#امام_کاظم علیهالسلام
#غزل
🔹و العصر🔹
غمی ویرانتر از بغض گلو افتاده در جانش
بزرگی که زبانزد بود در این شهر ايمانش
کسی که از خلیفه تا گدای کوچهگرد شهر
نمکپرورده بود از سفرههای فضل و احسانش
به حکمت، آیه آیه از لبش والعصر جاری بود
به رحمت، هر سحر فوج ملک بودند مهمانش
سكوت اشک زهرا بود و باید خواند دریایش
شکوه نام حیدر بود و باید خواند طوفانش
کسی از پشت این در دست خالی برنمیگردد
مگر بخشیده باشد حضرت موسی دوچندانش
به عطر ربنای جاری بین قنوت خود
بهشتی آفریده گوشۀ تاریک زندانش
نگاهش قبلهٔ خورشید و از زیباییاش این بس،
بگویم هست ماه آسمان آیینهگردانش
دلش آشفتهتر از تشنه کامیهای عاشوراست
عطش پشت عطش میریزد از لبهای عطشانش
گلو میداند این بغض نفسگیر صدایش را
که حتی کوه باشد میکند این داغ ویرانش...
📝 #مهدی_حنیفه
🌐 shereheyat.ir/node/1361
✅ @ShereHeyat
#امام_کاظم علیهالسلام
#غزل
🔹...ولی نفرین نکرد🔹
زیر بار کینه پرپر شد ولی نفرین نکرد
در قفس ماند و کبوتر شد ولی نفرین نکرد
روزهای تیره هریک شبتر از دیروز تار
در میان دخمهای سر شد ولی نفرین نکرد
هرچه آن صیادها را صید خود کرد این شکار
روزیاش یک دام دیگر شد ولی نفرین نکرد
روزهٔ غم، سجدهٔ غم، شکر غم، افطار غم
زندگی با غم برابر شد ولی نفرین نکرد
وای اگر نفرین کند دنیا جهنم میشود
از جهنم وضع بدتر شد ولی نفرین نکرد
وقت افطار آمد و دیدم که خرماها چطور
یک به یک در سینه خنجر شد ولی نفرین نکرد
آن دم بیبازدم چون آتشی رفت و سپس
آنچه باید میشد آخر شد ولی نفرین نکرد
📝 #انسیهسادات_هاشمی
🌐 shereheyat.ir/node/1358
✅ @ShereHeyat
#امام_کاظم علیهالسلام
#غزل
🔹آرامش طوفانی🔹
خورشید هر شب میدمد از مشرق پیشانیات
وادی طور است این زمین یا خلوت عرفانیات
جز یاد حق در خلوتت راهی ندارد هیچکس
وقتی که هستی همقسم با سجدۀ طولانیات
هر بار یونس میشود مبهوت کظم غیظ تو
چشمی ندیده یکدم از این قوم روگردانیات
هر کس اسیر سورۀ والشمسِ رویت میشود
از قعر ظلمت میرسد تا ساحل نورانیات
عزم تو فولادیتر است از میلههای این قفس
هرگز ندیده دیدۀ فرعونیان حیرانیات
«یا رَبِّ خَلِّصنِی مِنَ السِّجن» از نگاهت میچکد
اما همه در حیرت از آرامش طوفانیات
یعقوبی و دارد دلِ تنگت هوای یوسفت
بوی مدینه میوزد از گریۀ پنهانیات
با بُشر حافی آمدم امشب به سوی طور تو
آزاد آزاد است از بند جهان زندانیات
📝 #یوسف_رحیمی
🌐 shereheyat.ir/node/1357
✅ @ShereHeyat
حس میشود همواره عطر ربنا از تو
آکنده شد زندان هارون از خدا، از تو
در پهنۀ سجاده، ای دریای بیساحل!
