eitaa logo
کلبه اندیشه و فرهنگ
555 دنبال‌کننده
336 عکس
1.1هزار ویدیو
191 فایل
تاملات و یادداشت های تحلیلی در حوزه فرهنگ، سیاست و حکمرانی @Kolbe_Andishe_Farhang ادمین @mohsenmohammadi63
مشاهده در ایتا
دانلود
💠الی کوهن ما کیست؟ دلیل شکاف اطلاعاتی موجود چیست؟ چرا رژیم از وضعیت لحظه ای جلسات، افراد مهم و اماکن و تجهیزات حساس اطلاع دارد؟ و به قول معروفِ این روزها، "الی کوهن ما" کیست؟ در پاسخ به این سوال، ابتدا باید بدانیم که به شکل کلاسیک و سنتی، پنج روش جمع آوری اطلاعات در سازمان های اطلاعاتی وجود دارد: ۱. جمع آوری اطلاعات از منابع انسانی یا همان بحث جاسوس و نفوذی: اینکه نفوذی و جاسوس وجود دارد اظهر من الشمس است. این افراد می توانند در سطوح عالی رتبه، میان رتبه و سطوح پایینی باشند. اما هیچکس به دلیل موضوعی به نام «حیطه بندی» دسترسی به کل اطلاعات ندارد. به عبارتی، هر فردی هر سِمَتی هم که داشته باشد، تا حد مشخصی از اطلاعات برخوردار است حال هر کس که می خواهد باشد. بنابراین هیچ یک نفری در کشور وجود ندارد که اطلاع لحظه ای از موقعیت تمام جلسات و افراد مهم و ... داشته باشد. موضوع بالا اما صرفا در سطح نهادی است. بسیاری از افراد اساسا در نهادها عضو نیستند. این افراد طبعا وظایف مختلفی نیز برعهده دارند. گاه جاسوس اصلی هستند؛ تاکنون دستفروشان و وانتی‌های میوه فروش، نان برنجی فروش در جاده‌ها! و ... دستگیر شده اند که جاسوس اصلی یک پادگان بوده اند؛ غالبا پادگان‌هایی که اشراف بیرونی به آنها وجود دارد. بحث اتباع افغانستانی نیز در همین مقوله است. اگر در جایی بوده اند و توانسته اند از تاسیسات حیاتی فیلم و عکس گرفته اند. بسیاری نیز عامل بوده اند چه در انجام عملیات اصلی چه در جابه جایی‌ها، تامین، خروج، اطلاع پس از عملیات و ... . ۲. جمع آوری اطلاعات از منابع آشکار یا همان اوسینت نیز واضح است. تمام سخنرانی ها، پیام‌ها، مقالات و ... شامل این دسته می‌شود. آن کلیپ معروف در فضای مجازی که فردی از روی سایت رسمیو و داده های درز کرده قوه قضائیه و ... رد شهید عباسی را می‌زند نیز به همین موضوع اشاره دارد. ۳. جمع آوری اطلاعات از وسایل الکترونیکی: که همان بحث شنود گوشی و واتساپ و ... است که نقش بسیار بسیار زیاد و برجسته‌ای دارد چه در لبنان چه در ایران. نقش آن نیز بسیار جدی است. دو شاهد اصلی، یکی عملیات‌های نقطه زن رژیم بوده که جز قفل کردن روی یک وسیله، اساسا ممکن نیست و دومی، فریب حریف به وسیله گوشی بوده است. ضمن اینکه تنها موبایل مطرح نیست، بی‌سیم‌ها و تلفن و لپ تاپ و کامپیوتر و هرگونه وسیله الکترونیکی را شامل می شود. ۴. جمع آوری اطلاعات از طریق عکس های هوایی و ماهواره ای جغرافیایی که به Geoint معروف است که عمدتا در اختیار رژیم و آمریکا بوده و دسترسی بسیار راحتی دارند. تصاویر پهپادها و پرواز گسترده هواپیماهای شناسایی و جاسوسی آمریکا و ناتو در همین قسمت است. ۵. جمع آوری اطلاعات از طریق سیگنال های غیرارتباطی مانند امواج مادون قرمز، ارتعاشات و تشعشات است. روش های جدیدی نیز افزوده شده است مانند جمع آوری از طریق روانشناسی افراد. یک موضوع بسیار مهم، جمع آوری تکنولوژیک است. فرض کنید که اساسا دستگاه شما یا سرور شما به صورت فیزیکی آلوده باشد که خود چه پیامدهایی دارد. البته این موارد را نیز می توان در تقسیم بندی کلاسیک نیز جمع بندی کرد. هیچ انسانی بر روی کره زمین وجود ندارد که بتواند با ذهن خود تمام این اطلاعات را پردازش، تحلیل و مصرف کند. نقش نیروی انسانی غالباً چک نهایی است. پس اینجا نقش هوش مصنوعی به وجود می آید. به چه معنا؟ به این معنا که در لبنان، تصویر ساده یک دوربین کارگذاشته شده در زیرسنگ در فلان تپه یک روستای دورافتاده هیچ ارزشی ندارد ولی وقتی این را به AI بدهید، آن را در گراف قرار داده و به سایر اطلاعات متصل می کند. نتیجه این است که دشمن متوجه می شود که اینجا یک پایگاه موشکی است. تصویر یا خبر یک روزنامه، یک تبعه افغانستان یا تماس میان دو فرد رده پایین یک نهاد نظامی به خود خودی ارزشی برابر با ۰ دارد ولی وقتی وارد دستگاه می شود، به میلیون‌ها داده متصل شده و مکان دقیق و لحظه ای یک فرمانده ارشد شناسایی می شود. حال با مرور مطالب پیش گفته، می توانیم به تصویری جامع تر از یک نبرد چندلایه و پیچیده دست یابیم. ضمناً توجه به اشتباهات ما الزامی است. ناکارآمدی، بی توجهی و سهل انگاری‌ نیز یک عامل مهم است. اینکه از روتین‌های منسوخ، مکان‌های سوخته و قدیمی و ... استفاده کرد یا به ملاحظات حفاظتی بی توجهی کرد، در برخی مواقع، هیچ ارتباطی به دشمن ندارد و نیازمند هوشیاری ماست. @Kolbe_Andishe_Farhang
5.53M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
💠تفکر ساده‌لوحانه! چه شد آقای مرعشی..... ! مگر جولانی با ترامپ دست نداد و تحریم هایش لغو نشد؟ پس چرا در حال بمباران و تسخیر سوریه است؟! باور کنیم یا نکنیم این تفکر ساده‌لوحانه سالها حاکم بر دولت‌ها در نظام جمهوری اسلامی بوده است... @Kolbe_Andishe_Farhang
💠ابطال کید سحره فرعون مقدمه غرق شدن فرعون و سپاهیانش با یک سرعت عجیب و غریبی وقایع به سمت اثبات درستی و حقانیت نگاه انقلاب اسلامی پیش می‌رود. گویا طوفان الاقصی سیر عالم به سمت بروز حقایق را چند برابر سرعت داده است. اتفاقات غزه و سوریه و لبنان و ایران برای مردم داخل ایران، منطقه و جهان پرده ها را کنار زده است. تهاجم اسرائیل و آمریکا به ایران، بالخصوص «چشم ایرانی» را بازتر کرد تهاجم اسرائیل به سوریه بالخصوص «چشم عرب اهل سنت منطقه» را بازتر کرد. و تهاجم اسرائیل به غزه «چشم جهانیان» را بازتر کرد. حالا که جمهوری اسلامی از سوریه عقب نشسته و دیگر روایت کاذب «دشمن سازی ایران» با برچسبهایی چون «هلال شیعی» و «امپراتوری ایرانی» کار نمی کند به جای آن روایت صادق «غده سرطانی» بودن اسرائیل و «شیطان بزرگ» بودن آمریکا در حال اثبات و پذیرفته شدن است. سالها بود که دستگاه جادویی دشمن اذهان را مسحور کرده بود و روایتهای کاذب را برای ذهنها، با فریب آراسته بود. «حِبالُهُمْ وَ عِصِيُّهُمْ يُخَيَّلُ إِلَيْهِ مِنْ سِحْرِهِمْ» (نه غزه نه لبنان در ذهن ایرانی هلال شیعی و امپراتوری ایرانی در ذهن عرب سنی لیبرال دموکراسی و حقوق بشر غرب در ذهن انسان دوران مدرنیته) اما امروز عصای تدبیر موسای زمان سحر آنها را دارد می بلعد «تَلْقَفْ مَا صَنَعُوا إِنَّمَا صَنَعُوا كَيْدُ سَاحِرٍ وَلَا يُفْلِحُ السَّاحِرُ حَيْثُ أَتَى» این سنت خداست که ابطال سحر فرعونیان مقدم است بر غرق شدن آنان. اول باید در ذهنها و قلبها غرق شوند و بعد در واقع بیرونی. در ظهور و برزخ و قیامت هم اول اهل باطل رسوا میشوند و بعد نوبت مجازات آنان فرا می رسد. درست است که فرعون زمان(که ادعای «انا ربکم الاعلی» دارد) از ایمان آوردن انسانها به «تفکر و روایت» انقلاب اسلامی و محور مقاومت بسیار عصبانی است و فریاد میزند «قَالَ آمَنْتُمْ لَهُ قَبْلَ أَنْ آذَنَ لَكُمْ» و وحشیانه بیدار شدگان را با جنایت و قساوت تنبیه می کند: «فَلَأُقَطِّعَنَّ أَيْدِيَكُمْ وَأَرْجُلَكُمْ مِنْ خِلَافٍ وَلَأُصَلِّبَنَّكُمْ فِي جُذُوعِ النَّخْلِ» ولی جنایات اثر «بینات» را نه تنها خنثی نمی کند بلکه بیداری را تشدید میکند: «لَنْ نُؤْثِرَكَ عَلَى مَا جَاءَنَا مِنَ الْبَيِّنَاتِ» تک تک آیات قران در خصوص فرعون و موسی ع برایمان در حال تأویل است. یکبار دیگر آنها را با این نگاه بخوانیم و تدبر کنیم. ✍سجاد فدک @Kolbe_Andishe_Farhang
