بهداشت در اسلام
پیامبر اکرم(ص) می فرمایند: «نظافت از علائم و نشانه های ایمان است»
رسول اکرم (ص) می فرمایند: «جبرئیل آنقدر مرا به مسواک زدن امر کرد که گمان کردم که این کار بر امت من واجب خواهد شد»
#خـــدایا_امام_مـن_کجـاست
#برسان_بحق_دُخت_فاطمة_الزهــرا
https://eitaa.com/joinchat/1373765635C2bc193bfe2
5.38M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
🎥 اروپا در حال سقوط
🔺شورشهای فرانسه به شهر بروکسل مرکز بلژیک هم سرایت کرد.
🔸تاکنون نزدیک به ۷۰ نفر بازداشت شدهاند!
🔸بهگفته پلیس، جوانان در شبکههای اجتماعی در واکنش به مرگ نوجوان ۱۷ساله در فرانسه برای تجمع اعتراضی فراخوان داده بودند.
🔸در پی این اعتراضات چندین نقطه در بروکسل به آتش کشیده شد و بخشی از حملونقل عمومی محلی هم متوقف شد.
#ظــهور_نــزدیکہ...
نشــانہهـاے عـام بہ وقـوع پـیوستہ ... نشـانہهـاے خـاص در حـال رخ دادنہ آمـادهے ظـهور باشـید و غـربال دنـیا نـشوید...
https://eitaa.com/joinchat/1373765635C2bc193bfe2
سیاستهای دوگانه غربی
🔹رفتارهای مادر «نائل» نوجوان ۱۷سالهای که بهدست پلیس فرانسه کشته شد، در حالی مورد انتقاد دولتمردان و طرفدارانش قرار میگیرد که همین چند وقت پیش خودشان و رسانههای همسویشان از چنین اقداماتی در ایران حمایت میکردند.
#ظــهور_نــزدیکہ...
نشــانہهـاے عـام بہ وقـوع پـیوستہ ... نشـانہهـاے خـاص در حـال رخ دادنہ آمـادهے ظـهور باشـید و غـربال دنـیا نـشوید...
https://eitaa.com/joinchat/1373765635C2bc193bfe2
41.03M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
مدح غوغایی مولاامیرالمؤمنین علی ع
#خـــدایا_امام_مـن_کجـاست
#برسان_بحق_دُخت_فاطمة_الزهــرا
https://eitaa.com/joinchat/1373765635C2bc193bfe2
9.38M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
✅ یه شاه کلید موفقیت؛ یه فرمول، یه تکنیک عاااالی برای داشتن حال خـــوب و زندگی شـــــاد 😍😍👌
🦋 خرج کن تا سرمایه دار بشی 🤔
♦️ پیشنهاد دانلود... اگر لذت بردین برای دوستاتون هم بفرستید 🙏🙏 🌸
من میخوام پولدار بشم!
من میخوام هنرمند بشم!
من میخوام قهرمان بشم!
من میخوام دانشمند بشم!
من میخوام "انسان" بشم!
حتماً میتونی!
✘ اما راز همهی اینا، فقط یه فرموله!
#کلیپ #انگیزشی
#آموزشی #موفقیت
#استاد_شجاعی
#خـــدایا_امام_مـن_کجـاست
#برسان_بحق_دُخت_فاطمة_الزهــرا
https://eitaa.com/joinchat/1373765635C2bc193bfe2
✅ داستان بسیار عالی و آموزنده 👌👌🌸
🦋حتما بخونید...
♦️تاجر خرمایی که هرگز ضرر نمی کند... 🤔
حکایت چنین است که ...
تاجری دمشقی همیشه به دوستانش می گفت که من در زندگی ام هرگز تجارتی نکرده ام که در آن زیان کنم حتی برای یک بار !
دوستانش به او می خندیدند و می گفتند که چنین چیزی ممکن نیست که حتی یکبار هم ضرر نکرده باشی ...
تا اینکه یکبار تاجر آنها را به مبارزه طلبید تا به آنها نشان دهد که راست می گوید .. او از دوستانش خواست که چیزی محال و نشدنی از او بخواهند تا او انجام دهد ..
