eitaa logo
ظهور مهدی
22 دنبال‌کننده
917 عکس
1.9هزار ویدیو
15 فایل
🤲🏻🌱•|اَللّٰهُمَّ عَجِّل لِوَلیِّکَ الفَرَجــے|•🌱🤲🏻
مشاهده در ایتا
دانلود
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
💐🌸🌹💐🌸💐🌸🌹 کاشکی که این گلها باشه یه روز فرش زیر قدم‌های تو...
🌱نظری کن که دل غمزدگان شاد شود گذری کن که جهانی ز غم آزاد شود... 🌱آفتابا ز پس پرده غیبت بدرآی تا جهان از کرم و لطف تو آباد شود... العجل‌مولای‌غریبم تعجیل در فرج مولایمان صلوات
☘پرسش و پاسخ☘ چگونه پس از ۴۰ سال ظهور محقق نشده و بین این همه شهید و عالم و عارف ۳۱۳ نفر انتخاب نشده‌اند؟ پاسخ🌼 هرچند که از وجود آن 313 نفر فرمانده‌ای که در روایات ذکر شده، به عنوان یکی از شروط ظهور نام برده شده است، اما این مورد، شرط کافی و لازم برای ظهور نیست، و باید شروط دیگری نیز مانند آمادگی شیعیان برای همراهی ایشان وجود داشته باشد. یعنی علاوه بر این افراد، مردم نیز باید به سطحی برسند که بتوانند از جان امامشان محافظت نمایند. پس تنها وجود 313 نفر، برای محقق شدن ظهور کافی نیست و باید شرایط دیگری نیز فراهم گردد.
امام زمان عجل الله فرجه فرمودند:«هركسى كه به دنبال حاجت خداوند باشد، خداوند نيز دنبال كننده و برآورنده حاجت او خواهد بود. توضیح: خداوند متعال حاجتی از بندگان ندارد و منظور از برآورده کردن حاجت خداوند انجام دستورات الهی است. كمال الدين، ج 2، باب 45، ح 18،ص 493
4_5985416125343607135.mp3
1.59M
🔊 🎙استاد میرباقری 🎵پادکست زیبای «نقش امام» 👌 امام زمان نسبت به ما از پدر هم مهربانتر است، اگر متوجه این باشیم که تقدیرمون به دست امام امضاء می‌شود به آرامش می‌رسیم... 👌بسیار زیبا و شنیدنی 👈حتما بشنوید و نشر دهید. ویژه
13.04M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
🌸🌹🌸🌹🌸🌹🌸 ی روز میاد و صدا می پیچه آنا بن حیدر ...
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
مرحوم آیت الله ناصری توسل به امام زمان ارواحنا فداه وظیفه ماست...
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
🎥 | امام رضا علیه السلام همه اعمال ما رو می‌بینند... ‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌ 🎙حجت الاسلام 📡حداقل برای☝️نفر ارسال کنید.
13.58M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
🔖منبر کوتاه 🔖 🎥 🔅از استغفار خسته نشید! 🔰
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
چگونه می‌توان این عذاب را تحمّل کرد؟😭 🔥يُصَبُّ مِنْ فَوْقِ رُءُوسِهِمُ الْحَمِيمُ! و بر سر آنان آب سوزان جهنم فرو ریزند. 🍃سوره حج، آیه ۲۳ ــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــ
09_Porsesh_Pasokh_Mostanade_Soti_Shonood_Aminikhaah.ir.mp3
14.83M
⭕️مستند صوتی شنود (پرسش و پاسخ) ✅جلسه بیست و پنجم 🛑 عالم جنیان جدا از عالم ماست 🛑 بابت خیالات تا زمانی که به زبان نیاوردم، مواخذه نشدم 🛑تاثیر متقابل گناه و بیماری 🛑نگاهی نو به غیبت 🛑خدا همه بنده هایش را دوست دارد، اجازه نداری جای خدا تصمیم بگیری
20.6M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
💠ثواب شنیدن ونشراین ازآقا امیرالمومنین علیه السلام ** *" به جمیع انبیا واوصیاوشهداومومنین وحقداران و به نیت ظهوروالاحضرت حجت بن الحسن سلام الله وصلواته علیهم اجمعین به عدد علمه .