💠در منطقه ما هیچ کشوری جز ناکشور اسرائیل نباید وجود داشته باشد! جولانی، معارضی که سال‌ها تکفیر کرد و خون ریخت، چند ماه قبل با کت و شلوار و محاسن مرتب‌شده، یک شبه تبدیل به رئیس خودخوانده‌ی سوریه شد. از همان آغاز روی کار آمدن جولانی عده‌ای رهایی مردم سوریه از دیکتاتوری بشار را تبریک ‌می‌گفتند و عده‌ای نگران آینده‌ی محور با از دست رفتن ستون خیمه بودند؛ اما واکنشی که اسرائیل از همان ابتدا نشان داد دیگر نه جایی برای تبریک گذاشت و نه نگرانی را صرفاً محدود به از دست رفتن پل تسلیحاتی حزب‌الله لبنان می‌کرد. حملات اسرائیل که امروز به نحو بسیار عریان‌تری رخ داده است، یک اراده مهم را بیشتر آشکار کرد: در منطقه ما هیچ کشوری جز ناکشور اسرائیل نباید وجود داشته باشد. جولانی از بازپس‌گیری جولان دست کشیده بود و از دشمن مشترک با اسرائیل (یعنی ایران) گفته بود و مذاکرات عادی‌سازی در جریان بود. همه این کارها را کرد بلکه بتواند حکومت نیم‌بندِ فروپاشیده‌ش را به زور حفظ کند. اما این امتیازها برای اسرائیل کافی نبود. اسرائیل می‌داند که صرف وجود یک کشور بزرگ با حفظ تمامیت ارضی‌ش در کنار او می‌تواند خطرساز باشد. اسرائیل برای بقای ناکشور خودش، بقای هیچ کشوری را تحمل نمی‌کند. @Kolbe_Andishe_Farhang
💠حذف ایران از نبرد کریدورها؛ تهدیدی پنهان اما سرنوشت‌ساز در ادبیات ژئوپلیتیک و توسعه منطقه‌ای، «کریدور» به مسیرهای پیوسته و امنی اطلاق می‌شود که کالا، انرژی، داده یا حتی جریان‌های انسانی را میان دو یا چند نقطه راهبردی جغرافیایی جابه‌جا می‌کنند. این مسیرها می‌توانند زمینی، ریلی، دریایی یا دیجیتال باشند و معمولاً تحت توافقات چندجانبه و سرمایه‌گذاری‌های سنگین میان دولت‌ها شکل می‌گیرند. در جهان امروز، کریدورها تنها شاهراه‌های اقتصادی نیستند، بلکه به ابزارهای نوین تولید قدرت، نفوذ سیاسی و امنیت پایدار نیز بدل شده‌اند. کشوری که در طراحی و کنترل این کریدورها نقش مؤثر داشته باشد، می‌تواند جایگاه خود را در معادلات منطقه‌ای و بین‌المللی ارتقا دهد و برعکس، حذف یا نادیده گرفته شدن از این شبکه‌های ارتباطی، به معنای حاشیه‌نشینی در نظم نوین جهانی خواهد بود. در این میدان راهبردی، ایران با وجود قرارگیری در یکی از برترین موقعیت‌های جغرافیایی منطقه، به‌تدریج در حال حذف شدن از برخی مسیرهای اصلی است؛ روندی که اگر متوقف نشود، می‌تواند کشور را از یک بازیگر مرکزی به تماشاگری پیرامونی تبدیل کند. کریدور هند-عربستان-اسرائیل-اروپا که به‌صراحت ایران را دور می‌زند، تلاش ترکیه و آذربایجان برای تکمیل کریدور زنگزور بدون نقش‌آفرینی تهران، و نیز احیای مسیرهای جایگزین برای کریدور شمال-جنوب از طریق آسیای مرکزی، تنها بخشی از شواهد این واقعیت تلخ‌اند. در کنار این روندها، نباید از نقش اسرائیل در تغییر ژئوپلیتیک منطقه غافل شد. رژیم صهیونیستی با بهره‌گیری از خلأهای امنیتی در سوریه، طی سال‌های اخیر به‌طور مداوم حملات هوایی علیه زیرساخت‌ها، مراکز لجستیکی و مسیرهای ارتباطی محور مقاومت انجام داده و اکنون با تضعیف حاکمیت ملی سوریه، عملاً در حال تبدیل شدن به بازیگری مؤثر در خاک این کشور است. این حضور خزنده و پرخطر، به اسرائیل امکان می‌دهد تا از طریق جولان و جنوب سوریه، به یکی از کریدورهای زمینی راهبردی منطقه – که سابقاً در امتداد محور ایران-عراق-سوریه-لبنان تعریف می‌شد – دسترسی پیدا کند. به بیان دیگر، رژیم صهیونیستی نه‌تنها در نبرد امنیتی، بلکه در نبرد کریدورها نیز فعالانه وارد عمل شده تا ایران را از مسیرهای حیاتی ارتباطی و نفوذ منطقه‌ای خود محروم سازد. در مقابل، ایران درگیر مشکلات داخلی، تحریم‌های مزمن و بی‌ثباتی‌های مدیریتی بوده و فرصت‌های طلایی در منطقه