eitaa logo
♥️تاظهوردولت عشق و تاابد مولایم عاشقت میمانم♥️
5.3هزار دنبال‌کننده
29.6هزار عکس
7.7هزار ویدیو
557 فایل
فعالیت کانال نشانه های ظهور اشعار مهـدویت حوادث آخرالزمان #رمان های مذهبی و شهدایی 👇👇 @Malake_at مدیر @Yahosin31 مدیر تلگرام ,ایتا,سروش eitaa.com/zohoreshgh eitaa.com/NedayQran sapp.ir/zohoreshgh #کپی_مطالب_آزاد_با_ذکر_صلوات
مشاهده در ایتا
دانلود
✨🌟✨🌟✨🌟✨🌟✨🌟✨ @zohoreshgh ❣﷽❣ 💕 علیه السلام 💕 🌷بسم الله الرحمن الرحیم 🌷 اَلسَّلامُ عَلَيْكَ يا ولِىَّ اللَّهِ وَابْنَ وَلِيِّهِ، اَلسَّلامُ عَلَيْكَ يا حُجَّةَ اللَّهِ وَابْنَ حُجَّتِهِ، اَلسَّلامُ‏عَلَيْكَ يا صَفِىَّ اللَّهِ وَابْنَ صَفِيِّهِ، اَلسَّلامُ عَلَيْكَ يا اَمينَ اللَّهِ وَابْنَ اَمينِهِ، اَلسَّلامُ عَلَيْكَ يا نُورَ اللَّهِ فى‏ ظُلُماتِ الْأَرْضِ، اَلسَّلامُ عَلَيْكَ يا اِمامَ‏ الْهُدى‏، اَلسَّلامُ عَلَيْكَ يا عَلَمَ الدّينِ وَالتُّقى‏، اَلسَّلامُ عَلَيْكَ يا خازِنَ‏ عِلْمِ النَّبِيّينَ، اَلسَّلامُ عَلَيْكَ يا خازِنَ عِلْمِ الْمُرْسَلينَ، اَلسَّلامُ عَلَيْكَ يا نآئِبَ الْأَوْصِيآءِ السَّابِقينَ، اَلسَّلامُ عَلَيْكَ يا مَعْدِنَ الْوَحْىِ الْمُبينِ، اَلسَّلامُ عَلَيْكَ يا صاحِبَ الْعِلْمِ الْيَقينِ، اَلسَّلامُ عَلَيْكَ يا عَيْبَةَ عِلْمِ‏ الْمُرْسَلينَ، اَلسَّلامُ عَلَيْكَ اَيُّهَا الْأِمامُ الصَّالِحُ مرسل اَلسَّلامُ عَلَيْكَ اَيُّهَا الْأِمامُ الزَّاهِدُ، اَلسَّلامُ عَلَيْكَ اَيُّهَا الْأِمامُ الْعابِدُ، اَلسَّلامُ عَلَيْكَ اَيُّهَا الْأِمامُ السَّيِّدُ الرَّشيدُ، اَلسَّلامُ عَلَيْكَ اَيُّهَا الْمَقْتُولُ الشَّهيدُ، اَلسَّلامُ‏ عَلَيْكَ يَا بْنَ رَسُولِ اللَّهِ وَابْنَ وَصِيِّهِ، اَلسَّلامُ عَلَيْكَ يا مَوْلاىَ مُوسَى‏ بْنَ جَعْفَرٍ، وَرَحْمَةُ اللَّهِ وَبَرَكاتُهُ اَشْهَدُ اَ نَّكَ قَدْ بَلَّغْتَ عَنِ اللَّهِ ما حَمَّلَكَ، وَحَفِظْتَ مَا اسْتَوْدَعَكَ، ‏وَحَلَّلْتَ حَلالَ اللَّهِ، وَحَرَّمْتَ حَرامَ اللَّهِ، وَاَقَمْتَ‏ اَحْكامَ اللَّهِ، وَتَلَوْتَ كِتابَ اللَّهِ، ‏َوصَبَرْتَ عَلَى الْأَذى‏ فى‏ جَنْبِ اللَّهِ، وَجاهَدْتَ فِى اللَّهِ حَقَّ جِهادِهِ، حَتّى‏ اَتيكَ الْيَقين 💕 علیه السلام💕 🌷بسم الله الرحمن الرحیم 🌷 اَللَّهُمَّ صَلِّ عَلَى الْأَمِينِ الْمُؤْتَمَنِ مُوسَى بْنِ جَعْفَرٍ الْبَرِّ الْوَفِيِّ الطَّاهِرِ الزَّكِيِ النُّورِ الْمُبِينِ (الْمُنِيرِ) الْمُجْتَهِدِ الْمُحْتَسِبِ الصَّابِرِ عَلَى الْأَذَى فِيكَ‏ اللَّهُمَّ وَ كَمَا بَلَّغَ عَنْ آبَائِهِ مَا اسْتُودِعَ مِنْ أَمْرِكَ وَ نَهْيِكَ وَ حَمَلَ عَلَى الْمَحَجَّةِ وَ كَابَدَ أَهْلَ الْعِزَّةِ وَ الشِّدَّةِ فِيمَا كَانَ يَلْقَى مِنْ جُهَّالِ قَوْمِهِ‏ رَبِّ فَصَلِّ عَلَيْهِ أَفْضَلَ وَ أَكْمَلَ مَا صَلَّيْتَ عَلَى أَحَدٍ مِمَّنْ أَطَاعَكَ وَ نَصَحَ لِعِبَادِكَ إِنَّكَ غَفُورٌ رَحِيمٌ‏ 💚اَلَّلهُمـّ؏جِّل‌لِوَلیِڪَ‌الفَرَج💚 @zohoreshgh @NedayQran 📕نــداے قــرآن و دعــا📕 ✨🌟✨🌟✨🌟✨🌟✨🌟✨
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
♥️تاظهوردولت عشق و تاابد مولایم عاشقت میمانم♥️
◂⊰⊱⊰⊱▸◂⊰⊱⊰⊱▸◂⊰⊱⊰⊱▸◂⊰⊱⊰⊱▸◂⊰⊱ 💥یا رفیــــق‌ مݩ‌ لا رفیــــق‌ له💥 ✍رمان جذاب و آموزنده #سرباز ✍قسمت ۱
