#سلام_امام_زمانم 😍✋
#مهدےجان❤️
ماییم و هوایِ بغض آلود فقط
دلواپسی و غصّۂ مشهود فقط
والله که آسان شود این سختی ها
با آمدنِ حضرتِ موعود (عج) فقط!
#العجلمولایغریبم
🌹 #اللَّهُمَّ_عَرِّفْنِےحُجَّتَڪ 🌹
تعجیل در ظهور و سلامتی مولاعج پنج #صلوات
💚اَلَّلهُمـّ؏جِّللِوَلیِڪَالفَرَج💚
"بحق فاطمه(س) "
@zohoreshgh
♥️تاظهوردولت عشق و تاابد مولایم عاشقت میمانم♥️
خوشبهحال دل من مثل تو آقادارد
بر سرش سایۀ آرامش طوبادارد
با شما آبرویی قدر دو دنیادارد
پای این عشق اگر جانبدهم جادارد
#سلام_حضرت_آقا
#امام_خامنه_ای
@zohoreshgh
♥️تاظهوردولت عشق و تاابد مولایم عاشقت میمانم♥️
#چادرانه🌸
#خدا جونم ..
ممنونم کہ بِهم اجآزه دادی ..
بين اين همہ آدمای رنگاوارنگ ..
☆یہ دونہ باشم ..☺️💫🕊
#چادر
#حجاب
@zohoreshgh
♥️تاظهوردولت عشق و تاابد مولایم عاشقت میمانم♥️
🎉🌸🎊🎉🌸🎊🎉🌸🎊
بنازم ماه شعبان را که شادی آفرین باشد
دراو میلاد عباس و حسین و ساجدین باشد
به نیمه چون رسد شعبان مهش تابنده ترگردد
چرا چون چشم زهرا روشن از روی پسر گردد
🌸🎉فرارسیدن #ماه_شعبان ، ماه پیغمبر (ص) و ماه تقرب به پروردگار #مبارک
🌸🎉صدقه ی اول ماه فراموش نشود.
@zohoreshgh
♥️تاظهوردولت عشق و تاابد مولایم عاشقت میمانم♥️
🎉🌸🎊🎉🌸🎊🎉🌸🎊
🌷سلام بر شعبان و اعیادش ، سلام بر حسین و عباسش ، سلام بر سجاد و سجودش ، سلام بر نیمه شعبان و ظهور مولودش. آغاز ماه رسول خدا ، ماه شادی آل الله مبارک باد
✨حلول #ماه_شعبان مبارک✨
@zohoreshgh
♥️تاظهوردولت عشق و تاابد مولایم عاشقت میمانم♥️
4_6039779248690956007.mp3
4.11M
🌺 #میلاد_امام_حسین(ع)
🌸 #میلاد_حضرت_عباس(ع)
💐روشنی و برکت شعبانی تو
💐جان عالمینی و جانانی تو
🎙 #میثم_مطیعی
👏 #سرود
👌فوق زیبا
@zohoreshgh
♥️تاظهوردولت عشق و تاابد مولایم عاشقت میمانم♥️
✅ امروز اولین روز ماه قمری(ماه شعبان ) است
#طریقه_نماز_اول_هر_ماه_قمری👆
✅ این نماز تضمین سلامتی از جانب خدا در این ماه است
⏱زمان این نماز امروز از طلوع آفتاب تا غروب آفتاب
💫اللّهمَّعَجِّلْلِوَلِیِّڪَالفَرَج
@zohoreshgh
♥️تاظهوردولت عشق و تاابد مولایم عاشقت میمانم♥️
#اعمال_مخصوص
اوّل: هر روز هفتاد مرتبه بگوید اَسْتَغْفِرُاللّهَ وَ اَسْئَلُهُ التَّوْبَةَ
دوّم: هر روز هفتاد مرتبه بگوید:
اَسْتَغْفِرُاللّهَ الَّذى لا اِلهَ اِلاّ هُوَ الرَّحْمنُ الرَّحیمُ الْحَىُّ الْقَیّوُمُ وَ اَتُوبُ اِلَیْهِ
سوّم: تصدّق (صدقه بدهد، حتی به اندازه یک دانه خرما)
چهارم: در تمام ...
#التماس_دعا_برای_ظهور
@zohoreshgh
♥️تاظهوردولت عشق و تاابد مولایم عاشقت میمانم♥️
🌼🌿🌼🌿🌼
🌿🌼🌿
🌼🌿🌼
🌿
🌼
@zohoreshgh
❣﷽❣
#نماز_هرشب_ماه_شعبان
اعمال سه شب اول و روز اول
حضرت رسول اکرم (ص) فرمود هر کس سه روز اول شعبان روزه بدارد وشبهای انها را به عبادت قیام کند ( ودر آن سه شب ) دورکعت نماز بیک حمد وپانزده توحید بخواند خداوند شر اهل آسمانها و زمینها را و شر هر سلطان جائوری را از وی دور کند و قسم بخدائیکه مرا بحق نبوت فرستاده که خدای تعالی هفتاد هزار گناه کبیرۀ او که بین خود وخدا کرده آمرزد وعذاب و شدائد قبر را از او دور کند(اقبال ، صفحه 685).
