فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
برای مولا علی بدو بدو کنی دعات مستجابه
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
⭕️ شعار دانشجویان شریف در بدرقه دکتر جلیلی؛
"بعد شهید رئیسی فقط سعید جلیلی"
"رای ما یککلام، جلیلی والسلام"
25.36M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
🔥 ما حالا وسط #فتنه_اکبر هستیم...
🏴 رئیسی و دولتش در سه سال اخیر، متر و میزان و معیار دقیقی را ایجاد کردند که حالا، مرز حق و باطل داخلی را تعیین میکند:
✍ پیشتر عرض شد که #فتنه_اکبر درون ایران اسلامی پیش از #ظهور حضرت، یک فتنه عقیدتی است. درگیری بین دو تفکر و دو جریان؛ تفکر #مقاومت و ایستادگی در برابر مستکبرین غربی و صهیونیست دربرابر تفکر #سازش و به رسمیت شناختن اسرائیل
🔥 این #فتنه عقیدتی، از ابتدای تاریخ بین #جبهه_حق و #جبهه_باطل وجود داشته. با پیروزی #انقلاب_اسلامی در ایران، شدت گرفت و از سال ۱۳۸۸ به شکل رسمی و عریان، آغاز گردید.
🔥 با اوجگیری #فتنه_سبز و ایجاد شکاف بین توده مردم ایران و توطئههای جریان نفاق، دولتی بر سر کار آمد که با #برجام، نمود عینی به فتنه اکبر داد!
❌ سازشکاران داخلی قرار بود با #برجام_دو و #برجام_سه و چند، کشور را به سمتی ببرند که عملا تقدیم #آمریکا و #اسرائیل شده و جریان مقاومت به کلی از بین رود. که در صورت موفقیت آنها، شاید ظهور هزاران سال عقب میافتاد!
✍ روحت شاد سید که خیلی مواردو برای ملت شفاف کردی. هم سادهزیستی و مردمی بودن، عزت و اقتدار، فداکاری و خدمتگزاری رو معنا کردی، هم روحیه تبختر، نخوت، #اشرافیگری و ذلت و #سازش دیگرونو بخوبی به تصویر کشیدی و خودت شدی معیار و #میزان
✍ #رئیس_جمهور_طراز_انقلاب_اسلامی
🔺 چقدر زیبا #جریان_سازش و #نفوذ داخلی رو رسوا کردی و کار برای مردم تا پای جان، با کمترین #امکانات رو معنا کردی. روحت شاد #سید_محرومان و #شهید_جمهور ما
دهباشی دعای فرج.mp3
4.99M
📿 دعای فرج (الهی عظم البلاء)
🔺️با نوای مهدی #دهباشی
👌بخوان دعای فرج دعا اثر دارد
👌 دعا کبوتر عشق است بال و پر دارد
https://eitaa.com/joinchat/1373765635C2bc193bfe2
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
این پست هر شب تکرار می شود ❤
یک فاتحه و توحید ، نثار ارواح مقدس امام حسن عسکری (ع) و حضرت نرجس (س) ، پدر و مادر گرامی امام عصر (عج)
ای مولای ما ، ای امام ما ، یا بقیه الله فی ارضه*
به رسم ادب ، برای پدر و مادر بزرگوارتان ، هدیه ای فرستادیم ، شما هم ما را به هدیه ای مهمان کن ، همانا خدا صدقه دهندگان را دوست دارد. ♥️
@zoohoornazdike
💌اگر کسی میخواهد
با امام زمانش ارتباط
روحی برقرار کند،
آقا او را دوست داشته باشد
و سراغ او بیاید، باید دنبال کسب
صفات نیک و حمیده باشد.
🤍صفات نیک را در خودتان بگیرید.
با خودتان قول و قرار بگذارید.
اگر شما برای هر صفت نیک چهل روز
تمرین کنید، آن صفت جذب روح شما
و خلقوخوی شما میشود، در نفس شما
ضبط میشود و بدی هم همینطور است.
-حاجآقازعفریزاده🌱
#ظــهور_نــزدیکہ...
نشــانہهـاے عـام بہ وقـوع پـیوستہ ... نشـانہهـاے خـاص در حـال رخ دادنہ آمـادهے ظـهور باشـید و غـربال دنـیا نـشوید...
https://eitaa.com/joinchat/1373765635C2bc193bfe2
18.32M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
🔻عربده کشی های ادامه دار ظریف
این بار در کاشان
⭕️ که توسط مردم غیور کاشان رد شد
#نه_به_دولت_سوم_روحانی
#ظــهور_نــزدیکہ...
نشــانہهـاے عـام بہ وقـوع پـیوستہ ... نشـانہهـاے خـاص در حـال رخ دادنہ آمـادهے ظـهور باشـید و غـربال دنـیا نـشوید...
https://eitaa.com/joinchat/1373765635C2bc193bfe2
✌در آسـتانہے ظــهور✌
💠رمـــــان #جانم_میرود 💠 #قسمت_چهلچهار همه از حجاب مهیا تعجب کرده بودند سارا و زهرا و شهین خانم
💠رمـــــان #جانم_میرود
💠 #قسمت_چهلپنج
مهیا سرش را بلند ڪرد...
با دیدن شهاب و حاج آقا مرادی "ای وایی " گفت استکان های چای روی پیرهن و دست های شهاب ریخته شده بود
مهیا تنها به این فڪر می ڪرد ڪه شهاب و حاج آقا مرادی اینجا چه میڪردند
سوسن خانم به طرف مهیا امد و آن را کنار زد
_برو اینور دخترهی خیرهسر ببینم چیکار کردی شهاب جان عمه قربونت بره ،خوبی؟
شهاب به خودش آمد
_خوبم زن عمو چیزی نیست چایی سرد شده بودند
مهیا شرمنده نگاهی به شهاب انداخت
_ببخشید اصلا ندیدمتون
_چیزی نشده اشکال نداره
سوسن خانم ـــ کجا اشکال نداره الان جاش رو دستت میمونه بعدشم خودش میدونه مرد اومده تو بزار خودشو جمع جور کنه
شهین خانم به طرف شهاب اومد
_چیزی نیست شلوغ بود صدای یاالله رو نشنیده... مادر شهاب برو پیراهنتو عوض کن
سوسن خانم که از مهیا اصلا دل خوشی نداشت با لحن بدی گفت
_نشنیده باشه هم باید یکم سنگین باشه اون بار نمیدونم برا چی پسرمونو رو تخت بیمارستان انداخته بود اون شب هم الم شنگه راه انداخته بود توخیابون
_سوسن بسه این چه حرفیه
_بزار بگم شهین جان حرف حق نباید تلخ باشه اخه کدوم دختری میشینه رو اپن آشپزخونه که این نشسته... اینم از لباس پوشیدنش یکی نیست بهش بگه خونه حاجآقا مهدوی جای این سبک بازیا نیست بره همون خونه خودشون این کارارو بکنه
مهیا با چشم های اشکی به سوسن خانم نگاه میکرد...باورش نمیشد که این همه به او توهین شده ...بغض تو گلویش مانع راحت نفس ڪشیدنش می شود همه از صحبت های سوسن خانم شوڪه شده بودند
شهین خانم به خودش آمد به طرف سوسن خانم رفت
_این چه حرفیه سوسن خودت همه چیو خوب میدونی پس چرا اینطور میگی خوبیت نداره
شهاب سرش را پایین انداخته بود از حرف های زن عمویش خیلی عصبی شده بود اما نمیتوانست اعتراضی بکند
مهیا دیگر نمی توانست این همه تحقیر را تحمل کند پالتوی مشکیش را از روی مبل برداشت و به طرف بیرون رفت
مریم و شهین خانم دنبالش آمدند و از او خواستند که نرود اما فایده ای نداشت مهیا تندتند در کوچه میدوید نزدیک مسجد ایستاد خم شد بند بوتهایش را بست
بغض تو گلویش اذیتش می کرد نفس کشیدن را برایش سخت ڪرده بود آرام قدم برداشت... و به طرف هیئت رفت خیلی شلوغ بود از دور سارا و زهرا را که مشغول پخش چایی بین خانم ها بود را دید خودش را پشت یک خانم چادری مخفی کرد تا دختر ها او را نبینند
دوست داشت الان تنها بماند...
با دیدن کنجی یاد آن شب افتاد آنجا دقیقا همان جایی بود که آن شب که به هیئت آمده بود ایستاده بود ...به طرف آن کنج رفت و ایستاد مداح شروع ڪرد به مداحی ڪردن...
👈 #ادامه_دارد....
رمان #جانم_میرود
✍ نویسنده #فـاطمه_امـیری
🌟اللّهُمَّ صَلِّ عَلی مُحَمَّدوَآلِ مُحَمَّد وَعَجِّل فَرَجَهُم🌟