◂⊰⊱⊰⊱▸◂⊰⊱⊰⊱▸◂⊰⊱⊰⊱▸◂⊰⊱⊰⊱▸◂⊰⊱ 💥یا رفیــــق‌ مݩ‌ لا رفیــــق‌ له💥 ✍رمان جذاب و آموزنده ✍قسمت ۱۱۸ فاطمه نشست و منشی گوشی تلفن رو برداشت تا با دکتر هماهنگ کنه..به در اتاقی اشاره کرد و گفت: _بفرمایید. فاطمه بعد از اجازه گرفتن وارد اتاق شد.با مرد میانسالی روبه رو شد.بعد از سلام کردن،به صندلی اشاره کرد و گفت: _بفرمایید خانم نادری. فاطمه هم نشست. -آقای دکتر فتوحی اونقدر از شما تعریف کردن که من کنجکاو شدم با شما آشنا بشم. -ایشون به من لطف دارن. دکتر فتوحی تنها عضو هیئت رئیسه بود که با اخراج فاطمه از بیمارستان مخالف بود. -من سوابق شما رو مطالعه کردم.واقعا مناسب ترین بخش برای شما بخش کودکان هست،بخاطر روحیات و اخلاق شما. -از نظر لطفتون ممنونم..شما درجریان علت اخراج من از بیمارستان قبلی هستید؟ -بله.دکتر فتوحی کامل برام توضیح دادن. -نگران نیستید که همین مساله برای بیمارستان شما پیش بیاد؟ دکتر نصیری لبخندی زد و گفت: _خانم نادری،من و دکتر فتوحی سالهاست باهم دوست هستیم.ایشون کاملا با روحیات من آشنا هستن که شما رو به من معرفی کردن. -اگه تو بیمارستان شما،پزشک یا پرستار بی مسئولیت باشه،شما چکار میکنید؟ -آدم بی مسئولیت برای هیچ کاری مناسب نیست مخصوصا پزشکی و پرستاری که به سلامت و جان آدم ها مربوطه. -شما با همچین آدمی چطور برخورد میکنید؟.. تذکر میدید؟ -البته. -اگه اصلاح نشد اخراج میکنید؟ -در این صورت اون فرد میره یه بیمارستان دیگه..به نظر من همچین پزشکی باید پروانه طبابتش باطل بشه. فاطمه به میز روبه روش خیره شد و فکر میکرد. -خانم نادری فاطمه سرشو آورد بالا.دکتر نصیری با لبخند گفت: _تو امتحان تون قبول شدم؟ فاطمه اول متوجه منظورش نشد.بعد سرشو انداخت پایین و سعی کرد جلوی لبخندشو بگیره. -به حرف بله ولی باید دید در عمل چکار میکنید. دکتر نصیری بلند خندید.فاطمه گفت: _اگه ممکنه سه روز به من فرصت بدید در موردش فکر کنم. 👈 .... ✍ نویسنده ؛ بانو «مهدی‌یارمنتظر قائم» 🌟اللّهُمَّ صَلِّ عَلی مُحَمَّدوَآلِ مُحَمَّد وَعَجِّل فَرَجَهُم🌟 ╔═.💖🍃💖.═══════╗ 👇 @zohoreshgh ♥️تاظهوردولت عشق و تاابد مولایم عاشقت میمانم♥️ ╚═══════💖.🍃💖.═╝ ◂⊰⊱⊰⊱▸◂⊰⊱⊰⊱▸◂⊰⊱⊰⊱▸◂⊰⊱⊰⊱▸◂⊰⊱
♥️تاظهوردولت عشق و تاابد مولایم عاشقت میمانم♥️
◂⊰⊱⊰⊱▸◂⊰⊱⊰⊱▸◂⊰⊱⊰⊱▸◂⊰⊱⊰⊱▸◂⊰⊱ 💥یا رفیــــق‌ مݩ‌ لا رفیــــق‌ له💥 ✍رمان جذاب و آموزنده #سرباز ✍قسمت ۱
◂⊰⊱⊰⊱▸◂⊰⊱⊰⊱▸◂⊰⊱⊰⊱▸◂⊰⊱⊰⊱▸◂⊰⊱ 💥یا رفیــــق‌ مݩ‌ لا رفیــــق‌ له💥 ✍رمان جذاب و آموزنده ✍قسمت ۱۱۹ دکتر جاخورد. -خانم نادری،شما ظاهرا متوجه موقعیت خودتون نیستین؟؟...بخاطر پرونده تون پیشنهاد کاری ندارید..درواقع این یه فرصت فوق العاده ست برای شما. -آقای دکتر..من هیچ اجباری برای کار کردن ندارم..اگه حضورم ضروری باشه میام..وگرنه ترجیح میدم آرامشی که تو خونه خودم دارم از دست ندم. -بسیار خب..فکر کنید. خداحافظی کرد و رفت. با دکتر فتوحی تماس گرفت و برای روز بعدش قرار گذاشت.بعد احوالپرسی دکتر فتوحی گفت: _امروز دکتر نصیری رو دیدم. با خنده گفت: _گفت که بهش چی گفتین. -پس لازم نیست توضیح بدم. -خانم نادری شما درمورد چی میخواید فکر کنید؟ -من اگه بخوام کار کنم نه بخاطر نیاز مالی هست و نه نیاز روحی و روانی..اگه حضورم برای پرستاری از یک نفر هم مفید باشه حاضرم از آرامشی که تو خونه خودم دارم بگذرم..ولی ترجیح میدم جایی کار کنم که رئیسش وقتی میدونه حق با منه ازم حمایت کنه.