✅ نفوس سماویه
موجود مادی یا جسم، موجودی است که چهار ویژگی دارد:
ابعاد ثلاث(طول،عرض،ارتفاع)_مکان_ زمان_مدرِک حسی است یعنی بوسیله قوای حسی(چشم،گوش،زبان،بویایی، لامسه)
قابل درک است.
و مجرد، موجودی است که فاقد ویژگیهای جسم است.
به اعتقاد مشائیون دو عالم وجود دارد:
عالم جبروت یا عقول(ملائکه) که مجردتام هستند و هیچ تعلقی به اجسام ندارند.
و دیگر عالم ناسوت یا دنیا، که موجودات آن همگی مادی وجسمانی میباشند. براین اساس هستی به دو ساحت مادی ومجرد تقسیم میشود. اما اِشکالی در این بین مطرح میشود بدین قرار که:
مقدرات الهی به عالم عقول (ملائکه) افاضه میشود، و آنها باید به آنچه مامور هستند عمل کنند یعنی فیض الهی ومقدرات خداوند را به عالم ناسوت منتقل کنند. اما این دو عالَم هم سنخ یکدیگر نیستند با این حال چگونه ممکن است موجود کاملا مجرد بر موجود مادی اثر گذار باشد؟؟
پاسخ مشائیون این بود:
آسمانها وافلاک دارای نفسِ مدبر میباشند، این نفوس فلکی یا نفوس سماوی واسطه بین عالم جبروت وناسوت هستند. به این معنا که فیض خداوند ومقدرات عالم، ابتدا به عالم جبروت نازل شده واز طریق آنها به نفوس سماوی منتقل میشود، و توسط نفوس سماوی مقدرات الهی در عالم ناسوت جریان مییابد.
براین اساس دو گونه ملائکه وجود دارد:
کروبیان یا ملائکهای که مجرد بوده وهیچ تعلق وتصرفی در مادیات وجسمانیات ندارند. دوم روحانیان یا ملائکه ای که در مادیات وجسمانیات حلول کرده وبه تدبیر آنها مشغولند.
اما شیخ اشراق برای حل اِشکال فوق راه حلی دیگر ارائه کرد. به اذعان شیخ بین عالم جبروت وناسوت، عالم سومی به نام عالم ملکوت وجود دارد که واسطه ساحت مجرد هستی با ساحت مادی وجسمانی عالم است. ملکوت مانند دنیا ماده ندارد اما حائز برخی ویژگیهای ماده مثل رنگ وتعداد وابعادثلاث است.
سهروردی میگفت فیض الهی ابتدا به عالم جبروت نازل شده وبه دستِ ملائکه کاملا مجرد که عقول طولیه نام دارند میرسد.عقول طولیه اصلی ترین فرشتههای عالم هستند زیرا قدرت ایجاد ملائکه مادون خود را به اذن الله دارند. آنها نیز فیض خداوند را به ملائکه یا عقول رده دوم که مُثُلِ نوریه نامیده میشوند منتقل میکنند.مُثُل نوریه هر کدام مدبر یک نوع از موجودات میباشند. مثلا یک مَلَکی وجود دارد که فیض خداوند را فقط به کبوتران میرساند وآنها را تدبیر میکند وپرورش میدهد.که آن مَلَک، رب النوع کبوتران است. همه انواع موجودات یک رب النوع دارند.که فیض الهی را از ساحت اعلای هستی گرفته وبه افراد نوع خود منتقل میکنند.
فیض الهی در مرحله بعدی از طریق ارباب انواع به ملائکه رده سوم که در عالم ملکوت هستند ونامشان مُثُلِ مُعَلَقِه است میرسد. مُثُل معلقه مدبر افراد انواع هستند. یعنی وقتی فیض ومقدرات الهی به رب النوع انسان میرسد، او وظیفه دارد که آن را به ملائکه مرتبه پائینتر خود که مُثُل معلقه هستند برساند. ملائکه معلقه نیز فیض الهی را به تک تک افراد بشر میرسانند. براین اساس یک مَلَک فیض خدا را به زید میرساند و ملک بعدی مقدرات الهی را به بکر منتقل میکند.
