دیشب یه خواب بشدت وحشتناک دیدم و پریدم، محتوای خوابم این بود که موشک میزدن به ایران و من همراه مامانم دربه‌در دنبال بقیه خانوادم که یجای دیگه بودن میگشتم و آرزوم این بود اگه اونا موشک خوردن منم موشک بخورم و دیگه زنده نباشم :) از ترس موشک بیدار نشدم، از غم پیدا نشدن خانوادم و دیدن زخمی‌ها و.. بیدار شدم. الان کلی وقت از صبح میگذره ولی هنوزم به خوابه فکر میکنم لرز به تنم میفته. پسر.. مردم غزه و لبنان چی میکشن..؟

اون استرسه به کنار، اون غمی که توی دلته رو چیکار باید کنی :) خوابش هم ترسناکه.. و یه عده دارن تو این کابوس زندگی میکنن.

بچه‌ها، یهو یادم افتاد زمان اغتشاشات امنیت رو توی این میدیدن که من لختم برم بیرون کسی نباید بهم تـ.ـعرض کنه و از نظرشون ایران ناامن بود و بقیه جاها امن..😂😂😂😂😂

من چطور زمان مدرسه با جماعت برانداز بحث میکردم و خندم نمیگرفت :))))

سخت ترین کار دنیا روضه خوندنه برای من وقتی دارم دنبال روضه میگردم که بتونم آماده کنم و بخونم، تا زمانی که روضه هامو کامل پیدا کنم آب میشم از گریه :)

بدون شرح.

در این مه غلیظ به سمت دلیجان..👊

همه جوکر میبینن میخندن، من جوکر میبینم تکیه کلامم میشه "تو خُبِ کوجای؟". ما مثل هم نیستیم.

برای اولین بار ۱۵۰ کیلومتر تو جاده رانندگی کردم و حاجی چه کیفی میده :) انگار با سرعت ۱۲۰تا داری میدویی.

از گوشه کناره های حرم صدای روضه به گوش میرسه . .❤️‍🩹

چرا دلیجان اینقدر ۶صبحش تاریکه؟ اصلا پا شدم دیدم ساعت شیشه ولی آفتاب نزده مغزم ارور ۴۰۴ داد😂😂😂