💠 استاد سیدرضا مؤید؛ الگوی شاعران هیأتیسرا
(بخش اول)
📚 بخشهایی از مقدمه دیوان استاد سیدرضا مؤید
✍🏻 به قلم استاد سیدمهدی حسینی رکنآبادی
▪️شعر مناسب اجرا در هیأت، در حقیقت همان شعر مذهبی ولایی است؛ که به جهت مردمیبودن آن، نشانهها و ویژگیهای خاصی مییابد. به عبارت دیگر، شعر هیأتی یا همان شعر مناسب اجرا در هیأت، تافته جدابافته از شعر ولایی نیست!
واضحترین و مهمترین وجه تمایز این نوع شعری با دیگر اشعار، بهرهگیری از زبان و شیوه بیان عامیانه است. پس میتوان گفت هر شعر مذهبی که با بهرهگیری از ادبیات عامیانه و طبق معیارهای خاص آن سروده شده است، میتواند مناسب اجرا در هیأت باشد.
▫️مرور ابیات این شعر از استاد مؤید، در تبیین فرضیۀ یاد شده، ما را یاری میکند:
مهر تو را به عالم امکان نمیدهم
این گنج پربهاست، من ارزان نمیدهم
گر انتخاب جنت و کویت به من دهند
کوی تو را به جنت و رضوان نمیدهم
نام تو را به نزد اجانب نمیبرم
این اسم اعظم است به دیوان نمیدهم
جان میدهم به شوق وصال تو یا حسین
تا بر سرم قدم ننهی جان نمیدهم
ای خاک کربلای تو مُهر نماز من
آن مُهر را به مُلک سلیمان نمیدهم
دل جایگاه عشق تو باشد نه غیر تو
این خانۀ خداست، به شیطان نمیدهم
گر جرعهای ز آب فراتت شود نصیب
آن جرعه را به چشمۀ حیوان نمیدهم
تا سر نهادهام چو «مؤید» به درگهت
تن زیر بارِ منت دونان نمیدهم
▪️شعر، سرشار از مضامین روایی و نکات ادبی و فنی است؛ اما نکته مهم در این شعر، سادگی زبان و شیوه بیان است. زبان شعر، بدون تکلّف و پچیدگی است و شاعر در ضمن سهل کردن زبان، از ممتنع بودن آن غافل نبوده است. به همین جهت، در لایههای درونی اکثر ابیات از تشبیه بهره برده و با چاشنی بیانی تعریضی، نحوه بیان شعر را به فطرت زبان مردم نزدیک کرده است.
▫️برای دریافت اثر هنری و لذت بردن از آن، مخاطب باید زمینههای حسی و شهودی لازم را داشته باشد. به عنوان مثال در این بیت، با عبارت «اَتاکُم نَجَی» که برگرفته از زیارت جامعه کبیره است، مفهوم توسل به امام حسین(ع) تبیین شده است:
هرکس که جُست بر تو توسل، نجات یافت
ای ناخدای فُلک «اَتاکُم نَجَی» حسین
یا اشاره غیرمستقیم شاعر به کبودی رخسار حضرت زهرای مرضیه(س) در این بیت:
هر ماه گرفتنش بُوَد یک ساعت
این ماه گرفته بود تا کرد غروب
و در هریک از این ابیات نکات تاریخی تداعی میشود:
چون که بینم شیرخواری در کنار مادرش
از رباب و گریههای اصغرم آید به یاد
هرکجا آب است آتش میزند بر جان من
چون نوای آب آب خواهرم آید به یاد
.
💠 استاد سیدرضا مؤید؛ الگوی شاعران هیأتیسرا
(بخش دوم)
▪️اشعار در هر دوره وظایفی دارند و با هدف پاسخگویی به نیاز مخاطب سروده میشوند. نوع مخاطب، سطح زبان و شیوۀ بیان را در شعر رقم میزند و جهانبینی شاعر بر این اساس در شعر رخ مینماید. بنابراین اگر شاعر، نگاهی متعالی در شعر نداشته باشد و صرفاً در پی اقناع عواطف مخاطب باشد، بیگمان شعر او پویایی فکری و فنی نخواهد داشت و ایستا و بیحرکت در یک دوره زمانی خواهد ماند.
