🔴 #تجربه_نزدیک_به_مرگ
✍ نکته دیگری که آنجا شاهد بودم،
انبوه کسانی بـود کـه زنـدگی دنیایی
خود را تباه کرده بودند،
آن هم فقط به خاطر دوری
از انجام دستورات خداوند!
جوان (مأمور الهی در برزخ) گفت: آنچه حضرت حق از طریق معصومین برای شما فرستاده است، در درجه اول، زندگی دنیایی شما را آباد می کند و بعد آخرت را می سازد.
مثلا به من گفتند: اگر آن رابطه پیامکی با نامحرم را ادامه میدادی، گناه بزرگی در نامه عملت ثبت میشد و زندگی دنیایی تو را تحت الشعاع قرار میداد.
🆔 @zohoor_iran
🔴 #تجربه_نزدیک_به_مرگ
✍ (مأمور الهی در برزخ) گفت: «اگر علاقمند باشید و برای شما شهادت نوشته باشند هر نگاه حرامی که شما داشته باشید، شش ماه شهادت شما را به عقب می اندازد.»
خوب آن ایام را به خاطر دارم. اردوی خواهران برگزار شده بود. به من گفتند: شما باید پیگیر برنامه های تدارکاتی این اردو باشی.
اما مربیان خواهر، کار اردو را پیگیری می کنند، فقط برنامه تغذیه و توزیع غذا با شماست. در ضمن از سربازها استفاده نکن.
من سه وعده در روز با ماشین حامل غذا به محل اردو می رفتم و غذا را می کشیدم و روی میز میچیدم و با هیچ کس حرفی نمی زدم.
شب اول، یکی از دخترانی که در اردو بود، دیرتر از بقیه آمد و وقتی احساس کرد که اطرافش خلوت است، خیلی گرم شروع به سلام و احوالپرسی کرد. من سرم پایین بود و فقط جواب سلام را دادم.
روز بعد دوباره با خنده و عشوه به سراغ من آمد و قبل از اینکه با ظروف غذا از محوطه اردوگاه خارج شوم، مطلب دیگری گفت و خندید و حرف هایی زد که... من هیچ عکس العملی نشان ندادم.
خلاصه هربار که به این اردوگاه می آمدم، با برخورد شیطانی این دختر جوان روبرو بودم. اما خدا توفیق داد که واکنشی نشان ندادم.
🔸در بررسی اعمال، وقتی به این اردو رسیدیم، جوان پشت میز (مأمور الهی در برزخ) به من گفت: اگر در مکر و حیله آن زن گرفتار میشدی، به جز آبرو، کار و حتی خانواده ات را از دست میدادی! برخی گناهان، اثر نامطلوب اینگونه در زندگی روزمره دارد...
📚 سه دقیقه در قیامت
🆔 @zohoor_iran
🔴 #تجربه_نزدیک_به_مرگ
🔹به هزار و صد نفر در زمینه حقالناس بدهکاری!!!
✍️ دو ملک مرا گرفتند تا به سوی عذاب ببرند، هیچکس با من مهربان نبود. من آتش را دیدم. حتی دست بندی به من زدند که شعله ور بود. اما یکباره داد زدم: من که امروز توبه کردم. من واقعا نیت کردم که کارهای گذشته را تکرار نکنم.
یکی از دو مأموری که در کنارم بود گفت: بله، از شما قبول می کنیم، شما واقعا توبه کردی و خدا توبه پذیر است. تمام کارهای زشت شما پاک شده، اما حق الناس را چه می کنی؟ گفتم: من با تمام بدی ها خیلی مراقب بودم که حق کسی را در زندگی ام وارد نکنم. حتی در محل کار، بیشتر می ماندم تا مشکلی: نباشد. تمام بیماران از من راضی هستند و آن فرشته گفت: بله، درست می گویی، اما هزار و صد نفر از مردان هستند که به آنها در زمینه حق الناس بدهکار هستی!
وقتی تعجب مرا دید، ادامه داد: خداوند به شما قد و قامت و چهره ای زیبا عطا کرد، اما در مدت زندگی، شما چه کردی؟! با لباس های تنگ و نامناسب و آرایش و موهای رنگ شده و بدون حجاب صحیح از خانه بیرون می آمدی، این تعداد از مردان، با دیدن شما دچار مشکلات مختلف شدند. بسیاری از آنها همسرانشان به زیبایی شما نبودند و زمینه اختلاف بین زن و شوهرها شدی. برخی از مردان جوان که همکار یا بیمار شما بودند، با دیدن زیبایی شما به گناه افتادند و...
