eitaa logo
رادیو مائدةٌ مِن السـماء
1.2هزار دنبال‌کننده
642 عکس
111 ویدیو
5 فایل
مائده‌ای از آسمان🌱، اما در زمین، در پی دیدنِ آنچه نیاز به نگاهِ عمیق است!🌟 بیوتکنولوژیستیِ که معلم گشته است و عاشق و دلداده نوشتنِ حقایقِ خود و دیگران!🖐️ حرفتو با من ناشناس بزن 🤩🍃 https://daigo.ir/secret/457624277
مشاهده در ایتا
دانلود
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
بارش بر آسمان توست... دور از توام اما دلم با توست... می‌نویسمت اما دلم آرام نمی‌گیرد... با خودم فکر می‌کنم چه کنم؟ دستانم را می‌گیرم بالا دعا می‌کنم؛ برای سلامتی، برای آب، برای آرامش... غزه! غزه، غزه! @gomnamradio
«قلبِ دلداده» شاید شما هم ندانید اینجا کجاست. دفعه اول من هم که دیدم نمی‌دانستم. اینجا بقیع، بارگاه چهار امام شیعیان هست. جایی که چهار نورِ خدا آرمیده‌اند و مکانِ رساندن هدایت و رهبری بندگانِ خدا. بار دیگر به عکس نگاه می‌کنم. می‌سوزم از تهِ دل. نه فقط برای اینکه بقیع گنبد و بارگاه ندارد نه! بلکه برای مظلومیتِ امامانم. درست هست که به چشم خودم ندیدم اما نمی‌شود شیعه باشی و قلبت به امامت وصل نباشد! همان نیم نگاهی که دلِ منم پرواز کرد آنجا. خواستم بنشینم و دعا کنم. زیارت امین‌الله بخوانم و از دور سلام به مادرم زهرا(س) دهم. با اینکه نمی‌دانم مزارش کجاست، تسبیحات اربعه‌اش را بگویم و زیر لب با خودم بگویم:« یوسف گمگشته باز آید به کنعان غم مخور! کلبه احزان شود روزی گلستان غم مخور!» السلام علیک یا ائمه بقیع... @gomnamradio
سلام وقت به خیر خدمت همگی اعضای کانال🌱 مشکلی پیش اومده بود مبنی بر اینکه لینکی از سمت رادیو براتون می‌اومد. خلاصه که بعداً میام ریز جزییات ماجرا رو میگم خدمت‌تون. اومدم بگم که نگران نباشید مشکل به طور کامل حل شده و جای نگرانی نیست ❤️🌺 ممنونم از دوستان که کمک کردن مشکل به سرعت حل بشه👌🙏 @gomnamradio
سلام 😅 من که دیروز روز سنگینی رو پشت سر گذاشتم گفتم امروز دقیق‌تر بیام جزییات رو براتون شرح بدم😅 البته که من خودمم اشتباه کرده بودم و خب ... موافقید ؟ لینک بگم که من پیام لینک‌دار رو داخل کانالم نمی‌گذاشتم😔 و متاسفانه اشتباهم برداشت شده بود. البته چون سریع متوجه شدم پیگیری کردم هم از طریق پلیس فتا و هم سایر دوستان. برای همین در ثانیه اول کلا پیام منقضی شد و خطری بقیه رو تهدید نمی‌کرد. @gomnamradio
هدایت شده از آخَراشِه
سلام به بروبچ باحال آخراشه😁 قدیمی‌ها که روی سرِ ما جا دارند و جدیدتر‌ها روی چشمامون ☺️ جونم براتون بگه که یه تعامل داریم برای حال و هوایِ این روزهای مردمِ فلسطین. چیه؟ 🇵🇸خودتون رو بگذارید جای مردم فلسطین. حالا همهٔ مردم نه، به یک فردِ همسن و سال خودتون. شرایط اونجا رو تو ۲۴ ساعت چجوری روایت می‌کنید؟ برامون بنویسیدش😁 براتون بگم که حواستون باشه: ✍علائم نگارشی (:«!؟؛،) رعایت بشه تو متن‌تون. ✍حتی اگه تخیلی باشه، چه بهتر. ✍از ذهن خودتون یا روایت‌هایی که شنیدین می‌تونین کمک بگیرین! ✍تو کاغذ یا تایپی فرقی نمی‌کنه، اما اگه تو کاغذ می‌نویسین حواستون باشه که خوش خط و خوانا باشه..✋ ✍یادتون باشه فقط ۲۴ ساعتو روایت کنین 😉 ✍اگه فکر می‌کنین تصویر به نوشته‌تون قوت می‌بخشه، همراه متن بفرستید. در انتظارِ متون خلاقانه روایت‌گونهٔ شما هستیم😉 همراهِ همیشگی، ادمینِ آخراشه: @akharashe1403 ❍ㅤ ⎙ㅤ ⌲ ◉━━━━━━──── 🆔 @Akharashe 📌 https://shad.ir/akharashe