برای اینکه شعر به ورطۀ عوامانگی نیفتد و در قید زمانی خاص باقی نماند، لازم است شاعر هیأتیسرا به این نکته کلیدی توجه کند و همواره در صدد ارتقای فنی و فکری مخاطب باشد.
در این ابیات استاد سیدرضا مؤید تلاش دارد ضمن توجه به تعهد شاعرانهاش، در لابهلای ابیات، مخاطب را با نگرشی تازه در باره عقیله بنیهاشم، حضرت زینب کبری(س) آشنا کند:
کعبه بی نام و نشان میماند اگر زینب نبود
بیامان دارالامان میماند اگر زینب نبود
گر چه دادند انبیا هر یک نشان از کربلا
کربلا هم بینشان میماند اگر زینب نبود
مکتب سرخ تشیع کز غدیر آغاز شد
تا ابد بی پاسبان میماند اگر زینب نبود
مکتب قرآن که از خون شهیدان جان گرفت
بیتحرّک همچنان میماند اگر زینب نبود
کاروان مهدویت در مسیر فتنهها
بی امیر کاروان میماند اگر زینب نبود
مجری احکام قرآن بود او با صبر خویش
دین حق بیحکمران میماند اگر زینب نبود
کرد اسلام حسینی و یزیدی را جدا
حق و باطل توأمان میماند اگر زینب نبود
شد گلستان، کربلا از لالههای احمدی
این گلستان در خزان میماند اگر زینب نبود
شعلۀ عالمفروز نهضت سرخ حسین
زیر خاکستر نهان میماند اگر زینب نبود
نالۀ مظلومی لبتشنگان دشت خون
در گلوگاه زمان میماند اگر زینب نبود
خون ثارالله رمزی را که بر صحرا نوشت
تا ابد بیترجمان میماند اگر زینب نبود
فارسان صحنۀ «هیهات منا الذله» را
داغ ناکامی به جان میماند اگر زینب نبود
ای «مؤید» هرچه هست از زینب و ایثار اوست
جان هستی ناتوان میماند اگر زینب نبود
▫️استاد سیدرضا مؤید، شاعری پیشکسوت از دیار خراسان است که سالها در فضای قدسی حریم حضرت امام علیبنموسیالرضا(ع) نفس کشیده و از انوار آن خورشید تابان، نور حضور گرفته است.
ایشان در زمرۀ شاعرانی است که از دهههای پنجاه و شصت تا کنون، به عنوان شاعر هیأتیسرا در میان اهل هیأت، مرثیهسرایان و ذاکران آلالله جایگاهی ویژه داشته است و بسیاری از ابیاتش میان خاص و عام زبانزد شده و در اذهان نقش بسته است.
از جمله این شعر که از آثار شاخص و معروف استاد مؤید است:
اشکی بُوَد مرا که به دنیا نمیدهم
این است گوهری که به دریا نمیدهم
گر لحظهای وصال حبیبم شود نصیب
آن لحظه را به عمر گوارا نمیدهم
عمری بود که گوشهنشین محبتم
این گوشه را به وسعت دنیا نمیدهم
در سینهام جمال علی نقش بسته است
این سینه را به سینۀ سینا نمیدهم
تا زندهام ز درگه او پا نمیکشم
دامان او ز دست تمنّا نمیدهم
سرمایۀ محبت زهراست دین من
من دین خویش را به دو دنیا نمیدهم
گر مهر و ماه را به دو دستم نهد قضا
یک ذره از محبّت زهرا نمیدهم
امروز بزم ماتم زهرا بهشت ماست
این نقد را به نسیۀ فردا نمیدهم
در سایۀ رضایم و همسایۀ رضا
این سایه را به سایۀ طوبی نمیدهم
▪️با اندک تأملی میتوان حدس زد، این شعر در دهۀ سوم عمر ایشان سروده شده است و همین اثر این فرضیه را اثبات میکند که شاعران مذهبی و هیأتیسرا در دهههای پیشین در پی پاسخ به یک نیاز عمومی بودهاند: «سادگی شعر» و «لذت بردن آنی از آن» و از طرفی از وظیفه و تعهد خود نیز در ارائه جهانبینی و روشنگری عموم غافل نبودهاند.