21.65M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
✅رفتار حاکم اسلام آقا علیه السلام با ❤️خیلِ عظیمِ ِ«سَلامٌ قَوْلًا مِنْ رَبٍّ رَحِیمٍ»  برشما ودایره ی عشاق شما یا امیرالمومنین ،به تعداد علم الله ثواب نشر با هزاران هزارسلام ودرودوصلوات تقدیم به خانم و به نیت ظهوروالاحضرت سلام الله وصلواته علیهما به عدد علمه .
🔴 چه عظمتی از این بالاتر که یکی از آرزوهای بزرگ پیامبر اکرم و ائمه اطهار علیهم السلام که همانا حمله مستقیم به یهود لعین بود توسط سربازان مومن ایرانی و به برکت انقلاب امام خمینی و رهبری امام خامنه ای محقق شد
💠🌀💠🌀💠🌀 🌀 💠 🌀 💠 مَثَل ما شیعیان عصر ، مَثَل یک است که در متولد شده و حقیقت و معنای آزادی را لمس نکرده است و اگر به او بگویند دعا کن از این نجات پیدا کنی، در خارج از زندگی چنین و چنان است، او درک ملموسی از آزادی ندارد تا در پی آن به تلاش و تکاپو بیفتد، لذا دعاهای او نیز از اعماق قلب و با دلشکستگی و اضطرار نخواهد بود.
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
🎬 «برادرِ امام زمان» 👤 حجت‌الاسلام 🔺 راهکارهای امیرالمومنین برای برادرِ امام زمان شدن. 📥 دانلود با کیفیت بالا
4_5899873416327988782.mp3
3.35M
♨️شیعه از کجا میگه امام زمان(عج) زنده است! بسیار شنیدنی👌 🎙حجت الاسلام 🌹
15.86M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
🔊 زیبای قرائت « دعای نجات از فتنه‌های آخرالزمان » با صدای سید حجت 📚 (این دعای زیبا در کتاب «سلاح المؤمنین» برای نجات از فتنه‌های آخرالزمان نقل شده) 🌹
در يزد مرد صالح و با تقوايى زندگى مى كرد برخلاف خود برادرى داشت كه اهل فسق و فجور و بدنهاد بود و آن مرد صالح همواره از بدعملى برادر خود در رنج و شكنجه و آزار بود. و گاهى از اوقات مردم نزد او مى آمدند و از اذيت و آزار برادرش به او شكايت مى كردند و مى گفتند برادر تو فلان كس ‍ را آزار داده و گاه مى گفتند كه با فلان كس نزاع و جدال نموده و چون هر روز رفتار بدى از او بروز مى كرد از اينجهت مردم آن مرد صالح بيچاره را مؤ اخذه و ملامت مى كردند. تا آنكه آن مرد صالح اراده زيارت مشهد مقدس حضرت رضا (ع ) را نمود و تدارك راه و توشه شد و با كاروانى براه افتاد. جماعتى جهت مشايعت و بدرقه زوار حضرت رضا (ع ) آمدند. مرد فاسق هم يابوئى سوار شد و با مشايعت كننده ها آمد تا آنكه اهل مشايعت برگرديدند لكن آن برادر امتناع از مراجعت نمود. و گفت من فرد بسيار معصيت كارى هستم و من هم مى خواهم بزيارت حضرت رضا (ع ) بروم بلكه بشفاعت آنحضرت خداوند از من عفو فرمايد. مرد صالح بجهت خوف اذيت و آزار خود دربر گردانيدن او ابرام و اصرار زيادى كرد لكن موفق نشد و مرد فاسق گفت من با تو كارى ندارم يابوى خود را سوار و با زوار مى روم مرد صالح علاجى نديد و سكوت كرد و تن بقضا نمود. يك چندوقتى نگذشت باز باقتضاى طبيعت خود، در بين مسافرين بناى شرارت و بدرفتارى را با برادر خود و ساير زوار آغاز نمود و هر روز با يكى مجادله مى كرد و ديگران را اذيّت و آزار مى نمود و مردم پشت سر يكديگر نزد آن برادر صالح مى آمدند و شكايت مى كردند و آن بيچاره را آسوده نمى گذاشتند. تا اينكه آن مرد فاسق در يكى از منازل مريض شد و رفته رفته مرضش ‍ شديدتر شد تا در نيشابور يا منازل نزديك مشهد وفات كرد. مرد صالح بدن برادر را غسل داد كفن كرد و نماز بر جسدش گذارد آنگاه آنرا به نمد پيچيده و بر يابوى خودش بار كرد و با خود بمشهد حمل نمود و پس ‍ از طواف دادن او را دور قبر مطهر رضوى (ع ) دفن كرد. لكن در امر او متفكر بود كه بر او چه خواهد گذشت و با آن اعمال چگونه با او رفتار خواهد شد؟! و بسيار خواهان بود كه او را در خواب ببيند و از او در اين باب تحقيق و بررسى نمايد. تا آنكه دو سه روزى از دفن او گذشت برادر خود را در خواب ديد كه حالش بسيار جالب و خوب است . گفت : برادر تو كه در دنيا فلان بودى چطور شد به اين مقام رسيدى ؟ گفت اى برادر بدانكه امر مرگ و عقابت آن بسيار سخت است و اگر شفاعت اين امام رضا (ع ) نبود كه من تا حال هلاك بودم . بدان اى برادر كه چون مرا قبض روح نمودند من خود را يك پارچه آتش ديدم ، بسترم آتش ، فراشم آتش ، فضاى منزل هم پر از آتش شد و من هرچه فرياد مى زدم سوختم سوختم شما حاضرين مرا مى ديديد ولى اعتنائى نمى كرديد. تا آنكه تابوت آورده و مرا داخل آن گذاشتيد ديدم آن تابوت منقلب بآتش شد و من فرياد مى زدم سوختم سوختم كسى ملتفت من نگرديد تا آنكه مرا بردند و برهنه كردند و بالاى تخته اى از براى غسل دادن گذاشتند ناگهان ديدم كه تخته هم منقلب به آتش شد هرقدر فرياد كردم كسى بمن توجه نمى كرد پس من با خود گفتم چون آب بر من ريزند شايد از آتش آسوده شوم لكن چون لباس از بدنم برآوردند ظرف آب را پر كردند بر بدنم ريختند ديدم كه آب هم آتش شد من وقتى اين چنين مشاهده كردم صدا زدم كه بر من رحم كنيد و اين آتش سوزان را بر من نريزيد كسى نشنيد تا آنكه مرا شسته و برداشتند و روى كفن گذاشتند كرباس كفن هم آتش شد. سپس مرا در نمد پيچيدند آنهم آتش ، تابوت هم آتش ، تا آنكه مرا بر يابوى خودم بار كردند. همينطور در آتش بودم و مى سوختم و در اثناى راه هر يك از زائرين بمن برمى خورد من بآن استغاثه مى نمودم و اعتنائى از هيچيك نمى ديدم . تا آنكه داخل مشهد رضوى (ع ) شديم و تابوت مرا برداشتند و از براى طواف بجانب حرم حضرت بردند چون بدر حرم مطهر رسيدند ناگهان آتش ناپديد شد و من خودم را آسوده و به حال اول ديدم و تابوت و كفن و ساير منضمات را برحال اول ديدم . مرا داخل حرم مطهر كردند ديدم كه صاحب حرم حضرت رضا (ع ) بر بالاى قبر مطهر خود ايستاده و سر مبارك خود را بزير انداخته و ابدا اعتنائى بمن ندارد. مرا يكدور طواف داد. چون ببالاى سر ضريح مقدس رسيدم پيرمردى را ايستاده ديدم كه متوجه بسوى من گرديد و فرمود بامام (ع ) استغاثه كن تا شفاعت نمايد و تو را از اين عقوبت برهاند چون اين سخن را شنيدم متوجه بآنحضرت گرديدم و عرضكردم فدايت شوم مرا درياب . آنحضرت بمن اعتنائى نفرمود. بار ديگر مرا بطرف بالاى سر مطهر عبور دادند آنمرد اول فرمود استغاثه كن بامام (ع ). باز عرضكردم فدايت شوم مرا درياب باز آنحضرت جوابى نفرمود. تا دفعه سوم چنانكه متعارف است مرا ببالاى سرآوردند باز آن پيرمرد فرمود استغاثه كن گفتم چه كنم كه جواب نمى فرمايد، فرمود اگر از حرم خارج شوى باز همان عذاب و آتش است و ديگر علاجى ندارى گفتم چه بايد كرد. كه آنحضرت توجه نمايد و شفاعت كند. فرمود بجده اش فاطمه زهرا
