eitaa logo
کانال زوج خوشبخت و تربیت فرزند❤
3.6هزار دنبال‌کننده
2.2هزار عکس
1.5هزار ویدیو
6 فایل
سلام به کانال زوج خوشبخت وتربیت فرزند خوش آمدید. مطالب کانال صرفا جهت اطلاع واستفاده شما عزیزان می باشد. تبلیغ کسب و کار کانال و گروه ----------------------------------------------------- آیدی مدیر @hosyn405
مشاهده در ایتا
دانلود
🍂❤ مشکل_از_کجا_آب_میخوره؟ 💕گاهی اوقات فکر میکنید همسرتون خیلی بهتون میگیره و دائم غُر میزنه. 👈براتون یه مثال می زنم که بهتر متوجه بشید. فرض کنید همسرتون از پیاز های سرخ کرده درشت داخل غذا بدش میاد، و این مورد را سالهای قبل و در دوران نامزدی به شما گفته،حالا بازم تو غذای شما این مورد پیدا میشه و شروع به غرغر کردن میکنه،که این چه غذای که تو درست کردی. ❌شما پیش خودتون فکر میکنید که همسرتون غرغرو و قدرنشناسه. اما این طور نیست باید موضوع از زاویه دیگه دیده بشه،درسته که شما ساعتها زحمت کشیدید و برای خودتون و شوهرتون غذا درست کردید اما این پایان ماجرا نیست. 💕غُر زدن همسرتون به خاطر طعم غذا نیست،بلکه به خاطر شنیده نشدن حرفشه. همسرتون از شما انتظار داره که با یه بار گفتن حرفش بشه،اهمیت داده بشه و به صورت کلی مشکلات حل بشه اما این که موضوعی که اونا آزار میده بارها و بارها گفته بشه و آب از آب تکون نخوره،برای اون گرون تموم میشه و واقعا قابل بخشش نیست. ═ೋ❅🖋☕️❅ೋ═ کانال زوج خوشبخت وتربیت فرزند ❤️ ایتا https://eitaa.com/joinchat/4178051217Cfdf20f5eae سروش https://splus.ir/joingroup/AGimDIjc-b5qplaV1a7j9g پذیرش تبلیغات @hosyn405
🍂❤ 💕دلیلی ندارد وقتی عصبانی هستید همان لحظه پاسخ را بدهید!! يا وقتی تمام ذهنتان درگیر چند گمان می شود اولین فکری راکه به ذهنتان خطور می کند را بیان کنید...! دلیلی ندارد هنگام گفت وگو؛ برخلاف میل باطنی صدایتان را بالا ببرید، یا احساستان در همان لحظه را عنوان کنید...! صبر کنید سکوت کنید تا آرام شوید... تا با ذهن متمرکز خوب فکر کنید ؛ سپس عمل کنید، بیان کنید. "حواستان به 'طوفان' های درونتان باشد، شما را با خود نبرَد...!!" ═ೋ❅🖋☕️❅ೋ═ کانال زوج خوشبخت وتربیت فرزند ❤️ ایتا https://eitaa.com/joinchat/4178051217Cfdf20f5eae سروش https://splus.ir/joingroup/AGimDIjc-b5qplaV1a7j9g پذیرش تبلیغات @hosyn405
🔻همه چیز به حال دلت بستگی دارد! 🔹حال دلت که خوب باشد همه دنیا به نظرت زیباست 🔹حال دلت که خوب باشد حتی میشوی همبازی بچه ها حال دلتون همیشه خووووب🙏🏻 ═ೋ❅🖋☕️❅ೋ═ کانال زوج خوشبخت وتربیت فرزند ❤️ ایتا https://eitaa.com/joinchat/4178051217Cfdf20f5eae سروش https://splus.ir/joingroup/AGimDIjc-b5qplaV1a7j9g پذیرش تبلیغات @hosyn405
💞🍃 بعضی خانوما میگن چرا شوهر ما تو خونه حرف نمیزنه ولی با دیگران این همه میگه و میخنده... چرا واسه ما خرج نمیکنه ولی به دیگران که میرسه این همه دست و دلباز میشه.... و خیلی مثال های دیگه... ⁉️میدونید یکی از دلایلش چی میتونه باشه؟؟ اینکه اون "دیگران" همسر شما را همیشه "تایید" میکنن.. ولی شما فقط کارت اینه که همسرت رو "تخریبش" کنی...!!! 👈یه خانوم نمیذاره تو تایید کردن همسرش کسی ازش سبقت بگیره... ═ೋ❅🖋☕️❅ೋ═ کانال زوج خوشبخت وتربیت فرزند ❤️ ایتا https://eitaa.com/joinchat/4178051217Cfdf20f5eae سروش https://splus.ir/joingroup/AGimDIjc-b5qplaV1a7j9g پذیرش تبلیغات @hosyn405