#محسن_بهرامی
𖤓┅┅┅┅┅┅┅┅┄┄
🔹فلسفه نظری
⌜@falsafeh_nazari⌟
✅ در حکمت نوروز_۲
فصل بهار مجلای ظهور اسم الحی در طبیعت میباشد. این حی و حیات آفاقی جلوهای از ظهورات ولایت تکوینی است. چه اینکه هرچیزی باطن و ملکوتی دارد و بهار که مبدا احیای طبیعت است در امتداد اسم الحی الهی تعریف میشود.
همانطور که بهار مظهر احیای ابدان واجسام طبیعی است، ولایت نیز حقیقت باطنی حی وحیات قلوب ونفوس میباشد. نوروز به معنای روزِ نو است و روز در مقابل شب است. زمستان چون شبی است که سبب مرگ و انقباض حیات میشود واز این رو بسان شبی است که پایانش با ظهور روز نو و نوروز طبیعت رقم میخورد. ولایت نیز همچون روزی است که قلوب وارواح را زنده میکند. از این روی برحسب تقاویم وزیجات گذشته، روز غدیر که مطلع خورشید ولایت امیرالمومنین(ع) است مصادف با اول فروردین و فصل بهار میباشد.
علامه شعرانی در کتاب نفسالمهموم میگوید که من استخراج کردم از زیجِ هندی تحویل آفتاب بر برج فروردین را در سال دهم هجری و روز ۱۸ ذیالحجه (سالی و روزی که غدیر واقع شد) و آن مصادف شد با ۲۷ اسفند سال ۱۰ شمسی، همچنین دیگر محققین از طریق زیج بهادرخانی و زیجات دیگر این تاریخ را با اختلاف چند روز پس و پیش استخراج کرده اند.
برخی از شیعیان و طرایق عرفانی نوروز را روز ولادت امیرالمومنین(ع) میدانند وهرساله در نوروز مراسم خاصی برپامیکنند که به آن سلطان نوروز میگویند. چه اینکه بین ظاهر ومُظهِر مسانخت میباشد. بهار به سبب مبدائیتی که برای حیات و زندگی دارد ظاهری است برای ولایت حضرت ابوتراب(ع) زیرا ولایت و وصایت حضرتش مبدائیت حیات است از برای قلوب وارواح انسانی، وسبب احیای شریعت حضرت ختمی مرتبت(ص) میباشد.
#محسن_بهرامی
𖤓┅┅┅┅┅┅┅┅┄┄
🔹فلسفه نظری
⌜@falsafeh_nazari⌟
✅ شعر از شاعر هندی میرزا سلامت علی دبیر (۱۸۰۳-۱۸۷۵ م)
گویا ارتباط مولا علی(ع) با نوروز در هند هم رواج و شهرت داشته
البته در مراسم نوروز خوانی مازندران هم چنین مطلبی یافت میشود.
فلسفه نظری
⌜@falsafeh_nazari⌟
🖼 اثر جدید حسن روحالامین؛ تقدیم به زنان غزه
🔸در کتاب فضائل(تالیف ابن شاذان_ج ۱ص۶۴) آمده است روزی عمار پسر یاسر محضر مولا رسید و متوجه خشم و تعب مولایش شد. علت را از حضرت سوال نمود. حضرت امیر فرمودند: از کوچه عبور میکردم و متوجه شدم مردی در حال دعوا با زنی است و بر سر او فریاد میکشد. همین حالا سراغش برو و بگو اگر دست ازین کار نکشد علی با ذوالفقار میآید.
🔸عمار پیغام را رساند و مرد کوتاه آمد. بعد عمار با صدایی رسا گفت: بدانید که اگر کسی بر سر زنها فریاد بکشد؛ مولای من تحمل نمیکند و با ذوالفقار می آید...
⌜@falsafeh_nazari⌟
عَليٌ هُوَ المَقصودِ وَالمَعنی وَالحقیقة وَالفَحوی. وَ هُوَ أب الأولادِ المَعنوية، كَما أنّ آدم أب الأولادِ الصورية
علی علیهالسلام همان مقصود و معنا و حقیقت و سِرّ هستی است. و او پدرِ معنوی انسانهاست، همانطور که آدم علیهالسلام پدر ظاهری و صوری انسانهاست.
📖مراد المريدين ص۴۵
شیخ سعدالدین حموئی
⌜@falsafeh_nazari⌟
هنر یاد بهشت است و نوحهی انسان در فراق؛ هنر زبان غربتِ بنیآدم است در فرقت، چه در کلام جلوه کند و چه در نقش.
