✌در آسـتانہے ظــهور✌
قسمت بیست و چهارم : بعد اجتماعی یاری امام عصر ارواحنافداه همانطور که خود حضرت فرمودند اجتماع قلوب د
قسمت بیست و پنجم:
بهترین راه یاری امام عصر ارواحنافداه در بعد اجتماعی و بیداری جامعه به منظور فراگیر شدن ظهورخواهی، استغاثه است.
سنتی که امت های پیشین برای ظهور پیامبرشان داشتند و امام عصر ارواحنافداه خطاب به شیخ صدوق فرمودند از غیبت من بنویس و در توضیح فرمودند غیبت انبیا گذشته را ذکر کن....
این فرمایش اشاره ایست به این حقیقت که اگر ما نیز در غیبت ولی و سرپرست خود از روش امت های قبل پیروی کنیم به نتیجه میرسیم.
و اما همانطور که گفته شد در مورد استغاثه نکاتی حائز اهمیت است :
_ استغاثه جمعی بسیار موثرتر است و هرچه بیشتر مردم را دعوت به این امر کنید.
_ در روایات بهترین مکان استغاثه را بیابان ذکر کرده اند.
_استغاثه ظهورخواهی باید با عجز و لابه و ضجه و التماس به درگاه خداوند همراه باشد، باید نشان داد که با همه وجود خواستار ظهور مولای خود هستیم
_ در استغاثه دست ها را مانند کسی که در حال غرق شدن است رو به اسمان بلند می کنیم.
_ در.استغاثه، درخواست ظهور تنها دعا و حاجت ماست.
_ در استغاثه، درخواست ظهور باید تنها به نیت نجات مولای غریبمان از زندان غیبت و احقاق حق ایشان که همان حکومت جهانی الهی است باشد، نه برای سعادت و کامیابی خودمان و یا نجات ما از مصائب دوران غیبت و رفع گرفتاری ها
_ بهترین دعا و ذکر استغاثه : اللهم عجل لولیک الفرج است.
_کسی که استغاثه جمعی را به این نحو برگزار کند، به اندازه ای که باعث تعجیل در فرج می شود در پاداش نجات جهان از تمام گناهان، مشکلات، خونریزی ها، جنگ و فساد و فقر و ظلم هایی که تا زمان ظهور می شود، شریک است.
خداوند به همه ما توفیق این خدمت را عنایت فرماید.
ادامه دارد....
قسمت بیست و ششم :
اَكثِروا الدُّعاءَ بِتَعجِيل الفَرَجِ فَاِنَّ ذلِكَ فَرَجُكُم.
اکثروا فعل امر است وقتی حضرت می فرمایند:
اکثروالدعا بتعجیل الفرج
در واقع امر می کنند به زیاد دعا کردن برای فرج، بنابراین زیاد دعا کردن برای ظهور امری واجب می شود چون امر امام حاضر معصوم است.
اما بیش از هزار سال است که این واجب شرعی روی زمین مانده و امر امام نادیده گرفته شده، ما با برگزاری مراسم استغاثه علاوه بر امتثال امر امام، یک واجب فراموش شده و یک حکم شرعی را احیا می کنیم، امری که اگر به نتیجه برسد خواسته همه انبیا و اولیای الهی محقق شده و جامعه جهانی بشریت، که نه تنها بشریت، بلکه تمام موجودات عالم به سعادت و نیکبختی میرسند و همچنین مهمترین حکم الهی به اجرا گذاشته می شود که در مورد اهمیت اجرای احکام الهی همین بس که یکی از مهمترین وظایف امام معصوم علیه السلام اجرای همین احکام است.
و در ادامه می فرماید: فان ذالک فرجکم، گشایش و حاجت روایی شما در همین زیاد دعا کردن برای فرج است.
یعنی نه تنها امتثال امر امام است و این امتثال امر واجب است و نه تنها اجرای یک حکم شرعی است که تاکنون بر زمین مانده و عملی ست که تحقق آرزوی همه انبیا و اولیای الهی را به دنبال دارد و سعادت و نیکبختی عالم بشریت را تضمین می کند، بلکه همین بسیار دعا کردن باعث فرج و گشایش خود شخص می شود.
علاوه بر این ها برکات دعا برای ظهور در دنیا و اخرت انقدر زیاد است که قابل احصاء نیست.