گفتم: خب آنها چشمانشان را حفظ می کردند و نگاه نمی کردند. به من جواب داد: شما اگر پوشش و حریم ها و حجاب را رعایت می کردی و آنها به شما نگاه می کردند، دیگر گناهی برای شما نبود...
📚 کتاب سه دقیقه در قیامت
🆔 @zohoor_iran
🔴 #تجربه_نزدیک_به_مرگ
🔹در زمان غیبت امام عصر(عج)
✍️ (مامور الهی در برزخ) گفت: در زمان غیبت امام عصر (عج) زعامت و #رهبری شیعه با ولی فقیه است. پرچم اسلام به دست اوست.
همان لحظه تصویری از ایشان را دیدم. عجیب اینکه افراد بسیاری که آنها را می شناختم در اطراف رهبر بودند و تلاش می کردند تا به ایشان صدمه بزنند اما نمی توانستند!
📚 کتاب سه دقیقه در قیامت.
🆔 @zohoor_iran
🔴 #تجربه_نزدیک_به_مرگ
🔹چرا سیگار کشیدی؟
✍ در روزگار جـوانی، با رفـقـا بـرای
تفریح به یک در نزدیکی شهر رفتیم.
کسی که ما را دعوت کرده بود قلیان
را آماده کرد و با یک بسته سیگار بـه
سمت ما آمد.
سیگار ها را یکی یکی روشن کرد و بـه
دست رفقا می داد. من از سیگار نفرت
داشتم ولی بـرای ایـنـکـه انـگـشـت نمـا
نشوم سیگار را از دسـت آن آقا گرفتـم
و شروع به کشیدن کردم!
حالم خیلی بد شد. خیلی سرفه کردم. بعد از آن هیچ وقت سراغ قلیان و سیگار نرفتم. اما در آن وانفسا، این صحنه را به من نشان دادند و گفتند: تو که میدانستی سیگار ضرر دارد چرا همان یکبار را کشیدی؟ تو حق النفس را رعایت نکردی و باید جواب بدهی.
همین باعث گرفتاری ام شد! در آنجا برخی افراد را دیدم که انسان های مذهبی و خوبی بودند اما به #حق_النفس اهمیت نداده بودند و بخاطر ضرر به بدن گرفتار بودند.
📚 سه دقیقه در قیامت
🆔 @zohoor_iran
🔴 #تجربه_نزدیک_به_مرگ
(شیاطین در غالب) موجوداتی
مـثـل حشرات عظیم الجثه بـه
بیمارستان حـمـلـه کـرده بودند،
هیـچـکـس بـه غیر از من آن ها
را نمیدید.
کل محوطه بیمارستان پر شده بود. این حیوانات به هر بیماری که به حالت کما رفته بود و یا در حال مرگ بود حمله می کردند
🔸تا نگذارند لحظات آخر به یاد
خدا باشند. آنجا بود که فهمیدم
جـان دادن چـه ســخــت اسـت...
🆔 @zohoor_iran
🔴 #تجربه_نزدیک_به_مرگ
همسایه ما مرد خوبی بود. کاسب بود
و مـثـل خیلی از مـردم، خانـواده دار و
صبح تا شب مشغول کار بود.
بـه نماز هم اهمیت می داد. امـا مشکلی
داشت. روی بدنش قوز داشت. خیلی از
این بابت اذیت می شد.
در جریان تجربه نزدیک به مرگ، او را مشاهده کردم. مدتی از فوت او می گذشت. بدنش سالم بود. پرسیدم چه خبر؟
گفت: زمانی که به این طرف آمدم، ملائک الهی به استقبال من آمدند و مرا به این بهشت برزخی آوردند. آنها به جای پرداختن به بررسی اعمال، از من معذرت خواهی کردند!
تعجب کردم، برای چه از
من عذرخواهی میکنند؟!
گفتند که شما در دنیا مشکل جسمی داشتی و درگیر گرفتاری و سختی بودی، از این بابت از شما عذر می خواهیم. خداوند متعال به همین دلیل، با رحمت خود با شما برخورد کرد...
