeksaqf
در راستای پیام بالا... این داستان قدیمی رو هم بخونید👇 خودم دوسش دارم❤️😍
🔸همه جای خونه مرتبه و برق میزنه. بوی قرمه سبزی ای که از صبح بار گذاشتم کل فضای خونه رو پر کرده.ساعت از 9 شب گذشته.بچه ها رو خوابوندم.لباس خوشگلم رو پوشیدم،آرایش قشنگی کردم و موهام رو حالت دادم.به پرده ها ادکلن زدم و چای بهار نارنج دم کردم چون که احمدرضا خیلی دوست داره. 🔷نشستم یه گوشه و ثانیه ها رو انتظار میکشم تا درِ خونه باز بشه احمدرضا بیاد و خودمو پرت کن تو بغلش و حرف هایی که از صبح؛جمع کرده بودم رو براش تعریف کنم. 🔸برای بار چندم سفره ی امشب رو توی ذهنم پهن میکنم.هر بار رؤیایی تر از دفعه ی قبل.قرمه سبزی توی بشقاب گل سرخی،سالاد شیرازی با عطر نعناع داخل کاسه ی شیشه ایِ سبز رنگ،چند شاخه گل لیلیوم و چند شمع قلبی هم وسط سفره . 🔹احمدرضا رسید خونه.خیلی گرم و با خنده ازش استقبال کردم.خنده ام رو بی جواب گذاشت و کشون کشون خودش رو رسوند به کاناپه. 🔸روبروش ایستادم.دستاش رو گرفتم تو دستم و گفتم: _برات غذا بیارم؟ +نه فعلا گشنه م نیست _چای بریزم؟ +بریز 🔹با ذوق دو تا استکان چای بهار نارنج ریختم و با غنچه ی گل محمدی تزیینش کردم.کنارش هم کیک گردویی گذاشتم؛ همونکه امروز به عشق احمدرضا پخته بودم. 🔸شمع داخل سینی رو روشن کردم.با لبخند حرکت کردم سمت احمدرضا و کنارش ایستادم. چشمهاش کاملا بسته بود.صورتم رو کمی نزدیکتر بردم و متوجه شدم که خوابش برده. 🔹قلبم از انتظاری که حالا به ثمر ننشته شکست و قطره اشکی افتاد روی گونه ام.تمام خون بدنم پشت چشمهام جمع شد.صدای قهقهه ی شیطون اذیتم میکرد که میگفت:دیدی شوهرت تلاش هات رو ندید؟! نه خودتو دید، نه لباستو، نه گلتو، نه غذاتو، نه کیکتو،اون هیچ کدوم از زحمات و کارهای تو رو ندید. 🔸دندون قروچه ای کردم و بهش گفتم:" اونی که باید میدید دید" أعوذ بالله من الشیطان الرجیم بسم الله الرحمن الرحیم الم یعلم بان الله یری (سوره علق 14) مگه نمیدونی خدا حواسش بهت هست و تو رو میبینه🥲❤️! 🔹برگشتم سمت آشپزخونه. شمع رو فوت کردم. چای رو داخل قوری برگردوندم. زیر قرمه سبزی رو خاموش کردم. لباس قشنگم رو تعویض کردم. آرایش صورتمو پاک کردم. موهام رو جمع کردم. چراغ ها رو خاموش کردم. ✅یه پیش دستی قرمه سبزی ریختم و نشستم روبروی احمدرضا.زیر نور مهتاب نگاهش کردم و در سکوتِ شب حرف های نگفته م رو بهش زدم و بدون اینکه منتظر جواب باشم، لقمه لقمه زخم هام رو با آرامشِ نشسته روی خستگیِ صورتش قورت دادم♥️ ✅آرام ظرف غذا رو شستم و خیلی محکم به خودم قول دادم فردا همسر بهتری باشم برای مردی که امشب از فرطِ خستگیِ تلاش برای خانواده اش بیهو‌ش شد❤️ https://eitaa.com/joinchat/875823458Cf526927910
عید به بچه ها بادکنک میدیم☺️ به بزرگترها قند و نبات☺️ عمیقا دلم می خواست یکی یدونه از این نبات سبزای بابا سیدم رو تقدیم کنم به شما🥲😍❤️ @zireyeksaqf
بچه ها رو سپردم دست مامانم و اومدم دَدَر درس بخونم😅 موقع اومدن مامانم یه نگاهی بهم انداخت و خیلی جدی گفت مریم خسته نشدی این همه سال درس خوندی.بسه دیگه هر چی خوندی.بچسب به زندگی و بچه هات😅 همیشه مامان این جمله رو با الحان مختلف بهم میگه.اینبار اما خیلیییی دلم می خواست بهش بگم آخه این جا تشویقته مادر؟بجا اینکه بگی آفرین مریم با این سختی و بچه داری درس میخونی اینجور میگی؟ اما لبخند زدم و و با شوخی یه نگاهی بهش انداختم و گفتم ننه جان پیامبر میگه ز گهواره تا گور دانش بجو.حالا ما که فعلا اول جوونیمونه تا پیری وضع همینه😅😜 میخنده و میره. میخندم و میرم. @zireyeksaqf
جدی جدی پشه ها روزا کجا استاد میشن؟😅 تابستونه و اینجا هم شمال و پر از پشه.یکی از بزرگترین مبارزه با نفس هام تو تابستون اینه که وقتی جناب پشه میشینه رو پوستم و پروتئین تراپی انجام میده و بعد هم نیشش رو تا ته فرو میکنه داخل مویرگم؛ من جا اینکه با کَفِ دست محکم بکوبم پسِ کله اش تا هر چی خون خورده تُف کنه بیرون؛ فقط با دستم خیلی ملایم بدون اینکه ذره ای بهش آسیب برسونم کیشتش میکنم بره و برگرده به آغوش خانواده اش و نمیکُشمش😅 اونم حتما تو دلش بهم میگه: "مریم! جانِ من بده بزنم برم😆" @zireyeksaqf
❤️❤️❤️بهتون قولی داده بودم که ان شاءالله از نیمه ی تیر به بعد و رو به صورت کاملا در کانالی جداگانه در اختیارتون بگذارم. با وجود محدود شدن کانال سر قولم هستم☺️ الحمدلله که مثل سال گذشته شروعش مصادف شد با ایام محرم و به فتل نیک میگیرمش. آدرس کانال کارگاه👇 قربون دلاتون بشم من که جویای احوالم هستین...🥲 ❌می پرسید کجام؟ ایتا کانال رو بخاطر گزارشات محدود کرد و نمیتونم پیام بذارم.اگر کسی میدونه برای رفع محدودیت باید چه کاری انجام بدم؛لطف کنه بهم اطلاع بده.ممنون میشم ❤️ در هر صورت خبر میدم بهتون با سنجاق پیام❤️