یعنی خلاصه اینکه زندگی دنیا و آخرت خود را با همین بسیار دعا کردن برای فرج بیمه کنید.البته این عمل توفیقی است از جانب خدا...
ادامه دارد
🔴 محبین امام زمان مشتاق زیارت کربلا هستند
🔹 امام باقر علیه السلام فرمودند:
🟡 مَنْ أَرَادَ أَنْ يَعْلَمَ أَنَّهُ مِنْ أَهْلِ اَلْجَنَّةِ فَيَعْرِضُ حُبَّنَا عَلَى قَلْبِهِ فَإِنْ قَبِلَهُ فَهُوَ مُؤْمِنٌ وَ مَنْ کَانَ لَنَا مُحِبّاً فَلْیَرْغَبْ فِی زِیَارَةِ قَبْرِ الْحُسَیْنِ سلام الله علیه فَمَنْ کَانَ لِلْحُسَیْنِ علیهالسلام زَوَّاراً عَرَفْنَاهُ بِالْحُبِّ لَنَا أَهْلَ الْبَیْتِ وَ کَانَ مِنْ أَهْلِ الْجَنَّةِ وَ مَنْ لَمْ یَکُنْ لِلْحُسَیْنِ علیهالسلام زَوَّاراً کَانَ نَاقِصَ الْإِیمَانِ
🟢 هر که میخواهد به یقین بداند که از اهل بهشت است، محبّت ما را به قلبش عرضه کند، پس اگر آن را پذیرفت، مومن است.و هر که محبت ما را در دل دارد، باید که به زیارت قبر مطهر امام حسین سلام الله علیه نیز مشتاق باشد.و هر که مکرّر به زیارت امام حسین سلام الله علیه برود، ما اهلبیت، او را از محبّان و دوستداران خودمان میشناسیم و او اهل بهشت خواهد بود. و هر که مکرّر به زیارت امام حسین سلام الله علیه نرود، ایمانش ناقص است.
📚 کامل الزیارات ص۱۹۳
#امام_زمان
#وظایف_منتظران
دهباشی دعای فرج.mp3
4.99M
📿 دعای فرج (الهی عظم البلاء)
🔺️با نوای مهدی #دهباشی
👌بخوان دعای فرج دعا اثر دارد
👌 دعا کبوتر عشق است بال و پر دارد
https://eitaa.com/joinchat/1373765635C2bc193bfe2
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
این پست هر شب تکرار می شود ❤
یک فاتحه و توحید ، نثار ارواح مقدس امام حسن عسکری (ع) و حضرت نرجس (س) ، پدر و مادر گرامی امام عصر (عج)
ای مولای ما ، ای امام ما ، یا بقیه الله فی ارضه*
به رسم ادب ، برای پدر و مادر بزرگوارتان ، هدیه ای فرستادیم ، شما هم ما را به هدیه ای مهمان کن ، همانا خدا صدقه دهندگان را دوست دارد. ♥️
@zoohoornazdike
🔺️تعطیلی پنجشنبه هم منتفی شد
🔹رییس اتاق بازرگانی تهران:بعد از عدم تایید تعطیلی شنبه از سوی شورای نگهبان، تعطیلی پنجشنبه هم منتفی شد. بررسی لایحه دولت و مصوبه مجلس از دور خارج خواهد شد.
🔹طبق بررسی های انجام شده این اقدام، سالانه بین ۸ تا ۱۰ میلیارد دلار آسیب به دنبال داشت. نظر هیات عالی نظارت نه تنها مخالفت با تعطیلی شنبه که اساسا مخالف با افزایش تعطیلات هفتگی بود.
┄┅═✧❀💠❀✧═┅┄
1_4884254810.pdf
6.28M
باسلام وعرض ادب
‼️توجه ‼️ ‼️ توجه ‼️
🎉مسابقه غدیر خم برای دانش آموزان ابتدایی (پایه اول الی پایه پنچم دبستان)🎊
🎁جوایز ۱۱۰ تا پنجاه هزارتومان ➕بسته فرهنگی
⏰ مهلت ۳۱ تیرماه ۱۴۰۳
🕰 اعلام برندگان ۱۰ مردادماه ۱۴۰۳
دانش آموزان عزیز پیک را دانلود نمایید و مطالعه کنید و وارد لینک زیر شوید وبه سوالات پاسخ دهید . که انشاءالله یکی از برندگان باشید.
https://formafzar.com/form/91lr1
🌸🌸🌸🌸🌸🌸🌸🌸
خواهشا به انداره توان در گروه ها و کانال ها نشر نمایید ..