(عليهاالسلام ) آنحضرت را قسم بده و آن معصومه را شفيعه خود كن . چون اين سخن را شنيدم شروع به گريه كردم و عرضكردم فدايت شوم بمن رحم كن و منت بگذار تو را بحق جده ات فاطمه زهرا صديقه مظلومه (عليهاالسلام ) قسم مى دهم كه مرا ماءيوس نفرما و بر من احسان كن و از در خانه خود مرا مران . تا اين سخن را حضرت شنيد بسوى من نگاهى كرد و مانند كسيكه گريه راه گلويش را بسته باشد فرمود چه كنم جاى شفاعت كه از براى ما نگذاشته ايد سپس دست هاى مبارك خود را بسوى آسمان برداشت و لبهاى خود را حركت داد. گويا زبان بشفاعت گشود. چون مرا بيرون آوردند ديگر آن آتش ‍ را نديدم و از عذاب آسوده شدم . در تحفة الرضويه نقل مى كند: برادر مؤ من همانشب در خواب ديد باغى است در جوار حضرت رضا (ع ) در نهايت صفا و در عمارت آن باغ ديد شخصى نشسته با نهايت عزمت چون خوب نگاه كرد ديد آن فرد برادرش است كه روز گذشته او را دفن كرده پس از حال او استفسار كرد شرح حال را گفت تا رسيد بآنجا كه پيرمرد در مرتبه سوم گفت : آنحضرت را بحق جدش پيغمبر قسم بده من چون بآن دستور عمل كردم مرا باين باغ آوردند و اينها همه از لطفى است كه تو در عالم برادرى با من كردى و اگر مرا باين مكان مقدس نمى آوردى من هميشه در عذاب بودم .
جماعتى مرد و زن از بحرين توفيق حاصلشان گرديد و بزيارت حضرت رضا (ع ) مشرف شدند و مدت هشت ماه در اين آستان مقدس توقف نمودند و كاملا از زيارت آنحضرت بهرمند شدند تا همه پول مخارج آنها تمام شد. هنگاميكه خواستند بسوى وطن خود حركت كنند مخارج راه نداشتند و به هركس هم رو انداختن كه بعنوان قرض جهت خرجى به آنها بدهد اجابت نشد از اين بابت مضطرب و پريشان شدند و با حال اضطراب داخل حرم حضرت امام هشتم (ع ) شدند و اظهار عنايت كردند و گفتند: اى آقاى ما اكنون ما درمانده شده ايم و نمى دانيم چه بايد بكنيم . از حرم بيرون آمدند شخصى نزد آنها آمده و فرمود: من چند راءس قاطر دارم و شنيده ام كه شما خيال رفتن بكاظمين را داريد حال آمده ام كه اگر مى خواهيد من عصر قاطرها را بياورم و شما حركت كنيد. بحرينيها حقيقت حال خود را اظهار كردند و گفتند ما خرجيمان تمام شده و مخارج راه را نداريم . و حالا هم حاضريم كه با تو همراه شويم لكن هرگاه آنچه لازم داشتيم بما قرض الحسنه بده تا بكاظمين برسيم و ما در آنجا تمام مخارج تو را خواهيم داد. آنشخص قبول فرمود: و عصر قاطرها را آورد و آنها را سوار كرد و براه افتادند و وقت شام بلب آبى رسيدند و فرود آمدند آن شخص به آنها فرمود: شما كنار اين آب وضو ساخته نماز بخوانيد و غذا بخوريد تا من قاطرها را در بيابان بچرا ببرم . سپس قاطرها را جهت چرا از آنجا دور نمود و مسافرين وضو ساخته نماز بجاى آوردند و غذاى خود را خوردند و هرچه در انتظار قاطرها نشستند خبرى نشد تا اينكه وحشت همه آنها را فرا گرفت . مردها از كنار زن و بچه ها برخواستند و باطراف رفتند كه تحقيق و بررسى كنند كه قاطرها چه شد هرچه گشتند اثرى نيافتند و با حال ياءس برگشتند و تا صبح بحال گريه و ناله ميان بيابان بسر بردند. صبح شد چون از آمدن آن شخص ماءيوس شدند علاج كار خود را منحصر در برگشتن بمشهد مقدس يافتند. لذا اسباب و اثاثيه خود را بر دوش گرفته با زنها و اطفال پياده روبراه نهاده چند قدمى كه برداشتند نخلستانها را از دور ديدند تعجب كردند كه در اين حدود كه از بلاد ايران است درخت خرما پيدا نمى شود در اين اثناء عربى هيزم كش رسيد از او پرسيدند كه اين نخلستان چيست و اين قريه چه نام دارد؟ گفت مگر شما نمى دانيد كه اينجا كاظمين است . تعجب ايشان بيشتر شد و گمان كردند كه آن مرد مزاح نموده پس چند قدمى ديگر كه برداشتند قبه مطهره و مناره هاى كاظمين پيدا شد و دانستند كه بنظر مرحمت ابى الحسن الرضا صلوات الله عليه به دو سه ساعت از مشهد بكاظمين رسيده اند.