دوستانش به او گفتند : اگر راست می گویی به عراق برو و خرما ببر و بفروش و در این امر موفق شو زیرا که آنجا خرما مثل خاک صحرا زیاد است و کسی خرمای تو را نمی خواهد .. تاجر قبول کرد و خرمایی که از عراق آمده بود را خریداری کرد و به طرف بغداد راهی شد ..
آورده اند که در آن هنگام خلیفه عراق برای تفریح و استراحت به طرف موصل رفته بود .. زیرا موصل شهری زیبا و بهاریست که در شمال عراق قرار دارد و به خاطر طبیعت زیبایش اسم دوبهاره را رویش گذاشته اند زیرا در سرما وگرما همچون بهار است
دختر خلیفه گردنبند خود را در راه بازگشت از سفر گم کرده بود ، پس گریه کنان شکایت پیش پدرش برد که طلایش را گم کرده است .. خلیفه دستور به پیدا کردنش داد .. وبه ساکنان بغداد گفت هرکس گردنبند دخترش را بیابد پس پاداش بزرگی نزد خلیفه دارد و دختر خود را به او خواهد داد ..
تاجر دمشقی وقتی به نزدیکی بغداد رسید مردم را دید که دیوانه وار همه جا را می گردند ... از آنها سؤال کرد که چه اتفاقی افتاده است ؟!
آنها نیز ماجرا را تعریف کردند و بزرگشان گفت : متاسفانه فراموش کردیم برای راه خود توشه و غذایی بیاوریم و اکنون راه بازگشت نداریم تا اینکه گردنبند را پیدا کنیم زیرا مردم از ما سبقت می گیرند و ممکن است گردنبند را زودتر پیدا کنند ..
پس تاجر دمشقی دستانش را به هم زد و گفت : من به شما خرما می فروشم ...
مردم خرماها را با قیمت گرانی از او خریدند ...و او گفت : هاااا ... من برنده شدم در مبارزه با دوستانم ...
این سخن به گوش خلیفه رسید که تاجری دمشقی خرماهایش را در عراق فروخته است !!
این سخن بسیار عجیب بود زیرا که عراق نیازی به خرمای جاهای دیگر نداشت !
بنابراین خلیفه او را طلبید و ماجرا را از او سؤال کرد ؛
پس تاجر گفت :
هنگامی که کودکی بودم، یتیم شدم و مادرم توانایی کاری نداشت ، من از همان کودکی کار می کردم و به مادرم رسیدگی می کردم ، و نان زندگی مان را در می آوردم .. در حالیکه پنج سال داشتم ... و کارم را ادامه دادم و کم کم بزرگ شدم تا به بیست سالگی رسیدم ..
و مادرم را اجل دریافت ... او دستانش را بلند کرد و دعا کرد که خداوند مرا موفق گرداند و هرگز روی خسارت و زیان را نبینم در دین و دنیایم .. و ازدواج مرا از خانه حاکمان میسر گرداند و خاک را در دستانم به طلا تبدیل کند ...
دراین هنگام که دعاهای مادر را برای خلیفه تعریف می کرد ناخودآگاه دستش را در خاک برد و بالا آورد و مشغول صحبت کردن بود که خلیفه گردنبند دخترش را در دست او دید !
خلیفه تبسمی کرد ، تاجر که آنچه در دستش بود را احساس کرد فهمید چیزی غیر از خاک را برداشته به دستان خود نگاه کرد دانست که این گردنبند دختر خلیفه است پس آن را برگرداند و دانست که از دعای مادرش بوده است ...
اینچنین بود که برای اولین بار خرما از دمشق برای فروش وارد عراق شد .. و او نیز داماد خلیفه گشت !!
سبحان الله از دعای مستجاب مادر که چنین زندگی فرزند را می سازد ...
خداوندا برّ و نیکی به والدین را به ما عطا کن .
#حکایت
#دعای_مادر
#خـــدایا_امام_مـن_کجـاست
#برسان_بحق_دُخت_فاطمة_الزهــرا
https://eitaa.com/joinchat/1373765635C2bc193bfe2