eitaa logo
بچه های خوب فردا( قربانی)
119 دنبال‌کننده
1.6هزار عکس
1.1هزار ویدیو
36 فایل
بچه های خوب فردا تخصصی کودک و نوجوان https://eitaa.com/ghorbani1001 ارتباطا با مدیر. https://eitaa.com/Z_ghorbani1
مشاهده در ایتا
دانلود
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
✍ بازنویسی تاریخ زندگی امیرمومنان علیه السلام به صورت داستانی از زبان ایشان 📃 قسمت بیست و هفتم: ✳️ ویژگیها و شروط لازم فرد شایسته حکومت؟ 🔻.... به ابوبکر گفتم بسیار خوب ولی به این پرسش من پاسخ بده که یک فرد با داشتن چه ویژگی هایی می تواند شایسته امر خلافت شود؟ 🔻ابوبکر گفت: شروط لازم عبارتند از: خیرخواهی امت، وفای به عهد، صراحت لهجه، استقامت و حسن سیرت، عدالت، آگاهی از کتاب و سنت، داشتن حکمت و معرفت، زهد و تقوا، یاری مظلومان و طرفداری از ستمدیدگان دور و نزدیک. به اینجا که رسید ساکت شد. 🔻 پرسیدم: و همچنین پیشگامی در اسلام و نزدیکی به رسول خدا صلی الله علیه و آله؟ ابوبکر گفت: آری، سابقه و رابطه نیز مطرح است. 🔻پرسیدم؛ ای ابوبکر تو را به خدا سوگند می‌دهم، آیا در وجود خود این خصوصیات را می بینی یا در من؟ ابوبکر گفت: البته در شما می بینم ابوالحسن!! او را به خدا سوگند دادم و ماجراهای اولین ایمان آورنده به رسول خدا و فداکاری ام در شب هجرت رسول خدا از مکه به مدینه را برای او یادآوری کردم و پرسیدم: آیا آن شخص من بودم یا تو؟ [ابوبکر گفت :شما] ✳️ یادآوری غدیر و ... 🔻 در ادامه ماجرای غدیر را برای او یادآوری کردم و او را به خدا سوگند دادم که آیا مطابق حدیث رسول خدا در روز غدیر، من مولای تو و تمام مسلمانانم یا تو؟ در پاسخ گفت: شما. 🔻و همچنین آیات نازل شده درباره انفاق انگشتر در کنار ولایت پروردگار و مباهله رسول خدا در برابر مسیحیان با خانواده و فرزندان من را به او یادآور شدم و همچنین آیه تطهیر درباره من و خانواده ام یادآور شدم و از او پرسیدم: آیا این آیات درباره تو و خانواده تو نازل شده است یا من؟ [ ابوبکر گفت: برای شما و خانواده شما.] 🔻همچنین او را به خدا سوگند دادم که آیا رسول خدا در لوای کسا برای تو و خانواده و فرزندان تو دعا کرد یا برای من و خانواده و فرزندان من که:« اینان اهل بیت من هستند آنان را به سوی خود رهنمون ساز و نه به سوی آتش»؟ باز گفت: برای شما و اهل بیت و فرزندان شما دعا کرد. ✳️ و آیات دیگر... 🔻و نیز نزول ندای *لا سیف الا ذوالفقار و لا فتی الا علی* از آسمان را برای او یادآوری کردم. در ادامه فداکاری ها و دلاوری های خود در جنگ خندق و کشتن عمر بن عبدود را برای او یادآوری کردم. و.... 📗 کتاب علی از زبان علی ↩️ ادامه دارد.... https://eitaa.com/ghorbani1001
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