این هدف را باید بسیار ارزشمند دانست و اگر امروز مخاطب از شعر در هیأت لذت بیشتری میبرد، مرهون همین تلاش سیدرضا مؤید و همنسلان او از جمله اساتیدی همچون محمدعلی مجاهدی، غلامرضا سازگار، علی انسانی و محمدجواد غفورزاده است.
بهراستی این شعر در قیاس با دیگر اشعار چه خلأی دارد و اگر شاهکار نیست، چرا به ذهن و زبان عموم مخاطبان راه یافته و ماندگار شده است؟
به نظر میرسد راز ماندگاری این شعر و امثال آن را به جز اصل شعریت، باید در این ویژگیها جستوجو کرد:
سادگی و صمیمیت زبان و به عبارت دیگر، تطابق زبان شعر با زبان عامیانه یا استفاده از نشانهها و عناصر ادبی که مخاطب با آن مأنوس است.
این شعر پاسخ به یک نیاز مخاطب است نه پاسخ به همۀ نیازهای او و مخاطب به همان اندازه از شعر توقع دارد و آن را پذیرفته است: ابراز حب و علاقه به محضر اهلبیت(ع) با زبانی عاطفی و شاعرانه.
..
💠 استاد سیدرضا مؤید؛ الگوی شاعران هیأتیسرا
(بخش سوم)
▪️استاد مؤید در برخی آثار خود توانسته است با شناخت نیاز مخاطب در یک برهۀ تاریخی، در عین سادگی و طراوت کلام، محتوایی عمیق و شاعرانه مطابق شئون شعر ویژه هیأت ارائه کند؛ شعری که عموم آن را بهراحتی بفهمند و علاوه بر آن، خواص و اهل فن بر ارزشهای آن صحّه گذارند.
در برخی از آثار استاد مؤید، نشانههایی فراوانی از تلاش برای ارائه مفهوم والا و شاعرانه، و نیز اقناع دو نوع مخاطب عام و خاص مشهود است.
▫️نمونههایی از سادهسُرایی و وصف شاعرانه:
بر لب دریا لب دریادلان خشکیده است
از عطش دلها کباب است و زبان خشکیده است
سوز بی آبی اثر کردهست در اهل حرم
هر طرف بینی لب پیر و جوان خشکیده است
آه از این میهمانداری که در دشت بلا
میزبان سیراب و کام میهمان خشکیده است
نازم این همت که عباس آید از دریا ولی
آب بر دوش است و لبها همچنان خشکیده است
دامن مادر چو دریا، اصغرش چون ماهی است
کام ماهی بر لب آب روان خشکیده است
گر ندارد اشک تا آبی به لبهایش زند
چشمۀ چشم رباب از سوز جان خشکیده است
و:
دلِ شکستۀ من انس با علی دارد
امید از همه بگسسته تا علی دارد
منم ز شهر ولایت، ز کوی سوختگان
شناسنامۀ من مهر یاعلی دارد
خدا مدال علیدوستی به ما دادهست
به غیر کشور شیعه، کجا علی دارد؟
به روز حشر برای شفاعت امّت
علی حسین و رسول خدا، علی دارد
▪️سادهسرایی با محوریت مضمون حماسی:
اشک روز و شب ما وقف تو ای کشتۀ عشق
گریه گر هست سزاوار غم توست حسین
من نگریم به عزایت که بهشتم بدهند
ور بهشتم بدهند از کرم توست حسین
در ره عشق زدی گام و در این راه خطیر
طفل ششماهۀ تو همقدم توست حسین
آیۀ کهف که خواندی خبر پیروزی است
سر بر نیزه بلندت، عَلم توست حسین
▫️مدح با محوریت تحلیل:
حسین از خون من بر چرخ پاشید
بلی عرش خدا را زیورم من
لبم سرچشمۀ آب حیات است
کجا محتاج شیر مادرم من
و:
نه عجب گر به شأن او گویند،
خاک را کیمیا کند زهرا
این مقام کنیز او باشد
تا دگر خود، چهها کند زهرا!
