─┅══༅࿇༅ ❃﷽ ❃ ༅࿇༅══┅─
#زبان_محاوره
#حضرت_رقیه_سلام_الله_علیها
#اللهم_عجل_لولیک_الفرج
#اللهم_العن_الجبت_والطاغوت
#اثر_جدید
#کانال_گلواژه_هاے_اهل_بیت_ع
#حذف_هشتک_کانال_جایز_نمیباشد
بابایی،،،، 😭😭😭😭
من برای تو حرف ها دارم
حرفهایی که گفتنش سخت است
زخمیِ پر غرور من بشنو
گرچه بابا شنفتنش سخت است
خوب شد که ندیده آسیبی
مثل من گوشهات بابایی
راستی هر چه را که می شنوی
در نیاید صدات بابایی
دیگر اشکی نمانده در چشمم
تا بشویم به آن دهانت را
نکِشم بر لب تو انگشتم
زبری اش می زند لبانت را
من دعایم به کوچه ها این بود
نیزه دست از سر تو بر دارد
کاش هرگز پدر نمی دیدم
خیزران بر لبت نظر دارد
من تو را با تمام عشق و وجود
هی صدا می زدم چهل منزل
شده تا حال بشنوی آیا
کودکی پرت گشته از محمل؟
سنگ ها با سرم همان کردند
که به گودال با سرت کردند
پنجه های پلید می دانی
که چه با موی دخترت کردند؟
من حجابم برای تو این است
تا که کمتر خجالتم بِکِشی
کاش می شد در این شب آخر
دست مهری به صورتم بکشی
ابالایتام باشی و اینجا
به یتیم تو نان اعانه دهند؟
دیدی از روی نیزه نامردم
دخترت را بهم نشانه دهند؟
درد سرنیزه را تو می فهمی
درد پای پر آبله را من
درد تیر سه شعبه اش را تو...
درد سیلیِ حرمله را من
شعر: حسن کردی
𝐉𝐨𝐢𝐧: http://eitaa.com/goollvajhehay_ahlbeyt12
𖠇࿐ྀུ༅࿇༅═══┅─
📌درصورت نشرمطالب ڪانال در دیگر ڪانال ها و گروه های مرتبط،حذف نام شاعر ومنبعِ اشعار شرعاً جایز نمیباشد.
|↲کانال گلواژههاے اهلبیت (ع)
#نشر_اشعار_بروز
─┅═࿇༅࿇༅ ❃༅࿇༅❃ ༅࿇༅࿇═┅─
─┅══༅࿇༅ ❃﷽ ❃ ༅࿇༅══┅─
#مرثیه_حضرت_رقیه_علیها_سلام
#شهادت_پنجم_صفر
#ام_البکاء
#کانال_گلواژه_هاے_اهل_بیت_ع
#حذف_هشتک_کانال_جایز_نمیباشد
به دخترت که غم و غصه بیکران دارد
بگو که چند ستاره در آسمان دارد
تمام دخترکان رفتهاند و خوابیدند
رقیه نیمه ی شب تازه میهمان دارد
خبر بده به نجف شام را به هم زدهام
سه ساله دخترت از فاطمه نشان دارد
بغل گرفتمت و از تو بوسه میخواهم
ولی چرا لب تو طعم خیزران دارد؟
تو تشنه کشته شدی من گرسنهام امشب
سرت برای چه اینقدر بوی نان دارد!
از آن شبی که زمین خوردم از روی ناقه
همیشه دختر تو درد استخوان دارد
بلایی بر سر شیرین زبانت آوردند
برای حرف زدن لکنت زبان دارد
رباب داغ دلش تازه میشود هر روز
هنوز حرمله در دست خود کمان دارد
عمو کجاست بیاید خودش نگاه کند
که دستهای همه جای ریسمان دارد
در ازدحام سر کوچه ها مشخص شد
چقدر شام ؛ زن و مرد بد دهان دارد
هزار سال گذشت این سهسال عمر کمم
سه سال عمر من اینقدر داستان دارد !