خاله_زنک_نباشین نکته ای که خیلی در مورد ارتباطات شما و خانواده همسرتون مهمه اینه که گاهی خودتون رو نباید در مسائل مربوط بهشون قاطی کنین. مثلا بین مادر شوهرتون و جاری تون یه مشکلی پیش امده .مثل این خانووم های خاله زنک هی نرین از این یکی و اون یکی بپرسین که چی شده و چی نشده ...انگار که نمیدونین خودتون رو سنگین نگه دارین. اگر مثلا چیزی از مادر شوهرتون شنیدین و جاری تون زنگ زد به شما و درباره حرف های مادر شوهرتون پرسید حواستون باشه که وسط ماجرا هیزم بیار نشین. بگین : بابا فلانی، خیلی به این حرف ها توجه نکن من که توی کل جریانای شما نیستم ... بگذریم ." یه طوری که متوجه بشه که شما نمیخواین غیبت کنین . یادتون باشه که ممکنه یه روزی اونا با هم خوب بشن و بارش واسه شما بمونه ... ═ೋ❅🖋☕️❅ೋ═ کانال زوج خوشبخت وتربیت فرزند ❤️ ایتا https://eitaa.com/joinchat/4178051217Cfdf20f5eae سروش https://splus.ir/joingroup/AGimDIjc-b5qplaV1a7j9g پذیرش تبلیغات @hosyn405
داستان عبرت آموز پدر https://eitaa.com/joinchat/4178051217Cfdf20f5eae یک روز عصر با شتاب به طرف خونه رفتم، سریع شروع کردم به جمع کردن وسایلم ساک دستی کوچمم برداشتم.بابام با صورت بی رمق برگشت سمت. به سختی گفت:خیر باشه پسرم؟‌گفتم برای یک مسافرت یک هفته ای تدارک دیدم با دوستام قراره بریم‌فردا صبح راه میوفتیم قراره بریم شمال. پسرم کاش نری حالا من دو روزه حالم خیلی بد میشه بهت احتیاج دارم زنگ زدم داداش احمد و زنش از فردا میان کلا یه هفتس. گفت نرو خواهش میکنم تو که میدونی احمد وقتی میاد چقدر بد اخلاقی میکنه بسه دیگه پوسیدم تو این خونه چه خبره همش نوکری تو صبح تا شب جون میکنم شب تا صبح هم بالا سر توام یک هفته میخوام برم استراحت اصلا نبینمتون خستم کردید حلقه اشک توی چشم بابام جمع شد‌برو امیدت بخدا خدا بخیرش میکنه این آخرین مکالمه من تو اون زمان باپدرم بود... صبح زود با سه تا از دوستام حرکت کردیم به سمت شمال غافل از اینکه اصرار های پدرم... 😞 توی راه کلی خندیدیم من هر وقت یاد پدر پیر و مریضم می افتادم سریع افکارمو پس میزدم ولی حتی خداحافظی هم با پدرم نکردم‌دوستام رو به پدرم ترجیح دادم طی مسیر بارون شدیدی گرفت هوا خراب شده بود و رانندگی توی اون جاده خطرناک سخت بود همینطور که رفیقم رانندگی میکرد ماشین با سرعت شدیدی به یه چیزی برخورد کرد‌هیچ کدوممون جرأت نداشتیم پیاده بشیم من فکر میکردم به یه بچه زده بالاخره با ترس و لرز پایین رفتیم خونهای روی زمین بدجور حالمو بد کرد اما ماشین به حیوون زبون بسته خورده بود با اعصابی خراب رفتیم به سمت شمال توی راه سکوت بود آنقدر همه عصبی بودیم که هیچ کس جرأت حرف زدن هم نداشت نه آهنگی مثل یک ساعت پیش شب شده بود دو تا از دوستام خواب و یکیم داشت با