#نماز_شب_دوم_ماه_شعبان:
نماز این شب پنجاه رکعت است، در هر رکعت بعد از حمد سوره توحیدو معوذتین (سوره های فلق و ناس) یک مرتبه.
ثواب: خداوند متعال به فرشتگان گرامى كه اعمال انسانها را مىنويسند دستور مىدهد تا سال آينده گناهان بندهام را ننويسيد .
و نيز خداوند متعال بخشى از عبادت اهل آسمان و زمين را براى او قرار مىدهد.
📚منبع: مهمترین دانستنیهای یک مسلمان بارویکرد روزشماررویدادهای مهم تاریخ اسلام، تألیف زهراپاشنگ، جلد2، ص 723.
اللهم صل علی محمد و آل محمد و عجل فرجهم و العن اعدائهم اجمعین 🌹
🌤اللّهُمَّ عَجِّل لِوَلیِّکَ الفَرَج🌤
@zohoreshgh
♥️تاظهوردولت عشق و تاابد مولایم عاشقت میمانم♥️
🌼
🌿
🌼🌿🌼
🌿🌼🌿
🌼🌿🌼🌿🌼
تاظهور دولت عشق و تا ابد مولایم عاشقت میمانم♥️
🌷« بِسـم ِ ربـــــِّـ الشــُّـهـداءِ والصِّـدیقیــن »🌷↬❃ ✫⇠ #خاکریز_اسارت ✍نویسنده: طلبه آزاده رح
🌷« بِسـم ِ ربـــــِّـ الشــُّـهـداءِ والصِّـدیقیــن »🌷↬❃
✫⇠ #خاکریز_اسارت
✍نویسنده: طلبه آزاده رحمان سلطانی
#قسمت_دویست_و_پنجاهوششم
💢فرار دانشجوئی(۷)
ماشین بعدی یه تاکسی بود که با اشاره دست من ایستاد. دوباره جلو نشستم و بچه ها عقب. تاکسی وارد یه پمپ بنزین شد مقداری از سر و وضع ما مشکوک شده بود و چون هوا هنوز گرگ و میش بود اومده بود زیر نور چراغای پمپ بنزین تا ماها رو ورنداز کنه. با دیدن سر و وضع گِلیِمون شکش به یقین مبدل شد. راننده سریع ما رو به شهر بلدروز نزدیک مندلی رسوند و وارد یه ترمینال شد. به عربی گفت «کروه» یعنی کرایه. فکر اینجاش رو نکرده بودیم و هیچ پولی همراهمون نبود. پیاده شدیم و راه افتادیم. دنبالمون کرد و وِل نمیکرد و شروع کرد به دعوا و سر و صدا. بقیه راننده های ترمینال هم با دیدن سر و وضعمون بهمون مشکوک شدن .گفتم ما کارمندای بیمارستان بعقوبه هستیم که وسط راه آمبولانسمون چپ کرده و باید بریم از گِل درش بیاریم. یکی از راننده ها گفت من شما رو می رسونم مندلی ما هم سوار ماشینش شدیم. دور و برمون پر شده بود از رانندههای ترمینال و منتظر مسافر بودن. تو اون شلوغی راننده تاکسی غیبش زد. ما با ماشین دوم راه افتادیم. کمی بعد جلوی دژبانی وایساد. نگاه کردم دیدم راننده تاکسی خودمون هم اونجاست. فهمیدیم که اونا با هم دست به یکی کردن و میخوان ما رو لو بِدن. دژبان دستور داد پیاده شیم. راننده تاکسی هنوز هم غر میزد و کرایه میخواست. منم مرتب میگفتم ما کارمندای بیمارستان بعقوبه هستیم، برید تلفن بزنید. هاشم و مسعود ساکت بودن و این شک اونا رو بیشتر میکرد. ما رو به اتاقی بردن. بیرون اومدیم که ببینیم اوضاع چطوره. چند نگهبان با کابل افتادن به جونمون. بازم سایه سنگین اسارت رو احساس میکردیم. بلا فاصله تو یه لحظه تصمیمم رو گرفتم و با یه یا علی فرار کردم. هاشم هم از طرفی دیگه در رفت و پرید داخل یه نخلستان ولی یه لنگه کفشش که لیست بچه ها توش بود به سیم خاردار گیرکرد و جاموند. نگهبان پشت سر من داد میزد «اذبحک» یعنی سرتو می بُرّم. دژبان بسمتم شلیک کرد ولی تیرها بهم نخورد. در طول جاده روی شونه خاکی میدویدم. به یه تاکسی رسیدم که چند تا مسافر داشت و راننده در ماشین رو باز گذاشته بود. راننده رو هُل دادم و نشستم پشت فرمان ولی از بدشانسی من سویچ دست راننده بود. از اتومبیل پیاده شدم و با سرعت از دیوار نخلستانی که کنار جاده بود پریدم داخل باغ.