#شهید_مرتضی_آوینی
مقرنسکاری مسجد نصیرالملک شیراز
⌜@falsafeh_nazari⌟
✅ تهافت التفکیک_۱
مرحوم #حاج_میرزا_جواد_آقا_تهرانی از بزرگان #مکتب_تفکیک در کتاب #عارف_و_صوفی_چه_میگویند در بیان نقد روش عرفا مبنی بر استفاده از کشف وشهود میگوید:
[ هرگز شخص عاقل بصیر نمیتواند به نفس مکاشفه (ولو صدها مکاشفه برای خودش حاصل شود) در معارف الهی خاصه مهمترین مسائل(که توحید است) اعتماد بنماید بلکه باید به آنچه در قرآن میزان و مرجع و حجت در کشف حقایق و معارف است (که قرآن و حدیث باشد) رجوع نماید_ص198_ ] لازم به ذکر است که اهل طریقت مطلق مکاشفه را حجت ندانسته وآنچه با اصول شرع وعقل منطبق باشد را قابل استناد میدانند لذا مکاشفات رابه دو نوع شیطانی وحقانی تقسیم کرده و کشف حقانی را صواب دانسته. البته مرحوم تهرانی به این موضع عرفا آگاه است و مطالبی دراین باب از قول آنها نقل میکند:
[ از آنچه #صدرالمتالهین نقل فرموده است از عرفایی چون #محی_الدین_عربی و #صدرالدین_قونوی معلوم میشود که درحقیقت آنان میگویند که نفس مکاشفات و مشاهدات به تنهایی و بدون انطباق با قرآن و حدیث موجب علم به حقانیت مطلب مشهود نمیشود_ص198_]
ایشان در ادامه سخن #قیصری را نقل کرده که میگوید:
[ میزان عام برای تمیز صواب از خطا (در کشف وشهود) قرآن وحدیث است ]
مرحوم تهرانی در ادامه میگوید:
[ #لاهیجی شارح #گلشن_راز بعد از ذکر واقعه و مکاشفهای از خودش که در آن مکاشفه حتی همه عالم را از نور و یک رنگ دیده و جمیع ذرات موجودات را به کیفیتی و خصوصیتی انا الحق گویان مشاهده نموده است اقرار میکند که:
( تصدیق این چنین مکاشفات بی آنکه به دلیل نصی(قرآن وحدیث) مدلل باشد مشکل است) ]
در ادامه مرحوم تهرانی نیز همصدا با عرفا آن علم و مطلبی را حجت میداند که منطبق با شرع وعقل باشد:
[ مشخِص حق از باطل در باب معارف الهی ...تنها یکی عقل است و دیگر قرآن است و حدیث که صدور و دلالتش معلوم باشد و تا مطلب منتهی به یکی از این دو حجت نشود ما را نسزد که کورکورانه از احدی... تقلید و پیروی بنماییم_ص198_]
اما نکته مهم این است...با آنکه مرحوم تهرانی با اهل طریقت بر سر حجیت کشف وشهود به ملاک صدق واحدی جهت سنجش مکاشفات باطل از صواب میرسد و هر دو طرف بر میزان بودن قرآن وعقل تاکید میکنند اما ایشان همچنان بر موضع رد ونقد اهل شهود باقی مانده و تیغ نقد را غلاف نکرده و هرنوع مکاشفه صاحبان شهود، چه شیطانی وچه حقانی را باطل میشمارد ومیگوید:
[ ما را نسزد (بلکه جایز نبود) که کورکورانه از احدی به نام فیلسوف، عارف، ولی، واصل، مرشد و غیرذالک...استرشاد و تقلید و پیروی بنماییم ولو با دهها خواب و صدها امور دیگر از سنخ خواب (که حق و باطل و شیطانی و رحمانی غیر ممتاز دارد، به نام مکاشفه و واقعه و الهام و واردات و غیرذلک) مطلب تایید گردد_ ص200_]
اما جالب تر آن است که ایشان به مکانیسم کشف وشهود و بیان انواع واقسام آن در نگاه عرفا اشاره کرده وکلام آنان مبنی براینکه هر شهودی صحیح نیست و سالک باید مراتبی راطی کند تا کشف او مصیب حق از باطل باشد را هم ذکر کرده اما در انتها روش شهودی را باطل واهل طریقت را به حسب استفاده از آن نقد میکند.