گوشیش بازی می‌کردغرق تو افکارم بودم داشتم فکر میکردم چکار کنم بیشتر بهم خوش بگذره که با صدای شدید یک کامیون به سرعت فرمون رو چرخوندم به کنار جاده غافل از اینکه کنار جاده انتهای یه دره هست... دوستم سرم داد کشید چیکار میکنی دیوونه اون کامیون از پشت داشت میومد چکار به توداشت ولی من اونقدر غرق در افکار بودم متوجه نشده بودم و ما حالا در حال پایین رفتن با سرعت زیادی که از کنترل من خارج بود به سمت دره بودیم.ماشین با سرعت و صدای بدی به یه درخت خورد و دیگه چیزی نفهمیدم نمیدونم کی بود که به هوش اومدم اما دیدم یکی از دوستام که جلو نشسته بود صورتش غرق خون بود اما دوتای دیگه وضع بهتری داشتنددیدم آمبولانس اومده و مارو منتقل کرد به بیمارستان دوباره یاد پدرم افتادم آروم قطره اشکی از چشمم خارج شد من یه دستم شکسته بود شکستگی توی کتف راست و دوتا از دنده هام دیده می‌شد وحالا باید از سرم هم عکس می‌گرفتند دو تا دوستایی که عقب نشسته بودند یکیشون یه زخم جزئی داشت یکی هم پاش شکسته بود اما دوستی که جلو نشسته بود توی کما‌ بود.حالا کی میخواد جواب گوی خانواده اش باشه.... این تا حالا شد دوتا خدا سومی رو بخیر کنه.... خانوادش فردا اومدن بماند که چقدر سرم داد زدن و من منتظر که به هوش بیاد هرچند وضع خودم هم افتضاح بود. بالاخره دوستم بعد 27 ساعت به هوش اومد اما با مشکلاتی دیگه. هیچ خبری از دوتا دوستای دیگه نبود هرچی چشم چرخوندم دیدم نه نیستن چند ساعتی میشد ندیده بودمشون پلیس برای گرفتن گزارش اومده بود خیلی رفت و آمدهای پلیس زیاد شده بود صدای دادو هوار مادر دوستم توی راهرو پیچیده بود به سختی از روی تخت بلند شدم من فکر میکردم که به هوش اومده نکنه بلایی سرش اومده باشه خونش پای منه.. دنده هام درد میکرد به سختی خودمو به راهرو رسوندم نمیتونستم روی پاهام وایسم دیدم مادرش با صدای بلند گریه میکنه و کف راهرو نشسته هق هقش کل ساختمون رو برداشته بود با وحشت نگاه میکردم ببینم چه خبره‌ دو تا پرستار زیر شونه هاشو گرفتن. و تقاضا کردن مراعات بیمارای دیگه رو بکنه... اما تا من رو دید به سمتم حمله ور شد با کیفش کوبید به کتفی که شکسته شده بود و منم آه بلندی کشیدم گفتم خانم جباری چی شده گفت چی میخواستی بشه؟ پسر دسته گلم که قرار بود آخر ماه بریم براش خواستگاری هم فلج شده هم فراموشی گرفته یخ زدم خشکم زد همونجا منم از هوش رفتموساعتی بعد که به خودم اومدم همینطور گریه میکردم عذاب وجدان سختی داشتم اون رفیقم خیلی پسر خوبی بود بخاطر من فلج شده بودچون من حواسم جای دیگه بود بخاطر صدای کامیون این بلا رو سرش اوردم اشک می‌ریختم حالم خیلی بد بود يکم که حال و هوام عوض شد دیدم سومی هم توراهه!بله دوتا سرباز جلوی در اتاق من بودنو تا من میخواستم تکون بخورم هوامو داشتن. يکم فکر کردم گفتم حتما کار خانواده حامده که ازم شکایت کردن با خودم گفتم عیبی نداره اگر دلشون آروم میشه من میرم اون تا آخر عمرش فلجه‌ يکم بهتر که شدم انتقالم دادن به کلانتری و من تازه متوجه شدم جریان چیه. سرهنگ جلوم نشسته بود لباسا و ساک من هم دستش بود کلی