را یکی پس از دیگری از دست داده است. با این حال، نبرد کریدورها هنوز به پایان نرسیده و ایران می‌تواند با بازآرایی راهبردی، بار دیگر به بازیگر تعیین‌کننده این میدان تبدیل شود. پیروزی در این نبرد مستلزم احیای دیپلماسی واقع‌گرایانه، توسعه سریع زیرساخت‌های ترانزیتی، استفاده هوشمندانه از موقعیت ژئوپلیتیکی در خلیج فارس، دریای عمان، قفقاز و آسیای میانه، و تبدیل تهدیدهای منطقه‌ای به فرصت‌های همگرایی است. ایران باید به‌جای انفعال، به سمت ابتکار حرکت کند؛ مسیرهای مشترک با هند، ارمنستان و آسیای میانه را فعال‌تر کرده، تعامل سازنده‌تری با کشورهای عربی حاشیه خلیج فارس تعریف کند، و با عبور از تقابل‌گرایی صرف، نقش خود را به‌عنوان حلقه پیوند شرق و غرب بازسازی نماید. آینده قدرت در منطقه، نه در تصرف سرزمین بلکه در تسلط بر مسیرها رقم خواهد خورد؛ و کشوری که نتواند مسیرها را در اختیار بگیرد، به‌ناچار در حاشیه تصمیم‌سازی‌ها باقی خواهدماند. ✍بابک کاظمی @Kolbe_Andishe_Farhang
💠فراتر از هلوکاست و حالا نسل ما نظاره‌گر چیزی فراتر از هلوکاست است. چرا که این بار نه در پس دیوارِ چند اردوگاه در آلمان، نه مخفیانه، نه با هزار توجیه و رودربایستی، که پیش چشم دوربین‌ها در صدر اخبار صبحگاهی و ظهرگاهی و شبانگاهی، با سری بالا و وقاحتی بی‌حد، دارند دو میلیون انسان را از هستی ساقط می‌کنند. ما این بار بی‌خبرانی پرت از چرخه تاریخ نبودیم. وسط ماجرا بودیم. همه ماجرا را به چشم دیدیم. و درباره آنچه ببینی، از تو سوال خواهند کرد. قاعده این است. باید پاسخ بدهیم. بابت تمام روزها و ساعاتی که دیدیم و دم برنیاوردیم. بابت سکوت‌مان. بابت اینکه داستان غزه برایمان عادی شد. @Kolbe_Andishe_Farhang
💠معجزه دومین علی صحنه را که از بالا ببینی حسین ع به مسلخ میرود و خواست خداست که پسری از او بماند. اما بالاتر که بروی، بعد از عاشورا را که ببینی، پرده آخر نه در کربلا بلکه در شام اجرا میشود. انگار که حسین هم مامور باشد برای رساندن علی پسر حسین به منبری در قلب نفاق. جایی که دسترس ناپذیر بود. حالا علیِ دوم دیگر یک بازمانده نیست بلکه مبارزی است که باید زهر قتل تک تک عزیزانش را بچشد، لباس اسارات بپوشد، توهین به خانواده اش را ببیند تا بتواند به مغز دشمن زند. کار بزرگی است، شایسته انسان پسر انسان. برویم به کربلا، در لحظه آخر امام در قتلگاه میگوید ای نامردمان تا من زنده ام به اهلم حمله نکنید. بگذریم که رعایت نکردند اما بیراه نیست بگوییم حضرت حسین، آن ذبح عظیم هم چیزیکه علی دوم تحمل کرد را تاب نیاورد! اگر ماموریت حسین فریاد است حتی با قتل خانواده اش، ماموریت علی سکوت است حتی در قتل خانواده اش. شبیه صبر علیِ اول. و این قتل هم عادی نیست. صرفا یک کشتن ساده نیست. انواع جنایت هاست: از سنگباران و مثله و سم کوبان و بسیار چیزهای نگفتنی. نه اینها فقط حس آمیزی نیست، این یک ارجاع است. فکر کنید چه نیازی به دریدن گلوی طفلی بود؟ با چند هزار سپاهی چه نیازی به تشنه نگه داشتن یک جمع صد نفره با زن و بچه بود؟! چه نیازی به سر بریدن و گرداندن و کشاندن و ... بود؟ هیچ نیازی. یعنی خباثت های کربلا نه فقط برای اشک ریختنِ ما بلکه پیامی به تاریخ بود: "کفر مکه در اسلام شام رجعت کرد" به یک لحظه تاریخی از حیات پیامبر برویم. جایی که از عرب جاهلی وحشی یک مدینه آدم درآورده، لشکر ایمان انگیخته و به دروازه مکه رسیده. آن طرف ابوسفیان خادم ارزشهای جاهلی، وارث جامعه پدران، این نماد کفر هر چه داشته زده و نشده. این لحظه تسلیم است. کفر تمام شد و ایمان پیروز. ابوسفیان به سجده افتاد اما کمتر کسی فهمید پایان دوران کفر آغاز دوران نفاق است. ابوسفیان به شهادتین پناه برد. کفر لباس اسلام پوشید. و شیطانی