✍ بازنویسی تاریخ زندگی امیرمومنان علیه السلام به صورت داستانی از زبان ایشان 📃 قسمت بیست و هشتم: ✳️ اعتماد پیامبر صلى الله علیه و آله به من 🔻.... گفتم: ای ابوبکر! آیا اعتماد رسول خدا به من را برای ابلاغ پیام به جنیان به یاد داری؟ او گفت: بله، شما این ماموریت را بر عهده داشتی. همچنین انتخاب رسول خدا برای همسری دخترش فاطمه را به همسری من و نه ابوبکر را از او پرسیدم. و نیز گفتم: آیا من پدر حسن و حسین، دونواده و دو گل خوشبوی رسول خدا وسیدجوانان بهشتیان هستم یا تو؟ و ماجراهای بسیار و دیگر برتری هایم را برای او یادآوری کردم که همگی از اعتماد رسول خدا به من و مژده به من حکایت می کرد. 🔻 از ماجرای مرغ بریان شده بهشتی که با دعای پیامبر نصیب من شد تا مژده رسول خدا به جنگ من با ناکثین و قاسطین و مارقین… به ابوبکر گفتم آیا این کلام رسول خدا که فرمود: «تو صاحب پرچم من در دنیا و آخرتی»، در حق من بود یا درباره تو؟ و این چنین بود که من سوابق خودم را می شمردم و او به یکایک آنها اعتراف می کرد. در پایان به او گفتم: این امتیازها که برشمردم و دیگر امتیازهایی که بدان اشاره نکردم و هر یک دلیلی بر شایستگی من برای خلافت رسول خداست. ✳️ پس دلیلش چیست؟ 🔻پس دلیلش چیست که به خدا و رسول خدا و دین الهی توجهی نکردی و با آن که شروط حاکمیت بر عهده دین خدا را نداشتی، زمامداری شان را بر عهده گرفتی؟ ابوبکر با گریه گفت: راست گفتی ابوالحسن. به من مهلت بده تا امشب درباره حرف های تو تامل کنم. به او گفتم: هرچه می خواهی فکر کن ای ابوبکر. ✳️ ماجرای غمبار فدک 🔻از آنچه آسمان بر آن سایه افکنده بود، فدکی در دست ما بود که کسانی بر آن بخل ورزیده و کسانی سخاوتمندانه از آن چشم پوشیدند؛ اما بهترین داور خداست. به راستی علی را با فدک و غیر فدک چه کار !؟ آن هم ‌وقتی جایگاه فردای آدمی قبری است، که در تاریکی آن، آثار انسان نابود و خبرهایش به دست فراموشی سپرده می شود…. 🔻وقتی ابوبکر فدک را از فاطمه سلام الله علیها گرفت و نماینده حضرت را از سرزمین فدک اخراج کرد، در مسجد به سراغش رفتم و به او گفتم: ای ابوبکر! چرا فاطمه را از آنچه رسول خدا برایش قرار داده بود محروم کردی و وکیلش را اخراج کردی؟ ابوبکر گفت: فدک از اموال مسلمانان است. اگر فاطمه شاهدان عادلی داشته باشد که شهادت دهند فدک از آن اوست، آن سرزمین را به وی می دهیم… 📗 کتاب علی از زبان علی ↩️ ادامه دارد... https://eitaa.com/ghorbani1001
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
✍️ بازنویسی تاریخ زندگی امیرمومنان علیه السلام به صورت داستانی از زبان ایشان 📃 قسمت بیست ونهم: ✳️ آیه تطهیر 🔻از ابوبکر سوال کردم: قضاوت قرآن را قبول داری؟ ابوبکر گفت: آری، قبول دارم. از او پرسیدم آیا این آیه در شأن ما نازل شده است یا در شأن غیر ما؟ «انما یرید الله لیذهب عنکم الرجس اهل البیت و یطهرکم تطهیرا» ابوبکر گفت: این آیه درباره شما نازل شده است. با این اعتراف از او پرسیدم: اگر دو شاهد از مسلمانان شهادت دهند که فاطمه مرتکب فحشا شده است، چگونه قضاوت خواهی کرد؟ 🔻ابوبکر گفت: همان گونه که بر سایر زنان مسلمان اقامه حد می کنم، بر او نیز حد جاری می کنم. به او گفتم: در این صورت تو نزد خداوند از کافرانی. ابو بکر گفت: چرا؟ گفتم: برای اینکه تو شهادت خدا را رد کرده و شهادت غیر خدا را پذیرفته ای! … خداوند متعال به طهارت فاطمه شهادت داده و وقتی تو شهادت غیرش را بپذیری، نزد حق تعالی کافری. این سخنان موجب گریه حاضران شد؛ اما به جای اینکه از حق طرف داری کنند از مسجد خارج و متفرق شدند. ✳️ فاطمه بهترین بنده خدا در آستانه عروج 🔻زمان چندانی از رحلت رسول خدا سپری نشده بود که دخترش فاطمه در پی اندوه های فراوان و عهدشکنی هایی که از اصحاب پیامبر دیده بود، به بستر بیماری افتاد و آماده ملاقات با رسول خدا (صلی الله علیه و آله) می شد. فاطمه در آخرین ساعات عمرش مرا صدا زد و فرمود: می خواهم آنچه در دل دارم به عنوان وصیت با تو در میان بگذارم. ...خانه را خلوت کردم ، کنار سر او نشستم. 🔻فاطمه به من فرمود: ای پسر عمو! در مدتی که باهم زندگی کرده‌ایم از من دروغ و خیانتی ندیده‌اید و کاری برخلاف خواسته ات از من مشاهده نکرده‌اید؟ گفتم به خدا پناه می برم. تو با معرفت ترین فرد به خدا هستی. تو بهترین و برترین بنده خدایی، تو آن چنان پروایی از خدا داشته‌ای که من فردای قیامت نمی توانم ادعا کنم که کوچکترین کاری برخلاف نظر من انجام داده ای. 🔻 اندوه وغصه جدایی و از دست دادن تو برایم بسیار سخت است. افسوس که این جدایی چاره ناپذیر شده است. به خدا سوگند که با فراق تو، مصیبت رحلت رسول خدا را دوباره در خاطرم زنده کرده و جدایی از تو مصیبتی بزرگ است «انا لله و انا الیه راجعون»… 🔻 بعد از این سخنان هردو گریستیم و من سر او را به سینه چسباندم و گفتم تمام سفارش های تو را با جان و دل انجام خواهم داد و من را وفادار خواهی دید. ✳️ لحظه ارتحال فاطمه و وصایای او 🔻فاطمه از من تعهد الهی گرفت که هرگاه چشم از جهان فرو بست، وفاتش را به هیچکس اطلاع ندهم مگر به این افراد: ام سلمه همسر رسول خدا، ام ایمن و از مردان دو فرزندش حسن و حسین، عبدالله بن عباس، سلمان فارسی، عمار بن یاسر، مقداد، ابوذر و حذیفه. و همچنین تو اجازه داری که پس از وفاتم با کمک زنان، بدنم را غسل دهی و تاکید می کنم که شب هنگام مرا به خاک بسپارید و کسی را از محل قبرم آگاه نکنید. 🔻وقتی شب عروج روح فاطمه فرارسید، شنیدم که فاطمه ناگاه فرمود: علیکم السلام و به من گفت ای پسر عمو، جبرئیل نزد من است و به من سلام می‌دهد و می‌گوید: ای محبوب حبیب خدا و میوه دل رسول الله ،خدا به تو سلام می رساند. بشارت بر تو باد که امروز در بهشت برین و در درجات رفیعی به پدر خویش ملحق خواهی شد. و می شنیدم که فاطمه می‌گوید و علیکم سلام و به من توضیح داد پسر عمو این نیز میکائیل است که همانند برادرش جبرئیل سلام و بشارت می‌دهد. سومین‌بار نیز فاطمه گفت: و علیکم سلام اما این بار دیدم که فاطمه چشمان خود را به طور کامل باز کرد و فرمود ای پسر عمو به خدا سوگند این عزرائیل است که پر و بال خود را در مشرق و مغرب همان گونه که رسول خدا اوصاف او را شرح داده بودند گسترده است. در این حال شنیدم فاطمه می‌گویند و علیکم السلام بر برگیرنده ارواح ، آماده‌ام.... اما با ملاطفت رفتار کن آخرین جمله ای که از فاطمه شنیدم این بود، یا رب، به سوی تو می آیم و نه به سوی آتش. فاطمه با گفتن این کلمات چشمانش را بست گویی هرگز زنده نبوده است. 📗 کتاب علی از زبان علی ↩️ادامه دارد... https://eitaa.com/ghorbani1001
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
