May 11
🌸 بسم الله الرحمن الرحیم 🌸
🌧 فرزند عام المنفعه (1) 🌧
🍃 شهید بهشتی 🍃
🌷 مرحومه معصومه بیگم خاتون آبادی مادر شهید بهشتی بودند. ایشان یکی از خاطرات جالب خود را در مورد فرزنش محمد حسینی بهشتی این گونه تعریف می کند:
پدرم چون اولاد پسر نداشتند و من هم درس خوانده بودم، میگفتند که حوزه درس مرحوم بحرالعلوم را یک دختر اداره میکرد. من هم میخواهم که این دختر در خانه باشد و به جای پسر پیش دستم، برایم بنویسد و برایم بخواند.
🌷 بعداً پدرم خوابی دیده بودند که از منزل آقای بهشتی از من خواستگاری میکنند و از من اولادی به وجود میآید که عامالمنفعه میشود. در خواب به پدرم گفته بودند که عمرت آنقدرها کفاف نمیکند و پدرم در خواب به مادرم گفته بودند که از جانب خدا بنا شده است این دخترمان را شوهر بدهیم. به هر حال من شوهر کردم. پدرم منتظر بود که پسرم به دنیا بیاید. وقتی به دنیا آمد و یک ساله شد، پدرم از دنیا رفت.
🌷 پس از فوت پدرم شبی او را خواب دیدم که میگفت وقتی میخواستم از دنیا بروم، چهارده معصوم دور تختم بودند تا روح را از بدنم برانند. چهارده معصوم روح مرا گرفتند و پیش پیغمبر بردند و من (مادر شهید مظلوم) گفتم که ما چه کار کنیم که پیش آنها از ما شفاعت بشود، گفتند این «آقای محمد» را خیلی محافظت کنید. این باقیات صالحات است. خیلی سفارش از این قبیل به من کرد.
🌷 بعد از فوت پدرش آن اندازهای که توانستم مواظبت کردم تا درسش را بخواند. قرآن را به بچهام یاد دادم. وقتی او را به مدرسه بردند، استعدادش را برای کلاس ششم تشخیص دادند.
خودم خیلی توجه به این بچه کردم. از اول که این بچه بهوجود آمد، قرآن زیاد میخواندم، بعد از وضع حمل هم قرآن میخواندم و هنگام شیر دادن طفل هم قرآن میخواندم.
🌷 همینطور که من میخواندم، بچه شیر میخورد. آن وقت این بچه خیلی علاقهمند شده بود به صوت قرآن. تا زمانی که پستان در دهان بچه بود، من قرآن میخواندم، وقتی پستانم از داخل دهانش بیرون میآمد و قرآن را نمیخواندم، بچه ناراحت میشد و با سرش اشاره میکرد که بخوان، یعنی به این اندازه علاقمند شده بود به قرآن. وقتی که بزرگتر شد، حواسم را برای مواظبت از او جمع کردم.
در دوران حاملگی خیلی مواظب بودم و نماز اول وقت میخواندم و به نامحرم نگاه نمیکردم. در خانه چهار تا برادر شوهر داشتم، اما هیچ وقت با اینها رو به رو نمیشدم.
🌷 خدا قسمت کرده بود که اتاق ما یک دستک (منبعآب) داشت که همه کارهایم را در آنجا انجام میدادم، خودم بودم توی اتاق و بچههایم که با نامحرم کار نداشته باشم. ایشان از پنج سالگی شروع به تحصیل کردند و با همین کتاب «پنجل هم» (عم جزء) که با حروف ابجد شروع میشد سرو کار داشت و من خودم درسش میدادم. البته یک معلم بود (خدا رحمتش کند) که پیش آن معلم هم میرفت و میگفت که من درس امروز را یاد گرفتم. درس فردا را بدهید، چنین حافظهای داشت. مثلاً وقتی پنج سالش بود. دعای سحر را میخواند و «من بهائک» را پدرش به شعر در آورده بود که پشت سر پدربزرگ میخواند.
🌷 شب نیمه شعبان اعمالی و نمازی و آدابی دارد و ما پشت سر پدربزرگش، سید محمدحسین، میایستادیم و نماز میخواندیم و میدیدیم او هم که پنجسال بیشتر نداشت، همینطور مثل پدربزرگ نماز میخواند. پدربزرگش دستش را بالا میبرد و میگفت «الهی خدا تو را عالم ربانی کند.»