نه اینکه اخراجم کنه...آقای دکتر نصیری به حرف گفتن که اینکارو میکنن.مزاحم شما شدم که بدونم اگه شرایطش پیش بیاد همونجوری که میگن عمل میکنن یا مثل بقیه فقط حرفه؟ دکتر نفس عمیقی کشید و گفت: _من و دکتر نصیری سالهاست رفاقت نزدیکی داریم.حرفی که میزنه،عمل میکنه... ولی خانم نادری،شما که میفرمایید پرستاری شما حتی اگه برای یک نفر هم مفید باشه راضی هستین یا به لحاظ مالی به این شغل نیاز ندارید پس چه فرقی داره براتون اگه رئیس تون ازتون حمایت نکنه؟ نهایتش مثل قبل اخراج میشید دیگه. ولی در عوض میدونید چند نفر رو از دست دکتر مستان نجات دادید..من نمیگم دنبال تخلف همکارهاتون بگردید ولی همینکه دربرابر اشتباه سکوت نمی کنید، ارزشمنده. فاطمه به فکر فرو رفت. دکتر حرفی گفت که خودش میدونست و سعی میکرد بهش عمل کنه.ولی این بار... فراموش کرده بود تنها حمایتی که همیشه بهش نیاز داره فقط حمایت خدا ست. بخاطر این فراموشی خیلی ناراحت بود. به امامزاده رفت؛جایی که بعد از ازدواج، همراه علی زیاد میرفتن.همون جای همیشگی نشست و استغفار میکرد.چند ساعتی گذشت تا حالش بهتر شد. به خونه برگشت. غذا درست کرد و آماده استقبال از علی شد.بعد از شام فاطمه ظرف هارو می شست و علی میز رو تمیز می کرد.فاطمه گفت: _علی جان،من خیلی فکر کردم و به نتیجه رسیدم.. -درمورد چی؟ -کار تو بیمارستان. علی دست از کار کشید و متعجب،منتظر ادامه حرف فاطمه شد. -وظیفه ست که تو بیمارستان کار کنم. ناراحت نگاهش میکرد. -من راضی نیستم..برات مهم نیست؟ فاطمه شیر آب رو بست و به چشم های علی خیره شد.فکر نمیکرد علی اینقدر جدی مخالفت کنه. -معلومه که مهمه..اگه تو راضی نباشی من پامو از این در بیرون نمیذارم.ولی علی جان... علی بین حرفش پرید. -من راضی نیستم..دیگه حرفشم نزن. از آشپزخونه بیرون رفت. فاطمه که متوجه دلیل علی شده بود متعجب به رفتنش نگاه میکرد.از حرف ها و حرکات علی معلوم بود خودش هم میدونه کار درست چیه ولی نگرانی از دست دادن فاطمه مانع تصمیم درست میشد. روی صندلی نشست، و به رفتن علی نگاه میکرد.انتظار این حد از مخالفت رو نداشت.گیج شد .... 👈 .... ✍ نویسنده ؛ بانو «مهدی‌یارمنتظر قائم» 🌟اللّهُمَّ صَلِّ عَلی مُحَمَّدوَآلِ مُحَمَّد وَعَجِّل فَرَجَهُم🌟 ╔═.💖🍃💖.═══════╗ 👇 @zohoreshgh ♥️تاظهوردولت عشق و تاابد مولایم عاشقت میمانم♥️ ╚═══════💖.🍃💖.═╝ ◂⊰⊱⊰⊱▸◂⊰⊱⊰⊱▸◂⊰⊱⊰⊱▸◂⊰⊱⊰⊱▸◂⊰⊱
♥️تاظهوردولت عشق و تاابد مولایم عاشقت میمانم♥️
◂⊰⊱⊰⊱▸◂⊰⊱⊰⊱▸◂⊰⊱⊰⊱▸◂⊰⊱⊰⊱▸◂⊰⊱ 💥یا رفیــــق‌ مݩ‌ لا رفیــــق‌ له💥 ✍رمان جذاب و آموزنده #سرباز ✍قسمت ۱
◂⊰⊱⊰⊱▸◂⊰⊱⊰⊱▸◂⊰⊱⊰⊱▸◂⊰⊱⊰⊱▸◂⊰⊱ 💥یا رفیــــق‌ مݩ‌ لا رفیــــق‌ له💥 ✍رمان جذاب و آموزنده ✍قسمت ۱۲۰ گیج شده بود. شاید هم بخاطر حفظ آرامش علی نباید قبول میکرد. بلند شد تا بقیه ظرف ها رو بشوره. سرما و صدای آب کمی آرومش میکرد تا بهتر فکر کنه.وقتی کارش تمام شد،به اتاق رفت.علی روی سجاده نشسته بود و قرآن میخوند. روبه روش نشست. -میشه حرف بزنم؟ بدون اینکه نگاهش کنه گفت: -نه. فاطمه لبخند زد. -فقط یه سوال کوتاه...میشه بپرسم؟ علی با تامل نگاهش کرد.با نگاهش اجازه پرسیدن به فاطمه داد.لبخند فاطمه با نگاه علی عمیق تر شد. -..خدا....کجای زندگیته؟ حرف هاشو با زبان سکوت و نگاه و مهربانی لبخند به علی گفت.