ادامه دارد...✒️
🍃جهت تعجیل در فرج و سلامتی آقا و شادی روح امام و ارواح طیبه شهدا صلوات🍃
✨اللّهُمَّ صَلِّ عَلی مُحَمَّدوَآلِ مُحَمَّد وَعَجِّل فَرَجَهُم✨
╔═.🍃.═══════╗
👇
@zohoreshgh
♥️تاظهوردولت عشق و تاابد مولایم عاشقت میمانم♥️
🌼🌼
╚═══════.🍃.═╝
تاظهور دولت عشق و تا ابد مولایم عاشقت میمانم♥️
🌷« بِسـم ِ ربـــــِّـ الشــُّـهـداءِ والصِّـدیقیــن »🌷↬❃ ✫⇠ #خاکریز_اسارت ✍نویسنده: طلبه آزاده رح
🌷« بِسـم ِ ربـــــِّـ الشــُّـهـداءِ والصِّـدیقیــن »🌷↬❃
✫⇠ #خاکریز_اسارت
✍نویسنده: طلبه آزاده رحمان سلطانی
#قسمت_دویست_و_پنجاهوهفتم
💢فرار دانشجوئی (۸)
دژبان ترسید بیاد داخل نخلستان و برگشت. توی مسیر هاشم رو دیدم. گفتم از مسعود چه خبر؟ گفت نتونست فرار کنه. دلم خیلی براش سوخت. با خودم میگفتم در این مدت فرارِ ما او حتما داره کتک می خوره. شروع کردیم به دویدن و رسیدیم به برکهای که پر از گِل و جلبک بود. هاشم کمی آب خورد و به منم گفت بخورم. ولی من نتونستم. هاشم بلافاصله بالا اورد و حالش بد شد. مقداری دویدیم به یه دیوار فنسی رسیدیم از اون بالا رفتم و پریدم اون طرف. هاشم دستش شکسته بود نتونست بالا بیاد. اصلا متوجه هاشم نشدم هاشم داد زد احمد برگرد. برگشتم و با یه دست کمکش کردم و اونو بالا کشیدم. هاشم نتونست خودش رو نگه داره و از اون بالا با کمر خورد رو زمین. جای موندن نبود دوتایی شروع کردیم به دویدن. فاصله درختا با هم زیاد بود و راحت نمی تونستیم خودمون رو استتار کنیم. کل نخلستان توسط عراقیا محاصره شده بود. تصمیم گرفتیم خودمون رو دفن کنیم شاید اینجوری تا شب نتونن ما رو پیدا کنن. سطح زمین پر از شیار بود. تصمیم گرفتیم کفِ یکی از شیارها رو بکَنیم تا بتونیم خودمون رو داخلش زیر خس و خاشاکا پنهان کنیم. چیزی شبیه یه قبر کندیم و هر چه از دستم برمیومد از برگ و چوب و خاشاک روش ریختم و از هاشم هم خواستم همین کار رو بکُنه. قبرِ من خیلی خوب شده بود و کاملا پنهان شده بودم ولی مخفیگاه هاشم زیاد جالب نبود و چون دستش شکسته بود نتونست زیاد بکَنه و یه گودال کوچیک کند و توش قایم شد. مرتب زیر خس و خاشاکا ذکر میگفتیم. بعثیا چند بار از بالای سرمون رد شدن ولی متوجه ما نشدن. فرماندهشون بشدت عصبانی بود و داد و بیداد میکرد. ساعتی گذشت. نفسم داشت بند میومد و مرگ رو تو یه قدمی خودم می دیدم. راستش اگه دست خودم بود بین مرگ و اسارت حتما مرگ رو انتخاب میکردم ولی همه چیز دست خدا بود.
ناگهان یکی از نگهبانا متوجه هاشم شد و داد زد «واحدهم اهنا» یکیشون اینجاس. هاشمو بیرون کشیدن و چون هاشم نزدیک من مخفی شده بود خیلی زود پیدام کردن و از زیر اون همه چوب و خاشاک وگِل کشیدنم بیرون. طبق معمول شروع کردیم فیلم بازی کردن و خودمو به مرگ زدم. هنوز کاملاً بیرونم نکشیده بودن که شروع کردن به زدن.
ادامه دارد...✒️
🍃جهت تعجیل در فرج و سلامتی آقا و شادی روح امام و ارواح طیبه شهدا صلوات🍃
✨اللّهُمَّ صَلِّ عَلی مُحَمَّدوَآلِ مُحَمَّد وَعَجِّل فَرَجَهُم✨
╔═.🍃.═══════╗
👇
@zohoreshgh
♥️تاظهوردولت عشق و تاابد مولایم عاشقت میمانم♥️
🌼🌼
╚═══════.🍃.═╝