که به مسجد می آید احترام هم پیدا میکند. پیامبر رفت و عربی که با هزار زحمت از چاه جاهلی بیرون آورد باز یاد چاهش کرد. نطفه ای که ابوسفیان و همراهانش داشتند در دوران خلیفه اول و دوم جنین شد، جنگ افروزی برگشت، زن ستیزی، جامعه طبقاتی، نژاد پرستی، خودکامگی از رگ های اسلام تغذیه کرد و دست و پا در آورد. خلیفه سوم چنان پرده ها را برانداخت که شورش شد. 25سال انحراف چیزی نبود که علی بتواند با 5سال جبران کند اما تنفسی به اعضای سالم این بدن محتضر داد. کم کم وقت تولد انگل رسید. وقابله ای مکار و آشنا پیدا شد: معاویه پسر ابوسفیان. پسرکفرِ شهادتین گفته به حکومت مسلمانان رسید. ابوسفیان که روزی به سجده افتاد حالا سجده میشد. معاویه چنان اسلام ابوسفیان را آرام و تدریجی به دنیا آورد که کسی نفهمید مادرش سر زا رفت! نه، بلوای کربلا فقط زیاده روی چند نفر سنگدل نبود، برگشت کامل عرب جاهلی به توحش بود. جاهلیت سر پسر رسول خدا را به نام خدا در شهرها چرخاند. کفر واسلام چنان مخلوط شده بود که تنها ریخته شدن پاک ترین خون میتوانست تناقضش را برملا کند. این ها فقط نمادین نیستند حالا 60سال بعد از پیامبر، علی نوه علی مقابل یزید نوه ابوسفیان ایستاده. دست بسته، آزرده و اسیر. یزید تمام صحنه را چیده، پرده ی باشکوه پایانی تماشاچیانی از مردم و سفرا دارد. خوب به سخنان یزید توجه کنید: "کاش بزرگان قبیله ام که در بدر کشته شدند ذلت این قوم را می دیدند". باده گسار بود اما برخلاف تبلیغات نفهم نبود. این بخش کلیدی حرف اوست: "بنی‌هاشم با حکومت بازی کردند وگرنه خبری نیامده و وحی نازل نشد!" آشکارتر از این؟! جلسه جشن بلوغ کفر اسلامی است. وچه قربانی شایسته تر از حسین؟ اما یک اشتباه شده، افرادی در لباس اسیر وارد شده اند. زینب و علیِ دوم گویی تمام عمر را منتظر اینجا بوده اند. این همه هزینه داده که به فرزند نامشروع شام برسند. شمشیر ندارد اما عصایش را آورده: کلمه.  می ایستد و میزند: منم پسر مکه، منا، زمزم، صفا! دنیا مکث میکند. از پیامبر میگوید. در مرکز حکومت ابوسفیان. وناباورانه شروع به معرفی علی میکند، در مرکز حکومت معاویه. و یاد فاطمه را میگوید، در مرکز حکومت خلیفه. مردم متحیر مانده، "اگر این اسلام است ما کیستیم؟" و بعد آینه ای از نحوه قتل حسین جلویشان میگیرد. از بازتاب کریهشان یکه میخورند: ما کیستیم؟! یزید اینجا کار عجیبی میکند. فرمان میدهد اذان بگویند. آشنا نیست؟ چه کسی گفته یزید بچه بوده؟! کفرگوی سابق به شهادتین پناه میبرد. این علی است که تاریخ را معکوس کرده. یعنی حسین هم دوباره زنده میشود؟ الله اکبر ناگهان یزید را نگه میدارد که این محمد که موذن گفت پدر توست یا من؟ این سر بریده وارث اوست یا تو؟ توکیستی؟! بله صحنه بزرگتر از کربلاست. یک زن و یک مرد زمان را به عقب برگرداندند. و حسین را دوباره زنده کردند ✍سلمان معمار @Kolbe_Andishe_Farhang
💠قدرت "برآمده از صدای مردم" کلافی از مسایل و مشکلات احاطه مان کرده و این مختص حوادث طبیعی چون زلزله‌ و سیل‌های اخیر نیست، اگرچه سیل طبیعی ما را می‌شورانَد اما سیل فرهنگی و اجتماعی نه؟! چنانچه بخواهیم برای حل مسایل اقدام کنیم، قدم اول به رسمیت شناختن مسایل و درست دیدن آن است و سپس تحلیل ریشه ها و عوامل اصلی اش. انکار مشکل، فرافکنی، توجیه کردن، سیاست زدگی و حزبی و جناحی دیدن گرهی بر این کلاف خواهد افزود. از جمله مشکلات این نگاه سیاست زده جناحی آن است که به خاطر دستمالی، قیصریه را آتش می زنند. تلاش می کنند جامعه را بحران زده نشان دهند و بالتبع، خود را ناجی از بحران. اگرچه بخش قابل توجهی از مسایل مان سیاسی یا علت سیاسی دارد، ولی قطعا ماندن در سطح سیاست و ندیدن وجوه دیگر چالش ها را بغرنج تر خواهد کرد و چه بسا