انگار که چیزی نمانده جز عبا از تو
افطار شد -خورشید آمد خاکبوسی کرد-
لبتشنهای و میترواد کربلا از تو
تنها صدای هقهق زنجیر میآید
شلاق هم آموخته صبر و رضا از تو
هرقدر دشنامت دهد هرچه بیازارد
پاسخ نمیگیرد نگهبان جز دعا از تو
حتی شده دلبستهات هر حلقۀ زنجیر
آنگونه که آسان نخواهد شد جدا از تو
زندانی دنیا شدم، مولا دعایم کن!
باب الحوائج خواستم تنها تو را از تو
📝 #حسین_عباسپور
🌐 shereheyat.ir/node/2193
✅ @ShereHeyat
💠 بازخوانی شعری از علامه غروی اصفهانی
زندانیان عشق چو شب را سحر کنند
از سوز شمع و اشک روانش خبر کنند
مانند غنچه سر به گریبان در آورند
شور و نوای بلبل شوریده سر کنند
چون سر به خشت یا که به زانوی غم نهند
یکباره سر ز کنگرهٔ عرش بر کنند
با آن شکستهحالی و بیبال و بیپری
تا آشیان قدس به خوبی سفر کنند
چون رهسپر شوند به سینای طور عشق
از شوق سینه را سپر هر خطر کنند
آنان کزین معامله هستند بیخبر
برگو که تا به مَحبَس هارون نظر کنند
تا بنگرند گنج حقیقت به کنج غم
آن لعل خشک را به دُر اشک تر کنند
بر پا کنند حلقهٔ ماتم به یاد او
تا عرش و فرش را همه زیر و زبر کنند
آتش به عرصهٔ ملکوت قِدَم زنند
ملک حُدوث را ز غمش پر شرر کنند
تا شد به زیر سلسله سرحلقهٔ عقول
افتاد شور و غلغله در حلقهٔ عقول
🔹 «زندانیان عشق» نخستین بند از ترکیببند هفتبندی مرحوم آیتالله شیخ محمدحسین غروی اصفهانی در رثای حضرت موسیبنجعفر (علیهالسلام) است. همنشینی دو کلمهٔ «هفت» و «بند» در این هفتبند فینفسه هنرمندانه است.
🔸 از آنجا که شهادت امام موسیبنجعفر (علیهالسلام) در ماه رجب واقع شده (که از ماههای برتر عبادی سال است) و از آنجا که عبادتها و مناجاتهای آن حضرت در زندان، فراز برجستهای از مدح و مرثیه ایشان است؛ شاعر، این اقتضائات را در نظر گرفته و فضاسازی هنرمندانهای با رنگ و بوی مناجات زندانیان و توصیف چگونگی به سحر رسیدن شب عاشقان در زندان انجام داده است.
🔹 در پنج بیت نخست، شعر به توصیف زندانیان عشق و حال و هوای آنان پرداخته و فضای مناجاتگونهای که مناسب حال زندانیان و هم عاشقان وجه الهی باشد، ایجاد کرده است.
در بیت ششم به طرز هنرمندانهای فضای اول به فضای زندان هارون(علیهاللعنه) پیوند میخورد و شعر، رنگ و بوی مرثیهٔ حضرت #امام_کاظم(علیهالسلام) به خود میگیرد.
🔸 مطلع این شعر از نمونههای خوب براعت استهلال است و شعرهای #علامه_غروی_اصفهانی در استفاده از براعت استهلال قابل تأمل هستند.
✍🏻 #حسن_بیاتانی
🏷 #یک_شعر_یک_نکته
🌐 shereheyat.ir/node/1352
✅ @ShereHeyat
#امام_کاظم علیهالسلام
#مثنوی
🔹خورشید پشت ابر🔹
«الهی سینهای ده آتش افروز
در آن سینه دلی وان دل همه سوز
هر آن دل را که سوزی نیست دل نیست
دل افسرده غیر از آب و گل نیست»
خدایا لطف خود را شاملم کن
غمی جانسوز، مهمان دلم کن
که من عاشقتر از هر روزم امروز
خریدار غمی جانسوزم امروز
درون سینه تا در یاد دارم
غم زندانی بغداد دارم..