مرحوم محدث نورى اعلى الله مقامه فرمود يكى از خدمتگذاران روضه شريفه رضويه گفت : يكى از شبهائى كه نوبت خدمت و شفيت من بود در رواقى كه معروف بدارالحفاظه است خوابيده بودم . ناگهان در خواب ديدم كه درب حرم مطهر باز شد و خود حضرت ابى الحسن الرضا (ع ) از حرم بيرون تشريف آورد و بمن فرمود: برخيز و بگو مشعلى بالاى گلدسته ببرند و روشن كنند زيرا كه گروهى از اعراب بحرين بزيارت من مى آيند و آنها راه را گم كرده اند از طرف طرق (اسم محلى است در دو فرسنگى شهر مشهد) و اكنون آنان سرگردانند و برف هم مى بارد مبادا تلف شوند و نيز برو به ميرزا تقى شاه متولى بگو چند مشعل روشن كنند و با جمعى بروند و آن زائرين را ملاقات كرده بياورند. از خواب بيدار شدم و فورا رفتم سركشيك را از خواب بيدار كرده و خوابم را باو گفتم پس او با حال تعجب برخواست و با يكديگر آمديم در حالتيكه برف مى باريد مشعل دار را خبر كرده و فورا رفت و مشعل روى گلدسته را روشن كرد آنگاه با جمعى از خدام بخانه متولى باشى رفتيم و خواب را نقل كرديم . متولى هم با جماعتى مشعلها را روشن كرده با ما همراه شد و از شهر بيرون آمديم و بجانب طرق روانه شديم تا نزديك طرق بآن زائرين رسيده ديدم كه در آن هواى سرد ميان برف در بيابان سرگردانند. پس چون ايشانرا ملاقات كرديم جوياى حالشان شديم گفتند كه در اين بيابان طوفان عظيمى شد و برف هم شروع بآمدن كرد ما راه را گم كرديم و هرچه تفحص نموديم راه را پيدا نكرديم و دست و پاى ما هم از شدّت سرما از حس و حركت افتاد لذا تن بمرگ داديم و از چهارپايان خود پياده و همه يكجا دورهم جمع گشته و فرشهاى خود را روى خود انداخته و شروع بگريه و زارى نموديم . در ميان ما مرد صالح و طالب علمى است چشمش كه بخواب رفت حضرت رضا (ع ) را در خواب زيارت كرد آنحضرت باو فرمود: (قوموا فقد امرت ان يجعلوا المشعل فوق المنارة فاقصدوا نحوالمشعل تصادفوا المتولى ) يعنى برخيزيد و رو براه بگذاريد كه من فرمان داده ام كه در گلدسته مشعل روشن كنند و شما رو به روشنائى برويد كه متولى باستقبال شما مى آيد. اين بود كه ما برخواستيم و راه افتاديم و روشنائى را ديده و بسمت روشنائى براه افتاديم تا اينجا كه شما بما رسيده ايد پس متولى آنها را بشهر آورد و بخانه خود برد و پذيرائى نمود. بلى حضرت رضا (ع ) ضامن غريبان و امام رئوف است و زائرين بلكه همه دوستانش را دوست دارد.