آدرس غلطی باشد. همین مساله در دانش مدیریت دولتی هم مطرح است و به نظر میرسد باید مديريت دولتی نوين يا مديريت گرايی را جدی تر دید، اگر چه نقدهای جدی هم به آن وارد باشد، ولی فکر می کنم برخی از اصول و روش های آن برای وضعیت امروز ما متناسب باشد. آن بخشی که مدنظرم هست متفاوت  دانستن سیاست از اداره است و معتقدم "مدیریت ورای فضای سیاست قرار دارد. پرسشهای اداری، پرسشهای سیاسی نیستند. اگر چه سیاست، وظیفه هایی را برای مدیریت تدوین می کند ولی نباید از تغییر در مقاماتش رنج بَرد." هدف رشته مدیریت دولتی در مرحله اول کشف کردن این است که دولت می باید چه کاری انجام دهد، و چگونه با حداکثر کارایی ممکن و حداقل هزینه پولی و انرژی این چیزها را درست انجام دهد. بنابراین، مطالعه مدیریت دولتی به ما کمک می‌کند روش‌های مختلف به انجام رساندن این دو هدف را به کمک سازمان‌های بخش دولتی، خصوصی و تعاونی‌ها و نهادهای مردمی یاد بگیریم و در حکمرانی مان عملیاتی کنیم و نشان دهیم. اگر در حکمرانی ما بی تدبیری، سیاست های غلط و سیستم های ناکارآمد، تصمیمات نادرست وجود دارد، راه حل آن صرف نقد دولت و حوزه سیاست نیست؛ درست است که قدرت، منشا انحراف است و اگر قدرت ها اصلاح شوند جامعه نیز ترمیم می شود. ولی انحرافات سیاسی، ناشی از خطای مردمست. مردم اصلاح شوند اراده و انتخاب شان تغییر می کند. به تعبیر دقیقتر بجای پرحجم کردن و شدت بخشیدن به نقد قدرت، مردم را آگاه و مطالبه گر کنیم و برای نقد قدرت مردم را همراه کنیم و با مردم، سراغ قدرت رویم. با این روش نقدمان به دولت، قدرت می یابد. آنهم قدرت "برآمده از صدای مردم" نه "بالارفتن صدای منتقد". "اینکه ما برای تصمیمات مهم خود از کاغذ، محاسبه و نوشتن استفاده نمی کنیم هم ایراد دولت و حکومت است؟! اینکه ما برای خود اهداف سالانه، پنج ساله و ده ساله مدون نداریم هم مشکل جامعه است؟ اینکه نمی توانیم بین نیازهای اصلی و فرعی خود اولویت بندی کنیم و بودجه خانوار را به امور فرعی تخصیص می دهیم و در امور اصلی هشت مان گروه شانزده است، آیا این هم تقصیر نظام بودجه ریزی کشور است؟ اینکه ما کلی کتاب در کتابخانه هایمان داریم که نخوانده ایم و بیشتر زینت القفایس است ایراد نظام فرهنگی حاکم است؟ اینکه داخل خانواده خود با اعضای خانواده به گفتگو نمی نشینیم و تصمیم گیری مبتنی بر خرد جمعی را تمرین نمی کنیم هم مشکل نبود سازوکارهای دموکراسی در کلانِ جامعه است؟ اینکه در عقل دیگران شریک نمی شویم و مشورت نمی کنیم، هم ناشی از استبداد سیاسی است؟ اینکه کلمه "نمی دانم" را استفاده نمی کنیم هم به ساختار سیاسی ما مرتبط است؟ اینکه مصرفی زندگی می کنیم، پس انداز نمی کنیم، پس اندازمان را سرمایه گذاری نمی کنیم، هم ایراد حکومت است؟ فرض کنیم که به خاطر کاهش عذاب وجدان بگوییم جواب همه این سوالات هم مثبت باشد، یعنی همه ایرادها برگردد به اقتصاد کلان و جامعه و نظام اداری و .... باشد! اما اختیار و اراده انسانی ما کجاست؟ مگر نه این است که تدبیر و اراده انسان می تواند وی را در مسیری متفاوت نگاه دارد. همراهی ماهی مرده با جریان آب که حرکت به حساب نمی آید. حرکت زمانی معنی دارد که خلاف جریان آب شنا کنی. آری سوء تدبیر حکمرانی ما از درون خانه هایمان سربر می آورد و در حاکمیت و حکومت بازتولید می شود. من و تو اگر مبتنی بر آینده نگری و محاسبه و نه هیجانات کوتاه مدت تصمیم گیری کنیم و .... آنگاه دیر یا زود تدبیر در حاکمیت نیز نشو و نما خواهد یافت. تدبیر نیز مانند دموکراسی، آموختنی و تمرین کردنی است. اگر هر کدام از ما چراغ تدبیر را در خانه خود روشن کنیم، شهری نورانی تر خواهیم ساخت." ✍محسن محمدی @Kolbe_Andishe_Farhang
34.77M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
