❧🔆✧﷽✧🔆❧
🌙#نمازشب
🔻 قدرتمندترین شیطان
➖از همه شیاطین باقدرتتر، شیطانی است که موظف است اشخاصی که میخواهند نماز شب بخوانند را وسوسه کند.
🔺 این شیطان در وسوسه خیلی استاد است.
#نماز_شب
ڪانال زلال مــ💖ــعرفت
https://eitaa.com/joinchat/940769314Cc4462fb5bb
┅═✧❁🔆❁✧═┅
❧🔆✧﷽✧🔆❧
🔖#حدیث_روز
✨وَ قالَ الْجَوادُ عليه السلام:
《 مَنْ عَمِلَ عَلى غَيْرِ عِلْمٍ ما يُفْسِدُ اَكْثَرَ مِمّا يُصْلِحْ. حديث》
🔺هر كس بدون آگاهى كار كند، بيش از آنكه درست كند، خراب مى كند.
📚بحارالانوار ج۷۸ ص۳۴۶
#حدیث
https://eitaa.com/joinchat/940769314Cc4462fb5bb
┅═✧❁🔆❁✧═┅
9.98M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
❧🔆✧﷽✧🔆❧
🎞#فیلم_آموزشی
🔺معنی لغات و کلمات + شرح کوتاه صوتی و تصویری
#شرح_حکمتهای_نهج_البلاغه
🔻حکمت 2 نهج البلاغه:
▫️از عوامل ذلت و خواری
✨وَ قَالَ (علیه السلام):
《 أَزْرَى بِنَفْسِهِ مَنِ اسْتَشْعَرَ الطَّمَعَ، وَ رَضِيَ بِالذُّلِّ مَنْ كَشَفَ عَنْ ضُرِّهِ، وَ هَانَتْ عَلَيْهِ نَفْسُهُ مَنْ أَمَّرَ عَلَيْهَا لِسَانَه》.
شناخت ضدّ ارزش ها (اخلاقى):
🔺و درود خدا بر او، فرمود: آن كه جان را با طمع ورزى بپوشاند خود را پست كرده، و آن كه راز سختى هاى خود را آشكار سازد خود را خوار كرده، و آن كه زبان را بر خود حاكم كند خود را بى ارزش كرده است.
📌تیم حوزه مجازی مهندس طلبه
📚#نهج_البلاغه
#حکمت2
ڪانال زلال مــ💖ــعرفت
https://eitaa.com/joinchat/940769314Cc4462fb5bb
┅═✧❁🔆❁✧═┅
✨❧🔆✧﷽✧🔆❧✨
🔎 #ترنم_وحی
📖 وَ لَقَدْ جِئْتُمُونَا فُرَادَی کَمَا خَلَقْنَاکُمْ أَوَّلَ مَرَّةٍ، وَ تَرَکْتُم مَّا خَوَّلْنَاکُمْ وَرَاءَ ظُهُورِکُمْ (سوره انعام آیه ۹۴)
روز قیامت به انسانها گفته میشود:
📖 «همهی شما تنها به سوی ما بازگشت نمودید، همانگونه که اوّلین بار شما را آفریدیم. و تمامِ آنچه را به شما بخشیده بودیم، پشت سرتان رها کردید.»
🔖 فخر رازی (مفسرّ بزرگ اهل سنّت) درباره آیه ۹۴ سوره انعام مینویسد:
✍«اگر روزی در حادثهای، تمامِ آياتِ قرآن از دست برود، بجز اين آيه، همین یک آیه كفايت میکند.»
🏷 البته فخرِ رازی قدری اغراق کرده، چون همهی آیاتِ قرآن در جای خودشان مهم هستند، ولی میخواهد اهمیّتِ این آیه را نشان بدهد که این آیه واقعاً مهم است.
🔺لَقَدْ جِئْتُمُونَا فُرَادَی، کَمَا خَلَقْنَاکُمْ أَوَّلَ مَرَّةٍ.
📍دليل اهميتِ این آيه، در کلمه «فُرادی» است.
☜ شما «تنها» آفریده شدید..
☜ «تنها» هم پیشِ ما بر میگردید..
🤔 یعنی توجّه داشته باشید که هر چه میکنید، خودتان باید مسئولیتش را به عهده بگیرید :
➖ اگر خوبیای هست، مالِ خودِ شماست،
➖ و اگر بدیای هست، باز هم مالِ شماست.
🔺اگر کسی این را بفهمد ، که در عالم «تنها» است، و هیچکس نمیتواند کمکی به او کند یا زیانی برساند ، منطقِ زندگیش عوض میشود و تمامِ کارهایش درست میشود .