و دشمنان تو بابا به خویش میگفتند
مگر که دختر کوچک چقدر جان دارد
#محمدحسن_بیاتلو
#علی_مزرعی
𝐉𝐨𝐢𝐧: http://eitaa.com/goollvajhehay_ahlbeyt12
𖠇࿐ྀུ༅࿇༅═══┅─
📌درصورت نشرمطالب ڪانال در دیگر ڪانال ها و گروه های مرتبط،حذف نام شاعر ومنبعِ اشعار شرعاً جایز نمیباشد.
|↲کانال گلواژههاے اهلبیت (ع)
#نشر_اشعار_بروز
─┅═࿇༅࿇༅ ❃༅࿇༅❃ ༅࿇༅࿇═┅─
─┅══༅࿇༅ ❃﷽ ❃ ༅࿇༅══┅─
#حضرت_رقیه_علیها_سلام
#ام_البکاء
#شهادت
#کانال_گلواژه_هاے_اهل_بیت_ع
#حذف_هشتک_کانال_جایز_نمیباشد
چشمش برای پلک زدن وا نمیشود
یا این که ناله ای کند ؛ اما نمیشود
هم زخم های آبله اش درد میکند
هم جای تازیانه مداوا نمیشود
از عمر او اگرچه سه سالی گذشته است
قدّی شبیه قامت او ، تا نمیشود
چشمی نمانده است اگر دست میکشد
پایی نمانده است اگر پا نمیشود
سر را به زحمتی به روی دامنش گذاشت
حالا دگر خرابه عزاخانه میشود
بوسه گرفت از سر و میگفت زیر لب
هر بوسه ای که بوسه ی بابا نمیشود
#محمدحسن_بیاتلو
𝐉𝐨𝐢𝐧: http://eitaa.com/goollvajhehay_ahlbeyt12
𖠇࿐ྀུ༅࿇༅═══┅─
📌درصورت نشرمطالب ڪانال در دیگر ڪانال ها و گروه های مرتبط،حذف نام شاعر ومنبعِ اشعار شرعاً جایز نمیباشد.
|↲کانال گلواژههاے اهلبیت (ع)
#نشر_اشعار_بروز
─┅═࿇༅࿇༅ ❃༅࿇༅❃ ༅࿇༅࿇═┅─
─┅══༅࿇༅ ❃﷽ ❃ ༅࿇༅══┅─
#حضرت_رقیه_س_شهادت
#کانال_گلواژه_هاے_اهل_بیت_ع
#حذف_هشتک_کانال_جایز_نمیباشد
یارقیه مددی
چنان از غم دوری افسرده بودم
که از داغِ تو سخت پژمرده بودم
سپر گر نمیکرد عمه خودش را
همان عصر روز دهم مُرده بودم
فقط خون دل بود و اشک دو دیده
غذایی اگر هم که من خورده بودم
گرسنه نخفتم شبی در اسارت
که هر شب پدرجان، کتک خورده بودم
حسابش ز دستم برون گشته آخر
که من اینقدَر زخم نشمرده بودم
حلالم کن امشب اگر شکوه کردم
دلم تنگِ تو بود، آزرده بودم
#عاصی_خراسانی
#علی_مقدم
۲ محرم ۱۴۴۶
۱۸ تیر ۱۴۰۳
𝐉𝐨𝐢𝐧: http://eitaa.com/goollvajhehay_ahlbeyt12
𖠇࿐ྀུ༅࿇༅═══┅─
📌درصورت نشرمطالب ڪانال در دیگر ڪانال ها و گروه های مرتبط،حذف نام شاعر ومنبعِ اشعار شرعاً جایز نمیباشد.