💠روز صفر آب وضعیت آخرالزمانی تنش آبی تغییر اقلیم، بارش‌های کم، سیاست آبی غلط و بسیاری عوامل دیگر باعث شده‌اند وضعیت تأمین آب شرب و بهداشت شهرها به حالت تنش برسد و اگر سطح مصرف کاهش نیابد، رسیدن به وضعیت آخرالزمانی روز صفر آب دور نیست. 🎥دکتر بنفشه زهرایی استاد مدیریت منابع آب دانشگاه تهران، وضعیت بارش‌ها در کشور، کمیت و کیفیت منابع آب، و شرایط حاکم بر منابع آب سطحی و زیرزمینی تهران را در این گفت‌وگو تشریح می‌کند. @Kolbe_Andishe_Farhang
💠جدال بین ایدئولوژی و روش! بررسی حکمرانی ها در دنیا نشان می دهد تمام آنها دارای ایدئولوژی خاص خود هستند و نظام ارزشی هر ایدئولوژی، چشم انداز و جهت حرکت حکمرانی را مشخص می کند. از نظام‌های کاپیتالیسم گرفته تا سوسیالیسم، لیبرالیسم، ناسیونالیسم، دین گرایی، و حتی سکولار سعی دارند سعادت مردم را در آنچه که خود تعریف می کنند، قلمداد کنند. لذا در همه جای دنیا خط‌مشی گذاران حاکمیت‌ها، ایدئولوژیست های آن نظام هستند. اما نکته جالب در این بررسی نشان می دهد تنها حکومت‌هایی می توانند آرمان های خود را در طول زمان محقق کنند که اجرای ایدئولوژی های خود را به تکنوکرات‌ها/بوروکرات‌ها (افرادی که روش و فرآیند انجام کار را بلد هستند) بسپارند و خود بر انطباق خروجی اجرا با آرمان‌ها نظارت کنند. اگر بخواهیم تفاوت ایدئولوژی را با روش (و فرآیند) بررسی کنیم، مثل نسبت راننده و خودرو است! طبعا این راننده است که تعیین می کند خودرو به کدام جهت و مسیر حرکت کند. خودرو هم بر اساس سیستم از قبل طراحی شده (صرف نظر از جهت حرکت) کار خود را انجام می دهد. راننده‌ای که بخواهد سیستم احتراق یا انتقال نیرو یا بدنه خودرو را برای تحقق مسیر حرکتش تغییر دهد، سخت در اشتباه است و عملا سیستم حرکت خودرو را از کار می اندازد و چه بسا با یک دستکاری خودرو، نه تنها خودرو بلکه راننده نیز به دره سقوط کنند! مسائل فنی خودرو مربوط به مکانیک است و جهت حرکت خودرو مربوط به راننده. لذا در یک نظام حکمرانی کارآمد، اگر ایدئولوژیست و تکنوکرات بخواهند در جایگاه همدیگر ایفای نقش کنند، هر دو به تباهی کشیده می شوند. مشکل تعارض ایدئولوژیست و تکنوکرات/بوروکرات زمانی به وجود می آید که ایدئولوژیست تمامیت خواه می خواهد برای اجرای بهتر برنامه‌هایش همفکران خود را در جایگاه اجرا به کار گمارد و تکنوکرات/بوروکرات قدرت طلب برای رسیدن به قدرت سعی می کند خود را همفکر ایدئولوژیست معرفی کند! اینجاست که ایدئولوژی به مرور به واسطه ورود تکنوکرات‌ها/بوروکرات‌های قدرت طلب منحرف می شود و اجرا نیز به واسطه عدم تخصص و دانش ایدئولوژیست خروجی مدنظر را نمی‌دهد. برای تحقق آرمانهای هر سیستمی، ممیزی باید به جای اشخاص و حتی روش‌ها/فرآیندها روی انطباق خروجی تکنوکراسی/بوروکراسی با ایدئولوژی صورت گیرد. تصمیم گیری در خصوص خط‌مشی با ایدئولوژیست‌ها است و چگونگی تحقق خط‌مشی با تکنوکرات‌ها/بوروکرات‌ها. این تفکیک سیاست از اداره موجب کاهش فساد و عدم انحراف از آرمان‌ها می‌شود. یک سیستم ناکارآمد سیستمی‌ست دارای مجریانی کم سواد با ادعاهای موهوم به عاریت گرفته شده از ایدئولوژی، و ایدئولوژیست‌هایی مداخله‌گر در اجرا با روش‌های شبه علم. ✍علی قربانی @Kolbe_Andishe_Farhang
