eitaa logo
زلال معرفت
2.4هزار دنبال‌کننده
1.1هزار عکس
1.2هزار ویدیو
141 فایل
ارتباط با ما 👇 ✅️ انتشار و بهره‌بردارى با ذکر منبع موجب امتنان است. تبلیغ و تبادل نداریم
مشاهده در ایتا
دانلود
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
✨❧🔆✧﷽✧🔆❧✨ میگذرد و من بیشتر میفهمم که هیچ چیز در دنیا ارزش گریه کردن را ندارد! ما آدم ها مدام چیزهایی را که اسمشان را و بدبختی میگذاریم در سرزمین افکارمان میچرخانیم و دور میکنیم و همین باعث میشود در صدسالگی لذت نبردن از را بخوریم! شاید کلمه ی رها کردن و فرار کردن برای چنین لحظاتی به وجود آمده اند... از غصه هایت فرار کن در ناکجا آبادِ درونت رهایش کن؛ و به دنبال هر چیز که شادت میکند روانه شو... زندگی اگر چیزهای زیادی برای کردن دارد، چیزهایی هم برای لبخند زدن دارد فقط کافیست از ته دلت بخواهی که زندگی را زندگی کنی... ڪانال زلال مــ💖ــعرفت https://eitaa.com/joinchat/940769314Cc4462fb5bb ┅═✧❁🔆❁✧═┅
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
✨❧🔆✧﷽✧🔆❧✨ 🔰 گفتار بزرگان 🔖 در اینجا من یک تحلیل خیلى سربسته براى شما می کنم و بقیه اش را به ذهن شما واگذار می کنم. ببینید: ◽️ یک وقت یک غذاى حرامى یا مشتبهى را دقت نمیکنیم و می‌خوریم ، این غذا جزء بدن ما می شود. حالا این غذا چگونه است و به چه نحوى خراب است، از این غذا بدن درست می شود. بدن مجراى است، بدنى که از این جور غذاها، از مشتبهات و حرامها ساخته می شود، روح از آن تاثیر می گیرد. ولو یک بار انسان غذاى حرام بخورد، بى نقش نیست. حالا روح ما که می خواهد به سوى خدا حرکت کند ، ولی نمی تواند . 🎐 توجه داشته باشید که نسبت روح به بدن مانند یک نورى است که از یک جسمى مثلاً تا حدى صیقلى، می تابد و به آن ور عبور می کند. این جسم صیقلى هر چه تیرگى و رنگ داشته باشد، این نور بى رنگ، آن تیرگى و رنگ را بخودش برمی دارد. یک تشبیه خیلى ساده و خلاصه گفتم و بقیه فکر و تامل را به عهده شما مى گذارم. ◽️ من اگر غذاى مشتبه بخورم، فکر میکنید چه ربطى به روح من دارد و چرا نمی گذارد روح من برود. روح من درست مانند نورى است که از یک جسمى بر یک جسمى می تابد و از آن عبور می کند و رنگین می شود. حالا رنگین شدن چیست؟ چه تیرگى هست؟ آن غذاهاى حرام و مشتبه که آلودگى آنها در جسم پیاده می شود، در گذر روح از مضیق ماده و بدن، در روح هم این رنگ به تناسب روح پیاده می شود. ◽️ آن وقت ببینید که روح به چه روزگارى می افتد. فلذا هیچ وقت شما بعید نشمارید که چرا من و شما گاهى حرکاتى انجام می دهیم، تلاشها می کنیم، تصمیمها می گیریم، همتها صرف می کنیم ولى بجایى نمی رسیم! این را بعید نشمارید که این از آلودگى به حرامها و یا اقلاً به باشد. ◽️مشتبهات یعنى آنها که نمی دانیم چگونه به دست آمده و می خوریم و تصرف می کنیم. اگر خوب دقت کنید همه اینها براى شما اقلاً مشتبه می شود. ◽️ البته به قول مرحوم نراقى، راه به دست آوردن حلال براى انسان بسته نیست، ولى خیلى سخت است. هر کسى به اندازه همت خودش می تواند لقمه خود و مال خود را و تصرّفاتى را که در آنها دارد، حلال کند. اگر انسان همت مصروف کند، می تواند به این نعمت بزرگ برسد. ◽️ باز این نکته را دقت کنید که بعید نشمارید که خیلى از عدم موفقیتهای ما معلول همین مسئله باشد. 🎐خدا من و شما را هم نجات بدهد! خدا مظلومان را نجات بدهد! هیچ دعایى بدون دعا به مظلومان قبول نمی شود! برای تعجیل فرج دعا کنید. خدا به ما توفیق بدهد خراب نکنیم. 🎙 آیت الله شجاعی (ره) https://eitaa.com/joinchat/940769314Cc4462fb5bb ┅═✧❁🔆❁✧═┅
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
❧🔆✧ ﷽ ✧🔆❧ 📽 صحنه هایی زیبا از حضور سردار سلیمانی بر سر مزار پدر و مادرشان ✨ به یاد همه پدر و مادرهای آسمانی فاتحه ای بخوانیم همراه با صلوات ✨اَلّلهُمَّ صَلِّ عَلی مُحَمَّد وَآلِ مُحَمَّد https://eitaa.com/joinchat/940769314Cc4462fb5bb ┅═✧❁🔆❁✧═┅