اما باید پرسید دلیل این تناقض وتهافت در نگاه و کلام مرحوم تهرانی چیست؟؟
با اینکه ایشان از قول عرفا تصریح میکند که هر کشفی صواب نبوده واساسا مشاهدات به دوقسم شیطانی وحقانی تقسیم میشوند وتا آنها را به نص دینی (قرآن وروایات) عرضه نکنیم حجیت نداشته ومصیب نمیباشند ( و البته خود مرحوم تهرانی هم انطباق هر مطلبی با عقل وشرع را لازم میداند) اما بازهم به نقد وابطال کشف وشهود صوفیه و عرفا پرداخته ومیگوید:
[ حاصل اینکه مکاشفات به تنهایی برای شخص عاقلِ بصیر در ثبوت امری آن هم مهمترین مسائل معارف (که توحید است) هرگز مدرک و دلیل نخواهد شد_ص 201_]
ظاهرا ایشان موفق به خرق تعصبات فکری نشده و نتوانسته از مشهورات تفکیکی فراتر رود لذا باور نمیکند که شهود عرفا مصیب حق وحقیقت باشد... با آنکه به تصریح اعاظم وفحول طریقت هر کشفی باید منطبق با عقل وشرع باشد وگرنه قابل استناد نیست...وخود ایشان هم چنین موضع وملاکی را قبول دارند... اما در نهایت در نقد روش عرفا وصوفیه قلم فرسایی کرده و آنها را باطل دانسته است.
#محسن_بهرامی
𖤓┅┅┅┅┅┅┅┅┄┄
🔹فلسفه نظری
⌜@falsafeh_nazari⌟
🔻از نگاه مرحوم میرزا جواد آقا تهرانی(ره) هر علم ومطلبی را باید به دو میزان عقل وشرع سنجید و بی سبب نباید در پذیرفتن مطلبی اقدام کرد....ایشان از قول عرفا نقل میکنند که آنها نیز به عرضه کشف وشهود به عقل و وحی اصرار دارند....از این مطلب بر میآید که هر دو (میرزا وعرفا) به یک ملاک سنجش واحد رسیده اند وبرسر آن توافق دارند...اما مرحوم تهرانی بازهم به نقد کشف وشهود عرفانی میپردازد و آنرا باطل میداند!!!! حتی بااینکه عرفا میزان صحت مشاهدات را عرضه به نص میدانند، ایشان بازهم دست از مخالفت با آنها برنمیدارند!!
⌜@falsafeh_nazari⌟
✅ هرسه باهم....
هر سه با هم در این زمان بودند
فارغ از هر گروه و حزب و شُعار
هر سه دریایی از معارف و عقل
کوهی محکم،لطیف چون آبشار
هر سه"سرباز رهبری"بودند
گرچه بود جایگاهشان سردار
هر سه اهل بگو بخند و شَعف
نیمه شب ها ولی به گریه و زار
یک از آن سه،ز نسل من قِرتی!
دو از آن سه،بزرگتر و یاشار
هر سه با هم رفیق و مشتی و خوب
اصطلاحا به قول ما ندار
هر سه اهل سخن،ولی معقول
هر کدام از برای خلق عمّار
هر سه معمولی و اصیل و نجیب
فارغ از ژست و از ادا اطوار
هر سه اهل نماز و روزه و خُمس
ولی بیشتر، تعالیِ افکار
هر سه بی شک شدند مهمانِ
مادرم،کشته ی در و دیوار...
کاش من هم سپر شوم روزی
سپری بین مادر و مسمار...
👤 باتشکر از کاربر محترم (هادی) که این متن زیبا را برای ارسال در کانال فلسفه نظری در اختیار ما قرار دادند.
𖤓┅┅┅┅┅┅┅┅┄┄
🔹فلسفه نظری
⌜@falsafeh_nazari⌟
✅ تهافت التفکیک_۲
اول: یکی از محورهای نقد جریان تفکیک به عرفان وحکمت اسلامی، استفاده حکماء از روش کشف وشهودی جهت نیل به حقیقت ونفس الامر امور میباشد.