چند دقیقه همونجوری گذشت.علی از نگاه منتظر فاطمه چشم گرفت و به صفحه قرآن تو دستش خیره شد. فاطمه بلند شد و به هال رفت. روی مبل روبه روی در اتاق جا گرفت و چشم به در،به انتظار علی نشست.یک ساعت نگذشت که علی تو چارچوب در نمایان شد.فاطمه خوشحال از اینکه زود به نتیجه رسیده،لبخند به لب ایستاد.اما با نگاه سردرگم علی و لباس های بیرونی تنش،لبخندش خشک شد. علی سمت در آپارتمان رفت. -علی جانم،کجا میری؟ دست علی روی دستگیره در بود و نگاهش به رنگ تیره چوب. -همون جای همیشگی...معلوم نیست کی برگردم.تو بخواب. فاطمه دستپاچه گفت: _از دست من ناراحتی؟؟ علی جوابی جز سکوت نداد. -علی تو این دنیا هیچی برام از تو مهم تر نیست..حرف آخر حرف توئه..هرکاری تو بگی انجام میدم. نگاه کوتاهی به چشم های بی قرار فاطمه انداخت.در رو باز کرد و بیرون رفت.هنوز در رو نبسته بود که فاطمه خواهشی گفت: _علی،نرو.. در رو بست و رفت.نیم ساعت بعد پیام داد: _از تو ناراحت نیستم. فاطمه تا صبح بیدار بود و فکر میکرد. نزدیک ظهر شد.تصمیم خودشو گرفته بود.تلفن همراه شو برداشت و شماره منشی دکتر نصیری رو گرفت.جواب نداد. تلفن شو روی میز گذاشت تا چند دقیقه بعد دوباره تماس بگیره. صدای چرخیدن کلید تو قفل در اومد. ایستاد و به در چشم دوخت.وقتی علی رو دید نفس راحتی کشید.لبخند زد و نزدیک رفت. -سلام علی جانم علی نگاهش کرد.از نگاه علی معلوم نبود چی تو سرشه. -سلام... تلفن فاطمه زنگ خورد و حرف علی نیمه تمام موند.نگاه علی سمت تلفن فاطمه کشیده شد.فاطمه گفت: _منشی دکتر نصیریه.باهاش تماس گرفتم جواب نداد.حتما شماره مو دیده خودش زنگ زده. تلفن شو از روی میز برداشت و به علی گفت: _جواب شو بدم بعد میام پیشت. هنوز انگشتش دکمه تماس رو لمس نکرده بود که علی گفت: _چی میخوای بهش بگی؟ -میخوام بگم نمیرم... -چرا؟ تماس قطع شد. -چون اصلی ترین وظیفه من حفظ آرامش همسر و زندگیمه. علی نفس عمیقی کشید و گفت: _برو...من .. فاطمه با چشم های گرد شده نگاهش کرد. -من میخواستم فقط مال من باشی..ولی ظرفیت های تو بیشتر از اینه.تو میتونی همزمان برای خیلی ها باشی.میخواستم آرامش داشته باشی ولی انگار تو آرامش نمیخوای.همش دنبال دردسری. -من دنبال دردسر نیستم.آرامش هم دارم، کنار تو..حتی اگه آدمایی باشن که بخوان آرامش مو بهم بزنن مثل دکتر مستان یا آریا نمیتونن. -یا افشین مشرقی. لبخند فاطمه صورت آرام شو،زیبا تر کرد. -افشین مشرقی سخت ترین و طولانی ترین دردسر زندگی من بود...و البته... شیرین ترین. فاطمه مشغول کار شد. همکارانش و پزشکان بخش از پرونده فاطمه خبردار شدن.همه باهاش سرد برخورد میکردن.وقتی فاطمه بود با دقت کار میکردن.بخاطر رفتار همکارانش، ساعات کاری براش سخت میگذشت..کم کم با شوخی ها و مهربانی های فاطمه، وضعیت بهتر شد. ولی با این حال همه..... 👈 .... ✍ نویسنده ؛ بانو «مهدی‌یارمنتظر قائم» 🌟اللّهُمَّ صَلِّ عَلی مُحَمَّدوَآلِ مُحَمَّد وَعَجِّل فَرَجَهُم🌟 ╔═.💖🍃💖.═══════╗ 👇 @zohoreshgh ♥️تاظهوردولت عشق و تاابد مولایم عاشقت میمانم♥️ ╚═══════💖.🍃💖.═╝ ◂⊰⊱⊰⊱▸◂⊰⊱⊰⊱▸◂⊰⊱⊰⊱▸◂⊰⊱⊰⊱▸◂⊰⊱
سلام دوستان دیشب قول داده بودم که ی پارت هدیه بفرستم یادم ارسال کنم شرمنده بد قول شدم امشب ارسال میکنم 😊😢
♥️تاظهوردولت عشق و تاابد مولایم عاشقت میمانم♥️