اجرتان با مولا امیرالمومنین علیه السلام
🌺🌺🌺🌺🌺🌺🌺🌺🌺
✌در آسـتانہے ظــهور✌
💠رمـــــان #جانم_میرود 💠 #قسمت_چهار با تعجب به پسره همسایہ شان نگاهے ڪرد باورش نمے شود او براے ڪم
💠رمـــــان #جانم_میرود
💠 #قسمت_پنجم
دیگر پاهایش نای ایستادن نداشت سر جایش نشست با اینکه این اتفاق برایشان تکراری شده است اما مهیا نمی توانست آن را هضم ڪند
اینبار هم حال پدرش وخیم تر شده بود و نفس کشیدن براش سخت تر...نمیتوانست هوای خفه ی خانه را تحمل ڪند با کمک دیوار سرپا ایستاد آرام آرام از پله ها پایین رفت با رسیدن به کوچہ نفس عمیقے ڪشید
بوی چایے دارچین واسپند تو ڪل محلہ پیچیده بود ڪه آرامشی در وجود مهیا جریان داد
با شنیدن صدای مداحے یادش آمد که امروز اول محرم هستش تو دانشگاه هم مراسم بود دوست داشت به طرف هیئت برود ولی جرأت نداشت به دیوار تڪیه داد زیر لب زمزمه ڪرد
_خدایا چیڪار ڪنم....
صدای زیبای مداح دلش را به بازے گرفتہ بود بغضش اذیتش مے ڪرد آرام آرام خودش را به خیابان بن بستی که ته آن مسجد و هیئت بود رساند با دیدن آن جا به وجد آمد پرچم هاے مشڪی و قرمز دود و بوی چایے کہ اینجا بیشتر احساس مے شد
نگاهی به پسرایی که همه مشکی پوش بودند و هماهنگ سینه میزدند و صدای مداحی که اشڪ همہ حاضرین را درآورده بود
🎙باز دارم قدم قدم
میام تو حرمت
حرم کرب و بلاست
یا توی هیئتت
وسط جمعیت بود...
و سرگردون دوروبرش را نگاه می کرد همه چیز برایش جدید بود
دومین بارش بود که به اینجا می آید اولین بار هم به اصرار مادرش آن هم چند سال پیش بود
🎙عوض نمیکنم آقا تو رابا هیچڪسی
عڪس حرم توے قاب منو ودلواپسی
با نشستن دستی روی شونه اش به عقب برگشت دختر محجبه ای که چهره مهربان و زیبایی بود را دید
_سلام عزیزم خوش اومدی بفرما این چادرِ سرت ڪن
مهیا که احساس مے ڪرد کار اشتباهی ڪرده باشه هول ڪرد
_من من نمیدونم چی شد اومدم اینجا الان زود میرم
خودش هم نمی دانست چرا این حرف را زد..
دختره لبخند ی زد
_چرا بری؟؟ بمون تو حتما آقا دعوتت ڪرده ڪه اینجایے
_آقا؟ببخشید کدوم آقا
_امام حسین(ع)من دیگه برم عزیزم
مهیا زیر لب زمزمه کرد
_امام حسین ....
چقدر این اسم برایش غریب بود ولی با گفتن اسمش احساس ارامش مے کرد
💠رمـــــان #جانم_میرود
💠 #قسمت_ششم
چادر را سرش کرد مدلش ملی بود پس راحت توانست آن را کنترل ڪند
بی اختیار دستی به چتری هایش کشید وآن ها را زیر روسریش برد به قسمت دنجی رفت که به همه جا دید داشت با دیدن دسته های سینه زنی دستش را بالا اورد و شروع کرد ارام ارام سینه زدن
🎙اے امیرم یا حسیڹ
بپذیرم یا حسیڹ
باز دارم قدم قدم
میام تو حرمت
حرم ڪرب و بلاست
یا توے هیئتت
مداح فریاد زد
_همه بگید یا حسییییین
همه مردم یکصدا فریاد زدن
_یــــــا حــــــســـــیــــــــن.....