🆔 @zohoor_iran
🔴 #تجربه_نزدیک_به_مرگ
در ماجرای تجربه نزدیک به مرگ
مشاهده کردم که در جایی
شبیه مسجد کوفه قرار دارم! وارد
شبستان شدم، تمام شهدا جمع بودند!
🔸همه دور وجود نازنین
آقا اباعبدالله حلقه زده بودند...
می گفتند و می خندیدند و... نمی دانید چه حالی بود. ملائک شهدا را صدا می زدند و می گفتند بهشت و نعمت هایش آماده است...
اما آنها می گفتند: بروید، بهشت ما اینجاست...
شهدا لحظه ای از جمع خوبان جدا نمی شدند...
📚 کتاب تقاص
🆔 @zohoor_iran
🔴 #تجربه_نزدیک_به_مرگ
در تجربه ام افرادی را دیدم که
به واسطه من گمراه شده بودند.
من بدون اطلاع از عواقبی که نصیبم
می شد بـرای آنان فیلم های مستهجن
ارسال می کردم.
در آن بیابان وحشتناک، هر کدام از
آن ها باری بر دوشم میگذاشتند و...
دیگر تحمل آن برایم سخت شده بود. حق الناس و حق الله بزرگی بر گردنم بود. در آن شرایط بسیار سخت، یکباره حس کردم از آن وادی وحشتناک به سوی زمین کشیده شدم.
🆔 @zohoor_iran
🔴 #تجربه_نزدیک_به_مرگ
✍ روزهایی از جوانیام را دیدم که صبح تا شب به بطالت پای تلویزیون می گذراندم. چقدر از لحظات با ارزش عمر من اینگونه تلف شد...
بعد از این تجربه تلاش می کنم از وقتم حداکثر استفاده را بنمایم و از لحاظ معرفتی خودم را رشد بدهم. تماشای تلویزیون و شبکه های اجتماعی را به حداقل رساندم...
🆔 @zohoor_iran
🔴 #تجربه_نزدیک_به_مرگ
🔹با تعجب مشاهده کردم که...
✍ رفتم صفحه (کتاب اعمال) بعد. آن روز هم پر از اعمال خوب بود. نماز اول وقت، و مسجد، بسیج، هیئت، رضایت پدر و مادر و...
فیلم تمام اعمال موجود بود، اما لازم به مشاهده نبود.
خیلی از کارهای خوبی که فراموش کرده بودم تماما برای من یاد آوری می شد. اما با تعجب دوباره مشاهده کردم: که تمام اعمال من در حال محو شدن است!
گفتم: این دفعه چرا؟ من که
در ایـن روز غیبـت نـکـردم!؟
جوان (مأمور الهی) گفت: یکی از رفقای مذهبی ات را مسخره کردی. این عمل زشت باعث نابودی اعمالت شد.
خوب به یاد داشتم که به چه چیزی اشاره دارد. من خیلی اهل شوخی و خنده و سرکار گذاشتن رفقا بودم. با خودم گفتم: اگه این طور باشه که خیلی اوضاع من خرابه!
🔺رفتم صفحه بعد، روز بعد هم کلی اعمال خوب داشتم. اما کارهای خوب من پاک نشد. با اینکه آن روز هم شوخی کرده بودم، اما در این شوخی ها، بارفقا گفتیم و خندیدیم، اما به کسی اهانت نکردیم. غیبت نکرده بودم. هیچ گناهی همراه با شوخی های من نبود. برای همین، شوخیها و خندههای من، به عنوان کار خوب ثبت شده بود. با خودم گفتم: خدا را شکر.
📚سه دقیقه در قیامت
🆔 @zohoor_iran
🔴 #تجربه_نزدیک_به_مرگ
🔹از مهمترین مطالبی
کـه درک کردم ایـن بـود
کـه نخستین وظیفه ای کـه بر
گـردن مـاســت، عـشـق و ابراز
محبت نسبتبه دیگران هست
و اولین وجودی که باید به او
عـشـق بورزیم خـدای مـهـربان
می باشد. بهترین روش گفتگو
و محـبـت بـه پروردگار توسط
پیامبران بهما گفته شده است.
✦آنجا فهمیدم چرا ائمه اطهار
انقدر بـه نماز اهمیت میدادند.
📚 کتاب با بابا
🆔 @zohoor_iran