▪️مدح و تحلیل تاریخ:
دل و بازوی قوی داری تو
مهر و قهر علوی داری تو
بازوانت چو جدا شد عباس
دست تو دست خدا شد عباس
زآن خداوند مدالت بخشید
جای دو دست، دو بالت بخشید
▪️مدح با محوریت معرفی سبک زندگی حسینی:
شایسته است گفتن صَلّوا عَلی الحسین
چون مصطفی ز توست تو از مصطفی، حسین
هر کس که جُست بر تو توسل، نجات یافت
ای ناخدای فُلک «اَتاکُم نَجَی» حسین
سُنّت بُوَد سلام به تو بعد هر نماز
زیرا بُوَد نماز هم از تو بهپا حسین
از فاطمه، به نام تو آغاز میشود
برنامۀ شفاعت روز جزا حسین
نامت چو بر زبان گذرد بند بند من
گویند با زبان و دلم یکصدا حسین
پر میزند دلم به هوای حریم تو
آنجا که مستجاب بود هر دعا حسین
▫️جزئینگری در تاریخ و وصفهای حسی با هدف ارائه مرثیه:
سلام بر تو که در زیر تیغ با لب خشک
برای شیعه فرستادهای پیام حسین
سلام بر تو و آن قطرههای خون سرت
که ریخت روی زمین در مسیر شام حسین
ز خون سینه و پیشانیات وضو کردی
برای سجده به درگاه ذوالکرام حسین
به خاک بود جبین و سرت جدا کردند
نماز عشق تو در سجده شد تمام حسین
▪️جزئی نگری در تاریخ و کشف مضمونهای تازه:
قلب مولانا حسین بن علی
هست جای مهر دو دلبر ولی
در درون جای خدای اکبر است
در برون آرامگاه اصغر است
کربلا عرش سریر اصغر است
روز عاشورا غدیر اصغر است
زآن علی حق کرد نعمت را تمام
زین علی گردید تکمیل قیام
و:
روح ایمانند کوچک یا بزرگ
هر دو قرآنند کوچک یا بزرگ
و:
در میان عاشقان روی دوست
هر کسی محرم شود در کوی اوست
حج او جز رنج چندین گام نیست
چند ساعت بیش در احرام نیست
لیک اصغر را که جان در کام بود
متصل ششماهه در احرام بود
▫️آنچه در این مختصر تقدیم شد، در حقیقت بیان بخشی از ارادت و شیفتگی سیساله صاحب این قلم، به اشعار ولایی شاعر آلالله استاد سیدرضا مؤید است.
امید است شاعران آلالله، با شناخت شیوههای آفرینش شعر ولایی، بتوانند به نیازهای واقعی مخاطبان شعر در هیأت پاسخگو باشند. مسلماً مطالعۀ آثار شاعران پیشکسوت و بررسی تجربههای موفق ایشان، این مسیر را هموارتر خواهد نمود.