همان مولا که در بند بلا بود
پیام او پیام کربلا بود
چه بیجا انتظاری داشت قاتل
ز اسلام مجسّم، رأی باطل!
ز دست موسوی، چشم نوازش؟!
ز فرزند علی، امید سازش؟!
خبر دارند هفتاد و دو ملّت
که از این خاندان، دور است ذلّت..
تراود نکهت وحی از سجودش
تمنّای شهادت در وجودش
جهانی که در آن جای نفس نیست
فضایش دلگشاتر از قفس نیست
فضای بیعدالت، بسته بهتر
دل دور از محبت، خسته بهتر
عدالت، بستۀ زنجیر تا کی
حقیقت، کشتۀ شمشیر تا کی؟
چرا دشمن کِشَد در قید و بندش
چرا زندان به زندان میبرندش؟
اگر تنها، نماز و روزهاش بود
رکوع و سجدۀ هر روزهاش بود
وگر تنها عبادت، پیشه میکرد
کجا دشمن از او اندیشه میکرد
مناجاتی که آن معصوم فرمود
سرود انقلابی آتشین بود
اگر بند ستم بر پای دارد
خدا داند که در دل جای دارد
ملال خاطرش هجر وطن نیست
غم و اندوه او فرزند و زن نیست
ننالد هرگز از زندان و زنجیر
کجا اندیشد از قید و قفس شیر؟
غم او غربت اسلام و دین است
تشیّع مانده تنها، دردش این است
خدایا داد از این فصل غم انگیز
گل یاسین و... در زندانِ پاییز؟..
مبادا دیده بیدارش بماند
به دلها داغ دیدارش بماند
بر این بیداد، دل کی صبر دارد
غمِ خورشیدِ پشتِ ابر دارد
مبادا عاقبت در حسرت باغ
بماند باغبان با یک چمن داغ
اگر هر گل بهاری تازه دارد
خدایا صبر هم اندازه دارد..
مبادا چشم حق در خون نشیند
که صبح و شب «شفق» در خون نشیند
📝 #محمدجواد_غفورزاده
🌐 shereheyat.ir/node/4972
✅ @ShereHeyat
#امام_کاظم علیهالسلام
#مثنوی
🔹حکم رهایی🔹
روایت است که هارون به دجله کاخی ساخت
به وجد و عشرت و شادی خویشتن پرداخت
مغنّیان خوشآواز و مطربان، در آن
به گِرد مَسند او پایکوب و دستافشان...
بگفت تا که بیاید ابوالعطا به حضور
به شعر ناب فزاید بر آن نشاط و سرور
ابوالعطاء که بر شعر و شاعریش درود
ز بیوفایی دنیا زبان به نظم گشود
ز مرگ و قبر و قیامت سرود اشعاری
که اشک دیدۀ هارون ز چهره شد جاری
چنان به محفل مستان به هوشیاری خواند
که شعر او تن هارون مست را لرزاند
زبان گشود به تحسین، که ای بلندمقام!