«پیوندِ خاندان» شبیه پدر‌بزرگم بود. معروف به «پسرعمو‌جان رضا». هربار می‌آمدیم تهران مهمان خانه‌اش بودیم. مهربان و باصفا مهمان‌نوازی می‌کرد از‌ ما. من و خواهرم نوه‌های عموجان بودیم و تودل برو. دکلمهٔ با موضوع مادر یاد گرفته بودم برای اولین‌بار در خانه‌شان با همان حرکت دست و زبانِ خودم، خواندم. سالِ پیش در مسیر کربلا بودیم که خبر فوت را شنیدم. دلم می‌خواست برگردم و بروم مراسمات را اما امکان پذیر نبود. امسال تلاش کردم تا هر طور شده سالگرد را شرکت کنم. اولش برنامهٔ دانشگاه جور نمی‌شد بعد هم سرکار. آخر سر گفتم:« خدایا خودت می‌دونی‌ها، من می‌خوام بِرَم ولی کارم جور نمیشه!» راهی شدم همراه خانواده، برای عرضِ تسلیت و دیدارِ دوباره فامیل. شبِ سالگرد همهٔ فامیل دورِ هم جمع بودند و به یاد بزرگانِ خاندان. « بزرگا پیر شده بودند و کوچکترا، بزرگ!» حرفی بود که در رویارویی با فامیل‌ها زدم. راستش به بهانهٔ پسرعمو بعد هشت سال دیدار تازه کردم. افرادی که از کودکی ندیده بودم حالا به عنوان دخترِ بزرگِ مادرم احوال پرسی می‌کردم با آنها. خوش گذشت اما جایِ خالی پدر‌بزرگم، عمه‌ها و عموهای مادرم و پسرعمو جان‌ها حس می‌شد. آخرش سعی کردم اشک‌هایم را جمع کنم و با لبخند بگویم:« چقدر دلم برای چنین جمع‌هایی تنگ شده پسرعموجان خدا رحمت‌تون کنه که باعث شدید دیدارها تازه بشه...!» ✍️نویسنده: مائده اصغری @gomnamradio
رادیو مائدةٌ مِن السـماء
«مثبت و منفی درکنارِ هم» #مائده_من_السماء #اندر‌احوالات‌این‌روزها @gomnamradio
«مثبت و منفی در کنارِهم» سرکلاسِ بیوشیمی متابولیسم بودم. بحث به اینجا کشید که نباید از سیگار و قلیان و مشتقات آنها استفاده کرد. یکی از بچه‌ها بلند شد و گفت:« استاد وقتی استرس و اضطراب تو جامعه بی‌داد می‌کنه، خیلی طبیعیه که به سمتِ این چیزا آدم سوق داده بشه! لااقل اضطراب آدم کم میشه!» راستش موافق صددرصدی صحبتش نبودم، اما تا حدودی نگاه‌مان با همدیگر مشابهت داشت. استاد برگشت رو‌به دانشجویان طوری که انگار خاطراتش را مرور می‌کند، گفت:« زمانی که ما می‌رفتیم دانشگاه، حدودا ۲۰، ۲۱ ساله بودیم، پدر مادرامون پول توجیبی می‌دادن بهمون. اما الان خیلی کمتره! شماها باید خودتون جورِ خودتونو بکشید! » کاملا موافق بودم. با اینکه می‌دانستم زمان قدیم‌تر، امکانات و رفاهِ کمتری وجود داشته، اما حداقل خانواده‌ها توانِ حمایت مالی فرزندان‌شان را داشتند اما حالا نه! با تورم و مشکلاتِ اقتصادی ، این مسئله کمرنگ‌تر شده. تازه با دوتا شغل بتوانی هزینه‌های روزانه را بدهی، باقیش را با مدیریت صحیح درست می‌کنی واگرنه آخر ماه کم می‌آوری! شاید در ذهن دهه‌های قبل‌تراز ما بیاید:« نسل شما، نسل زیاده‌خواهیه! دوست داره همه چیز حاضر آماده درخدمتش باشه! » اما هرچه جلوتر می‌روم می‌بینم کم اهمیتی به کارِ جوانان هم بی‌تاثیر نیست! درسته که بازار تنوعش رفته بالا و سطح انتظاراتِ ما از زندگی رشد صعودی داشته اما معتقدم باید مثبت و منفی را باهم دید. به فکر فرورفتم. صحبت با هم‌نسل‌هایم و راه حل برای مشکلات نیازش دیده ‌می‌شود. پ.ن: برای نوشتنِ این متن، می‌خواستم از منظر نسل خودمان بیان کنم اما فراموش نکنیم، جایِ خالیِ دستانِ پرتوان و زحمتکش خانواده که گاهی قدردان زحمات‌شان نیستیم، چقدر حس می‌شود! ✍نویسنده: مائده اصغری @gomnamradio
🌙«زندگی‌ام تقلای بیش از حد برای هرچیز بود؛ برای فراموشی، برای به دست آوردن و برای نگه داشتن.» _مارال 🌱برای زنده ماندن باید سخت جنگید... از کوه هم سخت‌تر و پر صلابت‌تر... شاید به آرامش رسید! @gomnamradio