مهیا چند بار زیر لب زمزمه کرد
_یا حسین یا حسین یاحسین
دوست داشت با این مرد که برای همہ آشنا بود و برایش غریبہ حرف بزند بغضش راه نفسش را بسته بود چشمانش پر از اشک شد مداح فریاد می زد و روضه می خواند و از مصیبت های اهل بیت می گفت مردم گریه می کردن
مهیا احساس خفگی می کرد دوست داشت حرف بزنه لب باز کرد
_ بابام داره میمیره
همین جمله کافی بود که چشمه ے اشکش بجوشه و شروع کنه به هق هق کردن صدای مداح هم باعث آشوب تر شدن احوالش شد
_ یا حسین امشب شب اول محرمه یا زینب قراره چی بکشے رقیه رو بگو قراره بی پدر بشه بی پدری خیلی سخته بی پدری رو فقط اونایی که پدر ندارن تکیه گاه ندارن میدونن چه دردیه وامصیبتا...
مردم تو سر خودشون میزدند...
مهیا دیگه نمیتوانست گریه اش را کنترل کند احساس سرگیجه بهش دست داد از جایش بلند شد سعی مےکرد از آنجا بیرون بره هر چقدر تقلا می کرد فایده ای نداشت همه چیز را تار میدید نمیتوانست خودش را کنترل کند
بر روی زمین افتاد و از هوش رفت...
👈 #ادامه_دارد....
💠رمـــــان #جانم_میرود
💠 #قسمت_هفتم
با احساس درد چشمانش را باز کرد و دستی بر روی سرش کشید با دیدن اتاقی که درآن بود فورا در جایش نشست...
با ترس و نگرانے نگاهی به اطرافش انداخت هر چقدر با خود فڪر مے ڪرد اینجا را یادش نمے آمد از جایش بلند شد و به طرف در رفت تا خواست در را باز کند در باز شد و همان دختر محجبه وارد شد
_اِ اِ چرا سرپایی تو، بشین ببینم
مهیا با تعجب به آن نگاه مے کرد دختره خندید
_چرا همچین نگام میکنے بشین دیگه
دختره به سمت یخچال کوچکی که گوشه ے اتاق بود رفت و لیوان آبی ریخت و به دست مهیا داد و کنارش،نشست
_من اسمم مریم هستش.حالت بد شد اوردیمت اینجا اینجا هم پایگاه بسیجمونه
مهیا کم کم یادش امد که چه اتفاقی افتاد
سرگیجه...، مداحی... ،باباش...
با یادآوری پدرش از جا بلند شد
_بابام
مریم هم همراهش بلند شد
_بابات؟؟نگران نباش خودم همرات میام خونتون بهشون میگم که پیشمون بودی
مهیا سرش را تکان داد
_نه نه بابام بیمارستانه حالش بد شد من باید برم
به سمت در رفت که مریم جلویش را گرفت
_کجا میری با این حالت
مهیا با نگرانی به مریم نگاه کرد
_ توروخدا بزار برم اصلا من برا چی اومدم اینجا بزار برم مریم خانم بابام حالش خوب نیست باید پیشش باشم
مریم دستی به بازویش کشید
_اروم باش عزیزم میری ولی نمیتونم بزارمت با این حالت بری یه لحظه صبر کن یکی از بچه هارو صدا کنم برسونتمون
مریم به سمت در رفت
مهیا دستانش را درهم پیچاند ساعت ۱شب بود و از حال پدرش بی خبر بود با امدن مریم سریع از جایش بلند شد
_ بیا بریم عزیزم داداشم میرسونتمون
💠رمـــــان #جانم_میرود
💠 #قسمت_هشتم
مهیا همراه مریم از پایگاه خارج شدن و به سمت یک پژو مشکی رفتند ...سوار شدند
مهیا حتی سلام نکرد داداش مریم هم بدون هیچ حرفی رانندگی کرد
مهیا می خواست مثبت فکر کند اما همهاش فکرهای ناجور به ذهنش می رسید و او را آزار می داد...
نمی دانست اگر برود چگونه باید رفتار مے ڪرد یا به پدرش چه بگویید و یا اصلا حال پدرش خوب است
_خانمی باتوام
مهیا به خودش اومد
_با منے؟؟
_آره عزیزم میگم ادرسو میدی
_اها، نمیدونم الان کجا بردنش ولی همیشه میرفتیم بیمارستان .....