کلام نغز تو شعر و شعور بود و پیام
خلیفه را سخنان تو داد آگاهی
ز ما بگو صلۀ شعر خود چه میخواهی
بگفت گنج و درم بر تو باد ارزانی
مرا به حبس بود یک امام زندانی
مراست یار عزیزی چهارده سال است
گهی به حبس و گهی گوشۀ سیهچال است
ضعیف گشته به زیر شکنجهها تن او
بُوَد جراحت زنجیرها به گردن او
من از تو هیچ نخواهم مقام و مکنت و زر
به غیر حکم رهایی موسی جعفر
چو یافت خواهش آن شاعر توانا را
نوشت حکم رهایی نجل زهرا را
نوشته را به همان شاعر گرامی داد
بگفت صبح، امام تو میشود آزاد
ابوالعطاء ز شادی نخفت آن شب را
گشوده بود به شکرانه تا سحر لب را
بدین امید کز او قلب فاطمه شاد است
به وقت صبح، عزیزش ز حبس آزاد است
علی الصباح روان شد به جانب زندان
لبش به خنده و چشمش ز شوق اشکافشان
اشاره کرد به سندی که طبق این فرمان
عزیز ختم رسل را رها کن از زندان
به خنده سندی شاهک جواب او را داد
که غم مدار امامت شود ز حبس آزاد
ابوالعطاء نگاهش به جانب در بود
در انتظار عزیز دل پیمبر بود
که در گشوده شد و شد برون چهار نفر
به دوششان بدنی بود روی تختۀ در
هزار جان گرامی فدای آن پیکر
که بود پیکر مجروح موسی جعفر
گشوده بود ستم پیشهای به طعنه زبان
که هست این بدن آن امام رافضیان
امام، موسی جعفر که جان فدای تنش
اگر چهار نفر شد مشیّع بدنش
مشیّعین تن پاک یوسف زهرا
شدند ده تن، هنگام ظهر عاشورا
به اسبها ز ره کینه نعل تازه زدند
چه زخمها که دوباره بر آن جنازه زدند...
📝 #غلامرضا_سازگار
🌐 shereheyat.ir/node/2187
✅ @ShereHeyat
#امام_کاظم علیهالسلام
#غزل
🔹قفس را مگشایید🔹
بیهوده قفس را مگشایید پری نیست
جز مُشتِ پر از طائر قدسی اثری نیست
در دل اثر از شادی و امّید مجویید
از شاخۀ بشکسته امید ثمری نیست
گفتم به صبا دردِ دل خویش بگویم
امّا به سیهچال، صبا را گذری نیست
گیرم که صبا را گذر افتاد، چه گویم؟
دیگر ز من و دردِ دل من خبری نیست
امّید رهایی چو از این بند محال است
ناچار به جز مرگ، نجاتِ دگری نیست
ای مرگ کجایی که به دیدار من آیی؟
در سینه دگر جز نفس مختصری نیست
«تا بال و پرم بود قفس را نگشودند
امروز گشودند قفس را که پری نیست»
📝 #علی_انسانی
🌐 shereheyat.ir/node/232
✅ @ShereHeyat
💠 بشر حافی
🔹 از جمله کسانی که از مکتب تربیتی #امام_کاظم(علیهالسلام) تاثیر پذیرفت و نام او در جامعه اسلامی درخشید «ابونصر، بُشر بن حارث بن عبدالرحمن» بود.
🔸مورخان در بیان توبۀ او آورهاند: روزی امام کاظم(علیهالسلام) از محل زندگی بشر در بغداد مىگذشت که از خانه او صداى تار و تنبور و نى و آواز خوانندگان زن به گوش حضرت رسيد. در همين حال کنيزکى در خانه را گشود و خاکروبهاى که در دست داشت به خارج از منزل ریخت. امام کاظم(عليهالسلام) رو به او کرد و فرمود: ای کنیزک، صاحب این خانه آزاد است یا بنده؟
کنیزک پاسخ داد: آزاد است.
امام فرمود: راست گفتی، اگر بنده میبود یقیناً از مولای خود میترسید.
🔹 پس از اين گفتوگو کنيزک داخل خانه شد و بشر که بر خوان شراب نشسته بود از او علت تأخيرش را جويا شد و او تمام ماجرا را براى بشر نقل کرد. بشر با شنيدن اين مطلب [پا برهنه و] سراسيمه از خانه خارج شد و خود را به امام رساند، به دست حضرت توبه و از امام عذرخواهى کرد و بر رفتار خويش گريست.
🔸از آن پس بشر به تهذیب نفس پرداخت، با شناخت و ایمان کامل راه خداوند را در پیش گرفت، از بندگان ممتاز حضرت احدیت گردید و سرانجام در زهد و پرهیزگاری سرآمد روزگار خویش شد.