🌐 shereheyat.ir/node/5786
✅ @ShereHeyat
#وحدت_اسلامی
#مقاومت_اسلامی
#مثنوی
🔹اُمّت واحده🔹
خیرخواه توام از نور سخن میگویم
از هراسِ شب دیجور سخن میگویم
شب دیجور، شب دلهره و کابوس است
چقدر آه که در سینۀ ما محبوس است
ما همه آل رسولیم، نه از آل سعود
با خلیلیم نه با آتش کفر نمرود
من از این وصلۀ ناجور سخن میگویم
از هراسِ شب دیجور سخن میگویم
فتنه و آل سعودند که همزاد هماند
تا پریشان شدن امت ما همقسماند
شب دیجور رسیدهست! بگو: بیدارم!
از مسلمانکشی شام و یمن بیزارم!
بسته شد رو به نسیم سحری پنجرهها
خشک شد بین سکوت من و تو حنجرهها
در سکوت من و تو آینه را آه گرفت
از بد حادثه در اول شب، ماه گرفت
به خداوندِ علی، اهل جدل نیست زبان
که چنان روز عیان است و چه حاجت به بیان
گوش من پر شده از زوزۀ سگهای نفاق
مرتدم من! نه به حکم تو، به فتوای نفاق
روح فریاد و جهاد است که تکفیر شده
با سکوت است که این ظلم فراگیر شده
قبلۀ اول ما در دل آتش تنهاست
صحن آن مسجدِ مظلوم، پر از زخمیهاست
خون پیغمبر اسلام به جوش آمده است
مصحف نور در آتش به خروش آمده است
کفر، راضی به همین گونه پریشانیهاست
خندههایش به همین گونه مسلمانیهاست
گفتگو کن که به ترسیم رسالت برسیم
با سکوت آه بعید است به وحدت برسیم
از روایات صحیحی که رسیدهست بگو
از پیمبر که فقط رنج کشیدهست بگو
از پیمبر که به جز صدق و صفا هیچ نگفت
از پیمبر که به جز حرف خدا هیچ نگفت
آیههای لب پاکش همه قرآن باشد
دور از هرچه پریشانی و هذیان باشد
آبرو یافته انسانیت از آبرویش
امت واحده بودهست همه آرزویش
خیرخواه توام از نور سخن میگویم
از شکست شب دیجور سخن میگویم
آخر این شب، شب دیجور سحر میگردد
...
📝 #رضا_خورشیدیفرد
🌐 shereheyat.ir/node/5791
✅ @ShereHeyat
#پیامبر_اعظم صلواتاللهعلیهوآله
#وحدت_اسلامی
#غزل
🔹وحدت دلها🔹
عشق تو در تمامی عالم زبانزد است
بیعشق، حال و روز زمین و زمان بد است
فرقی ندارد از چه نژاد و چه فرقهایم
با عشق تو همیشه دل ما مؤید است
جاریست سُکر واعتَصِمُوا... لا تَفَرَّقُوا...
بعد از تو این جنون دمادم که ممتد است...
ای زندگی ما همه حال و هوای تو!
حال تو مبدأ است و هوای تو مقصد است...
ماندهست رد پای تو بین زمین و عرش
باران بوسههاست که در رفت و آمد است
دل را سپردهایم به عشقش که قرنهاست
بنیانگذار وحدت دلها محمد است
📝 #رضا_نیکوکار
🌐 shereheyat.ir/node/3447
✅ @ShereHeyat
#پیامبر_اعظم صلواتاللهعلیهوآله
#غزل
🔹مهر بیاندازه🔹
باران میآمد با دعای دستهایت
در دشت میرویید گل از ردّ پایت
هوهو زنان باد از حریمت ذکر میچید
میشد تنفس کرد «او» را در هوایت
بر آب و آتش اخم و لبخند تو حاکم
از عرش تا فرش آفرینش خاک پایت
هفت آسمان با چرخش تسبیحت آرام
افلاکیان تسلیم بی چون و چرایت
بیگانه بودی با نگاه بغض و کینه
ای آنکه چشمان غریبان آشنایت
شبهای غمناک مدینه عید میشد
با رؤیت ماه از هلال خندههایت..