در پست قبل اشاره کردیم که مرحوم #میرزا_جواد_آقا_تهرانی با آنکه در بحث ملاک صدق معارف با جریان #عرفان_اسلامی به ملاک واحدی رسیدند وهر دو طرف بر لزوم سنجش علوم ومطالب اعتقادی با عقل وشرع تاکید داشتند اما بازهم از نقد #عرفان دست نکشید و روش شهودی را باطل میدانستند. به گفته ایشان [ هرگز شخص عاقل بصیر نمیتواند به نفس مکاشفه (ولو صدها مکاشفه برای خودش حاصل شود) در معارف الهی خاصه مهمترین مسائل(که توحید است) اعتماد بنماید بلکه باید به آنچه در قرآن میزان و مرجع و حجت در کشف حقایق و معارف است (که قرآن و حدیث باشد) رجوع نماید_ عارف وصوفی چه میگویند ص198_ ] چرا که به اعتقاد ایشان وقتی در روش معرفتی مثل کشف وشهود، شیاطین قدرت دخالت دارند، واساسا خود انسان در فهم آن امکان خطا واشتباه دارد [ ما را نسزد (بلکه جایز نبود) که کورکورانه از احدی به نام فیلسوف، عارف، ولی، واصل، مرشد و غیرذالک...استرشاد و تقلید و پیروی بنماییم_ص200 ].
.
دوم: آنچه در ویدیوی بالا از طرف جناب آقای #سید_جعفر_سیدان از اساتید وبزرگان #مکتب_تفکیک نقل میشود این است که برای #آیه_ الله_بروجردی نسبت به کتاب شریف #مثنوی_معنوی یک کشف عرفانی رخ داده است....سروش غیبی بر ایشان ندا میزند که [ #مولوی راه را گم کرده است، آنرا رها کن!! ] بنابر نقل مرحوم تهرانی این مساله یک امر شهودی واز سنخ مکاشفات صوری بوده است [کشف یامعنوی است یاصوری. کشف صوری در عالم مثال حاصل شود از طریق مشاهده یا سماع یا ذوق یا بوسیله سایر حواس. درابتدای سلوک مکاشفات در خیال سالک ومثال مقید حاصل گردد_ ص196]
.
🔻اما نکته مهم این است که بنابر مشرب مکتب تفکیک مرحوم آیه الله بروجردی نباید به آن امر کشفی که برایش حاصل شده بود توجه میکرد...ایشان را نَسِزَد که به یک ندای غیبی اکتفا کند وبدون آنکه آنرا با عقل وقران و روایات بسنجد، و مطمئن شود که از جانب شیطان نیست از آن پیروی کند. به قول مرحوم تهرانی [ مشَخِص حق از باطل درباب معارف الهی و مرشد ومنجی از مهالک تنها یکی عقل است ودیگر قرآن وحدیث_ص199] باید پرسید ندای فوق که آیت الله بروجردی را از خواندن مثنوی انذار داده بود آیا عقلانی واستدلالی بوده؟ یا قرآنی بوده؟ ویا روایی؟ قطعا هیچ کدام نبوده بلکه از سنخ یک منبع معرفتی مستقل به نام شهود حضوری قلبی بوده...خوب اگر کشف وشهود قلبی به تعبیر اهل تفکیک مذموم است وغیرقابل اعتنا، پس چرا #آیت_الله_سیدان به یک امر شهودی که برای فردی رخ داده استناد میکند؟ وآنرا سندی بر بی اعتباری کتاب مثنوی معنوی میداند؟؟ آیا بنابر اصول مکتب شهود آیت الله بروجردی غیر قابل اعتنا نیست؟؟
از کجا معلوم که آن ندا الهی بوده و از القائات نفس و خیال نبوده؟؟
اما سوال مهمی که از جناب سیدان باید پرسید این است که اگر فردی تحت تاثیر سخنان شما با میراث عرفانی حکماء و بزرگان شیعه از جمله کتاب مثنوی معنوی مخالف باشد و آنها را نقد کند، اما روزی ناگهان سروشی غیبی بر اوندا دهد که فلانی مولوی راه را پیدا کرده ومثنوی را بخوان تا هدایت شوی...آیا شما آن ندای شهودی را میپذیرید وبه آن استناد میکنید؟؟ فرض کنید به آیت الله بروجردی گفته میشد که برای فهم دقیقتر معارف الهی مثنوی مولوی را بخوان زیرا او راه را پیدا کرده، آیا شما بازهم به آن مساله استناد میکردید وآنرا میپذیرفتید؟؟
گمان نمیکنید آنجا که به نفع شماست پای شهود افراد را وسط میکشید وآنجا که بر علیهتان است در مذمت مکاشفات داد سخن سر میدهید؟؟
#محسن_بهرامی
𖤓┅┅┅┅┅┅┅┅┅┅┅
🔹فلسفه نظری
⌜@falsafeh_nazari⌟