💠خط‌مشی بود و نبود من شک دارم که قطع کردن آب منازل بتواند بحران کم آبی را تعدیل کند. شناختی که از رفتارهای اجتماعی هموطنانم دارم مرا به این گمان جامعه شناختی می رساند که خط‌مشی«بود و نبود» معمولا باعث شکل گیری عقده هایی در افراد جامعه می شود. منظورم آن است که ساعاتی آب نیست و بعد، آب هست. وقتی آب هست عقده های برخاسته از فقدان آن باید ارضاء بشود و همین می تواند باعث مصرف آب بیشتری شود. افرادی را دیده ام که قبل از قطعی آب، ساعاتی کولر آبی شان را خاموش می کردند ولی هم اکنون آن را یکسره روشن می گذارند. دلیل: چون چند ساعت دیگر بدون آنکه من بخواهم آب قطع خواهد شد و دیگر کولر و باد خُنک ندارم! من این ایده را در نوشته های دیگری گفته ام. اینکه برای مثال چرا ایرانیان حتی در نشست های رسمی به سمت میز غذا یورش می برند چون درباره غذا همواره در طول تاریخ با تجربه«بود و نبود» مواجه بوده اند. «هم اکنون غذا هست ولی معلوم نیست تا کی باشد». من فکر می کنم خط مشی مناسب، تأکید بر اختیار، انتخاب و اقناع مصرف کننده است. خط مشی «بود و نبود» یا «قطع و وصل» باعث ذوق زدگی به هنگام وصل، لذت گرایی به هنگام دسترسی محدود، و شاید هم اندکی لج بازی به دلیل نادیده گرفتن اختیار فرد، و در نتیجه مصرف بیشتر خواهد شد. البته این صرفا یک گمان جامعه شناختی و بر پایه شواهد در دسترس در خصوص مصرف آب است و لازم است پژوهش های روشمند در خصوص آن انجام شود. ✍فردین علیخواه @Kolbe_Andishe_Farhang
💠 افت تولید صنعتی در پی ناترازی‌های انرژی آخرین داده‌های منتشر شده از شاخص مدیران خرید بخش صنعت (شامخ) نشان می‌دهد که اقتصاد ایران در بخش تولید صنعتی با رکود نسبتاً شدیدی مواجه شده است. شاخص تعدیل‌شده شامخ صنعت که به عنوان دماسنج فعالیت‌های صنعتی در کشور شناخته می‌شود، از ۴۶.۷ در اردیبهشت ۱۴۰۴ به ۴۲.۱۳ در خرداد ماه سقوط کرده و این کاهش، زنگ هشدار مهمی درباره وضعیت بنگاه‌های تولیدی را به صدا درآورده است. شاخص شامخ با بررسی وضعیت سفارشات جدید، موجودی مواد اولیه، سطح تولید و انتظارات فعالان اقتصادی، تصویر دقیقی از شرایط روز بنگاه‌های صنعتی ترسیم می‌کند. کاهش محسوس این شاخص به زیر مرز ۵۰ واحد که مرز بین رشد و رکود محسوب می‌شود، حاکی از آن است که فضای تولید کشور نه‌تنها از رکود خارج نشده، بلکه در حال ورود به مرحله‌ای عمیق‌تر از انجماد فعالیت‌هاست. بر اساس این گزارش، مقدار تولید محصولات در بخش صنعت از ۴۴.۱۵ در اردیبهشت ۱۴۰۴ به ۳۴.۷۶ در خرداد کاهش یافته است. همچنین موجودی مواد اولیه خریداری‌شده نیز از ۴۵.۳۷ به ۳۶.۵۲ رسیده که بیانگر افت جدی در تأمین مواد خام مورد نیاز کارخانه‌هاست. این دو مؤلفه از مهم‌ترین اجزای شاخص شامخ محسوب می‌شوند و افت هم‌زمان آن‌ها گویای بحران در حلقه‌های ابتدایی زنجیره تولید است. وضعیت صنعت خودرو از سایر صنایع بحرانی‌تر است. نسبت جاری در این صنعت همواره زیر عدد یک باقی مانده و این بدان معناست که شرکت‌های خودروسازی حتی در برابر بدهی‌های روزمره خود نیز توان مقابله ندارند. این وضعیت در صنعتی با چنین مقیاس و حجم فعالیت، هشداری جدی برای اقتصاد کشور به شمار می‌رود. بررسی‌ها نشان می‌دهد که ناترازی‌های انرژی در بخش صنعت که از اواخر بهار امسال شدت گرفته، تأثیر محسوسی بر روند تولید صنعتی کشور گذاشته است. طبق آخرین داده‌های منتشرشده، شاخص تولید صنعتی در خرداد ۱۴۰۴ نسبت به مدت مشابه سال گذشته با کاهش ۹.۴ درصدی مواجه شده که حاکی از ضربه جدی به ظرفیت تولید بنگاه‌ها در پی محدودیت‌های تأمین انرژی، به‌ویژه گاز و برق است. این کاهش شدید در خردادماه باعث شد که میزان رشد تولید صنعتی در کل فصل بهار به منفی ۲.۸ درصد برسد؛ وضعیتی که از یک‌سو بیانگر رکود در بخش واقعی اقتصاد و از سوی دیگر، نشان‌دهنده اثر مستقیم سیاست‌ها و شرایط زیرساختی نامساعد بر توان تولید است. با توجه به تجربه سال‌های گذشته، ناترازی انرژی به‌ویژه در فصول گرم سال، همواره یکی از عوامل اصلی افت عملکرد صنایع بزرگ بوده است؛ اما امسال دامنه و شدت آن به حدی است که حتی صنایع کوچک و متوسط نیز از اختلال در فرآیند تولید در امان نمانده‌اند./ تسنیم @Kolbe_Andishe_Farhang