بی توجه به حرفاش از تو آینه پرسیدم :
- زن و دختره برای چی مردن؟
اما انگار فیلم تموم شده بود. دوباره خودم شده بودم چون مرد تو آینه دختره رو با خودش برد.
با یه حسرت خاصی گفت:
-اینجا به هیچکس دل نبند... نه اینجا... نه هیچ جای دیگه تو زندگیت... دل بستن آخرش شکستن و تباهیه... مثل من که عاشق شدم و... عشقم که بهم خیانت کرد. اما از بعدش دیگه چیزی یادم نمیاد... نگران نباش... تو هم کم کم یادت میره.
منو برد تو یه اتاق خیلی ساده.
برعکس اون اتاقی که قبلا توش بودم. با گفتن الان بر میگردم منو تنها گذاشت و رفت. بعد از رفتن سینان بلا تکلیف نشستم رو تخت گردی که وسط اتاق بود تا برگرده. تنها شباهت دو تا اتاقا با همدیگه نداشتن پنجره بود. دیوارهای اینجا از سقف تا نصفه قرمز جگری بودن و از نصف به پایین و کف مشکی. رنگاش باعث میشد سردرد بگیرم. تصمیم گرفتم که فقط به قرمزش نگاه کنم. تخت گرد و مشکی چرم هم که من روش نشسته بودم وسط اتاق. دراز کشیدم روش و یه چند دقیقه ای به سقف نگاه کردم تا آروم بشم. دوباره نشستم. از در که می اومدی تو رو دیوار سمت راستت یه در چرمی مشکی با طرح فرو رفته که احتمالا به جای دیگه ای راه داشت به چشم می خورد. سمت چپ هم یه کمد دیواری نسبتا بزرگ.
بی اختیار بلند شدم و رفتم و در کمد رو باز کردم. تو کمد پر از لباسهای مختلف بود.
یه سریهاشون هم چرم. اونایی که چرم بودن کنار همدیگه سمت چپ کمد آویزون شده بودن. بهشون که دست کشیدم حس چندش بهم دست داد.
راستش خیلی از جنسشون خوشم نیومد.
یه جوری بود. خیلی سریع رفتم سراغ اون یکی لباسا.
اغلبشون کاستوم بودن. پرستار... روپوش دکتر و لباسهای فرم مشاغل مختلف...
اینا مال منه یعنی؟ باید بپوشمشون؟ چندشم شد و تنم لرزید. لعنت به این لرزه ها...
با صدای در اتاق که باز شد و سینان که برگشت در کمدو بستم.
- برای تو همه رو عوض میکنم... سایز خودت... تازه مسئلۀ نظافت هم هست
بی تفاوت شونه بالا انداختم.
- از این به بعد اینجا اتاق خوابته... گاهی وقتها که شبها اینجا تا دیروقت مشغول حساب کتاب میشم، و زمان از دستم در میره اینجا می مونم... فکر می کنی بتونی گاهی یه هم اتاقی تحمل کنی؟
جوابش رو ندادم. برام چقدر عجیب بود که اینقدر راحت دارم راجع به رابطه با مشتری حرف میزنم.
اما مشتریها میان اینجا؟
- نه... میرین اونجا!
به پشت سرش اشاره کرد. سمت در چرمی. تازه متوجه شدم تو دستاش باند زخم و بتادینه!
- بشین بذار پات رو پانسمان کنم.
- نمی خوام...
- بچه بازی در نیار... بشین بذار برات ببندمش...
اما ننشستم. فقط خیره سرانه نگاهش می کردم.
سینان وسایل توی دستشو رو گذاشت روی تخت و با گفتن شاید بعدا نظرت عوض شد رفت و در چرمی رو باز کرد.
- بیا...
نزدیکش که رسیدم می خواستم برم تو اتاق که از پشت کمرم رو گرفت و با خودش کشید سمت تخت. منو انداخت رو تخت اما تا بخوام خودم رو جمع کنم خودش هم نشست و پامو گرفت بغلش. پشتش به من بود و نمی دیدم چی کار می کنه. می زدمش اما ولم نمی کرد. سعی می کردم محکم تر بزنم. حتی با نوک آرنج!
اما مشغول کار خودش بود. هر کاری می کردم نمی تونستم پام رو از تو دستش در بیارم. با بتادین پام رو شستشو داد. با این که درد زیادی داشت و می سوخت اما صدام رو خفه کردم. نمی خواستم از درد کشیدنم لذت ببره. شایدم نمی خواستم بهار صدام رو بشنوه. کارش خیلی سریع تموم شد. بلند شد و ایستاد.