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
❧🔆✧ ﷽ ✧🔆❧ سلام حضرت آرامش ، مهدی جان 🎐 ای کاش این مردمان دلشکسته در سراسر گیتی ، ➖این انسان های بی تاب از جور و ستم ، ➖این گلوهای فشرده شده در چنگال بی عدالتی ، ➖این جان های به لب رسیده از ظلم و نابرابری ... می دانستند باید به تو پناه بیاورند ... 🎐 ای کاش این جهان بیقرار ، در اوج اینهمه استیصال ، دستان دعایش را به آسمان می گشود و ظهورِ نجات بخشِ تو را طلب می کرد ... 🎐 ای کاش یاد همه می آمد که تو آرامشِ بیدریغی ، تو عدالت مطلقی ، تو تنها راه نجاتی ... 🎐ای کاش یکصدا و یکدل می شدیم برای خواستن تو ... https://eitaa.com/joinchat/940769314Cc4462fb5bb ┅═✧❁🔆❁✧═┅
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
10.34M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
❧🔆✧﷽✧🔆❧ 🎥 💽 ماجرای عنایت امام زمان(عج) به پیرزن آلمانی ...⁉️ 🎤 استاد_عالی ڪانال زلال مــ💖ــعرفت https://eitaa.com/joinchat/940769314Cc4462fb5bb ┅═✧❁🔆❁✧═┅
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
✨❧🔆✧﷽✧🔆❧✨ 6⃣ : والیبال تک نفرهراوی : جمعی از دوستان شهید 🔸بازوان قوي ابراهيم از همان اوايل دبيرستان نشان داد که در بسياري از ورزشها است. در زنگهاي ورزش هميشه مشغول واليبال بود. هيچکس از بچه ها حريف او نميشد. 🔹 يک بار تک نفره در مقابل يک تيم شش نفره بازي کرد! فقط اجازه داشت که سه ضربه به توپ بزند. همه ما از جمله معلم ، شاهد بوديم که چطور پيروز شد. از آن روز به بعد ابراهيم واليبال را بيشتر تک نفره بازي ميکرد. بيشتر روزهاي تعطيل، پشت آتش نشاني خيابان ۱۷ شهريور بازي ميکرديم.خيلي از مدعيها حريف نميشدند. 🔸اما بهترين خاطره واليبال ابراهيم برميگردد به دوران و شهرگيلانغرب، در آنجا يک زمين واليبال بود که بچه هاي رزمنده در آن بازي ميکردند. 🔹 يک روز چند دستگاه ميني بوس براي بازديد از مناطق جنگي به گيلانغرب آمدند که مسئول آنها آقاي داودي رئيس سازمان تربيت بدني بود. آقاي داودي در دبيرستان معلم ابراهيم بود و او را کامل می شناخت. 🔸ايشان مقداري وسائل ورزشي به ابراهيم داد و گفت : هر طور صلاح ميدانيد مصرف کنيد. بعد گفت: دوستان ما از همه رشته هاي ورزشي هستند و براي بازديد آمده اند. 🔹ابراهيم کمي براي ورزشکارها صحبت کرد و مناطق مختلف شهر را به آنها نشان داد. تا اينکه به زمين واليبال رسيديم. آقاي داودي گفت : چند تا از بچه هاي هيئت واليبال تهران با ما هستند. نظرت برای برگزاري يك چيه؟ 🔸ساعت سه عصر مسابقه شروع شد. پنج نفر که سه نفرشان واليباليست حرفه اي بودند يک طرف بودند، ابراهيم به تنهائي در طرف مقابل تعداد زيادي هم تماشاگر بودند. 🔹ابراهيم طبق روال قبلي با پاي برهنه و پاچه هاي بالا زده و زير پيراهني مقابل آنها قرار گرفت. به قدري هم خوب بازي کرد که کمتر کسي باور ميکرد. بازي آنها يک نيمه بيشتر نداشت و با اختلاف ده امتياز به نفع ابراهيم تمام شد. بعد هم بچه هاي ورزشکار با ابراهيم عکس گرفتند. آنها باورشان نميشد يک ساده، مثل حرفه اي ترين ورزشکارها بازي كند. 🔸يكبار هم در پادگان دوكوهه براي رزمنده ها از واليبال ابراهيم تعريف كردم. يكي از بچه ها رفت وتوپ واليبال آورد. بعد هم دو تا تيم تشكيل دادو ابراهيم را هم صدا كرد. او ابتدا زير بار نميرفت و بازي نميكرد اما وقتي اصرار كرديم گفت: پس همه شما يكطرف، من هم تكي بازي ميكنم! 🔹 بعد از بازي چند نفر از فرماندهان گفتند : تا حالا اينقدر نخنديده بوديم، ابراهيم ضربه اي كه ميزد چند نفر به سمت توپ ميرفتند و به هم برخورد ميكردند و روي زمين ميافتادند! ابراهيم درپايان با اختلاف زيادي بازي را برد. 📚 سلام بر ابراهیم https://eitaa.com/joinchat/940769314Cc4462fb5bb ┅═✧❁🔆❁✧═┅