🔺اگر ما فراموش نکنیم که «تنها» هستیم، و «تنها» به پیشگاهِ الهی میرویم، بهتر زندگی میکنیم، و هرگز به پشت گرمیِ دیگران کاری رو انجام نمیدهیم؛ بلکه به گونهای زندگی میکنیم که بتوانیم مسئولیتِ تکتکِ اعمالمان رو به دوش بکشیم.
◽️ما چون باور نداریم که «تنها» هستیم، این همه آلودگی داریم.
ما وقتی دست به فساد میزنیم، که فکر میکنیم آشناها یا دوستانمان از ما حمایت میکنند.
◽️ خیلی وقتها فکر نمیکنیم که این کاری که انجام میدهیم، مسئولیتش فقط به عهده خودِ ماست.
💯باور کنیم که ما «تنها» هستیم.
#تفسیر_قرآن
ڪانال زلال مــ💖ــعرفت
https://eitaa.com/joinchat/940769314Cc4462fb5bb
┅═✧❁🔆❁✧═┅
❧🔆✧﷽✧🔆❧
🎴ضرب المثل های فارسی در احادیث
▫️آدم باید به پایین تر از خود نگاه کند ، نه بالاتر
🔻نظیر سخن پیامبر ﷺ:
《 اُنظُروا إلی مَن هُوَ أسفَلُ مِنکم ولاتَنظُروا إلی مَن هُوَ فَوقَکم؛》
(مشکاه الأنوار، ص ۱۶۱)
🔺به فرو دست خود بنگرید و به فرا دست خود ننگرید.
📌حجت الاسلام سید محسن موسوی
#ماه_در_آب
#ضرب_المثل
#احادیث
ڪانال زلال مــ💖ــعرفت
https://eitaa.com/joinchat/940769314Cc4462fb5bb
┅═✧❁🔆❁✧═┅
14-aali-rahekonrorol(www.rasekhoon.net).mp3
3.52M
❧🔆✧﷽✧🔆❧
🔖راه کنترل شهوت
🔻این غریزه شهوت تاجایی که میشود نباید تحریک شود
1⃣اولین کار کنترل چشم
چشم مهمترین ورودی روح
➖از مراقبه های کوچک شروع کنید ،تا انسان ارا ده اش قوی شود...
➖زورت نمی رسد نذر مجازات کن ،...یکروزه.......تا برسد به چهل روز
🔻چهل روز ترم تکاملی نفس...
2⃣کنترل فکرو خیال،..نفس را مشغول کنید...
3⃣کنترل....
#آقای_عالی🎤
#سخنرانی_قطره_ای
ڪانال زلال مــ💖ــعرفت
https://eitaa.com/joinchat/940769314Cc4462fb5bb
┅═✧❁🔆❁✧═┅
✨❧🔆✧﷽✧🔆❧✨
#سلام_بر_ابراهیم
0⃣1⃣#قسمت_دهم : پورياي ولي
✍ راوی : ايرج گرائي
🔸مسابقات قهرماني باشگاهها در سال ۱۳۵۵ بود. مقام اول مسابقات، هم جايزه نقدي ميگرفت هم به انتخابي کشور ميرفت. ابراهيم در اوج آمادگي بود. هرکس يک مسابقه از او ميديد اين مطلب را تأييد ميكرد.
مربيان ميگفتند:
امسال در ۷۴ کيلو کسي حريف ابراهيم نيست.
🔹 مسابقات شروع شد. ابراهيم همه را يکي يکي از پيش رو برم میداشت. با چهار کشتي که برگزار کرد به نيمه نهائي رسيد. کشتيها را يا ضربه ميکرد يا با امتياز بالا ميبُرد.
🔸به رفقايم گفتم : مطمئن باشيد، امسال يه کشتي گير از باشگاه ما ميره تيم ملي. در ديدار نيمه نهائي با اينکه حريفش خيلي مطرح بود ولي ابراهيم برنده شد. او با اقتدار به فينال رفت.
حريف پاياني او آقاي «محمود.ك» بود. ايشان همان سال قهرمان مسابقات ارتش هاي جهان شده بود.
🔹 قبل از شروع فينال رفتم پيش #ابراهيم توی رختکن و گفتم :
من مسابقه هاي حريفت رو ديدم. خيلي ضعيفه، فقط ابرام جون، تو رو خدا دقت كن. خوب کشتي بگير، من مطمئنم امسال برا تيم ملي انتخاب ميشي.
🔸 مربي، آخرين توصيه ها را به ابراهيم گوشزد ميکرد. در حالي که ابراهيم بندهاي کفشش را ميبست. بعد با هم به سمت تشک رفتند. من سريع رفتم و بين تماشاگرها نشستم. ابراهيم روي تشک رفت. حريف ابراهيم هم وارد شد. هنوز داور نيامده بود. ابراهيم جلو رفت و با لبخند به حريفش سلام كرد و دست داد. حريف او چيزي گفت كه متوجه نشدم. اما ابراهيم سرش را به علامت تائيد تکان داد. بعد هم حريف او جائي را در بالاي سالن بين تماشاگرها به او نشان داد!
🔹 من هم برگشتم و نگاه کردم. ديدم پيرزني تنها، تسبيح به دست، بالاي سکوها نشسته. نفهميدم چه گفتند و چه شد. اما ابراهيم خيلي بد کشتي را شروع کرد. همه اش #دفاع ميکرد. بيچاره مربي ابراهيم، اينقدر داد زد و راهنمائي کرد که صِدايش گرفت. ابراهيم انگار چيزي از فريادهاي مربي و حتي داد زدنهاي من را نميشنيد. فقط وقت را تلف ميکرد!
🔸حريف ابراهيم با اينکه در ابتدا خيلي ترسيده بود اما جرأت پيدا کرد. مرتب حمله ميکرد. ابراهيم هم با خونسردي مشغول دفاع بود. داور اولين اخطار و بعد هم دومين اخطار را به ابراهيم داد. در پايان هم ابراهيم سه اخطاره شد و #باخت و حريف ابراهيم قهرمان ۷۴ کيلو شد!
🔹وقتي داور دست حريف را بالا م يبرد ابراهيم خوشحال بود! انگار که خودش قهرمان شده! بعد هر دو کشت يگير يکديگر را بغل کردند.
🔸 حريفِ ابراهيم در حالي که از خوشحالي گريه ميکرد خم شد و دست ابراهيم را بوسيد! دو کشتي گير در حال خروج از سالن بودند. من از بالاي سکوها پريدم پائين. باعصبانيت سمت ابراهيم آمدم. داد زدم و گفتم: آدم عاقل، اين چه وضع کشتي بود؟ بعد هم از زور عصبانيت با مشت زدم به بازوي ابراهيم و گفتم : آخه اگه نميخواي کشتي بگيري بگو، ما رو هم معطل نکن. ابراهيم خيلي آرام و با لبخند هميشگي گفت :
اينقدر #حرص نخور!
🔹 بعد سريع رفت تو رختکن،لباسهايش را پوشيد. سرش را پائين انداخت و رفت.
از زور عصبانيت به در و ديوار مشت ميزدم. بعد يك گوشه نشستم. نيم ساعتي گذشت. کمي آرام شدم. راه افتادم که بروم. جلوي در ورزشگاه هنوز شلوغ بود. همان حريف فينال ابراهيم با مادر و کلي از فاميلها و رفقا دور هم ايستاده بودند. خيلي #خوشحال بودند. يکدفعه همان آقا من را صدا کرد. برگشتم و با اخم گفتم : بله؟! آمد به سمت من و گفت: شما رفيق آقا ابرام هستيد، درسته؟ با عصبانيت گفتم : فرمايش؟!
🔸 بي مقدمه گفت : آقا عجب رفيق با مرامي داريد. من قبل مسابقه به آقا ابرام گفتم، شک ندارم که از شما ميخورم، اما هواي ما رو داشته باش، #مادر و برادرام بالاي سالن نشستند. كاري كن ما خيلي ضايع نشيم. بعد ادامه داد: رفيقتون سنگ تموم گذاشت. نميدوني مادرم چقدر خوشحاله. بعد هم گريه اش گرفت و گفت :
من تازه #ازدواج کرد ه ام. به جايزه نقدي مسابقه هم خيلي احتياج داشتم، نميدوني چقدر خوشحالم. مانده بودم كه چه بگويم. کمي سکوت کردم و به چهره اش نگاه كردم.
🔹 تازه فهمیدم ماجرا از چه قرار بوده. بعدگفتم : رفيق جون، اگه من جاي داش ابرام بودم، با اين همه تمرين و سختي کشيدن اين کار رو نميکردم. اين کارا مخصوص آدماي بزرگي مثل آقا ابرامه. از آن پسر خداحافظي کردم. نيم نگاهي به آن پيرزن خوشحال و خندان انداختم و حرکت کردم. در راه به کار ابراهيم فکر ميکردم. اينطور گذشت کردن، اصلاً با عقل جور درنمياد!
🔸با خودم فکر ميکردم، پوريايِ ولي وقتي فهميد حريفش به قهرماني در مسابقه احتياج دارد و حاکم شهر، آنها را اذيت کرده، به حريفش باخت. اما ابراهيم...
ياد تمرينهاي سختي که ابراهيم در اين مدت کشيده بود افتادم. ياد لبخندهاي آن پيرزن وخوشحالي آن جوان، يكدفعه گريه ام گرفت. عجب آدميه اين ابراهيم!
📚 سلام بر ابراهیم
https://eitaa.com/joinchat/940769314Cc4462fb5bb
┅═✧❁🔆❁✧═┅