- بیا اینم یه پانسمان سریع و فوری... خوشت اومد؟
- بازم بازش میکنم...حالا می بینی!
سرخوش و ملایم خندید.
- اگه جرات داری بازش کن ببین چی کارت میکنم... فعلا بیا می خوام یه چیزی نشونت بدم!
ادامه دارد...
❤️کانال زوجهای بهشتی❤️
╔ ✾ ✾ ✾ ════╗
@zoje_beheshti
╚════ ✾ ✾ ✾ ╝
ادامه رمان امشب....
هدایت شده از ٠
#عاشقانه
🔷⚡️بغلم كن ........
🔷⚡️ببينم آغوشت ........
🔷⚡️به تنگى......
🔷⚡️دل من هست ...؟؟؟!
❤️کانال زوجهای بهشتی❤️
╔ ✾ ✾ ✾ ════╗
@zoje_beheshti
╚════ ✾ ✾ ✾ ╝
هدایت شده از ٠
#ایده_متن
پسران شهر
همه دنبال لب و طرب و معشوق اند😕
و دراین بین حبیب 🙃دل من محجوب است😍
❤️کانال زوجهای بهشتی❤️
╔ ✾ ✾ ✾ ════╗
@zoje_beheshti
╚════ ✾ ✾ ✾ ╝
هدایت شده از ٠
#حکیمانه
بزرگ ترین اشتباهمون اینه
که اگر یه نفر در حقمون یه
بدی کرد،سریعاً تمام خوبی
هاشو چال میکنیم...!
❤️کانال زوجهای بهشتی❤️
╔ ✾ ✾ ✾ ════╗
@zoje_beheshti
╚════ ✾ ✾ ✾ ╝
💖زوجهای بهشتی💖
#چالش چه مطالبی بیشتر دوست دارین براتون بزاریم؟؟ #انتقاد و #پیشنهاد هم دارین بگین لطفا😊 به آیدی
#بازخورد
خوشحالیم از اینکه مطالب کانال مورد رضایت شما عزیزان واقع شده❤️
❤️کانال زوجهای بهشتی❤️
╔ ✾ ✾ ✾ ════╗
@zoje_beheshti
╚════ ✾ ✾ ✾ ╝
#بازخورد
رضایت عزیزان کانال از مشاوران زحمت کش کانال زوجهای بهشتی👆😊❤️
❤️کانال زوجهای بهشتی❤️
╔ ✾ ✾ ✾ ════╗
@zoje_beheshti
╚════ ✾ ✾ ✾ ╝
💖زوجهای بهشتی💖
#چالش چه مطالبی بیشتر دوست دارین براتون بزاریم؟؟ #انتقاد و #پیشنهاد هم دارین بگین لطفا😊 به آیدی
#بازخورد
مطالب کانال😊👆
❤️کانال زوجهای بهشتی❤️
╔ ✾ ✾ ✾ ════╗
@zoje_beheshti
╚════ ✾ ✾ ✾ ╝
💖زوجهای بهشتی💖
#چالش چه مطالبی بیشتر دوست دارین براتون بزاریم؟؟ #انتقاد و #پیشنهاد هم دارین بگین لطفا😊 به آیدی
#بازخورد
❤️کانال زوجهای بهشتی❤️
╔ ✾ ✾ ✾ ════╗
@zoje_beheshti
╚════ ✾ ✾ ✾ ╝
هدایت شده از ٠
#آقایون_بدانند
#همسرتان_را_عاشق_کنید
❣به ظاهر و لباسش توجه کنید( زنها عاشق دیده شدن هستند).
❣ مرتب و تمیز باشید و به ظاهر خود برسید.
❣مرد باشید( بچه ننه نباشید، استقلال مالی و قدرت تصمیم گیری داشته باشید، زنان از اینکه شوهرشان وابسته باشد متنفرند).
❣غافلگیری یا به قول امروزی ها " سوپرایز" کنید( زنان شیفته غافلگیر شدن هستند، حتی یک شاخه گل، هدیه کوچک و یا یک پیام عاشقانه).
❣ بحث و مشاجره نکنید.
❣در مهمانی ها متشخص باشید و هوایش را داشته باشید( نگاه محبت آمیز در جمع را فراموش نکنید) .
❣مناسبتهای حیاتی را فراموش نکنید.
❤️کانال زوجهای بهشتی❤️
╔ ✾ ✾ ✾ ════╗
@zoje_beheshti
╚════ ✾ ✾ ✾ ╝