دیگر تا رسیدن به بیمارستان حرفی زده نشد ...به محض رسیدن به بیمارستان پیاده شد با پیاده شدن داداش مریم
مهیا ایستاد باورش نمی شود داداش مریم همان سیدی باشد که آن روز در خیابان با آن بحث کرده باشد ولی الان باید خودش را به پدرش می رساند
بدون توجه به مریم و برادرش به سمت ورودی بیمارستان دوید وخودش را به پذیرش رساند
_سلام خانم پدرمو اوردن اینجا
پرستار در حال صحبت با تلفن بود با دست به مهیا اشاره کرد که یه لحظه صبر کند
مهیا که از این کار پرستار عصبی شد خیزی برداشت و گوشی را از دست پرستار کشید
_من بهت میگم بابامو اوردن بیمارستان تو با تلفن صحبت میکنی
پرستار از جاش بلند شد و تا خواست جواب مهیا را بدهد مریم و داداشش خودشان را به مهیا رساندن
مریم اروم مهیا را دور کرد و شروع کرد به اروم کردنش
_اروم باش عزیزم
_چطو اروم باشم بهش میگم بابامو اوردن اینجا اون با اون تلفنش صحبت میکنه
مهیا نگاهی به پذیرش انداخت که دید سید با اخم دارد با پرستار حرف می زد به سمتشان امد
_اسم پدرتون
_احمد معتمد
مهیا تعجب را در چشمان سید دید ولی حوصله کنجکاوی را نداشت سید به طرف پذیرش رفت اسم را گفت پرستار شروع به تایپ ڪردن کرد ...و چیزی را به سید گفت سید به طرفـ آن ها امد
مریم پرسید
_چی شد شهاب
مهیا باخود گفت پس اسم این پسره مرموز شهاب هستش
_اتاق ۱۱۴
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
بنام یکـــتا خالق هستی"
💌 از چرخش وقایع زندگی دلگیر مباش
بسیاری از این وقایع فراسوی درک ما هستند.
تلاش برای فهم هدف خداوند با ذهن محدودمان، مانند سنجش حجم اقیانوس با پیمانه است.
🪴بیایید کاملا بپذیریم که در هر وضعیت نامطلوب،نیکی پنهانی برای همه وجود دارد. و خداوند جز خیر برای ما نمیخواهد.
هر روز تکرار کنیم
🌿 خدایا، تو بزرگی
بزرگتر از آنچه که در تصور من است
تمام امور زندگیم را به تو میسپارم.
💌هُوَ الَّذِي أَنزَلَ السَّكِينَةَ فِي قُلُوبِ الْمُؤْمِنِينَ لِيَزْدَادُوا إِيمَانًا مَّعَ إِيمَانِهِمْ وَلِلَّهِ جُنُودُ السَّمَاوَاتِ وَالْأَرْضِ وَكَانَ اللَّهُ عَلِيمًا حَكِيمًا
💚ﺍﻭﺳﺖ ﻛﻪ #ﺁﺭﺍﻣﺶ ﺭﺍ ﺩﺭ ﺩﻝ ﻫﺎﻱ ﻣﺆﻣﻨﺎﻥ ﻧﺎﺯﻝ ﻛﺮﺩ ، ﺗﺎ ﺍﻳﻤﺎﻧﻲ ﺑﺮ ﺍﻳﻤﺎﻧﺸﺎﻥ ﺑﻴﻔﺰﺍﻳﺪ . ﻭ ﺳﭙﺎﻫﻴﺎﻥ ﺁﺳﻤﺎﻥ ﻭ ﺯﻣﻴﻦ ﻓﻘﻂ ﺩﺭ ﺳﻴﻄﺮﻩ ﻣﺎﻟﻜﻴّﺖ ﻭ ﻓﺮﻣﺎﻧﺮﻭﺍﻳﻲ ﺧﺪﺍﺳﺖ ; ﻭ ﺧﺪﺍ ﻫﻤﻮﺍﺭﻩ ﺩﺍﻧﺎ ﻭ ﺣﻜﻴﻢ ﺍﺳﺖ .
سوره فتح (٤) 🌿
4_5893082789565173819.mp3
4.09M
#تندخوانی جزء 23
به نیت سلامتی و تعجیل در ظهور #آخرین_منجی انسان از فقر،بیماری،جهل و بی عدالتی
و نازل شدن آرامش در قلبهایمان💚
✅نکات کلیدی جزء 23👇👇👇
1- در شراکت به حق خود قانع باشید و به شریکان خود ظلم نکنید. (ص: 24)
2- وقتی در زندگی به شما تلنگری زده می شود و یا اینکه نصیحتی می شوید، عبرت بگیرید. (صافات: 13)
3- همیشه تسبیح خدا را بگویید که عامل نجات انسان در امور زندگی است. (صافات: 143)
4- با کسانی که گمراه هستند؛ رفاقت و رفت و آمد نداشته باشید که باعث اغفال و گمراهی شما می شوند. (صافات: 32)
5- علت گمراهی و انحراف مردم از راه راست، پیروی از هوای نفس، فراموشی روز قیامت و حساب و کتاب است. (ص: 26)
6- عبرت بگیرید که تکبر شیطان عبادات چندین ساله اش را از بین برد و از دین خارج کرده و مشمول لعن خداوند شد. (ص: 74و75و78)
7- مراقب باشید که شیطان به عزت خدا سوگند خورده انسان را گمراه می کند مگر کسانی که در بندگی خالص هستند. (ص: 82و83)
8- در قیامت به کسی ذره ای ستم نمی شود و فقط با همان کارهایی مجازات می شوید که در دنیا دائم مشغولش بودید. (ص: 54)
سلام حضرت عشق
سلامی از عطش به چشمه سار...
سلامی از درخت به بهار...
سلامی از بیقراری به آرامش...
سلامی ناامیدی به امید...
سلامی از بی کسی به پناهگاه...
سلامی از انتظار به خورشید...
سلامی از من که در نهایت فقرم به شما که در اوج عنایتید...
السلام علیک یا بقیه الله💚
💫#انتشارش_با_شما👇
#اللھمعجلݪوݪیڪاݪفࢪج
الّلهُمَّ صَلِّ عَلے مُحَمَّد وَآلِ مُحَمَّد وَعَجِّل فَرَجَهُم📿
#نَشـــــــر=صَــــدَقِه جاریِه📲
┄┄┅┅┅❅⏰❅┅┅┅┄┄
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
🏴 به رسم ادب روزمان را با سلام
بر سرور و سالار شهیدان
آقا اباعبدالله شروع میکنیم...
اَلسلامُ علی الحُــسین
و علی علی بن الحُسین
وَ عــــلی اُولاد الـحـسین
و عَـــلی اصحاب الحسین
✍امام باقر علیه السلام فرمودند:
شیعیان ما را به زیارت امام حسین علیه السلام امر کنید ، چرا که زیارتش روزی را افزون میکند و عمر را طولانی میگرداند و بلاها و بدیها را
دور می کند.
#اللهم ارزقنا کربلا
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
#قرار همیشگی مان، جهت تعجیل در ظهور دعای فرج را بخوانیم.
‹🕊 قرار_مهدوی
‹🕊عجل علی ظهور
1_1861354433.mp3
8.21M
بیحضورت هر چه کردم، زندگی زیبا نشد!
اللّهم عجل لولیک الفرج 💔
صوت قرائت #دعای_عهد
قرار صبحگاهی منتظران ثابت قدم ظهور
#خـــدایا_امام_مـن_کجـاست
#برسان_بحق_دُخت_فاطمة_الزهــرا
https://eitaa.com/joinchat/1373765635C2bc193bfe2
دختر دانشجو از استادش
شهید دیالمه سوالی میپرسد..
شهید دیالمه سرش را پایین میاندازد
و جواب میدهد..!
دختر دانشجو عصبانی میشود و میگوید:
مگر تو استاد ما نیستی؟!
چرا نگاهم نمیڪنی؟!
شهید دیالمه گفت:
اگر به تو نگاه ڪنم
اونی ڪه باید نگاهم ڪنه
دیگه نگاهم نمیڪنه! :)
#شهیدعبدالحمیددیالمه
گوش کن...میشنوے؟
کربلا و آنسوتر...
قدس در انتظار طلیعه داران هستند
هم آنان که راهگشاے تاریخ به سوے عدالت موعود خواهند بود
آیا تو نیز به خیل آنان پیوستهاے؟
#شهید_آوینی
🌱