◂⊰⊱⊰⊱▸◂⊰⊱⊰⊱▸◂⊰⊱⊰⊱▸◂⊰⊱⊰⊱▸◂⊰⊱ 💥یا رفیــــق‌ مݩ‌ لا رفیــــق‌ له💥 ✍رمان جذاب و آموزنده #سرباز ✍قسمت ۱
◂⊰⊱⊰⊱▸◂⊰⊱⊰⊱▸◂⊰⊱⊰⊱▸◂⊰⊱⊰⊱▸◂⊰⊱ 💥یا رفیــــق‌ مݩ‌ لا رفیــــق‌ له💥 ✍رمان جذاب و آموزنده ✍قسمت ۱۲۱ ولی با این حال همه میدونستن به وقتش فاطمه کوتاه بیا نیست.بخاطر همین دقت شون بیشتر شد. یک سال گذشت. دختر علی و فاطمه به دنیا اومد. اسمشو {زینب} گذاشتن.چهره ش شبیه علی بود.حاج محمود به مناسبت تولد زینب،یه آپارتمان بهشون هدیه داد.سه دانگش به نام افشین مشرقی و سه دانگش به نام فاطمه نادری. حاج محمود میتونست حتی قبل ازدواج شون این هدیه رو بهشون بده ولی میخواست بچه هاش راحت طلب نباشن. به امیررضا و محدثه هم بعد تولد اولین بچه شون یه آپارتمان هدیه داد. اون روزها بهترین روزهای زندگی علی بود.زندگی علی با فاطمه هرروز شیرین تر از روز قبل بود.فاطمه از وقتی شده بود،عاشق تر و عاقل تر شده بود. رابطه ش با خدا عمیق تر و عاشقانه تر شده بود. دخترشون سینه خیز میرفت، علی و فاطمه با ذوق تشویقش میکردن. زینب غذا میخورد،دوتایی ذوق میکردن. چهار دست و پا میرفت،دوتایی قربان صدقه ش میرفتن. زینب وسط هال نشسته بود، و با اسباب بازی هاش بازی میکرد.علی روی مبل نشسته بود و نگاهش میکرد. فاطمه با سینی چایی،کنارش نشست و به علی خیره شد.علی با لبخند نگاهش کرد و گفت: _دخترتو ببین چکار میکنه. ولی فاطمه به علی نگاه میکرد. -علی،ازت ممنونم،بخاطر زندگی خوبی که برام ساختی.کنار تو زندگی خیلی خوبی دارم.تو همون همسری هستی که همیشه از خدا میخواستم.یه مرد واقعی..تو هم همسر خیلی خوبی هستی،هم پدر خیلی خوبی هستی. شب شهادت امام محمد باقر(ع) بود. طبق معمول علی و فاطمه و زینب با هم به هیئت رفته بودن.برای کمک تا آخرشب مونده بودن. تو مسیر برگشت زینب آب خواست. علی کنار خیابان توقف کرد.از ماشین پیاده شد و به سوپر رفت. تازه وارد مغازه شده بود که ماشینی چند متر جلوتر،رو به روی بنر بزرگی که به مناسبت شهادت زده بودن،ایستاد.شیشه های ماشین پایین رفت و صدای بلند موسیقی تندی تو فضا پیچید.دو پسر و یه دختر پیاده شدن و شروع به کردن. فاطمه سریع پیاده شد، و سمت دختر رفت.صحبت میکرد که یکی از پسرها از پشت فاطمه رو هل داد. فاطمه که انتظارشو نداشت نتونست تعادل شو حفظ کنه و با سر محکم زمین خورد.زیر سرش پر خون شد. علی از مغازه بیرون اومد. خانمی رو دید که زمین خورده و دو پسر بالا سرش ایستادن. به سرعت سمت شون رفت. دختر و پسرها فرار کردن. وقتی متوجه حال خانم شد،خواست فاطمه رو برای کمک صدا کنه ولی جای خالی فاطمه رو دید...از فکر اینکه اون خانم،فاطمه باشه،لحظه ای قلبش ایستاد...با قدم های لرزان نزدیک رفت. وقتی صورت فاطمه رو دید نفسش حبس شد..با زانو کنارش افتاد...صدای گریه زینب از ماشین شنیده میشد. چند نفری جمع شدن. یکی با آمبولانس تماس گرفت.خانمی زینب رو بغل کرد و سعی میکرد آرومش کنه. روی صندلی بیمارستان نشسته بود.مات و مبهوت...پرستاری نزدیک شد. -آقا ... آقا!! علی سرشو بلند کرد.پرستار گفت: _کسی هست که بیاد دخترتون رو ببره.همش گریه میکنه.بچه گناه داره. تازه یاد زینب افتاد.... 👈 .... ✍ نویسنده ؛ بانو «مهدی‌یارمنتظر قائم» 🌟اللّهُمَّ صَلِّ عَلی مُحَمَّدوَآلِ مُحَمَّد وَعَجِّل فَرَجَهُم🌟 ╔═.💖🍃💖.═══════╗ 👇 @zohoreshgh ♥️تاظهوردولت عشق و تاابد مولایم عاشقت میمانم♥️ ╚═══════💖.🍃💖.═╝ ◂⊰⊱⊰⊱▸◂⊰⊱⊰⊱▸◂⊰⊱⊰⊱▸◂⊰⊱⊰⊱▸◂⊰⊱