بازنویسی تاریخ زندگی امیرمومنان علیه السلام بصورت داستانی از زبان ایشان 📃قسمت سی ام: ✳️ نجوایی با رسول خدا صلی الله علیه و آله بعد از دفن فاطمه 🔻بعد از این که در دل شب پیکر همسرم فاطمه را به خاک سپردم رو به قبر رسول خدا کردم و گفتم: سلام بر تو ای رسول خدا، سلامی از جانب من و از جانب دخترت که به دیدار تو شتافته و جسمش در کنار بقعه تو در زیر خاک آرمیده است؛ و خدا خواست با فاصله ای اندک از ارتحال تو چشم از جهان فرو بندد و به تو ملحق شود. ای رسول خدا شکیبایی ام در فراق دختر عزیزت اندک شده و توانم در تحمل دوری سرور زنان به پایان رسیده است.... آری آنچه در کتاب خدا آمده است را با جان و دل می پذیرم که فرمود: 📖* انا لله و انا الیه راجعون* آن امانتی که نزد من بود بازگردانده شد و آنچه به من سپرده شده بود از من باز پس گرفته شد. اکنون آسمان در نظرم تیره و بی فروغ می نماید و زمین را غبار فرا گرفته است. از این پس اندوهم دائمی خواهد بود، شب هایم با بیداری سپری خواهد شد، غم ها از دلم بیرون نخواهد رفت تا آن که مرگ بر من نیز فرا رسد و خداوند منان مرا در آنجا اقامت دهد که تو اقامت داری.غصه های بزرگ وجودم را فرا گرفته است. چه زود بین ما جدایی افتاد! درد دل خود را فقط برای خداوند بازگو می کنم. ❇️ از دخترت درباره جفای امتت بپرس! دخترت به زودی برایت باز خواهد گفت که چگونه امت دست به دست هم دادند تا او را در هم کوبند و پایمالش کنند. از او بپرس و با اصرار بخواه تا آن چه بر او گذشت، بازگو کند. او در سینه‌اش دردها و غصه های بسیاری دارد که فرصتی برای گفتن آنها نیافت. من از نشستن کنار مزار شما خسته نمی شوم و دلم به جدایی رضایت نمی‌دهد، اما ناگزیرم با شما وداع کنم. آه آه! که باز هم شکیبایی نیکوتر است! و اگرمحذور نداشتم و نشستنم کنار مزار فاطمه موجب فاش شدن مرقد او برای دشمنانش نمی‌شد همچون معتکفان در اینجا اقامت می گزیدم و همانند زنان جوان مرده بر این مصیبت بزرگ ناله و شیون می کردم.... من فقط به پیشگاه الهی شکایت میبرم و پیمودن راهی که تو پیشگام آن بودی، برای من بهترین تسلاست. صلوات و رضوان خدا بر تو و بر فاطمه باد. ❇️ مرثیه ای کنار مزار فاطمه سلام الله 🔻می بینم که انبوه مصیبت های دنیا به سویم هجوم آورده است. که اگر برای کسی پیش آید تا هنگام مرگ آن را از یاد نمی‌برد. رسم دنیاست که وصال‌ها به فراق منتهی شود و دوستان به هجران مبتلا شوند . به یاد دوست و محبوب، امشب را به روز آوردم. گویی که بار اندوه های گذشته بر دوشم سنگینی می کند. پایان دوستی ها هجران است ولی همه غم ها در مقابل مرگ‌عزیز اندک می نماید. 🔻[هر روز بر سر قبر فاطمه حاضر می شدم و او را زیارت می کردم و یک روز تحمل از دست دادم و بر روی قبرش افتادم و این اشعار را سرودم:] مرا چه شده است که بر مزار دوست می ایستم و بر او سلام می کنم، ولی او جواب سلامم را باز پس نمی‌دهد ؟! ای دوست تو را چه شده که جواب سلام دوستان را نمی دهی؟! مگر از دوستی دوستان ملول شده‌ای؟! 📗منبع:علی از زبان علی ↩️ادامه دارد. ... https://eitaa.com/ghorbani1001
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا