پرسش: #آیا_روایت_زیر_درست_است؟
"به امام #صادق(ع) گفتم: مردی از پیش شما میآید که به دروغ معروف است و سخنی میگوید که ما آن را ناروا میدانیم. امام فرمود: «به تو میگوید که من گفته ام شب، روز است و روز شب؟!»
گفتم: نه
فرمود: «حتی اگر این را به تو گفت که من آن را گفتهام باز هم تکذیبش نکن که همانا مرا تکذیب کردهای!»"
منابع: 📗البرهان في تفسير القرآن، ج ۵، ص ۸۶۰ و 📚بحار الأنوار، ج ۲، ص ۲۱۱
پاسخ:
قدیمیترین منبع این حدیث، کتاب بصائرالدرجات منسوب به صفّار (معاصر کلینی) است که متن عربی را به صورت زیر آورده که تفاوت فاحشی با متن بالا دارد:
... قَالَ: قُلْتُ لِأَبِي عَبْدِ اللَّهِ ع جُعِلْتُ فِدَاكَ إِنَّ الرَّجُلَ لَيَأْتِينَا مِنْ قِبَلِكَ فَيُخْبِرُنَا عَنْكَ بِالْعَظِيمِ مِنَ الْأَمْرِ فَيَضِيقُ بِذَلِكَ صُدُورُنَا حَتَّى نُكَذِّبَهُ قَالَ فَقَالَ أَبُو عَبْدِ اللَّهِ ع أَ لَيْسَ عَنِّي يُحَدِّثُكُمْ قَالَ قُلْتُ بَلَى
قَالَ فَيَقُولُ لِلَّيْلِ إِنَّه نَهَارٌ وَ لِلنَّهَارِ إِنَّهُ لَيْلٌ
قَالَ فَقُلْتُ لَهُ لَا
قَالَ فَقَالَ رُدَّهُ إِلَيْنَا فَإِنَّكَ إِنْ كَذَّبْتَ فَإِنَّمَا تُكَذِّبُنَا.
📚 منبع: بصائر الدرجات، ج1، ص: 537
ترجمه حدیث بالا:
به امام صادق (ع) عرض کردم: "جانم به فدایت! گاهی کسی از سوی شما نزدِ ما میآید و مطلبی عظیم میگوید که سینههای ما آن را بر نمی تابَد تا جایی که میگوییم: «دروغ است»
حضرت فرمود: مگر از سوی من برای شما حدیث نیاورده است؟!
گفتم : چرا.
فرمود: آیا میگوید روز، شب است و شب روز است (تناقض صریح میگوید)؟
عرض کردم: خیر
فرمود: پس آن را به ما ارجاع بده (نه اینکه بگویی دروغ است) زیرا اگر (سخنِ ما باشد و ) بگویی دروغ است، در واقع ما را دروغگو نامیدهای.
در اینجا چند نکته مهم هست:
1- در متن این روایت نمیگوید که راوی، "معروف به دروغگویی" بوده است.
2- در این حدیث، سخن درباره کسی است که در زمان حیات امام (ع)، مستقیما از سوی ایشان آمده و مطلبی نقل کرده یعنی "واسطههای متعدد" و "فاصله زمانی قابل توجه" در میان نبوده است.
3- در این حدیث، بحث درباره مطلبی است که گرچه پذیرشش برای مخاطبان دشوار است اما نمیگوید که " شب ، روز است" یعنی حاوی "تناقضِ آشکار" نیست.
تا اینجا دیدیم که متن قدیمی حدیث در کتاب بصائرالدرجات، با روایت فارسی که در پرسش مطرح شده تفاوتهای فاحش و معناداری دارد.
اما این تفاوت فاحش از کجا آمده است؟
پاسخ اینست که متن روایت در بصائرالدرجات، چند قرن بعد در کتاب "مختصر البصائر" که درباره هویت و وثاقتِ مؤلفش تردیدهای جدی وجود دارد با دو تحریف مهم نقل شده است:
نخست اینکه به جای عبارت "الرَّجُلَ لَيَأْتِينَا مِنْ قِبَلِكَ " (گاهی مردی از سوی شما میآید)، نوشتهاند: "يَأْتِينَا الرَّجُلُ مِنْ قِبَلِكُمْ يُعْرَفُ بِالْكَذِب" (مردی که معروف به دروغگویی است از سوی شما میآید)!!
دوم اینکه عبارت "فَإِنْ قَالَ لَكَ هَذَا إِنِّي قُلْتُه" در آغازِ جمله پایانی حدیث افزوده شده که معنایش اینست که "حتی اگر گفت: من گفته ام (روز، شب است) باز هم تکذیبش نکن" (مختصر البصائر، ص: 233)
متأسفانه مؤلفانِ کتابهای البرهان و بحارالانوار که چند قرن پس از مؤلفِ مختصرالبصائر میزیستهاند این متنِ تحریفشده را از او نقل کرده اند ولی با منبع اصلی، مقابله و مقایسه نکرده، توجه خواننده را به تحریفاتِ ایجاد شده جلب ننمودهاند. البته مجلسی (ره) در بحارالانوار در ج 2 ، ص 187 متن اصلی را نیز نقل کرده بود.
خلاصه:
در حدیث اصلی حضرت نفرمودند که هر روایتی برایتان آوردند لزوما باید قبول کنید بلکه فرمودند: "اگر خلاف مسلّمات نیست، نگویید دروغ است".
یعنی (در زمان حضور معصوم ع)، "روایتی که برای شما نقل شده، هرچند برایتان سنگین به نظر میآید باز هم اگر چند درصد احتمال صحت دارد، آن را رد نکنید بلکه به ما ارجاع بدهید که تکلیف آن را روشن کنیم"
طبعا در زمان غیبت که امکان ارجاع دادن روایت به خود امام (ع) نیست و باید آن را فعلاً فقط به قرآن ارجاع دهیم و در هر موردی که به نتیجه قطعی نمیرسیم توقف کنیم و روایت را ردّ یا تایید نکنیم.
نکته دیگر اینست که احادیث دیگری داریم که ما را به "سنجیدنِ حدیث با قرآن و سنت پیامبر (ص)" توصیه میکنند:
... فَاتَّقُوا اللَّهَ وَ لَا تَقْبَلُوا عَلَيْنَا مَا خَالَفَ قَوْلَ رَبِّنَا تَعَالَى وَ سُنَّةَ نَبِيِّنَا (ص)
" ... پس از خدا بترسید و آنچه با سخن خداوندگارِ ما و سنتِ پیامبرمان (ص) ناسازگار است ولی از ما نقل میشود نپذیرید" (رجال الکشی، ص 224).
سلام امام زمانم✋🌸
ای دیدنت بهانه ترین خواهش دلم
#فڪری_بڪن_برای_من_و_آتش_دلم
دست ادب به سینه ی بیتاب می زنم
شبت بخیر حضرت آرامش دلم
❣ #سلام_امام_زمانم ❣
🍃جانم فدای نام شما
#يا_صاحبالزمان
🍂قربان آن #مقام شما
يا صاحبالزمان🌸
🍃جان ميدهم بخاطر
#يک_لحظه ديدنت😍
🍂دل عاشقٍ #سلامِ_شما
يا صاحبالزمان✋
#اللهم_عجل_لولیڪ_الفرج 🌸🍃
🌹🍃🌹🍃
#بهترین_کلامها_در_مورد_امام_زمان_عجل_الله
@zohornzdikhst
آیت الله بهجت رحمةاللهعلیه:
استادم سيدعلي قاضي را در خواب ديدم
به او گفتم چه چيزي حسرت شما در دنياست كه انجام نداده ايد.
ايشان فرمودند: حسرت ميخورم كه چرا در دنيا فقط روزي يك مرتبه زيارت عاشورا ميخواندم.
وحشتناك ترين لحظه زماني است كه انسان را در سرازيري قبر ميگذارند.
شخصي نزد امام صادق(ع) رفت و گفت: من از آن لحظه ميترسم. چه كنم؟
امام صادق (ع) فرمودند: زيارت عاشورا را زياد بخوان.
آن فرد گفت چگونه با خواندن زيارت عاشورا از خوف آن لحظه در امان باشم.
امام صادق فرمود:
مگر در پايان زيارت عاشورا نميخوانيد، اللهم ارزقني شفاعة الحسين يوم الورود؟
يعني خدايا شفاعت حسين(ع) را هنگام ورود به قبر روزى من كن.
زيارت عاشورا بخوانيد تا امام حسين (ع) در آن لحظه به فريادتان برسد.
#محرم
🖤@zohornzdikhst🖤
سلوک در مکتب روضه_3.mp3
12.35M
#سلوک_در_مکتب_روضه ۳
افزایش آمار توبه ها و کاهش آمار بزهکاریها در ماه محرم، نشان از اثرپذیری مستقیم #قلب، در این مجالس دارد!
بطوریکه برخلاف سایر مکاتب معرفتی که در آنها فقط عقل اقناع میشود؛
در مکتب روضه، عقل و قلب، باهم اقناع شده، و شخص بسرعت مسیر #دانایی تا #دارایی را طی میکند ...
#محرم
🖤@zohornzdikhst🖤
🥀﴿واقعه روز چهارم محرم﴾🥀
در این روز عبید الله بن زیاد مردم کوفه را در مسجد جمع کرد و ضمن سخنرانی انها را برای جنگ به امام دعوت کرد. و انها را تشویق نمود.
🌱 شب چهارم متعلق به فرزندان حضرت زینب و حر و مسلم علیه السلام است و
شهادت این عزیزان را مورد توجه قرار می دهد.
🏴 #گوش_دادن_به_موسیقی_غیر_مبتذل_در_ایام_عزاداری
س 4345: آیا هر نوع شادی کردن هر چند با گوش دادن به سرود های شاد و موسیقی غیر مبتذل در ایام عزاداری اهل بیت معصومین (علیهم السلام) حرام است؟
✅ ج: شایسته نیست مؤمنان در ایام عزای اهل بیت علیهم السلام به شادی بپردازند و اگر به گونهای باشد که عرفاً توهین به حضرات معصومین علیهم السلام محسوب شود باید از آن اجتناب❌ شود.
#شرط_آمرزش_گناهان
#پیامبر اڪرم صلے الله علیه و آله فرمودند:
✍ ثَلَاثٌ مَن ڪُنَّ فِیهِ فَاِنَّ اللهَ تَعَالَے یَغفِرُ لَهُ مَا سِوَے ذَالِڪَ:مَن مَاتَ لَا یُشرِڪُ بِاللهِ شَیئاً وَلَم یَڪُن سَاحِراً یَتَّبَعُ السَّحَرَهَ وَلَم یَحقِد عَلَے اَخِیه.
👈سه چیز است ڪه در هر ڪس باشد خداوند همه گناهان او رو می بخشد:
هر ڪه بمیرد و شریڪے براے خداوند قرار ندهد؛ جادوگر نباشد و از جادوگران پیروے نڪند؛ و نسبت به برادر خود ڪینه توز نباشد.
📚 نهج الفصاحه/ص195/ح1278
💐 اَللّهُمَّ صَلِّ عَلے مُحَمَّدوَآلِ مُحَمَّد وَعَجِّل فَرَجَهُم
🏴 #اهمیت_مجالس_روضه
✍️ حضرت امام #رضا علیه السلام فرمود: هر کس که به یاد مصائب ما بیفتد و برای آنچه با ما شد بگرید، روز قیامت در درجۀ ما، همراه ما خواهد بود. و هر کس مصیبت ما را به یاد دیگران بیاورد و بگرید و بگریاند، روزی که چشمها گریانند، چشمش گریان نخواهد بود. و هر کس در مجلسی که در آن امر ما زنده می شود بنشیند، روزی که دلها می میرند، دلش نخواهد مرد!
📚 بحار الأنوار ، ج ۴۴ ، ص ۲۷۸
📚 الأمالي (للصدوق) ، ص ۷۳
🌑😓 #هلال_محرّم_که_آشکار_می_شد، مشروبش را ترک می کرد
مرحوم آیت الله تولایی خراسانی، در سخنرانی خود در مدرسه مجتهدی تهران در دهه اوّل صفر سال1396 قمری، خطاب به طلاّب علوم دینی می فرمود:
حضرت رضا علیه السلام مرقوم فرمودند: «كُنْ مُحِبّاً لآِلِ مُحَمَّدٍ وَ إِنْ كُنْتَ فَاسِقاً، وَ مُحِبّاً لِمُحِبِّيهِمْ وَ إِنْ كَانُوا فَاسِقِين» حضرت در بخش اوّل نوشته خود مرقوم فرمود: دوست دار آل محمد باش، اگرچه فاسق باشی. این گوهر گران بهای محبّت آل محمّد را از دست نده، و لو اعمال صالحه نداری. حضرت در بخش دوم می فرمایند: «وَ مُحِبّاً لِمُحِبِّيهِمْ وَ إِنْ كَانُوا فَاسِقِين» دوستداران آل محمد را هم دوست بدار، و لو آن ها فاسق باشند. عجیب است. در اوائل عمر طلبه بودم ولی خشک. از این جوان های سر گذر بدم می آمد. می نشستند قاپ بازی و پاسور بازی می کردند، گاهی چاقوکشی می کردند، از این کثافت کاری هایی که این باباشمل های سر چهارراه ها می کنند. سر گذر ما در محلّه نوغان مشهد فراوان بودند. نوغانی ها اراذل ترین مردم خراسان و چاقوکش بودند. من از آنها راستی بدم می آمد، و آنها را فاسق می دانستم. ولی از این طرف، همین افراد، دهه محرم که می شد، بی داد می کردند، مخصوصاً از شب هفتم به بعد که آب به روی اهل بیت بسته شده است، این ها غوغا می کردند و تا ساعت یک بعد از نصف شب، در هوای سرد، در هوای گرم، لخت می شدند، سینه می زدند، زنجیر می زدند و هیاهوی عجیبی راه می انداختند. یکی از بابا شمل های مهم نوغان، بچه خان حبیب علی اکبر بود. او دوره سال مشروبش ترک نمی شد، امّا هلال محرم که آشکار می شد، تعطیل می کرد. می گفت: دهه محرم است، از این گه ها نمی شود خورد. تعطیل می کرد. دو تا دستمال ابریشمی داشت، می آمد منزل مرحوم شیخ مرتضی بجنوردی. پای منبر می نشست و تا می گفتی: السلام علیک یا ابا عبدالله! آنچنان اشک می ریخت که من طلبه قسیّ القلب از گریه او به گریه می افتادم. دستمالش خیس می شد و می انداخت بالای سماور تا خشک شود. روزی دو دستمال از گریه چشم او خیس می شد. سالی هم یک گوسفند، نذر آش شله قلمکار می کرد، و در همان خانه شیخ باید خودش گوسفند را توی دیگ بیاندازد. عاقبة الامر، همین محبّتش به امام حسین علیه السلام او را روانه کربلا کرد، توبه کرد، و چند سال آخر عمرش، ریش گذاشت، مشروب نمی خورد، نمازش ترک نمی شد. به برکت محبّت به امام حسین با یک دیانت تمام عیار از دنیا رفت. بله من این بچه ها را می دیدم که از روز هفتم محرم به بعد، شبها خود کشی می کنند. ساعت یازده شب به بعد کسی نیست که ببیند، امّا اینها همین طور حسین حسین می کردند، به سینه شان می زدند و سینه شان کبود می شد. دو بعد از نصف شب، ته کوچه، ته خیابان، با آن زنجیر، خودشان را خون آلود می کردند، آنجا ریائی نیست، خودنمایی نیست، پولی نیست. فقط به عشق امام حسین علیه السلام بود. بنده این روایت را که نگاه کردم اصلاً صفحه وجودم عوض شد، نسبت به تمام این ها محبّت پیدا کردم که الان هم آن محبّت را عمیق دارم و تا دم مرگ خواهم داشت، زیرا اینها محبّ آل محمد هستند. نشانه محبّتشان هم همین است. این فداکاری ها به چه انگیزه ای است؟ پول به آن ها می دهند؟ مقام به آن ها می دهند؟ خیر. کسی اینها را می بیند؟ نخیر. نیمه شب، ته کوچه، به پشتشان می زنند، به طوری که خون آلود می شود
، به سینه هایشان می زنند، به طوری که خون آلود می شود. همین لات ها، همین چاقوکش ها، از جیب خودشان پول در راه امام حسین علیه السلام خرج می کنند. محبّت که دیگر شاخ و دم ندارد، اینها آثار محبّت است و به حکم این فرموده، وقتی روایت را خواندم عوض شدم. اینها محبّ آل محمد هستند، و لو فاسق باشند، و من باید آنها را دوست داشته باشم، چون حبّ محبوب خدا، حبّ خداست. اینها محبّ امام حسین علیه السلام هستند، و محبّت اینها، عین محبّت به امام حسین است. (سخنرانی های مدرسه مجتهدی، سه شنبه، شب سوم صفر 1396 قمری)
✅«اللّهمّ عجّل لولیّک الفرج»
#سلام_مولاجان❣
💞 #ڪوفـيان بـا «ظهور» حسيـن(ع) و
مـا بـا «غـيبـت» تـو امـتحـان شـديــم،
💞بـہ راستے ڪداميڪ سخـت تـر اسـٺ!!!
ظهور.... يـا غيــبـٺ؟!
امیدغریب های تنها کجایی!
⬛️ #دو_مسئوليت_بزرگ_مردم_در_مجالس_عزاداری
🔹 يک مسئوليت مردم در مجالس عزاداری اين است که چون نهی از منکر بر همه واجب است وقتی که میفهميد روضهای دروغ است، نبايد در آن مجلس بنشينيد؛ حرام است، بلکه بايد مبارزه کنيد.
🔹 مسئولیت دیگر مقابله با تمايلی است که صاحبان مجالس و مستمعين به این دارند که مجلس بايد بگيرد، بايد کربلا بشود. روضهخوان بيچاره میبيند که اگر هر چه میگويد از آن راستها باشد مجلسش نمیگيرد و بعد همين مردم هم دعوتش نمیکنند، ناچار يک چیزی هم اضافه میکند.
🔹 اين انتظار را مردم بايد از سرِ خودشان بيرون کنند. نگویند فلان روضهخوان که مجلس او میگيرد، کربلا میکند.
⁉️«کربلا میکند» يعنی چه؟!
🔹 شما بايد روضه راست را بشنويد و معارف و سطح فکرتان بالا بيايد. اگر با يک کلمه روحتان اهتزاز پيدا کرد، يعنی با روح حسين بن علی(ع) هماهنگی کرد و اشکی ولو ذرهای، ولو به قدر بال مگس جاری شد، واقعاً مقام بزرگی برای شماست.
اما اشکی که از راه قصّابی کردن بخواهد از چشم شما بيايد، اگر يک دريا هم باشد ارزش ندارد. «داد بکشيد» يعنی چه؟! چرا داد بکشيد؟!
📗 شهید آیتالله مطهری، حماسه حسینی، ج۱، ص ۶۵-۶۶ (با تلخیص)
#ثواب_هدیه_کردن_قرآن_به_ائمه_چگونه_می_باشد؟
متن سوال:
سلام ايه هاي قران که به معصومين عليه سلام هديه شود جقدر ثواب دارد باتشکر
بسم الله الرّحمن الرّحيم سلام عليکم هديه کردن ثواب ختم قرآن به امام زمان عليه السلام (و نيز ساير ائمه عليهم السلام) موجب محشور شدن انسان با ايشان در قيامت مي شود . ولي مقدارثواب آن راکسي نمي داند مگر خودشان بيان فرموده باشند. قرآن خواندن يک عمل مستحب است و هر عمل مستحبي براي خودش ثواب دارد و هديه کردن هم براي خودش عمل مستحبي است ثواب جداگانه دارد؛ و وقتي که به پيامبر وايمه ( ع ) هديه مي شود خداوند به احترام و عظمت آنان که در پيشگاه خداوند دارند خداوند ثواب ويژه اي به شخص عنايت مي کند، همان طوري که اگر کسي در راه خدا قرضي بدهد چند برابر را از خدا مي گيرد .از طرفي ائمه ( ع ) ، معصوم وحامل کتب آسماني و قرآنند و مجراي فيض الهي مي باشند و ريزش رحمت وفزوني ثواب به سبب برکات وجودي آنان مي باشد .اميرالمومنين علي ( ع ) مي فرمايند : در دعا ابتدا بر اهل بيت صلوات بفرستيد تا در اثر ريزش رحمت الهي به شما هم برسد، ( نهج البلاغه ، حکمت 30، نقل از کتاب تفسير موضوعي آيت الله جوادي آملي ، ج 8 ) . در نتيجه هديه صلوات و ختم قرآن به ارواح پاک آنان موجب فزوني رحمت و افزايش فيض الهي خواهد داشت . علامه مجلسي دربحارالانوار آورده است : شخصي به نام علي بن مغيره خدمت امام موسي بن جعفر عرض مي کند در ماه رمضان چند بار قرآن را ختم مي کنم ، روز عيد فطر که فرا مي رسد يکي از آنها را به پيامبر، يکي را به علي ، يکي را به فاطمه و بقيه رابه ساير امامان تا برسد به شما، اهدا مي کنم . در برابر اين عمل چه پاداشي براي من است ؟ امام هفتم ( ع ) فرمود : پاداش تو آن است که در روز قيامت با آن بزرگواران خواهي بود .عرض کردم : الله اکبر آيا چنين پاداشي براي من است ؟ حضرت سه مرتبه فرمود : آري ، ( بحارالانوار، ج 98، ص 5،المکتبه الاسلاميه )
مـــولایـم . . .
#محرم_رسید_و_فصل_ماتم عزای جد غریبتان حسیــن علیه السلام ..
قربان شال عزایت آقـا ..
قربان دانه دانه اشک های غریبانه ات که برای جد غریبت حسیـن علیه السلام می ریزید ..
▪️آقای غریب عالم ، آجرک الله
اللّهُمّ عَجّلْ لِوَلیّکَ الفَرج
سلام_امام_مهربانم
💥👌 #فرمایشات_گهربار؛امام_خامنه_ای_در_مورد_حجاب_و_عفاف
💥 هنگامی که حجاب و پوشش مناسب نباشد قدرت تخیل جنسی در انسان زیاد و تحریکها آغاز میشود این تحریکها مقدمهای برای ازبین رفتن امنیت و ارزش و احترام زن در خانواده وجامعه میشود
👌سقوط ارزشهای اخلاقی و انسانی، بیبندوباری، سوءاستفاده جنسی، افزایش مزاحمتهای خیابانی، ترویج مدهای غربی، الگو شدن پوششهای غلط در جامعه، تغییر ارزشها، فقدان نظام خود کنترلی، فرسایش فرهنگ ملی و بومی، تضعیف معنویت و اخلاق ازجمله این آسیبها است.
👌پوشش وحجاب باعث سلامت اخلاق جامعه و پایبندی به هنجارهای دینی و محو کردن زمینههای بروز و شکلگیری بزه در جامعه شده و باعث میشود تا فاصلههای اجتماعی و حریم خصوصی افراد و خانواده ها محفوظ بماند.
#الا_که_صاحب_عزای_تمام_غم_هایی
دوباره محرم آمده؛ شما نمی آیی؟
به ما نگاه کن ای ساحل نجات بشر
تو را طلب کند این دیده های دریایی
کجا سیاه، به تن کرده ای غریبانه
کجا به سینه خود می زنی به تنهایی
برای گریه به غم های مادرت آقا
نه اینکه فکر کنم، مطمئنم اینجایی
شنیده ایم که گفتید روضه خوان باشیم
به روی چشم؛ هرآنچه شما بفرمایی
❤️
اَللّهُمَّ_عَجِّل_لِوَلیِّکَ_الفَرَج
#مردی_كه_باغهای_بهشت_را_به_دنيا_فروخت
✍ مرد مسلماني بود كه شاخه يكي از درختان خرماي او به حياط خانه مرد فقير و عيال مندي رفته بود، صاحب درخت گاهي بدون اجازه وارد حياط خانه مي شد و براي چيدن خرماها بالاي درخت مي رفت، گاهي تعدادي خرما به حياط مرد فقير مي افتاد و كودكانش خرماها را بر مي داشتند، مرد از درخت پايين مي آمد و خرماها را از دست آنها مي گرفت و اگر خرما را در دهان يكي از بچه ها مي ديد انگشتش را در داخل دهان مي كرد و خرما را بيرون مي آورد. مرد فقير خدمت پيامبر اکرم(صلی الله علیه و آله) رسيد و از صاحب درخت شكايت كرد. پيامبر(ص) فرمود: برو تا به شكايتت رسيدگي كنم.
سپس پيامبر صاحب درخت را ديد و به او فرمود: اين درختي كه شاخه هايش به خانه فلان كس آمده است به من مي دهي تا در مقابل آن، درخت خرمايي در بهشت از آن تو باشد؟ مرد گفت: نمي دهم! من خيلي درختان خرما دارم و خرماي هيچ كدام به خوبي اين درخت نيست. حضرت فرمود: اگر بدهي من در مقابلش باغي در بهشت به تو می دهم. مرد گفت: نمی دهم! ابو دحداح يكي از صحابه پيامبر بود، سخن رسول خدا را شنيد. و عرض كرد: يا رسول الله اگر من اين درخت را از او بخرم و به شما واگذار كنم آيا شما آنچه را كه به آن مرد می دادي، به من مرحمت مي كني؟ فرمود: آري.
ابو دحداح رفت با صاحب درخت صحبت كرد. مرد گفت: محمد(صلي الله عليه و آله) مي خواست مقابل اين درخت درختهايی در بهشت به من بدهد من نپذيرفتم چون خرماي اين درخت بسيار لذيذ است. ابو دحداح گفت: آيا حاضري بفروشي يا نه؟ گفت نه، مگر اينكه چهل درخت به من بدهي. ابو دحداح گفت: چه بهاي سنگيني برای درخت كج شده مطالبه مي كنی. ابو دحداح پس از سكوت كوتاه گفت خيلی خوب چهل درخت به تو مي دهم.
مرد طمع كار گفت: اگر راست مي گويي، چند نفر بعنوان شاهد بياور! ابو دحداح عده اي را براي انجام معامله شاهد گرفت آنگاه به محضر پيامبر آمد و عرض كرد: يا رسول الله درخت خرما را خريدم ملك من شده است، تقديم خدمت مباركتان مي كنم، تقاضا دارم آن را از من بپذير و باغ بهشتي كه به آن مرد مي دادي قبول نكرد اينك به من عنايت فرما. پيامبر فرمود: اي ابو دحداح! نه يك باغ بلكه تعدادي از باغهاي بهشت در اختيار شماست. پيامبر به سراغ مرد فقير رفت و به او گفت اين درخت از آن تو و فرزندان تو است. به اين ترتيب مرد كوتاه نظر براي زندگي چند روزه دنيا باغ بهشتي را از دست داد و ابو دحداح مالك آن باغ و باغهاي ديگر شد.
📚بحارالانوار ج٩۶، ص١١٧ و ج١٠٣، ص١٢٧
🌴 #خاطرات_کربلا🌴
🌴قسمت اول (محاصره امام در كربلا)
🌾 فرود آمدن امام عليه السلام در كربلا
📙المناقب، ابن شهرآشوب :
روز پنجشنبه، دوم محرّم سال ۶۱ هجرى امام حسين عليه السلام و لشكرش را به سوى كربلا راندند.
(الإرشاد : ج ۲ ص ۸۴
أنساب الأشراف: ج ۳ ص ۳۸۵)
امام عليه السلام در آن جا فرود آمد و فرمود: «اين جا جايگاه كَرْب (رنج) و بَلاست.
اين جا جايگاه مَركبها و بار و بُنه ماست و [ اين جا ]قتلگاه مردانمان و جاى ريخته شدن خونمان است».
📚المناقب ابن شهرآشوب : ج ۴ ص ۹۷ مطالب السؤول: ص ۷۵
📙تاريخ الطبرى - به نقل از عمّار دُهْنى از امام باقر عليه السلام - :
حسين عليه السلام حركت كرد و جلوداران سپاه عبيد اللَّه بن زياد ايشان را ديدند.
حسين عليه السلام چون چنين ديد، راه خود را به سوى كربلا كج كرد و پشت لشكر را به سوى نيزار و گياه تازه قرار داد تا تنها در يك جبهه بجنگد و فرود آمد و چادر زد. يارانش چهل و پنج سوار و صد پياده بودند».
📚تاريخ الطبرى : ج ۵ ص ۳۸۹
تهذيب الكمال : ج ۶ ص ۴۲۷
🌾 سرزمين اندوه و بلا
📘المعجم الكبير - به نقل از مطّلب بن عبد اللَّه بن حَنطَب - :
هنگامى كه حسين بن على عليه السلام را محاصره كردند، پرسيد: «نام اين سرزمين چيست ؟».
گفتند: كربلا.
فرمود: «پيامبر صلى اللَّه عليه و آله راست گفت، به درستى كه اين سرزمينِ كَرْب (اندوه ) و بلاست».
📚المعجم الكبير : ج ۳ ص ۱۰۶ ح ۲۸۱۲ العقد الفريد: ج ۳ ص ۳۶۵
📗الفتوح - پس از آن كه در «عُذَيب الهِجانات»(عُذَيب الهِجانات، منطقه اى در نزديكى قادسيه در عراق، بوده است)فرمان عبيد اللَّه بن زياد براى در تنگنا قرار دادن حسين عليه السلام رسيد - :
حسين عليه السلام. بيرون آمد و فرزندان و برادران و خانواده اش - كه رحمت خدا بر ايشان باد - پيشِ رويش بودند.