〰🍃🌺✨〰 〰✨🌺🍃〰           @zohoreshgh ❣﷽❣ 🌷 ۸۴۰🌷 🌿شرح قرآنی دعای ندبه🌿 🔶‌فراز هیجدهم 🍀فلمَّا انْقَضَتْ أَیَّامُه أَقام وَلِیَّه عَلِیَّ بْن أَبِی طالِبٍ صَلَواتُکَ عَلَیْهِما و آلِهِما هادِیاً،إِذْ کانَ هُوَ الْمُنْذِر و لِکُلِّ قَوْمٍ هادٍ،فَقالَ و الْمَلأُ أَمامَهُ:مَنْ کُنْتُ مَوْلاه فَعَلِیٌّ مَوْلاه،اللّهُمَّ والِ مَنْ والاه و عاد مَنْ عاداه وانْصُرْ مَنْ نَصَرَه و اخْذُلْ مَنْ خَذَلَه و قالَ:مَنْ کُنْتُ أَنَا نَبِیه فَعَلِیٌّ أَمِیرُه و قالَ:أَنَا و عَلِیٌّ مِنْ شَجَرَةٍ واحِدَةٍ و سائِرُ النّاسِ مِنْ شَجَرٍ شَتّی،و أَحَلَّهُ مَحَلَّ هارُونَ مِنْ مُوسی،فَقالَ:أَنْتَ مِنِّی بِمَنْزِلَةِ هارُون مِنْ مُوسی إِلَّا أَنَّهُ لا نَبِیَّ بَعْدِی آنگاه که روزگار آن حضرت سپری شد، نماینده اش علی بن ابیطالب (درود تو بر آن دو و خاندانشان باد)را برای راهنمایی برگماشت، چرا که او بیم دهنده و برای هر قومی راهنما بود،پس درحالی که انبوهی از مردم در برابرش بودند فرمود: هرکه من سرپرست او بودم، پس علی سرپرست اوست،خدایا دوست بدار کسی که علی را دوست دارد،و دشمن بدار کسی را که دشمن علی است،و یاری کن هرکه او را یاری کند، و خوار کن هرکه او را وا گذارد و فرمود: هر که من پیامبرش بودم، پس علی فرمانروای اوست و فرمود: من و علی از یک درخت هستیم،و سایر مردم از درخت‌های گوناگونند، و جایگاه او را نسبت به خود همچون جایگاه هارون به موسی قرار داد،و به او فرمود:تو نسبت به من به منزله هارون نسبت به موسایی، جز اینکه پس از من پیامبر نیست.🍀 💠این فراز از دعای ندبه به یکی از مهمترین وقایع تاریخ اسلام یعنی غدیر خم و انتخاب و معرفی حضرت علی علیه السلام به عنوان امام و وصی رسول اکرم صلی الله علیه و آله و سلم اشاره می‌کند. از جمله آیاتی که در قرآن کریم به این موضوع می‌پردازد،عبارتند از: 💠آیه اول «الْیَوْمَ یَئِسَ الَّذِینَ کَفَرُوا مِنْ دِینِکُمْ فَلا تَخْشَوْهُمْ وَ اخْشَوْن الْیَوْمَ أَکْمَلْتُ لَکُمْ دِینَکُمْ وَ أَتْمَمْتُ عَلَیْکُمْ نِعْمَتِی وَ رَضِیتُ لَکُمُ الْإِسْلامَ دِیناً؛امروز، (روز هجده ذی الحجّه سال دهم هجری که حضرت علی علیه السلام به فرمان خدا به جانشینی پیامبر اکرم صلی الله علیه و آله و سلم منصوب شد) کافران از (زوال) دین شما مأیوس شدند، پس، از آنان نترسید و از من بترسید. امروز دینتان را برای شما کامل کردم و نعمت خود را بر شما تمام نمودم و اسلام را به عنوان «دین» برایتان برگزیدم». ✅نکته‌ها 🔺۱. امام باقر علیه السلام فرمود: «ولایت، آخرین فریضه الهی است» سپس آیه «الْیَوْمَ أَکْمَلْتُ لَکُمْ دِینَکُمْ» را تلاوت فرمودند» 🔺۲. در این آیه دو مطلب جداگانه بیان شده است، یک مطلب به تحریم گوشت‌های حرام، جز در موارد اضطرار مربوط می‌شود و مطلب دیگر به کامل شدن دین و یأس کفّار اشاره می‌کند که این قسمت کاملًا مستقل است، به چند دلیل: 🔸الف) یأس کفّار از دین، به خوردن گوشت مردار یا نخوردن آن ارتباطی ندارد. 🔸ب) روایاتی که از طریق شیعه و سنی در شأن نزول آیه آمده، در مقام بیان جمله ی «الْیَوْمَ یَئِسَ الَّذِینَ کَفَرُوا» و «الْیَوْمَ أَکْمَلْتُ لَکُمْ دِینَکُمْ» است، و به جملات قبل و بعد از آن که درباره احکام مردار است، هیچ ارتباطی ندارد. 