🌷 #خاطره_شهدا
عاشق تفنگ بود اونم تفنگAK47 یا همون چیزی که ما بهش میگیم کلاشنیکف. کلی اطلاعات ریز و درشت از این اسلحه داشت. فکر میکنم مجلات مربوط به اسلحه رو نیز می خرید. تو سایت اسلحه هم میرفت. همیشه بهش میگفتم آخه تو با این هیکلت، تفنگ برای چی میخوای؟! اما اون عزیز به هممون ثابت کرد دفاع از حرم اهل بیت علیهم السلام نه هیکل می خواد نه ادعا. بی ادعا رفت و به آرزوش رسید...
#شهید_مهدی_صابری
📔 #به_رنگ_خاک (5) | خاطرات شهید سید محمد حسین علم الهدی
✍️ با چند تا از پسرهای هم سن و سال خودمان رفته بودیم دزفول، کنار رودخانۀ شهر.
پاچه هایمان را زدیم بالا و پایمان را گذاشتیم توی آب رودخانه.
آب یخ بود و شتاب زیادی داشت.
سرمای آب، مغز استخوان مان را می سوزاند.
توی رودربایستی با هم مانده بودیم.
منتظر بودیم یکی پایش را بکشد بیرون تا بقیه هم انصراف بدهند.
یکهو دیدیم حسین لباس هایش را درآورد و شیرجه زد توی آب!
دهانمان یک وجب باز ماند.
تا به خودمان بیاییم، حسین تا تهِ رودخانه را شنا کرد و برگشت.
🌷شادی روح امام و شهدا، صلوات
#شهید_علم_الهدی
#خاطره_شهدا
#در_راه_فتح_قله_ایم