حسين عليه السلام لَختى به ايشان نگريست و گريست و فرمود: «خدايا ! ما خاندان پيامبرت محمّد صلى اللَّه عليه و آله هستيم و از حرم جدّمان بيرون رانده شده ايم و بنى اميّه بر ما ستم كرده اند. حقّ ما را [ از ايشان ]بگير و بر اين قوم كافر يارى مان ده».
سپس حسين عليه السلام در ميان خانواده اش بانگ زد و از آن جا حركت كرد تا روز چهارشنبه يا پنجشنبه دوم محرّم سال ۶۱ [ هجرى ] در كربلا فرود آمد. به يارانش رو كرد و فرمود : «آيا اين جا كربلاست؟»
گفتند: آرى.
حسين عليه السلام به يارانش فرمود: «فرود آييد كه اين جا، جايگاه اندوه و بلاست! اين جا، محلّ فرود آمدن مَركبهايمان و اين جا محلّ بار و بُنه ما و ريخته شدن خونمان است».
آنها پياده شدند و بارهايشان را در جايى كناره فرات.(فرود آوردند و خيمهاى را براى حسين عليه السلام و همسران و فرزندانش بر پا كردند و خويشان حسين عليه السلام گِرداگِرد خيمه او خيمه زدند.
(مقتل الحسين خوارزمى، اين افزوده آمده است : امام عليه السلام فرمود : «به راستى كه مردم بندگان دنيايند و دين فقط بازيچهاى بر سرِ زبان آنهاست. تا آن جا كه زندگى شان اقتضا دارد، گِرد آن مى چرخند و زمانى كه در بوته آزمايش گذاشته شوند؛ دينداران، اندك اند».)
📚الفتوح : ج ۵ ص ۸۳
مقتل الحسين عليه السلام خوارزمى : ج ۱ ص ۲۳۶
🌴 #خاطرات_کربلا🌴
🌴قسمت دوم (محاصره امام در كربلا)
🌾 نامه امام عليه السلام به هاشميان
📗كامل الزيارات - به نقل از مُيَسِّر بن عبد العزيز. از امام باقر عليه السلام - :
حسين بن على عليه السلام از كربلا به محمّد بن حنفيه نوشت :
«به نام خداوند بخشنده مهربان
از حسين بن على
به محمّد بن على و خويشاوندان هاشمى اش
امّا بعد، گويى كه دنيا هيچ گاه نبوده است و آخرت هميشه هست والسّلام !».
📚كامل الزيارات : ص ۱۵۸ ح ۱۹۶
بحار الأنوار : ج ۴۵ ص ۸۷ ح ۲۳
🌾 بيرون آمدن عمر بن سعد براى نبرد با امام عليه السلام
🌿خبر دادن امام على عليه السلام از برگزيدن دوزخ به وسيله ابن سعد
📙تهذيب الكمال - به نقل از محمّد بن سيرين از يكى از يارانش - :
على عليه السلام به عمر بن سعد فرمود: «تو در چه حالى هستى، هنگامى كه در دوراهىِ بر گُزيدن بهشت يا دوزخ قرار مى گيرى و دوزخ را بر مى گزينى؟!».
📚تهذيب الكمال : ج ۲۱ ص ۳۵۹
الكامل فى التاريخ : ج ۲ ص ۶۸۳
🌿برگُزيدن دوزخ
📓تاريخ الطبرى - به نقل از عمّار دُهْنى از امام باقر عليه السلام - :
عبيد اللَّه بن زياد، فرمانروايى رى را به عمر بن سعد بن ابى وقّاص سپرد و فرمان [ حكومت ] را به او داد و گفت: مرا از اين مرد ( يعنى حسين عليه السلام ) آسوده كن.
عمر گفت: مرا معاف بدار؛ امّا ابن زياد نپذيرفت.
عمر گفت: امشب را به من مهلت بده.
به او مهلت داد. عمر در كارش انديشيد و چون صبح شد، نزد ابن زياد آمد و آنچه را بِدان فرمان يافته بود، پذيرفت. سپس عمر بن سعد به سوى امام عليه السلام روانه شد.
📚تاريخ الطبرى : ج ۵ ص ۳۸۹
تهذيب الكمال : ج ۶ ص ۴۲۷
⏯ ادامه دارد ...
🌴 #خاطرات_کربلا🌴
🌴قسمت سوم (محاصره امام در كربلا)
🌾 بیرون آمدن عمر بن سعد برای نبرد با امام علیه السلام (ادامه)
📔تاريخ الطبرى :
عُقْبة بن سَمعان مى گويد :
سبب خارج شدن عمر بن سعد به سوى حسين عليه السلام اين بود كه عبيد اللَّه بن زياد او را بر چهار هزار تن از كوفيان گماشته بود تا آنان را به سوى دَستَبى( دَستَبى : دشتْآبى ؛ دستَوا امروزه دشت قزوين ناميده مى شود كه در جنوب شهر قزوينْ واقع است و بويين زهرا و آوَج در آن قرار گرفته اند. جغرافياى تاريخى سرزمين هاى خلافت شرقى : ص ۲۳۹) ببرد و با ديلميان - كه به دستَبى رفته و بر آن جا چيره شده بودند - رويارويى كند.