🔸ج) بنابر روایات شیعه و سنّی، این قسمت از آیه: «الْیَوْمَ أَکْمَلْتُ... » پس از نصب علیّ بن ابی طالب علیه السلام به امامت در غدیرخم نازل شده است. 🔸د) غیر از دلائل نقلی، تحلیل عقلی نیز همین را می‌رساند، چون چهار ویژگی مهم برای آن روز بیان شده است: 🔷۱.روز یأس کافران 🔷۲.روز اکمال دین؛ 🔷۳. روز اتمام نعمت الهی بر مردم؛ 🔷۴. روزی که اسلام به عنوان «دین» و یک مذهب کامل،مورد پسند خدا قرار گرفته است. 💠حال اگر وقایع روزهای تاریخ اسلام را بررسی کنیم، هیچ روز مهمی مانند: بعثت، هجرت، فتح مکّه، پیروزی در جنگ‌ها و... با همه ارزش‌هایی که داشته اند، با این چهار صفت مهم همراه نیستند؛ حتّی «حجّةالوداع» هم به این اهمیّت نیست؛زیرا حج، جزئی از دین است،نه همه دین. 💠بعثت،اوّلین روز شروع رسالت پیامبر اکرم (ص) است و هرگز نمی توان گفت روز اوّل بعثت،دین کامل شده است. 💠هجرت،روز هجرت پیامبر (ص) به فرمان خداست،روز حمله ی کفّار به خانه پیامبر است و نه روز یأس آنان. روزهای پیروزی در جنگ بدر و خندق و... فقط کافرانی که در صحنه ی نبرد بودند، مأیوس می‌شدند،نه همه ی کفار،درحالی که قرآن می‌فرماید:«الْیَوْمَ یَئِسَ الَّذِینَ کَفَرُوا... همه کفّار مأیوس شدند» 💠در حجّةالوداع نیز که مردم آداب حج را در محضر پیامبر (ص)آموختند،فقط حج مردم با آموزش پیامبر کامل شد،نه همه ی دین؛در حالی که قرآن می‌فرماید:«الْیَوْمَ أَکْمَلْتُ لَکُمْ دِینَکُمْ».
عج 👈 .... 🌤اللّهُمَّ عَجِّل لِوَلیِّکَ الفَرَج🌤 @zohoreshgh ♥️تاظهوردولت عشق و تاابد مولایم عاشقت میمانم♥️ 〰🍃🌺✨〰 〰✨🌺🍃〰
       🍃🌸 🌸🍃 🍃🌸نام:موسى‏ بن جعفر. 🍃🌸كنیه: ابو ابراهیم، ابوالحسن، ابوالحسن اوّل، ابوالحسن ماضى، ابوعلى و ابواسماعیل. 🍃🌸القاب: كاظم، صابر، صالح، امین و عبدالصالح. 🍃🌸امام موسی كاظم علیه السلام در میان شیعیان به «باب الحوائج» معروف است. 🍃🌸منصب: معصوم نهم و امام هفتم شیعیان. 🍃🌸تاریخ ولادت : بنا بر قول معروف؛ بیستم ذی حجه سال ۱۲۸ ه ق 🍃🌸محل تولد امام موسی كاظم: ابواء (منطقه‏اى در میان مكه و مدینه) در سرزمین حجاز (عربستان سعودى كنونى). 🍃💙نام پدر: امام صادق ع. 🍃💝نام مادر امام كاظم:حمیده مصفّاة 🍃🌸مدت امامت : از زمان شهادت پدرش، امام جعفر صادق علیه السلام، در شوال 148 هجرى تا رجب سال 183 هجرى، به مدت 35 سال. 🍃🌸 آن حضرت در سن بیست سالگى به امامت رسید. 🍃🌸از رویدادهای مهم دوران امامت ایشان؛  پیدایش انشعاباتى در مذهب شیعه، مانند: اسماعیلیه، اَفْطَحیه و ناووسیه، پس از شهادت امام صادق علیه‌السلام بود. 🍃🌸تاریخ و علت شهادت امام موسی كاظم: 25 رجب سال 183 هجرى، در سن 55 سالگى، به‏ وسیله زهرى كه در زندان سندى بن شاهك به دستور هارون ‏الرشید به آن حضرت خورانیده شد.   🍃🌸محل دفن: مكانی به نام مقابر  قریش در بغداد (در سرزمین عراق) كه هم اكنون به «كاظمین» معروف است. ♥️ اللّهُمَّ صَلِّ عَلی مُحَمَّدوَآلِ مُحَمَّد وَعَجِّل فَرَجَهُم ♥️ @zohoreshgh ♥️تاظهوردولت عشق و تاابد مولایم عاشقت میمانم♥️
مداحی آنلاین - مکالمه امام صادق - آیت الله جوادی آملی.mp3
1.49M
🌸 (ع) ♨️مکالمه امام صادق(ع) با فرزندش عبدالله درباره امام موسی کاظم(ع) 👌 بسیار شنیدنی 🎤آیت الله 📡حداقل برای☝️نفر ارسال کنید. @zohoreshgh ♥️تاظهوردولت عشق و تاابد مولایم عاشقت میمانم♥️
مداحی_آنلاین_حسن_خلق_امام_کاظم_حجت_الاسلام_رفیعی.mp3