بدین ترتیب، بشر بن حارث، معروف به بشر حافی(پابرهنه) به برکت هدایتگری امام کاظم(علیهالسلام) از وادی غفلت رها شد و با رویگردانی از جلوههای دنیا قناعت پیشه کرد. او دربارۀ قناعت گفته است: «اگر در قناعت فقط عزتِ بینیازی باشد، همین بس است».
📗 پیشوایان هدایت، ج۹ (باب الحوائج حضرت امام موسی کاظم علیهالسلام)، ص۹۹.
🌐 shereheyat.ir/node/4269
✅ @ShereHeyat
#امام_کاظم علیهالسلام
#غزل
🔹به تسبیحش قسم...🔹
فلق در سینهاش آتشفشان صبحگاهی داشت
که خونآلود پیغام از کبوترهای چاهی داشت
طراوت در هوا از ریشۀ زنجیر میروید
زمین در خود سپیداری در اعماق سیاهی داشت
مگر خورشید را هم میتوان خاموش کرد آخر
کسی از تیرۀ شب در سرش افکار واهی داشت
عبایی روی خاک افتاده بود از خاک خاکیتر
که در آن نخنما آغوش اسرار الهی داشت
کدامین گل به جرم عطر افشاندن گرفتار است
مگر او نیت دیگر به غیر از خیرخواهی داشت
هماره آه او خرج دعا بر دیگران میشد
اگر در سینهاش یارای آهی گاهگاهی داشت
به تسبیحش قسم، زنجیرۀ عالم به دست اوست
چنین مردی کجا در سر خیال پادشاهی داشت
چه بنویسم از آن گودال، از آن قعر سجون، از زخم
از آن زندان که حکم روضههای قتلگاهی داشت
::
تمام کشور من، کاظمین کوچک مردیست
که در هر گوشهای از خاک ایران بارگاهی داشت...
📝 #سیدحمیدرضا_برقعی
🌐 shereheyat.ir/node/4561
✅ @ShereHeyat
#امام_کاظم علیهالسلام
#غزل
🔹اعجاز بهار🔹
چشم هر شاه و گدا با تو مقابل شده است
بر درِ خانۀ پُر مِهرِ تو سائل شده است
چشمت اعجازِ بهار است که هر رهگذری
با اشارات نگاهت متحول شده است
گر چه زندانی تاریکی دنیا شدهای
نور خورشید هم از نور تو کامل شده است
دوست دارد بشود دانۀ تسبیحت اگر
قفل و زنجیر به دستت متوسل شده است
این تن خستۀ تو یا که عبایی کهنهست
آه، تشخیص تو از دور چه مشکل شده است
📝 #سیدعلی_نقیب
✅ @ShereHeyat
#امام_کاظم علیهالسلام
#غزل
🔹نگاه مهربان او🔹
درون سینۀ من سرزمینی رو به ویرانیست
دلی دارم که «فِی قَعرِ السُّجُون» عمریست زندانیست
نه خورشیدی نه ماهی... روز و شب در چشم من یکسان
جهان زندان، اتاق کوچکم همواره ظلمانیست
نمیدانم چرا جاماندهام از آسمان، شاید،
به دست و پای من زنجیرهایی هست و پیدا نیست..
ولی امشب خدا را شکر حال دیگری دارم
چه فرقی میکند شعرم عراقی یا خراسانیست؟
خراسان، آستانه، قم... دلم پر میکشد امشب
که پای سفرۀ موسی بن جعفر وقت مهمانیست
دمادم ذکر یا باب الحوائج روی لبهایم
که حال امشب من حال دنیا نیست، عرفانیست
دو چشم بردبارش معنی «وَ الکاظِمینَ الغَیظ»
نگاه مهربان او از آیات مسلمانیست
که حتی آن زن آوازهخوان را هم هدایت کرد
که حتی از غمش چشم نگهبان نیز بارانیست
به حالش اشک میریزد مسلمان، نامسلمان هم
برایش روضه میخواند در و دیوار زندان هم
📝 #محمد_میرزایی_بازرگانی
🌐 shereheyat.ir/node/4971
✅ @ShereHeyat