پیغمبران، مؤمن به قرآنت از آغاز
ادیان، مسلمانِ شکوه ربنایت
وقت دعا داوود را مبهوت میکرد
آهنگ شورانگیز و شیرین صدایت..
تنها پناه گریههای بیکساناند
آنان که جاشان دادهای تحت کسایت..
ثابت شده با مهر بیاندازۀ تو
حدّی ندارد مهربانی خدایت
📝 #فاطمه_عارفنژاد
🌐 shereheyat.ir/node/5248
✅ @ShereHeyat
#پیامبر_اعظم صلواتاللهعلیهوآله
#غزل_مثنوی
🔹گل محمدی ما🔹
تو آمدی و بهشت برین مکه شدی
امان آمنه بودی امین مکه شدی
گل از جمال تو الهام شاعرانه گرفت
محمدی شد و نام تو را بهانه گرفت
گلاب، عطر تنت را به چشم میساید
شمیمِ پیرهنت را به چشم میساید
چه عطر دامنهداری چه شوق لبریزی
عجب ادامۀ زیبا و حیرتانگیزی
بهار و چشمه و باران و رود میدانند
که تربیتشدگان کدام دامانند
اگر تو لب بگشایی کلام تو خیر است
سکوت تو پر پرواز منطقالطیر است
اگر تو لب بگشایی به لهجۀ دلخواه
لب مبارک تو میشود «کلام الله»
لب تو گرم نماز است و گرم ابراز است
دو مصرعیست که سرمشق گلشن راز است
شناسنامۀ تابندگیست پیشانیت
اگر مجال دهد طرۀ پریشانیت
تبسم تو به ما حس و حال میبخشد
عواطف بشری را کمال میبخشد
به خندۀ تو بهشت برین، بدهکار است
به خاک پای تو کل زمین بدهکار است
به سینِ سروری تو قسم که فصل بهار
به تو نه هفت که هفتاد سین بدهکار است
خدا به خلقتش احسنت گفته اما باز
به خُلق و خوی تو صد آفرین بدهکار است
چه کردهای که سلیمان به اسم اعظم تو
نه یک نگین که هزاران نگین بدهکار است
بگو بگو که به پیراهنت جناب کلیم
چقدر معجزه در آستین بدهکار است
همیشه سایه به خورشید متکی بوده
دم مسیح به تو اینچنین بدهکار است
به جبرئیل، امین گفته میشود به تو نیز
به این مقایسه روح الامین بدهکار است
تو با امانت خود از همه طلب داری
جهان چقدر به تو بعد از این بدهکار است
قسم به شانه، زمانی که شانه میکردی
دو سوی مویت را رودخانه میکردی
دو رودخانه موّاج تا ابد جاری!