مواد ریز و درشت گذاشت جلوم گفتم بخدا به پیر به پیغمبر نمیدونم از کجا اومده ما چهار نفر دوست می‌خواستیم بریم شمال من پشت فرمون بودم صدای کامیون اومد و بوق بلندی زد و من نا خواسته پیچیدم و رفتم توی دره. همین قرار بود بریم شمال و خوش بگذره من یه پدر پیر مریض دارم قرار بود روحیه ام تازه بشه الان دو هفته اس بیمارستانم نگرانمه حتما سرهنگ بخدا من بیگناهم با همه حرفام کسی باور نکرد و من بازداشتگاه خوابیدم چقدر شبای سختی بود یاد پدرم افتادم که شبا يکم پاهاشو ماساژ میدادم غذا میذاشتم دهنش دلم براش یه ذره شده بود نکنه دیگه نتونم هیچ وقت ببینمش 😭 دادگاه اول تشکیل شد و به ضرر من تموم شد دادگاه دوم چند ماه بعد بود... من شش ماه بود زندان میخوابیدم و دادگاه نهایی تشکیل شد. همه چیز داشت به ضرر من تموم میشد حامد به عنوان شاهد وارد شد باورم نمیشد روی پاهاش داشت راه می‌رفت شروع کرد به حرف زدن:اون مواد ها برای مجید بود اون وقتی تصادف شد فکر می‌کرد من بیهوشم اما هوشیار بودم ولی تا دیدن این رفیق ما بیهوشه مواد رو ریخت توی ساک و جیبهاش صابر سعی داشت جلوی مجید رو بگیره اما مجید اونقدر سریع کارها رو انجام داد فرصت هیچ عکس العملی رو به ما نداد منم که حالم بد بود و از هوش رفتم و حافظم و از دست داده بودم و به تازگی حافظم برگشته. خود صابر با اینکه گناهی نداشت اما متواری شده بود اما الان اومده اعتراف کنه اما ما از مجید خبر نداریم... خدارو شکر کردم بالاخره فهمیدم قضیه چیه مجید چندتا همراه میخواسته برای عادی سازی شرایط که بتونه مواد هاشو بفروشه و چون تصادف کردیم و فهمیده پلیس قطعا میاد سروقتمون موادهاشو خواسته گردنم بندازه و همون دو روز اول هم دیگه توی بیمارستان ندیدمش.... پدرم گفته بود خدا بخیرش میکنه... بعد شش ماه و دوهفته برگشتم خونه دستام میلرزید نمیدونستم پدرم وضعش چطوره کلید رو چرخوندم و وارد خونه شدم جای خالی پدرم رو دیدم. میخواستم از غم زیاد همونجا بمیرم که خانم احمد متوجه شد و گفت سلام شما این مدت کجا بودید؟ گفتم پدرم؟ گفت با احمد رفتن هوا خوری خیلی بهونه شما رو میگرفت چرا تماس نمی‌گرفتید؟ گوشیتون هم تمام مدت خاموش بود.-روشو نداشتم وضع خوبی نداشتم حال روحیمم بد بود نشد... یک ساعتی بعد پدرم اومدمحکم بغلش کردم و با اشک بوسیدمش پدرمم اشک میریخت گفتم آقا حلالم کن گفت خیلی دعا کردم خدا برت گردونه خوش اومدی پسرم من از تو راضیم . ═ೋ❅🖋☕️❅ೋ═ کانال زوج خوشبخت وتربیت فرزند ❤️ ایتا https://eitaa.com/joinchat/4178051217Cfdf20f5eae سروش https://splus.ir/joingroup/AGimDIjc-b5qplaV1a7j9g پذیرش تبلیغات @hosyn405