تا ۱۷ سالگی پهلوی من بود. بعد از اینکه به مدرسه رفت و هفت کلاس درس خواند، به طلبگی پرداخت و رفت بازار توی مدرسه بازار درس عربی را خواند و بعد که ۱۷سالش شد، آمد و گفت، «مادر اجازه بدهید که من بروم قم. چون اینجا استادی برای من نیست.» رفت قم پای درس آقای طباطبایی و آقای خمینی (که آن موقع معروف بودند به حاج آقا روحالله) و بعداً نامه نوشت که من دارم درس میخوانم، پدرش وقتی رفت به قم برگشت و گفت، «بچه ما پیش آقای خیلی خوبی است.»
🌷 از ۱۷ سالگی که رفت از اینجا برایش خرجی میفرستادیم. سالی دو بار بیشتر به اینجا نمیآمد و آن هم سه ماه تابستان بود. تا ۲۵ سالگی ازدواج نکرد. یکی از دفعاتی که به اصفهان آمده بود، گفت، «مادر! آقایان قم میخواهند مرا زن بدهند. میخواهم از اصفهان زن بگیرم که محرک من بشود که بیشتر به شما سر بزنم.» نوه عمویم را برایش خواستگاری کردم و بعد او به قم رفت. بعد هم سالی سه ماه میآمد اصفهان، زن و بچهاش را میآورد. سه تا بچه داشتند و خانمش سر علیرضا حامله بود که پدرش فوت کرد.
🌷 آن وقتی که میخواست ازدواج کند، گفت، «شما هر دختری را پسندیدی، من همان دختر را میگیرم. من نمیروم دختر نامحرم را ببینم.» چنین اخلاقی داشت. وقتی که میرفت مسجد سخنرانی کند، دستور داده بود که یک پرده بلند بگذارند که زنها به او نگاه نکنند و او هم چشمش به زنها نیفتد.
🌸 بسم الله الرحمن الرحیم 🌸
🌧 فرزند عام المنفعه (2) 🌧
🍃 شهید بهشتی 🍃
🌷 اینطور مردی بود و وقتی هم میخواستیم برایش زن بگیریم، میگفت شما دیدید کافی است و من میپسندم. من هم رفتم و این دختر را دیدم و گفتم، «خوب است، بد نیست.» و رفتیم خواستگاری، محمد آقا گفت تا صیغه نشود من نگاه نمیکنم. روزی که صیغه را خواندند و گفتند، «بروید داماد را بیاورید.» گفت، «محارم من اینجا باشند تا من بیایم.» و عمههایش، خالههایش و خواهرانش آمدند تا او هم آمد. محمدآقا گفت که محارم من دور من باشند تا بیایم عروس را ببینم و بعداً آمد روی صندلی، پیش عروس نشست و بعد گفت، «دست مادرم درد نکند با این عروسی که انتخاب کرد.» و من هم گفتم که الهی آن قدر زنش را دوست بدارد که اصلاً به یاد من نباشد. ولی ایشان همان قدر به من علاقه داشت که به زن خودش. خیلی صفات خوب و اخلاق عالی داشت. مثلاً بچه که بود بچههای همقدش، بچههای خاله و عمهاش که همقدش بودند، میگفتند بیا بازی کنیم، ولی او نمیرفت و بیشتر به قرآن و احادیث علاقه داشت و میگفت که قرآن و علم را به من یاد بدهید. حواسش اصلاً به بازی نبود. بچهای نبود که به فکر بازی باشد.
🌷 او در گرانبهایی بود که به راه خدا نثار شد.
خدا را شکر میکنم که شهیدی داشتم در راه خدا و در راهی که آقای خمینی برگزید. از شهادتش تا چهل روز خبر نداشتم. خواهرش پنهان میکرد. رادیو و تلویزیون را از جلوی من برداشته بودند.
مرامش این بود که هفتهای یک بار به من تلفن بزند یا صبح یا ظهر و من از دخترم میپرسیدم، «مادرجان! چرا داداشت تلفن نمیزند؟» میگفت، «رفتهاند استراحت و مسافرتند.» میگفتم، «حتماً به دستور آقای خمینی به جایی رفته که تلفن نمیزند.» روز عید رفته بودم وضو بگیرم و نماز و قرآن بخوانم. روز اول ماه شوال بود. به بچهها گفتم، «پسر من در میان این ۷۲ تن بود، چون که نمیشد که یک ماه بگذرد و تلفن به من نزند. بچه من هم داخل این شهیدان بوده، شما میخواهید به من نگویید.» یکدفعه دیدم خانه را سکوت فرا گرفت. دکترها هم میگفتند که بگذارید خودشان بفهمند.
🌷 بعداً هم که فهمیدم یک مقدار بیتابی کردم و گفتم، «خدایا» به من صبر بده و ایمان مرا نگیر. حالا که بچه من رفت، ایمان باقی بماند.» و خدا هم صبر داد. کسی که برای خدا سخنرانی میکرد و به خاطر خدا شهید شده، اگر برایش ناراحت باشم، خدا ناراحت میشود و خدا خواست که شهید شود. در سخنرانیهایش از خدا درخواست شهادت میکرد و خون پاکش را در راه خداوند داد و شکر میکنم.
اگر کسی از خدا ترسید، دنیا را دارد، آخرت را دارد، همه چیز دارد. اگر از خدا ترسید، دروغ نمیگوید، اگر از خدا ترسید، فساد نمیکند و عاقبت به خیر میشود.
🌸 بسم الله الرحمن الرحیم 🌸
🌀 امُّل یعنی چه؟ 🌀
🍃 استاد شهید مطهری 🍃
💊 در آدم كشی اگر كسی پدرش را بكشد گناهش از بیگانه كشتن بیشتر است، اگر پسر یا دخترش را بكشد باز با كشتن بیگانه فرق می كند؛ یعنی گناه عظیمتر و بزرگتری است. البته گاهی حیات مادر در خطر است؛ یعنی امر دائر است میان اینكه بچه را سقط كنند و از بین ببرند و مادر زنده بماند، و اینكه مادر از بین برود، كه احیانا اگر مادر از بین برود خود بچه هم از بین می رود.
💊 حال، اعم از اینكه از بین رفتن مادر مستلزم از بین رفتن بچه باشد یا نباشد، در میان این دو جان كه مادر از بین برود یا بچه، اسلام می گوید جان مادر را حفظ كنید؛ یعنی در چنین شرایطی سقط جنین مانعی ندارد. ولی اگر از این مورد بگذریم سقط جنین حرام و گناه كبیره است و قتل عمدی به شمار می رود و قرآن فرموده است هر كس انسانی را عمدا بكشد جزای او جهنم است برای همیشه (خالِداً فِیها).
💊 امروز بچه سقط كردن حكم آب خوردن را پیدا كرده. عده ای شغلشان این شده كه روزی ده بیست تا بچه ساقط می كنند. می گویند «ما نمی توانیم بچه زیاد را بزرگ كنیم» یا «كشور تحمل نفوس خیلی زیاد را ندارد» . بسیار خوب، از اول نگذارید نطفه منعقد و بچه متكوّن شود...
💊 ممكن است زن و شوهری بگویند ما اساسا بچه نمی خواهیم. بسیار خوب، نخواهید؛ كار حرامی نیست. البته تا حدی كه به محذور بر نخورد اسلام توصیه می كند كه تناكحوا تناسلوا افراد هر چه اضافه شوند بهتر است ... اگر جلوی پیدایش را نگیرند و یا حتی بی اختیار بچه پیدا شود؛ بعد كه پیدا شد، انسانی پیدا شده است. لغزاندن [و از بین بردن ] این بچه به هر شكل جایز نیست و حرام است، آدم كشی است.
💊 قرآن راجع به عرب جاهلیت می گوید: وَ إِذَا اَلْمَوْؤُدَةُ سُئِلَتْ. `بِأَیِّ ذَنْبٍ قُتِلَتْ. فرقی نمی كند، سقط جنین هم یك عمل جاهلیت است. ما خیال كرده ایم فقط عرب جاهلیت كار جاهلیت می كرده؛ این هم جاهلیت قرن بیستم است. جاهلیت چهارده قرن پیش روی این حساب كه من بچه ام را چگونه نان بدهم او را می كشت كه قرآن فرمود: وَ لا تَقْتُلُوا أَوْلادَكُمْ خَشْیَةَ إِمْلاقٍ نَحْنُ نَرْزُقُهُمْ وَ إِیّاكُمْ، و گاهی روی این خیال جاهلانه كه دختر مایه ننگ است دختر را می كشت.
💊 وقتی هم كسی دخترش را می كشت از اطراف می گفتند «بارك اللّه! احسنت! تو چقدر مرد هستی! راستی كه تو مرد هستی! » . امروز هم روی این خیال جاهلانه كه اگر بچه زیاد داشته باشیم مردم خیال می كنند ما اُمُّل هستیم، [بچه را سقط می كنند. ] اگر به اینها بگویید: «امّل یعنی چه؟ امّل را تفسیر كن! » می گویند: «شیكها بچه زیاد ندارند» . فقط روی یك خیال و یك وهم و توهّم و یك حماقت كه شیكها و متجددها و فرنگیها بچه شان كم است، می گویند ما هم باید بچه مان كم باشد.
💊 عرب جاهلیت می گفت «دختر ننگ است» این می گوید «بچه زیاد پسرش هم ننگ است» . هیچ فرقی نمی كند، او می گفت «تنها دختر ننگ است» این می گوید «بچه از دو سه تا كه بیشتر شد، هم پسرش ننگ است و هم دخترش» . قرآن هم می گوید: وَ إِذَا اَلْمَوْؤُدَةُ سُئِلَتْ. `بِأَیِّ ذَنْبٍ قُتِلَتْ . خیال كرده اید كه قضیه گذشت؟ ! از شما سؤال خواهد شد كه: بچه را كشتی؟ ! چه گناهی كرده بود این بچه؟ ! معصوم بود، شما معصومی را كشتید.
📚 آشنایی با قرآن - جلد 14
#فرزندآوری
🌸 بسم الله الرحمن الرحیم 🌸
🍃 استاد شهید مطهری 🍃
🐠 بچه وقتی شما به او میگویید این کار را نکن، اول باید بفهمد که چرا نباید این کار را بکند و الا گیج میشود و حتی بیماری روانی پیدا میکند. اتفاقا این مثال در حدیث آمده.
🐠 گویا گاهی ( مردم ) بچههای کوچکشان را میآوردند خدمت رسول اکرم و میگفتند یا رسول الله شما به گوش اینها مثلا دعا بخوانید ، یا همین قدر میخواستند که پیغمبر بچهشان را در بغل بگیرد ، نوازش بکند ، تبرکی بود.
🐠 ظاهرا مکرر اتفاق افتاده که بچه را دادند به پیغمبر اکرم بچه ادرارش شروع شد . تا ادرارش شروع شد پدر یا مادرش دوید که بچه را بگیرد، فرمود : « لا تضرموه » بچه که ادرارش میگیرد نهیب به او نزنید، بگذارید ادرارش را به طور کامل بکند. فرمود مهم نیست ، من دامنم را آب میکشم ، بچه است ادرار کرده
🐠 بعد دستور کلی داد : هرگز بچه را وقتی ادرارش شروع میشود مانع نشوید ، نهیب نزنید ( از نظر طبی هم این امر بیماری بدنی برای بچه ایجاد میکند ) چرا ؟ این که برای بچه تربیت نشد ! او که نمیفهمد اصلا ادرار چیست ، نجس شدن چیست ، کثیف شدن و متعفن شدن چیست .
🐠 بنابراین بچه تا در این سن هست نباید ادرار نکردن را به صورت یک امر ممنوع بر او تحمیل کرد . او بعد در جای دیگر هم خیال میکند کار بدی دارد میکند و نباید این کار را بکند . بعد یک عارضه روحی برایش پیدا میشود ، همیشه وقتی میخواهد ادرار کند چون در ذهنش رفته " یک کار بد " ، یک خیال مانعش میشود .
🐠 این است که اسمش را گذاشتهاند " اخلاق تابو " یعنی تحریمهای بدون منطق ، تحریمی که برای بزرگتر منطق دارد ولی برای این بچه منطق ندارد . هر کسی را در هر سنی که هست اگر میخواهند تربیت کنند و پرورش بدهند ، اول باید برایش روشن کنند، بفهمد که چه دارند میگویند و برای چه ، بعد در همان مسیر او را پرورش بدهند تا پرورشش توأم با شوق و رغبت باشد.
📚 آشنایی با قرآن 5
سؤال3مرداد98تک اسم بودن نام فرزند.mp3
718.2K
🌸 بسم الله الرحمن الرحیم 🌸
🌀 مگه میشه؟! 🌀
🍃 استاد الهی فرد 🍃
🔍 تک اسم بودن یا دواسم بودن بچه، کدام بهتر است؟ 🔎
@ostadelahi
🌸 بسم الله الرحمن الرحیم 🌸
🍂 نوبت ما که میشه ... 🍂
☀️ سیدنا القائد ☀️
🍇 این حدیثی که من خواندم از قول پیغمبر اکرم که «تَناکَحوا تَناسَلوا تَکثُروا»، خدای متعال از مسلمانها خواسته که زیاد بشوند، افزایش پیدا کنند. واقعاً هم این جور است که اگر چنانچه عدد ملّت مسلمان -حالا در یک کشور اسلامی مثل کشور ایران یا در فضای اسلامی مثل امّت اسلامی- زیاد باشد، این زمینه و امکان برای رشد و تعالی در آنها وجود دارد؛
🍇 یعنی وقتی که عدّه زیاد است، افراد صالح در آن قهراً زیادترند، تواناییها قهراً بیشتر است، نیروی انسانی قهراً راقیتر است؛ این چون طبیعی است اگر چنانچه جمعیّت زیاد باشد. جمعیّت کم، مقهور واقع میشود.
🍇 امروز در دنیا آن کشورهایی که جمعیّتهای زیادی دارند، به برکت آن به خیلی امکانات دست یافتهاند؛ چین یک نمونه است، هند یک نمونه است؛ با اینکه مشکلاتی هم دارند امّا در عین حال خود این جمعیّت زیاد به عنوان یک ارزش اجتماعی، ارزش سیاسی، یک ارزش بینالمللی برای آنها توانسته موفّقیّتهایی را به وجود بیاورد. بنا بر این نسل باید افزایش پیدا کند؛ اینکه من تکرار میکنم، تأکید میکنم، به خاطر این است.
🍇 و البتّه امروز در کشور ما مردم گوش میکنند، حرفی ندارند؛ آن کسانی که این حرف به آنها میرسد، حرفی ندارند و گوش میکنند منتها مسئولینی که بایستی عملاً دنبال کنند و زمینهها را فراهم کنند، آن کار لازم را انجام نمیدهند. البتّه مسئولین [رده] بالا میگویند قبول داریم امّا مسئولین میانی درست عمل نمیکنند؛
🍇 به هر حال افزایش فرزند باید به صورت یک فرهنگ دربیاید. شما ببینید، در بعضی از کشورهای غربی ــ مثلاً در آمریکا ــ خانوادهای پانزده تا بچّه دارند، بیست تا بچّه دارند و از این قبیل، تشویق [هم] میشوند و هیچ کس مذمّتشان نمیکند. امّا نوبت به کشور ما که میرسد، این طرف قضیّه تشویق میشود، [یعنی] کمفرزندی و مانند اینها. (فروردین 98)
#فرزندآوری
khamenei.ir
سؤال10مرداد98پرهیزازمال مشکوک.mp3
451.3K
🌸 بسم الله الرحمن الرحیم 🌸
🍃 استاد الهی فرد 🍃
⁉️ آیا از خوردنیهایی که خیرات میکنند اجتناب کنیم (خصوصا خانم باردار یا شیرده) یا لازم نیست...؟ ⁉️
@ostadelahi
🌸 بسم الله الرحمن الرحیم 🌸
☀️ سیدنا القائد ☀️
💌 آن عنصر اصلىِ تشکیل خانواده، زن است، نه مرد. بدون مرد، ممکن است خانوادهای باشد. یعنی اگر فرض کنیم در خانوادهای، مرد خانواده حضور نداشته باشد، یا از دنیا رفته باشد، زن خانواده اگر عاقل و با تدبیر و خانهدار باشد، خانواده را حفظ میکند؛ اما اگر زن از خانوادهای گرفته شد، مرد نمیتواند خانواده را حفظ کند. بنابراین، خانواده را زن حفظ میکند.
💌 علّت اینکه اسلام این قدر به نقش زن در داخل خانواده اهمیت میدهد، همین است که زن اگر به خانواده پایبند شد، علاقه نشان داد، به تربیت فرزند اهمیت داد، به بچههای خود رسید، آنها را شیر داد، آنها را در آغوش خود بزرگ کرد، برای آنها آذوقههای فرهنگی -قصص، احکام، حکایتهای قرآنی، ماجراهای آموزنده- فراهم کرد و در هر فرصتی به فرزندان خود مثل غذای جسمانی چشانید، نسلها در آن جامعه، بالنده و رشید خواهند شد. این، هنر زن است و منافاتی هم با درس خواندن و درس گفتن و کار کردن و ورود در سیاست و امثال اینها ندارد.
💌 در صدر اسلام، زن در میدان جنگ، علاوه بر بستن زخم مجروحان -که این کار بیشتر بر عهدهی زنان بود- حتّی گاهی با نقاب، در میدان جنگ و رزمهای دشوار آن روز، شمشیر هم میزد! درعینحال در داخل خانه، فرزندان خود را هم در آغوش میگرفت، تربیت اسلامی هم میکرد، حجاب خود را هم حفظ میکرد؛ چون اینها منافاتی با هم ندارد (۱۳۷۵/۱۲/۲۰).
khamenei.ir
🌸 بسم الله الرحمن الرحیم 🌸
🍃 استاد شهید مطهری 🍃
💊 بچه ای که هنوز به حد تميز و شعور نرسيده اگر نسبت به آنچه که آن را شر خودش حساب میکند- مثل اينکه غذا را از جلو دستش بردارند يا پستان را از او بگيرند يا بخواهند به او آمپول بزنند- حساسيت نشان میدهد، فرار میکند و داد میکشد، برای او اين نقص است يا کمال؟ برای بچه کمال است.
💊 اين يک حساسيت است. بچه البته نمیفهمد اين آمپول را بايد به او بزنند، آن که در حد فهمش نيست، ولی آن مقداری که او میفهمد اين است که از زدن اين آمپول دردش میآيد. در اين حدی که میفهمد، نسبت به آن حساسيت نشان میدهد.
💊 اين خيلی خوب هم هست. اگر بچهای اساساً لَخت باشد، بدون اينکه بفهمد- که نمیفهمد- اين آمپول چه فايدهای برايش دارد آمپول را به تنش فرو کنند دردش هم بيايد معذلک لَختی نشان بدهد، اين از بیحسی آن بچه است، برای او کمال نيست و نقص است.
💊 اگر شما برای بچه ای يک اسباب بازی بخريد، بعد که میخواهيد اسباب بازی را از او بگيريد سفت و محکم میچسبد، مَنوع است، يعنی اين خيری که به او رسانديد حالا اين خير را منوع است، به هيچ قيمتی حاضر نيست از او بگيريد. محکم آن را گرفته؛ وقتی هم میخواهد بخوابد روی سينه اش میگيرد و میخوابد. اين برای بچه کمال است يا نقص؟
💊 اين نيز برای بچه کمال است. اگر بخواهيد يک مرحله بالاتر را بگوييد، مثلًا بخشنده باشد يا بفهمد پدر که از او میگيرد میخواهد يک چيز بهتری به او بدهد، [میگوييم] فرض اين است که به حد آن فهم نرسيده و اگر بدهد از روی نافهمی داده است. در حد فهم خودش برای او کمال است که وقتی يک اسباب بازی به او میدهند محکم بگيرد و بچسبد.
💊 ولی اگر اين حالت برای اين بچه دوام پيدا کند و بعد هم که يک جوان بيست ساله شد همين حالت را نشان بدهد، آن وقت ديگر مسلّم نقص است و به او میگويند آيا تو نمیفهمی که تو بيماری و آدم بيمار بايد بيماريش را معالجه کند؟
💊 تو نمیدانی اين آمپول را که به تو میزنند برای معالجه بيماری توست؟ تو به صرف اينکه يک ذره دردت میآيد اينقدر حساسيت و اضطراب نشان میدهی و جزع و فزع میکنی؟! تو بايد افق وسيعتری را ببينی و بر اساس يک افق وسيعتر قضاوت کنی.
📚 آشنایی با قرآن - جلد 9