|↲کانال گلواژههاے اهلبیت (ع)
#نشر_اشعار_بروز
─┅═࿇༅࿇༅ ❃༅࿇༅❃ ༅࿇༅࿇═┅─
هدایت شده از کانال اشعار شمس (ساقی)
«اَلسَّلامُ عَلَیكَ یا ثارَاللّٰهِ وَابنَ ثارِه»
#مثنوی_غزل
وقتی که خاک آغشته با خون خدا شد
سِرّ نهان عشق، آنجا بر مَلا شد
هفتاد و دو لاله، به دشت خون تپیدند
خورشید عالمتاب را بر نیزہ دیدند
دیدند یک سر بر فراز نی درخشان
دارد تلاوت میکند آیات قرآن
آیات حق تا بر فراز نی درخشید
بانگ شهادت در تمام دشت پیچید
زین ماتم عظما که در عالم به پا شد
لوح و قلم گریان به دشت نینوا شد
ارض و سما زین ماجرا در خون نشستند
جنّ و ملک در ماتمی بیچون نشستند
زیرا چنین ظلمی خدا حتی ندیدہ
خورشیدِ دشت کربلا را سر بریدہ
واحسرتا آن سر، که بر نی نغمهخوان است
سوم امامِ بر حقِ ما شیعیان است
آری که شد خون خدا بر دشت جاری
بستان دین، بار دگر شد آبیاری
دشتی که شد میعادگاہ شیعه امروز
شد قتلگاہ اصغر ششماهه دیروز
آتش کشد از هر طرف بر دل زبانه
یاد آوری از کربلا، گر عاشقانه
سوزانده عالم را شرار ظلم اعدا
دردا که تا محشر بُوَد این شعله بر پا
سوز از شرار آهِ سالار شهیدان...
لبتشنه اما مست، از دیدار جانان
زیرا به جرم پاسداری از ولایت...
دست یزید آغشته شد بر این جنایت
کشتند و پیش چشم یاران سر بریدند
عشق و شهامت را به چشم خویش دیدند
نامردمی کردند با آن شاہِ عطشان
این قوم کافرکیشِ در ظاهر مسلمان
مرگا بر این قوم ستمکارِ سیه روز
لعنت بر این نامردمان عافیت سوز
بنگر دمی بر اهلبیت از این مصائب
شد ناشکیبی بر شکیبی نیز قالب
بر گفته هایم چوبهی محمل گواہ است
عشق است استاد و مپندار اشتباہ است
زینب به همراهِ یتیمان در عزا شد
در خیمهی آلِ عبا محشر بهپا شد
اهل حرم، گریان از این داغ شرربار
گشتند اسیر چنگ جلّادان خونخوار
از مثنوی در این غزل با غصه و آه
خواهم شوم با کاروان عشق، همراه
خار مغیلان در رَہ و، طفل سه ساله...
داغی به دل دارد به صحرا همچو لاله
طوفان غم را میتوان احساس کردن
در صورت غمگین این طفل سه ساله
شب پیش رو دارد مگر این ماہ تابان؟
کاینسان خرامان میرود با استحاله
گویی خبر دارد که شب پایان ندارد
چون ماهِ شامِ غم که دورش بسته هاله
شاید که میداند دگر بابا ندارد ؟
چون میکند بی او سفر با پای ناله
آری اسیری میرود شهزادہی عشق
این گلرخ محنت کش حیدر سُلاله
وای از دمی که رأس بابا را ببیند
در تشتی از خون با دوچشم غرق ژاله
آیا گناہ این گل پژمان چه بودہ؟
آیا چنین حکمی که دارد در رساله؟
آیا چنین مهماننوازی دیدہ چشمی؟
آن هم برای طفل بی بابا ؟... مُحاله!
باری دگر از این غزل با چشم خونین
با مثنوی گویم به دشمنهای بی دین :
ای لعن و نفرین تا همیشه بر شما باد
کی میتوان گفتا شما را آدمیزاد ؟
(ساقی) اگر اين صحنه را تصوير دارم
بی شک جهانی را ز غصه ، پیر دارم
پایان دهم شعرم که دلها غرق خون است
بلکه ز جور اشقیا دارالجنون است
یابن الحسن! بازآ و بر ما رخ عیان کن
ما را برای نوکری، امشب نشان کن!
امّیدوارم وارث خون شهیدان!
مهدی موعود! آیی و با تیغ عریان
گیری تقاص کربلا... از دشمن دون
تا شاید این آتش رَود از سینه بیرون
سید محمدرضا شمس (ساقی)
1386
#شمس_ساقی
eitaa.com/shamssaghi