که دیده رحمت جاری به این سزاواری؟
قسم به نور! تماشایی است چشمانت
رسول اکرم زیبایی است چشمانت
بهشت از لب حوض تو چون وضو کردهست
برای خویش چنین کسب آبرو کردهست
اذان چه خوب ادا کرده است دِینش را
همین که گفته کنارت شهادتینش را
از آسمان خدا یاکریم میبارد
به برکت تو «الف، لام، میم» میبارد
بهار آمده با اقتباس از رویت
نسیم ترجمه فارسیست از مویت
تویی مُشَبَّه و در شأن تو شبیهی نیست
مُشَبّهٌبِه تشبیههای ما فانیست
ز شرم در تب و تاب هلاک میافتند
تمام وَجهِ شَبَهها به خاک میافتند
گل محمدی ما که سرخوش از یاسی
چقدر روی گل یاس خویش حساسی
عجب گلی و عجب طینت معطرهای
چه یاس طاهرهای داری و مطهرهای
حکایت تو و مولا علی و ریحانه
جناس تام پروانه است و پروانه
رسانده دست تو بحرین را به یَلتَقِیان
چنان که ماحصلش گشته لؤلؤ و مرجان
تمام عالم و آدم پر است از حَسَنات
به برکت گل رویت به برکت صلوات
📝 #سیدمهدی_موسوی
🌐 shereheyat.ir/node/5795
✅ @ShereHeyat
48.3M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
گل از جمال تو الهام شاعرانه گرفت
محمدی شد و نام تو را بهانه گرفت
📹 شعرخوانی #سیدمهدی_موسوی
✅ @ShereHeyat
#پیامبر_اعظم صلواتاللهعلیهوآله
#مربع_ترکیب
🔹اعجاز🔹
زمان از لحظۀ آغاز او چیزی نمیداند
زمین از کهکشان راز او چیزی نمیداند
مَلَک از وسعت پرواز او چیزی نمیداند
بشر از قدرت اعجاز او چیزی نمیداند
کسی از عقل، از توصیف، از ادراک بالاتر
کسی که خاک پایش هست از افلاک بالاتر
کسی که نام او را آسمان دارد به سربندش
که در قرآن حبیب خویش میخواند خداوندش
نخواهد دید دنیا تا ابد مردی همانندش
دل از یاران که هیچ، از دشمنان دل برده لبخندش
جهان دارد هنوز از این تبسّم پند میگیرد
جهان را عاقبت روزی همین لبخند میگیرد
چه معراجی که هرشب از دل سجادهاش دارد
چه اسرار نهانی در نگاه سادهاش دارد
چه سرو با شکوهی قامت افتادهاش دارد
چه اعجازی که در آیات فوقالعادهاش دارد
که حتی مشرکان با آنکه از جان دشمنش بودند
کنار کعبه هر شب محو قرآن خواندنش بودند
میان قومی از جاهلترین مردم اقامت داشت
اگر آزار میدادند او را، استقامت داشت
اگر تهدید میکردند، او صبر و شهامت داشت
اگر تحقیر میکردند، با آنها کرامت داشت
غمش تنها سعادتمندی آحاد مردم بود
هزاران زخم میخورد و دمی نفرین نمیفرمود
شبی پرواز کرد، از آسمانها رفت بالاتر
از آدم رد شد، از عیسی و موسی رفت بالاتر
گذشت از عرش، از جبریل حتی رفت بالاتر
«دُنُوّاً وَاقتِرابا...» رفت بالا، رفت بالاتر
بدون پرده چندی با حبیب خود تکلم کرد
دعایی کرد اگر آنجا، دعا در حق مردم کرد..
میان کل عالم یک نفر با او برابر بود
نه تنها مصطفی را جانشین بود و برادر بود
علی جان پیمبر بود و احمد جان حیدر بود
پیمبر شهر علم و مرتضی این شهر را در بود
به لطف مرتضی دارد پیمبر شرح صدرش را
ولی افسوس بعد از او ندانستند قدرش را
از این نعمت به روز واپسین پرسیده خواهد شد
چه شد بعد از پیمبر وضع دین؟ پرسیده خواهد شد
به جای او چه کس شد جانشین؟ پرسیده خواهد شد
چه آمد بر امیرالمؤمنین؟ پرسیده خواهد شد
خدا یاد بشر میآورد آن روز فطرت را
و بالا میبرد با هم کتابالله و عترت را
📝 #علی_سلیمیان
🌐 shereheyat.ir/node/5796
✅ @ShereHeyat
#پیامبر_اعظم صلواتاللهعلیهوآله
#غزل
🔹سلامِ صبح🔹
پر میکشند تا به هوای تو بالها
گم میشوند در افق تو خیالها
روحت زلال زمزم و رویت سلام صبح
آمیختهست در تو جمال و جلالها
در شرح زندگی پر از بندگی، خدا
آورده در کتاب خود از تو مثالها
در حال سجدهٔ تو به معراج رفتهاند
از شانهٔ محبت تو، نونهالها
لبتشنهٔ علوم لبت بود شهر علم
ای بهترین جواب تمام سؤالها
چون لالههای واشده از هُرم آفتاب
وا میکنند لب به سخن با تو لالها..