ابن زياد فرمان حكومت رى را به نام عمر نوشت و فرمان حركت را به او داد. او بيرون رفت و در حمّام اَعيَن خيمه لشكر را بر پا كرد.
هنگامى كه ماجراى امام حسين عليه السلام پيش آمد و ايشان به سوى كوفه حركت كرد، ابن زياد، عمر بن سعد را فرا خواند و گفت: به سوى حسين حركت كن، هنگامى كه از كار ما و او فارغ شديم؛ به سوى فرمانروايى خود مى روى.
عمر بن سعد به او گفت: خدايت رحمت كند! اگر مى توانى مرا معاف بدارى، معاف بدار.
عبيد اللَّه به او گفت: آرى؛ به شرط آن كه فرمان [ حكومت رى ] را به ما باز گردانى.
هنگامى كه ابن زياد اين را گفت، عمر بن سعد گفت: امروز را به من مهلت بده تا بينديشم.
او باز گشت تا با خيرخواهانش مشورت كند. با هيچ كس مشورت نكرد، جز آن كه او را [ از پذيرش اين كار ]باز داشت. حمزه پسر مُغَيرة بن شُعبه - كه خواهرزاده اش بود - آمد و گفت: اى دايى! تو را به خدا سوگند مى دهم كه مبادا به سوى حسين حركت كنى و خدايت را نافرمانى كرده قطع رَحِم كنى! به خدا سوگند، اگر همه دنيا و زمين و دارايى هايش از آنِ تو باشد و از آنها دست بشويى، برايت بهتر است از آن كه خدا را ديدار كنى، در حالى كه [ ريختن ]خون حسين عليه السلام را به گردن دارى!
عمر بن سعد به او گفت: بى گمان به خواست خدا اين كار را مى كنم.
هشام مى گويد: عَوانة بن حَكَم از عمّار بن عبد اللَّه بن يَسار جُهَنى از پدرش نقل مى كند كه گفت : بر عمر بن سعد وارد شدم. او فرمان يافته بود تا به سوى حسين عليه السلام برود. به من گفت: امير ( ابن زياد ) به من فرمان داده كه به سوى حسين بروم؛ ولى من نپذيرفته ام.
به او گفتم: كار درستى كرده اى خدا هدايتت كند! به گردن ديگرى بينداز، انجام نده و به سوى حسين مرو.
از نزدش بيرون آمدم.
كسى نزدم آمد و گفت: اين عمر بن سعد است كه مردم را براى حركت به سوى حسين فرا مى خوانَد.
پس نزد او رفتم، نشسته بود و هنگامى كه مرا ديد، رويش را برگردانْد. دانستم كه تصميم به حركت و رويارويى با حسين عليه السلام گرفته است، لذا از نزدش بيرون آمدم.
عمر بن سعد به سوى ابن زياد رفت و گفت: خداوند كارت را به صلاح دارد! تو اين كار و عهد فرمانروايى را به من سپرده اى و مردم آن را شنيده اند، اگر صلاح مى بينى، آن را تنفيذ كن و كس ديگرى را از ميان بزرگان كوفه به سوى حسين روانه كن، كه من براى تو در جنگ سودمندتر و با كفايتتر از آنها نيستم.
سپس تنى چند را نام بُرد.
ابن زياد به او گفت: بزرگان كوفه را به من معرّفى نكن و براى فرستادن كسى از تو مشورتى نخواسته ام، اگر با لشكر ما مى روى، برو؛ و گر نه فرمانِ ما را باز گردان.
عمر نيز چون پافشارى او را ديد، گفت: مى روم.
عمر با چهار هزار نفر حركت كرد و فرداى روز رسيدن حسين عليه السلام به نينوا به آن جا رسيد.
📚تاريخ الطبرى : ج ۵ ص ۴۰۹
تاريخ دمشق : ج ۴۵ ص ۴۹
📕الفتوح :
حسين عليه السلام بُرَير را به سوى عمر بن سعد فرستاد. بُرَير به عمر بن سعد گفت: اى عَمر! آيا مى گذارى كه خاندان نبوّت از تشنگى جان بدهند و مانعِ آنان مى شوى كه از آب فرات بنوشند و ادّعاى شناختن خدا و پيامبرش را مى كنى؟!
عمر بن سعد ساعتى به زمين، چشم دوخت. سپس سرش را بلند كرد و گفت: به خدا سوگند، من اين را به يقين مى دانم كه هر كس با آنان بستيزد و حقّشان را غصب كند، ناگزير در دوزخ خواهد بود؛ امّا واى بر تو اى بُرَير! آيا نظرت اين است كه فرماندارى رى را رها كنم تا به كسى جز من برسد؟! در خود نمى بينم كه بتوانم از اين مُلك در گذرم.
بُرَير بن حُضَير به سوى حسين عليه السلام باز گشت و گفت: اى فرزند پيامبر خدا! عمر بن سعد راضى شده كه در برابر فرمانروايى رى تو را بكُشد.
📚الفتوح : ج ۵ ص ۹۶
مقتل الحسين عليه السلام خوارزمى : ج ۱ ص ۲۴۸