eitaa logo
ظهور مهدی
22 دنبال‌کننده
917 عکس
1.9هزار ویدیو
15 فایل
🤲🏻🌱•|اَللّٰهُمَّ عَجِّل لِوَلیِّکَ الفَرَجــے|•🌱🤲🏻
مشاهده در ایتا
دانلود
با مرگ انسان، رشته عملش قطع مى‌شود، مگر از سه چيز: صدقه جارى (وماندگار)؛ دانشى كه مردم از آن بهره‌مند شوند؛ و فرزند نيكوكارى كه برايش دعا كند. إذا ماتَ الإنسانُ انقَطَعَ عَمَلُهُ إلاّ مِن ثَلاثٍ: إلاّ مِن صَدَقَةٍ جاريَةٍ أو عِلمٍ يُنتَفَعُ بِهِ أو وَلَدٍ صالِحٍ يَدعُو لَهُ؛ پيامبر اکرم صلی الله عليه و آله
🚨 داستان عجیب کیسه برنجی که علامه نراقی از عالم برزخ برای افطار به منزل آورد! عالم بزرگ ملامهدی نراقی در یک ماه‌ رمضان، عيالش‌ به‌ او ميگويد: هيچ‌ در منزل‌ نيست‌، برو بيرون‌ و چيزي‌ تهيه‌ كن‌. مرحوم‌ نراقي‌ که پولی نداشته از منزل‌ بيرون‌ مي‌آيد و به‌ سمت‌ وادي‌‌السلام‌ می‌رود، در ميان‌ قبرها قدري‌ مي‌نشيند و فاتحه‌ ميخواند تا اينكه‌ آفتاب‌ غروب‌ ميكند. در اينحال‌ مي‌بيند عده‌اي‌ از اعراب‌ جنازه‌اي‌ را آوردند و قبري‌ براي‌ او کنده و جنازه‌ را در ميان‌ قبر گذاشتند، و به‌ او گفتند: ما كاري‌ داريم‌، عجله‌ داريم‌، ميرويم‌ به‌ محل خود، شما بقيه‌ تجهيزات‌ اين‌ جنازه‌ را انجام‌ دهيد و رفتند. مرحوم نراقي‌ ميگويد: من‌ داخل قبر رفتم‌ تا كفن‌ را باز نموده‌ و صورت‌ او را به‌ روي‌ خاك‌ بگذارم‌ ناگهان‌ دریچه‌ای را ديدم‌، از آن‌ دريچه‌ داخل‌ شدم‌ ديدم‌ باغ‌ بزرگي‌ است‌، دارای درخت‌هاي‌ سرسبز و ميوه‌هاي‌ متنوع‌. از دَرِ اين‌ باغ‌ يك‌ راهي‌ بسوي‌ قصر مجللي‌ بود بي‌اختيار وارد شدم‌ و بسوي‌ آن‌ قصر رفتم، قصر با شكوهي‌ بود خشت‌هاي‌ آن‌ از جواهرات‌ قيمتي‌ بود؛ از پله‌ بالا رفتم‌، در اطاقي‌ بزرگ‌ وارد شدم‌، ديدم‌ شخصي‌ در صدر اطاق‌ نشسته‌ و دور تا دور اين‌ اطاق‌ افرادي‌ نشسته‌اند. سلام‌ كردم‌ و نشستم‌، جواب‌ سلام‌ مرا دادند. بعد ديدم‌ افرادي‌ كه‌ در اطراف‌ اطاق‌ نشسته‌اند از آن‌ شخص، پيوسته‌ احوالپرسي‌ مي‌كنند و از حالات‌ اقوام‌ و بستگان‌ خودشان‌ سؤال‌ مي‌كنند و او پاسخ‌ ميدهد. و آن‌ مرد شاد و مسرور به‌ يكايك‌ سؤالات‌ جواب‌ ميگويد. کمی گذشت‌ ناگهان‌ ديدم‌ ماري‌ از در وارد شد و بسمت‌ آن‌ مرد رفت‌ و نيشي‌ زد و برگشت‌ و از اطاق‌ خارج‌ شد. آن‌ مرد از درد نيش‌ مار، صورتش‌ متغير شد. كم‌ كم‌ حالش‌ عادي‌ و بصورت‌ اوليه‌ برگشت‌. سپس‌ باز شروع‌ كردند با يكديگر سخن‌ گفتن‌ و احوالپرسي‌ نمودن‌ و از گزارشات‌ دنيا از آن‌ مرد پرسيدن‌. ساعتي‌ گذشت‌ ديدم‌ باز، آن‌ مار از در وارد شد و او را نيش‌ زد و برگشت‌. آن‌ مرد حالش‌ مضطرب‌ و رنگ‌ چهره‌اش‌ دگرگون‌ شد و سپس‌ به‌حالت‌ عادي‌ برگشت‌. از او سؤال‌ كردم‌: آقا شما كيستيد؟ اينجا كجاست‌؟ اين‌ قصر متعلق‌ به‌ كيست‌؟ اين‌ مار چيست‌؟ چرا شما را نيش‌ ميزند؟ گفت‌: من‌ همين‌ مُرده‌اي‌ هستم‌ كه‌ هم‌ اكنون‌ شما در قبر گذاشته‌اید و اين‌ باغ‌، بهشت‌ برزخي‌ من‌ است‌. اين‌ قصر، اين‌ درختان‌ با شكوه‌ و اين‌ جواهرات‌ و اين‌ مكان‌ كه‌ مشاهده‌ مي‌كنيد بهشت‌ برزخي‌ من‌ است‌. اين‌ افرادي‌ كه‌ در اطاق‌ گرد آمده‌اند اقوام و ارحام‌ من‌ هستند كه‌ قبل‌ از من‌ رحلت کرده‌اند و اينك‌ براي‌ ديدن‌ من‌ آمده‌اند و از بازماندگان‌ خود در دنيا احوالپرسي‌ نموده‌ و جويا ميشوند، و من‌ حالات‌ آنان‌ را براي‌ اينان‌ بازگو ميكنم‌. گفتم‌ اين‌ مار چرا تو را ميزند؟ گفت‌: قضيه‌ از اين‌ قرار است‌ كه‌ من‌ مردي‌ مؤمن‌ هستم. يك‌ روز در هواي‌ گرم‌ تابستان‌ ديدم‌ صاحب‌ دكاني‌ با يك‌ مشتري‌ خود منازعه‌ دارند؛ صاحب‌ دكان‌ مي‌گفت‌: شش‌ شاهي‌ از تو طلب‌ دارم‌ و مشتري‌ مي‌گفت‌: من‌ پنج‌ شاهي‌ بدهكارم‌. من‌ قصد اصلاح به‌ صاحب‌ دكان‌ گفتم‌: تو از نيم‌ شاهي‌ بگذر، و به‌ مشتري‌ گفتم‌: تو هم‌ از نيم‌ شاهي‌ بگذر و به‌ مقدار پنج‌ شاهي‌ و نيم‌ به صاحب‌ دكان‌ بده‌. صاحب‌ دكان‌ ساكت‌ شد و چيزي‌ نگفت‌؛ ولي‌ چون‌ حق با صاحب‌ دكان‌ بوده‌ و من‌ به‌ قدر نيم‌ شاهي‌ به‌ قضاوت‌ خود كه‌ صاحب‌ دكان‌ راضي‌ بر آن‌ نبود حق او را ضايع‌ نمودم‌، لذا به‌ كيفر اين‌ عمل‌، خداوند اين‌ مار را معين‌ نموده‌ كه‌ هر يك‌ ساعت‌ مرا نيش‌ زند، تا در روز محشر و به‌ بركت‌ شفاعت‌ محمد و آل‌ محمد عليهم‌ السلام‌ نجات‌ پيدا كنم‌. چون‌ اين‌ را شنيدم‌ برخاستم‌ و گفتم‌: عيال‌ من‌ در خانه‌ منتظر است‌، من‌ بايد بروم‌ و براي‌ آنان‌ افطاري‌ ببرم‌. آن مرد مرا بدرقه‌ كرد، از در كه‌ خواستم‌ بيرون‌ آيم‌ يك‌ كيسه‌ کوچک برنج‌ به‌ من‌ داد و گفت‌: اين‌ برنج‌ خوبي‌ است‌، ببريد براي‌ عيالاتتان‌. برنج‌ را گرفته‌ و خداحافظي‌ كردم‌ و آمدم‌ بيرون باغ‌، از دريچه‌اي‌ كه‌ داخل‌ شده‌ بودم‌ خارج‌ شدم‌، ديدم‌ داخل‌ همان‌ قبر هستم‌ و مرده‌ هم‌ به‌ روي‌ زمين‌ افتاده‌ و دريچه‌اي‌ نيست‌؛ از قبر بيرون‌ آمدم‌ و خشت‌ها را گذاشته و روی آن خاك‌ ریختم و به‌ سوي‌ منزل‌ رهسپار شدم‌. مدتها گذشت‌ و ما از آن‌ برنج‌ طبخ‌ ميكرديم‌ و تمام‌ نمي‌شد، چنان‌ بوي‌ خوشي‌ از آن‌ متصاعد ميشد كه‌ محله‌ را خوشبو ميكرد. همه مي‌گفتند: اين‌ برنج‌ را از كجا خريده‌ايد؟ بالاخره‌ بعد از مدتها يك‌ روز كه‌ من‌ در منزل‌ نبودم‌، يك‌ نفر به‌ ميهماني‌ آمده‌ بود و چون‌ عيال‌ از آن‌ برنج‌ طبخ‌ ميكند ميهمان‌ مي‌پرسد: اين‌ برنج‌ از كجاست‌ كه‌ اینقدر خوشبو است‌؟ اهل‌ منزل‌، مأخوذ به‌ حيا شده‌ و داستان‌ را براي‌ او تعريف‌ مي‌كنند. پس‌ از اين‌، آن‌ برنج‌ تمام‌ ميشود.
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
🔰 سوپرایز روز قیامت! 🔻چرا آدم‌های به ظاهر خوب در روز قیامت جایگاه بد پیدا می‌کنند؟! 🔻به همین دلیل نمی‌توانیم کسی را در دنیا قضاوت کنیم!
10_Mostanade_Soti_Shonood_Aminikhaah.ir.mp3
17.28M
⭕️مستند صوتی شنود ✅جلسه دهم 🛑 ماجرای فرشید و بلایی که سرش آمد 🛑 بی حجابی حق الناس است. 🛑آهی که باعث می شود، مسلمان از دنیا نروی! 🛑حمله به آرزوها، کار شیطان
4_5947399016164624581.mp3
3.71M
🔷 داستان تشرف شماره 51 🔴داستان تشرف محمد بن عیسی بحرینی و دستور امام عصر علیه السلام پیرامون نحوه درخواست از حضرت و چگونگی اضطرار به حضرت
ابن حمزه ابوجعفر محمد بن على در معجزات حضرت رضا (ع ) فرموده است و اعجب از معجزه اى كه ما در زمان خود مشاهده كرديم . و آن اين است كه : انوشيروان اصفهانى كه مجوسى مذهب و صاحب منزلت و جاهى نزد خوارزمشاه داشت . شاه مذكور او را بعنوان رسالت روانه كرد نزد سلطان سنجر بن ملك شاه و انوشيروان را برص فاحشى بود و بجهت نفرت و تنفر طبايع از برص ‍ مى ترسيد كه نزد سلطان سنجر برود. وقتى كه بطوس رسيد شخصى باو گفت هروقت بروى نزد قبر حضرت رضا (ع ) و او را شفيع خودگردانى نزد خداى تبارك و تعالى و پروردگار متعال را اجابت خواهد فرمود و مرض برص از تو برطرف خواهد شد. انوشيروان گفت من مردى ذمّى مى باشم . شايد خدمتگذاران مشهد شريف مرا از داخل شدن در حرم حضرتى مانع شوند. گفت : لباس خود را تغيير ده و وقتى هم داخل شو كه احدى بر حال تو مطلع نشود. انوشيروان چنين كار را انجام داد و پناه بقبر شريف رضوى شد و تضرع و دعا كرد و ابتهال نمود و آنحضرت را وسيله خود نزد خداى تعالى قرار داد. چون از حرم بيرون آمد بدست خود نگاه كرد اثرى از بَرَص نديد آنگاه رختهاى خود را از بدن بيرون آورد و تامل در بدن خود نمود ابداً اثر برص ‍ در خود نيافت . از مشاهده اين امر عجيب ، غش كرد و چون بهوش آمد اسلام آورد و جزء مسلمانان نيك گرديد پس دستور داد براى قبر شريف صندوقى (ضريحى ) از نقره درست كردند، مال بسيارى در اين خصوص صرف كرد و اين قضيه مشهور و معروف است نزد بسيارى از اهل خراسان . گويا اولين ضريح نقره اى كه براى قبر شريف حضرت رضا (ع ) گذاشته شده همين ضريحى بوده كه بدست اين مرد زردشتى بنام انوشيروان بنيان گرفت .
آقا ميرزا احمد على هندى كه عالمى بود صالح و مقدس و متقى و زياده از پنجاه سال در كربلا مجاور قبر مولاى ما حضرت ابى عبدالله الحسين (ع ) بود تا وفات نمود خود او گفت كه من در زمانيكه در هند بودم زخم و قرحه اى در زانوى من بهم رسيد كه تمام اطباء از علاج آن عاجز شدند و از بهبودى آن مايوس گرديدند. والد من كه خودش از همه دكترهاى هند حاذقتر بود باطراف هند كسى را فرستاد تا هر طبيبى كه هست او را براى معالجه قرحه من حاضر نمود و هريك از آنها اين زخم را مى ديدند مى گفتند ما از پس اين معالجه برنمى آئيم و همگى اعتراف به عجز كردند. تا اينكه طبيبى فرنگى كه از همه حاذقتر بود آمد و چون چشمش بر آن زخم افتاد ميلى در داخل آن زخم كرد و چون بيرون آورد نگاهى باَّن كرد و گفت تو را بغير از حضرت عيسى (ع ) كسى نمى تواند علاج كند زيرا كه اين زخم نزديك به پرده رسيده و اسم آن پرده راگفت و وقتى كه زخم باَّن پرده برسد حتماً تلف مى شود و يك دو روز ديگر اين زخم به آن مى رسد و خواهد مرد. آنگاه برخاست و رفت . من از شنيدن سخنان او آنروز را با نهايت غم و اندوه بسر بردم وچون شب شد خوابيدم پس در عالم خواب خدمت مولا و سيد خود حضرت على بن موسى الرضا (ع ) مشرف شدم و ديدم كه آن بزرگوار در برابر من ايستاده و نور از سر مبارك آن حضرت باطراف حجره منتشر است پس بمن فرمود: اى احمد بسوى من بيا. عرض كردم : مولاى من خودت مى دانى كه من مريضم و توانائى راه رفتن ندارم . آنسرور اعتنائى به گفته هاى من نكرد باز فرمود بسوى من بيا. در اين مرتبه از فرمايش آنحضرت از بستر خود برخواستم و نزديك آن بزرگوار رفتم . آنگاه آنحضرت دست مبارك خود را پيش آورد و آن زخم را كه بزانوى من بود مسح كرد. در آن حال عرض كردم . اى مولاى من قصدم اين است كه بزيارت شما مشرف شوم . فرمود انشاءالله مشرف مى شوى . از خواب بيدار شدم و اثرى از آن جراحت و قرحه ابداً در زانوى خود نديدم و از ترس اينكه مبادا اين امر را كسى قبول نكند جرئت نمى كردم قضيه خود را آشكار و افشاء كنم . تا اينكه بعضى از حال من خبردار شده و امر فاش شد.
مرحوم سيد نعمة الله بن سيد عبدالله موسوى شوشترى جزائرى صاحب كتاب انوار نعمانيه و مقامات النجاة و غيرهما دركتاب زهرالربيع خود فرموده : زمانيكه من مشرف بزيارت حضرت على بن موسى الرضا (ع ) شدم هنگام مراجعت در سنه هزار و يكصد و هفت از راه استرآباد عبور كردم . در استرآباد يكى از افاضل سادات و صلحاء براى من نقل كرد كه چند سال قبل در حدود سال هزار و هشتاد طائفه تركمن هجوم آوردند باسترآباد و اموال مردم را بردند و زنها را اسير كردند. از جمله دخترى را كه بردند، مادر بيچاره اش بغير از او فرزندى نداشت و چون آن پيرزن بچنين بليه اى گرفتار شد روز و شب در فراق دختر خود گريه مى كرد و آرام و قرار نداشت . تا اينكه با خود گفت حضرت رضا صلوات الله عليه ضامن بهشت شده است براى كسى كه او را زيارت كند پس چگونه مى شود كه ضامن برگشتن دختر من بمن نشود. پس خوب است كه من بزيارت آن بزرگوار بروم و دختر خود را از آن حضرت بخواهم اين بود كه حركت كرد و بزيارت آنحضرت رسيد و دعا مى كرد و دختر خود را طلب مى نمود. اما از آن طرف دختر را كه اسير كرده بودند بعنوان كنيزى بتاجر بخارائى فروختند و آن تاجر دختر را بشهر بخارا برد تا بفروشد و در بخارار شخص ‍ مومن و صالحى از تجّار در عالم خواب ديد كه در درياى عظيمى دارد غرق مى شود و دست و پا مى زند تا اينكه خسته شد و نزديك بود هلاك شود ناگاه ديد دخترى پيدا شد و دست دراز كرد و او را از آب بيرون كشيد و از دريا نجات يافت . تاجر از آن دختراظهار تشكر كرد و از خواب بيدار شد لكن آنروز از آن خواب بسيار متفكر و حيران بود تا اينكه جلوى حجره تجارتى خود بود كه ناگاه شخصى نزد وى آمد و گفت من كنيزى دارم و مى خواهم او را بفروشم و اگر تو بخواهى او را خريدارى كن و سپس دختر را بر او عرضه داشت تا چشم آن مؤ من بدختر افتاد ديد همان دخترى است كه ديشب درخواب ديده با خوشحالى و تعجب تمام او را خريد و بخانه آورد و از حال او و حسب و نسب او پرسيد. آن دختر شرح حال خود را مفصلاً بيان كرد مرد مؤ من و تاجر از شنيدن قصه دختر غمگين و فهميد دختر مومنه و شيعه است پس باَّن دختر گفت باكى بر تو نيست و ناراحت و غمگين نباش زيرا من چهار پسر دارم و تو هركدام از آنها را بخواهى براى خود بعنوان شوهرى اختيار كن . دختر گفت به يك شرط و آن اينكه مرا با خود بمشهد مقدس به زيارت حضرت رضا (ع ) ببرد. پس يكى از آن چهار پسر اين شرط را قبول كرد و دختر را بحباله نكاح خود درآورد آنگاه زوجه خود را برداشت و بعزم عتبه بوسى حضرت ثامن الائمه ارواحنا له الفداء حركت نمود. لكن دختر در بين راه بيمار شد و شوهر بهر قسمى بود او را بحال مرض به مشهد مقدس رسانيد و جائى براى سكونت اختيار و اجاره نمود و خود مشغول پرستارى گرديد و لكن از عهده پرستارى او برنمى آمد در حرم مطهر حضرت رضا (ع ) از خداى تعالى درخواست كرد كه زنى پيدا شود تا توجه و پرستارى از زوجه بيمارش نمايد. چون اين حاجت راازدرگاه خدا طلبيد و از حرم شريف بيرون آمد در دارالسياده كه يكى از رواق هاى حرم شريف رضوى است پيرزنى را ديد كه روبجانب مسجد مى رود. به آن پيرزن گفت ايى مادر، من شخصى غريبم و زنى دارم بيمار شده و من خودم از پرستارى او عاجزم خواهش دارم اگر بتوانى چند روزى نزد من بيائى و براى خدا پرستارى از مريضه من بنمائى . آن زن هم درجواب گفت : منهم اهل اين شهر نيستم و بزيارت آمده ام و كسى را هم ندارم و حال محض خوشنودى اين امام مفترض الطاعه مى آيم . سپس ‍ با هم بمنزل رفتند در حاليكه مريضه در بستر افتاده بود و ناله مى كرد و روى خود را پوشيده بود. پيرزن نزديك بستر رفت و روى او را باز كرد ديد آن مريضه دختر خود اوست كه از فراقش مى سوخت . پيرزن تا دختر را ديد از شوق فرياد زد كه بخدا قسم اين دختر من است . دختر تا چشم باز كرد مادر خود را ببالين خود ديد بگريه درآمد كه اين مادر من است آنگاه مادر و دختر يكديگر را در آغوش گرفتند و از مرحمتهاى امام هشتم صلوات الله عليه اظهار مسرت و خوشحالى نمودند.
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
⚫️تو رو به خدا بی تفاوت نباشید 💔 ⚫️دعا کنید برا پیروزی مردم غزه وفلسطین 😔 ⚫️دعا کنید برا نابودی این ظالمان 🤲🤲😭 ⚫️دعا کنید خداوند باقیمانده فرج مولامون برما ببخشه 😭😭😭🤲🤲 ⚫️دعا کنید تو رو خدا دعا کنید 😭😭🤲
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
❣ مولای مهربانم 💦شبیه در زدن تو یا صاحب‌الزّمان! سلام! به شیشه می‌خورد انگشت‌های باران … آه … شبیه در زدن تــــو … ولـــــی صدای تـــو نیست! تــــو نیستی دل این چتــــر، وا نخــــواهد شد! غمی‌ست باران … وقتی هوا هوای تو نیست …! https://eitaa.com/zohormahdi1402
🌸سلام مولای مهربان من فرصت گذشت وقت زیادی نماندھ ست تعجیل ڪن عزیز دلم دیࢪ می شود چشمم به راھ ماند و تو از در نیامدے یعقوبِ انتظاࢪ دلم پیࢪ می شود
گوشه ای از فضائل امام مجتبی علیه السلام امام حسن مجتبی علیه السلام به هيچ وجه جز راستى و صداقت چيز ديگرى اظهار نمى فرمود و سخنانش مانند آيات قرآن، محكم و حجّت و حقيقت داشت. او بيست و پنج مرتبه پياده از مدينه به مكّه مسافرت فرمود و خانه ى خدا را زيارت نمود. او اموال خود را دو مرتبه بين فقرا تنصيف كرد و نيمى از آنها را به آنان انفاق فرمود. او در بعضى اوقات ايثار مى نمود يعنى همه ى اموالشان را در مواقع خاص به بعضى از فقرا مى بخشيدند. او وقتى وضو مى گرفت و مى خواست با خداى تعالى هم صحبت شود و به نماز بايستد رنگش مى پريد و از خوف خداى تعالى اعضاى وجودش مى لرزيد. او وقتى به در مسجد مى رسيد لحظه اى مى ايستاد و دو دستش را به طرف آسمان دراز مى كرد و مى گفت: پروردگارا، ميهمان تو به در خانه ات ايستاده، پروردگارا، اى نيكوكارى كه گناهكاران با اميدى به در خانه ات مى آيند از كارهاى زشتى كه من انجام داده ام و در مقابل، عفو و رحمت و نيكى كه تو انجام مى دهى، درگذر. پيغمبر اكرم صلى الله عليه و آله فرمود: من هيبت و حلم خود را به "حسن بن على" عليه السلام داده ام. https://eitaa.com/zohormahdi1402
🔹🔸🔹🔸🔹🔸🔹🔸 🔸🔸 🔹 🔸 🔹ما شیعیان ادعا داریم که وقتی امام زمان ارواحنافداه تشریف بیاورند هر چه آقا امر بفرمایند می‌گوییم چشم. خب الآن نشان بده. «لَمْ تَكُنْ آمَنَتْ مِنْ قَبْلُ أَوْ كَسَبَتْ فِي إِيمَانِهَا خَيْرًا» (انعام /١۵٨) از الآن باید ایمان خود را تقویت کنید، نفس خود را تربیت کنید، تمرین اطاعت کنید، اگر کسی نباشد که جلوی او چشم بگویید و روی خواسته‌ی دلتان پا بگذارید و از او اطاعت کنید مطمئن باشید جلوی امام زمانتان هم نمی‌توانید اطاعت کنید. اگر یک جایی امام زمانتان به شما امر کنند شما نمی‌توانید اطاعت کنید. تعلّل کردید شما را کنار می‌گذارند.
18.24M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
🌸 •«بدترین اثر لقمه حرام چیست؟»•
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
🎬 کلیپ : نماز و بازدارندگی از گناه و خطا 🎤حجت الاسلام والمسلمین رفیعی
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
💢 اولین مکانی که در دنیا اموات به آن توجه دارند کجاست؟! 🎙 🤲اللهم عجل لولیک الفرج
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
قسی القلب یعنی چی؟ یعنی چشم های که تجاوز کفتارها به زنان بی دفاع را می بینند و بازهم چیزی نمی گویند
💎 | همواره در محضر امام‌زمان «عجّل‌اللهُ‌تَعالیٰ‌فرجهُ‌الشریف» 📗 | آیت‌الله بهجـــت(رحمةالله‌تعالی‌علیه) : . .✍ : مومن باید خود را در همه حال، در محضر آن حضرت ببیند. توجه داشته باشیدکه هر کاری می‌کنید، در محضر اوست. امام‌زمان «ارواحنافداه» حتی از خیال شما آگاه است.
‌ همسنگر هر کسی هستی هر کاری کردی می‌خوام بگم به امام زمان‌ت پشت نکن از نور فاصله نگیر، تو تاریکی دنیا گم میشی🕳️ از گرما فاصله نگیر، سردی هوای دنیا استخوان شکن هست🌏 از صراط مستقیم خدا بیرون نرو، همه‌ راه‌های دیگه بیراه‌ست🌪️ ‌
فقدان امام در دین و دنیا یک مصیبت است اما نبودنش در دل هایمان🫀# ‌
ناامیدی از ظهور حضرت.mp3
949K
⁉️باتوجه به حدیث وارده که فرموده اند :امدن امام عصر (عج) انقدر طولانی میشود که مردم از ظهور ناامید میشوند آیا این ناامیدی شامل همه شیعیان میشود ؟واینکه ناامیدی از ظهور امام عصرعجل الله چه زمان و در چه شرایطی رخ میدهد ؟