برعکس بس که معجزه دیدند بر لبت
لالاند وقت گفتن نامت بلالها
خوشبخت آن زنی، که به تو دل سپرد و دید
هیچ است پیش عشق تو مال و منالها
دستت گرفت دست علی را و برد تا...
آنجا که دین رسید به اوج کمالها
پیش از تو جنگِ جهل به پا بود و آمدی
پایان گرفت با صلواتی جدالها
📝 #جعفر_عباسی
🌐 shereheyat.ir/node/5797
✅ @ShereHeyat
#پیامبر_اعظم صلواتاللهعلیهوآله
#غزل
🔹بشارت🔹
خط به خط احبار در تورات، سرگردان تو
راهبان هر واژه در انجیل، بیسامان تو
ای اشارتهای موسی! یک جهان دیوانهات
ای بشارتهای عیسی! یک جهان حیران تو
در کمال اشتیاق انجیل و تورات و زبور
آمدند اینک به استقبال از قرآن تو
نام تو اشک است روی گونۀ اهل کتاب
آتش شوق است در جان و دل سلمان تو
در پریشانحالی این سجدههای شبزده
آفتاب جاودان، پیشانی تابان تو
جان به لب شد این کویر تشنه از سوز عطش
کاش دریایی شود از جاریِ باران تو
یا اباالقاسم! دل ما خانۀ مهر علیست
ای رسول مهربانی! جان ما و جان تو
📝 #سیدعلیرضا_شفیعی
🌐 shereheyat.ir/node/5798
✅ @ShereHeyat
#امام_صادق علیهالسلام
#مسمط
🔹وارث احمد🔹
اى نفس صبحدم! دعاى که دارى؟
بوى خدا مىدهى، صفاى که دارى؟
عطر بهشتى، ز خاک پاى که دارى؟
مژده چه آوردى و براى که دارى؟
تا بفشانیم جان، تو را به خوش آمد
ماه ربیع است و نوبهار کرامت
ماه شکوفایى کمال و شهامت
در تن هستى دمید، روح سلامت
از برکات طلوع، روز امامت
باز گشودند باب لطف مجدّد
صبح دلان صبح صادق است ببینید
باغ بهشت از شقایق است ببینید
جلوهٔ ربالمشارق است ببینید
روز تجلّاى خالق است ببینید
وز رخ زیباى جعفر بن محمد...
نور ولایت دمیده از نظر او
چشمهٔ کوثر رهین چشم تر او
باقر دریاى علم و دین، پدر او
هم پدر او امام و هم پسر او
نور دل حیدر است و وارث احمد
نهضت علمى که آن امام به پا کرد
کارى چون خون سیدالشهدا کرد
از سر اسلام دست فتنه جدا کرد
آنچه رسالت به عهده داشت ادا کرد
شاهد حسن ازل نشست به مسند
گر همه عالم قلم به دست برآرند
تا به قیامت مدیح او، بنگارند
یک ز هزاران فضیلتش نشمارند
آن که به شاگردیاش چهار هزارند
جمله به فقه و کلام و فلسفه، ارشد
ز آن همه یک چند چهرههاى درخشان
عالم و آگاه در معارف قرآن
مؤمن طاق و هشام و جابر حیّان
زادهٔ مسلم، دگر مفضّل و صفوان
کان همه بودند چون زراره سرآمد...
من که به لب، نغمهٔ ثناى تو دارم
هر چه که دارم من از عطاى تو دارم
دست به زنجیرهٔ ولاى تو دارم
پاى به زنجیرم و هواى تو دارم
دست برون آور و بگیر مرا یَد...
📝 #سیدرضا_مؤید
🌐 shereheyat.ir/node/1103
✅ @ShereHeyat