2.64M
🌺 (ع) ♨️حسن خلق امام کاظم علیه السلام 👌 بسیار شنیدنی 🎙حجت الاسلام 📡حداقل برای☝️نفر ارسال کنید. @zohoreshgh ♥️تاظهوردولت عشق و تاابد مولایم عاشقت میمانم♥️
قرب به اهل بیت ۹.mp3
11.04M
🔒 چجوری برای امام خودم، خصوصی و ویژه بشم ؟ مجموعه (علیهم‌االسلام) ۹ | @zohoreshgh ♥️تاظهوردولت عشق و تاابد مولایم عاشقت میمانم♥️
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
⭕️ علی اکبر رائفی پور همزمان با ایام عید غدیر با انتشار ویدیویی از کنار حرم امیرالمومنین(ع) حمایت خود را از دکتر سعید جلیلی اعلام کرد. @zohoreshgh ♥️تاظهوردولت عشق و تاابد مولایم عاشقت میمانم♥️
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
⭕️حمایت پدر طب سنتی ایران از دکتر جلیلی 🔹دکتر حسین خیراندیش از نوابغ طب سنتی ایران با انتشار ویدئویی از دکتر سعید جلیلی حمایت کرد. 🔸دکتر خیراندیش: به دلایل صداقت، امانت، دقت، تدبیر و تعهد جناب آقای جلیلی ایشان را به عنوان رئیس جمهور اصلح انتخاب میکنم. @zohoreshgh ♥️تاظهوردولت عشق و تاابد مولایم عاشقت میمانم♥️
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
نظر مردم آمریکا درباره دکتر جلیلی😎 تعجب آمریکایی‌ها جالب بود مگه میشه؟ مگه داریم؟ تا میتونید منتشر کنید @zohoreshgh ♥️تاظهوردولت عشق و تاابد مولایم عاشقت میمانم♥️
حرم یــار براے دگــران خوشے لحظه ی دیدار براے دگــران منم و روضه ی گودال و دلےغم دیده چشم بستم به نسیمے ز دعاے دگـران است و دلم باز هوایت کرده @zohoreshgh ♥️تاظهوردولت عشق و تاابد مولایم عاشقت میمانم♥️
مداحی آنلاین - بارون کربلا - پویانفر.mp3
8M
🌴شب زیارتی امام حسین(ع) 🍃من دور از کربلا 🍃شب جمعه من مهمونم کربلا 🎙 🌷 🌷 @zohoreshgh ♥️تاظهوردولت عشق و تاابد مولایم عاشقت میمانم♥️
Farahmand.Komeil.mp3
30.74M
🌺 مخصوص شب های جمعه☝️☝️ 🎙 👈 متن دعای کمیل👇 https://eitaa.com/Monajatodoa/51 @zohoreshgh @NedayQran 📕نــداے قــرآن و دعــا📕
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
⭕️ انتشار برای اولین بار| نظر شهید شهید جمهور راجع به دکتر جلیلی 🔹شهید رئیسی: نخ تسبیح آقا (سعید جلیلی) نباید از یاد رفته بشه و الّا دانه‌ها این ور و اون ور می‌افتد. @zohoreshgh ♥️تاظهوردولت عشق و تاابد مولایم عاشقت میمانم♥️
انتخابات 1403.mp3
14.02M
اگر هنوز در انتخاب کاندیدا مُرددید، حتما این صوت رو گوش بدید. به نظرم خیلی می‌تونه بهتون کمک کنه. اگر براتون مفید بود برای ۳۰ نفر ارسال کنید و در گروه‌ها و کانال‌هاتون بگذارید. @zohoreshgh ♥️تاظهوردولت عشق و تاابد مولایم عاشقت میمانم♥️
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
🛎توصیه مهم رهبر انقلاب به ملت ایران ⛔️مردم برای حضور در انتخابات تنبلی نکنند و دست کم نگیرند. ⚠️تنبلی شما به ضرر ملت ایران و جمهوری اسلامی است! @zohoreshgh ♥️تاظهوردولت عشق و تاابد مولایم عاشقت میمانم♥️
🛎هیچ رسانه قوی تر از مردم نیست؛ تا می‌توانید و فرصت هست یک نفر رو راضی کنید تا همراه شما در انتخابات فردا شرکت کنه ✅در درجه اول افزایش مشارکت مهمه و در درجه دوم انتخاب اصلح‼️ @zohoreshgh ♥️تاظهوردولت عشق و تاابد مولایم عاشقت میمانم♥️
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا