eitaa logo
ذوالجــــناح
1هزار دنبال‌کننده
1.5هزار عکس
642 ویدیو
0 فایل
(اسم) [عربی] ۱. اسبی که امام حسین در کربلا سوار می‌شد. ۲. (صفت) [قدیمی] صاحب بال؛ شخصی که دو بال دارد. . - که هرچه میکشد اسلام از منیّت ماست ! . اخرجوا مِن فلســ🇵🇸ــطیننا . برای گفتگو : @xemoon ‌‌. برای تبادل : @zuljanahtab . کپی؟ فوروارد بهتر نیست؟
مشاهده در ایتا
دانلود
تو ماشین بودم، مامانم بهم زنگ زد، از سر شوخی بهش یه چیزی گفتم [مثلا مامان من دارم فلان گندو میزنم] بعد مامانم گفت فاطمه جان گوشی رو بلندگوعه من تو مغازه‌م، بگو چی میخواستی بخرم :)))))) تو عمرم اینطوری خجالت زده نشده بودم :)))))))))))))))))))
آخرین جلسه هیئتمون توی امسال رو گرفتیم و بنظرم خیلی خوب بود و آرامش داشت>>>
الحمدالله که شما رو داریم :)
هدایت شده از ℕ𝕆𝔹𝕆𝔻𝕐 𝕠𝕟𝕖...
این تست رو بدین و ببینین توی کتاب چه نوع کاراکتری هستین.
ذوالجــــناح
آخرین چیزی که تصور میکردم دربیاد این بود.🙂
تصورم از نتیجه تست: 🧚🪴 نتیجه تست: نمونه های شخصیت شما ولدمورت و موریاتی است.
حال کردم با تستش یه طورایی منو یاد شخصیت "سوفی" تو کتاب "خوب های بد بدهای خوب" انداخت، که همیشه بیشتر از آگاتا کرکترشو دوست داشتم👍
هرموقع داداشم میفهمه گوشیم به بلوتوث ماشین وصله، خیلی جدی میگه آبجی "حلقدس ننا" [القدس لنا] بذار🥺 *اگه دقت کرده باشین توی القدس لنای مُجال، وقتی میخواد این کلمه رو بگه یه حالتی میکِشتش [اللللللقدس لنا] سر همین متوجه نمیشه درست چی میگه :)
ذوالجــــناح
روزگاری‌ست ڪه در "گوشهٔ‌ ويرآنهٔ‌ [دِل]" كرده‌ام جای، ڪه این گوشهٔ ويرآنه از اوست ..
مغزم هردقیقه و هرثانیه پر توان: روزگارییییست که در گووووشهههه ویرانهههه دلللللللل..
امشب دوتا اتفاق شوکه کننده با فاصله ده دقیقه پشت سر هم افتاد؛ اولیش اینکه بابام یه جا ماشین رو پارک کرد و چند دقیقه بعدش مامانم به طرز ناگهانی یهو اومد نشست پشت فرمون، طوری که تا یکی دودیقه از خوشحالی نمیتونستم صحبت کنم.. اصلا فکرشو نمیکردم آخه :) [مامانمو حدودا یک ماه ندیده بودم] دومیش هم اینکه رفتم توی راه آهن، دیدم یوکی روی صندلی های مسافرا نشسته.. میفهمید؟ یوکی اونجا بودددد🤣🤣🤣 [از مشهد برگشته بودن]