💞 *نامزدی، تنها دوره شناخت است نه بخشی از دوران متاهل شدن شما* ❣اجازه ندهید تعهدی که در این دوره ایجاد می‌شود، بر تفاهم میان شما مقدم شود و حق تصمیم گیری درست و منطقی را از شما بگیرد. ❣چشم های‌تان را باز کنید. چه تفاوت‌ها و چه مشابهت‌هایی دارید؟ این تفاوت‌ها تا چه اندازه می‌توانند باعث زیر پا گذاشته شدن خطوط قرمز شما شوند؟ در برابر کدام‌شان می‌توانید چشم‌های‌تان را ببندید و کدام‌شان اگر یک عمر در زندگی‌تان تکرار شوند، می‌توانند آرامش شما را بگیرند؟ ❣نباید به خاطر ترس از حرف دیگران یا نگرانی در مورد احساسات فرد مقابل تان خود را موظف به نشستن پای سفره عقد بدانید. شاید اگر نامزد بودن‌تان را فریاد نزنید و آن را تنها به اطلاع آشنایان نزدیک برسانید، برهم زدن این قرارداد در صورت نبود تفاهم برای‌تان آسان‌تر باشد. ═ೋ❅🖋☕️❅ೋ═ کانال زوج خوشبخت وتربیت فرزند ❤️ ایتا https://eitaa.com/joinchat/4178051217Cfdf20f5eae سروش https://splus.ir/joingroup/AGimDIjc-b5qplaV1a7j9g پذیرش تبلیغات @hosyn405
*زمان برای کودکان بسیار کند میگذرد.* وقتی پدر پنجاه ساله ای از پسر پانزده ساله اش می خواهد دو سال دیگر صبر کند تا صاحب اتومبیلی برای خودش شود، این فاصله ۷۳۰ روزه فقط ۴ درصد عمر پدر را تشکیل می دهد اما این دو سال ۱۳ درصد از عمر پسر را در بر می گیرد. پس عجیب نیست اگر برای پسر این مدت سه یا چهار بار طولانی تر باشد. به همین صورت دو ساعت از زندگی یک کودک ۴ ساله مساوی است با دوازده ساعت از زندگی مادر ۲۴ ساله اش. اگر از کودک بخواهیم که برای گرفتن یک آب نبات دو ساعت صبر کند مثل اینکه از مادرش بخواهیم برای خوردن یک فنجان قهوه دوازده ساعت انتظار بکشد. ✳️خوبه که تفاوت ها را درک کنيم....اين تفاوت، نه تنها بين بچه ها و ما هست بلکه بین ما و همه آدم های دنیا هم هست. 🌹🧡👇🏻👇🏻💛👇🏻👇🏻🧡🌹 ═ೋ❅🖋☕️❅ೋ═ کانال زوج خوشبخت وتربیت فرزند ❤️ ایتا https://eitaa.com/joinchat/4178051217Cfdf20f5eae سروش https://splus.ir/joingroup/AGimDIjc-b5qplaV1a7j9g پذیرش تبلیغات @hosyn405
شما یک خانواده غیر خوشبخت و بدون آینده هستید، اگر این جملات را در خانه خود می شنوید: 🔺«به من چه» 🔺«به تو چه» 🔺«به من مربوط نیست» 🔺«به تو مربوط نیست» 🔺«به کسی مربوط نیست» 🔺«به خودم مربوط است» در یک خانواده سالم «من» وجود ندارد، بلکه با «ما» همه چیز معنا دارد. ═ೋ❅🖋☕️❅ೋ═ کانال زوج خوشبخت وتربیت فرزند ❤️ ایتا https://eitaa.com/joinchat/4178051217Cfdf20f5eae سروش https://splus.ir/joingroup/AGimDIjc-b5qplaV1a7j9g پذیرش تبلیغات @hosyn405
*💥تربیت فرزندان* *پرخاشگران امروز، تنبیه شدگان دیروزند!* *اکثر والدین معتقدند در کودکی با روش تربیتی سرشار از تنبیه بزرگ شده اند و الان هم هیچ مشکلی ندارند!* *واقعا!* ⁉️⁉️⁉️⁉️⁉️⁉️ *👈🏻کافی است نگاهی به جامعه بیندازیم.* *وقتی وارد بطن هر خانواده می شویم، متوجه می شویم آدم بی مسئله نداریم.* *این همه دعوا و خشونت در جامعه ما نشانه تاثیر همین روش اشتباه تربیتی است. ☹️* *در رانندگی میزان خشونت و تصادفات ما بالاست.* *همیشه دعوا داریم و مدام به هم پرخاش می کنیم.* *چرا باید حتما در خیابان افسر باشد تا قوانین را رعایت کنیم؟* *شاید چون یاد گرفته ایم از کسی بترسیم تا قانون را رعایت کنیم...* *تربیت فرزند نیاز به آگاهی داره* *آگاه باش* ═ೋ❅🖋☕️❅ೋ═ کانال زوج خوشبخت وتربیت فرزند ❤️ ایتا https://eitaa.com/joinchat/4178051217Cfdf20f5eae سروش https://splus.ir/joingroup/AGimDIjc-b5qplaV1a7j9g پذیرش تبلیغات @hosyn405