🌷🌷🌷
صفحه 9⃣
۴ تا ایه داره
واذ … فبدّلَ … واذ … واذ
کد صفحه : این صفحه ۹ هست و عدد ۹ شبیه ق قریه هست پس کد صفحه میشه قریه....
ایه ۵۸.به بنی اسرائیل گفته شد وارد روستا شوید ( و اذ قلنا ادْخلوا هذه القریةَ )
هرچی دلتون میخواد بخورید (فکُلوا منها حیثُ شئتُم رغداً)
غذا خوردی در دم سجده کن ( ودخُلوا الباب سُجداً)
توی سجده هم بگید (حطة) ما پایین هستیم ، ما فرومایه هستیم ( و قولوا حطةٌ)
تا خدا شما رو بیامرزه ( نَّغْفِرْ لَكُمْ خَطَٰيَٰكُمْ ۚ وَسَنَزِيدُ الْمُحْسِنِينَ )
ایه ۵۹.اما بنی اسرائیل به جای ”حطّة“، آن را به کلمه ”حنطة“ به معنای گندم تبدیل کردند
گندم هم در روستا است، در قریه (صفحه 9)
و انزلنا؟ / فأنزلنا؟ پاسخ: فاء در عربی نشانه سرعته
سریع عذاب نازل کردیم.
به خاطر اینکه فاسق بودند( بما کانوا یفسُقُون)
ایه ۶۰.یفــسسسسققققــون / اذ اسسسستــسسسقققققــی
استرس روی حرف ”س“ و ”ق“
استسقی، یعنی طلب آب کرد. [چون مردم در روستا با مشکل آب مواجه هستند]-
صفحه قریه، صفحه 9
بعدش حضرت موسی با عصاش به سنگ زد و منفجر شد سنگ ( فانفجرت) همه ی مردم روستا هم نوشیدن از آب و خدا گفت عثیان نکنید در زمین مثل مفسدها ( و لا تعثوا في الارض مُفسدین)
•┈┈••••✾•🌿🌺🌿•✾•••┈┈•
https://eitaa.com/hefzjazab
🌷🌷🌷
صفحه 9⃣
۴ تا ایه داره
واذ … فبدّلَ … واذ … واذ
کد صفحه : این صفحه ۹ هست و عدد ۹ شبیه ق قریه هست پس کد صفحه میشه قریه....
ایه ۶۱.استسقی یعنی طلب آب کرد.
بعد از آب نوبت غذا میشه، نوبت طعام
داستان واقعی این آیه:+ بنی اسرائیل به خاطر نافرمانی خدا، 40 سال در بیابانها سرگردان بودند، و در این مدت خدا سایبانی از ابر بر سرشان قرار داد. پرندگان کوچکی هم شبیه بلدرچین (سَلوی) جلوی انها قرار میداد که راحت شکارش می کردند، و عسل به آنها میداد+. با این حال، باز آنها به موسی علیه السلام اعتراض می کردند که خسته شدیم از این غذاهای آسمانی.(وَإِذْ قُلْتُمْ يَا مُوسَىٰ لَن نَّصْبِرَ عَلَىٰ طَعَامٍ وَاحِدٍ)
ما میخواهیم عدس و سیر و پیاز و خیار بخوریم!!!!
خدا هم به آنها غضب کرد، فرمود: غذای مفت و مجانی بهتون دادم ناز میارید؟ خب بروید توی شهر (مصر) و هر چی دلتون میخواد خودتان به دست بیاورید. و خدا مهر بدبختی و ذلت رو به پیشانی آنها زد.
(خیر شما در اینه که برید به مصر)
(تا سؤال کردن، زدنشون ذلیلشون کردن)
ربط ایه اول صفحه و اخر صفحه
بنی اسرائیل وارد قریه (روستا) شدن (و اذ قلنا ادْخلوا هذه القریةَ)
تو روستا طعام میخواستن. ( و اذ قُلْتُمْ يَا مُوسَىٰ لَن نَّصْبِرَ عَلَىٰ طَعَامٍ وَاحِدٍ)
قریه .....۹...
•┈┈••••✾•🌿🌺🌿•✾•••┈┈•
https://eitaa.com/hefzjazab
🌷🌷🌷
صفحه 0⃣1⃣
۸ تا ایه داره
کد صفحه : ۱۰ ... امام هادی امام دهم
ان الذین آمنوا و الذین هادوا
صفحه ۱۰؛ امام "هادی" علیه السلام امام دهم است. هادی – هادوا.
ایه ۶۲. (ان الذین آمنوا و الذین هادوا
[اسم سه فرقه را آورده یهودیان (هادوا)، مسیحیان یا نصرانیا (نصاری) و صابئین])
**هادی** وقتی با این سه تا گروه هست، نه میترسه و نه ناراحت میشه. ( ولا خوفٌ علیهم و لا هُم یحزنُون)
ولا هُم یحـزززنُون / و اذذذ اخذذذ میثاقکُم
ایه۶۳. اقا هادی رفته بالای کوه طور( فوقَکُم الطُّور) تعهد بده که با تقوا بشه( لعلکُم تتّقُون)
ایه۶۴. سپس وقتی داشت از کوه برمیگشت (ثُمَّ تَوَلَّيْتُم مِّن بَعْدِ ذَلِكَ)، فضل الله رو دید (فَلَوْلَا فَضْلُ اللَّـهِ عَلَيْكُمْ وَرَحْمَتُهُ لَكُنتُم مِّنَ الْخَاسِرِينَ)
این آیه "خاسرین" / آیه بعدی "خاسئین"
ایه ۶۵. هادی خواست لقد بزنه که دید ( و لقد علِمتُم ) دست فضل الله در روز شنبه (سَّبت) یه دونه میمون "قردة" بود.(قردةً خٰسِئین)
•┈┈••••✾•🌿🌺🌿•✾•••┈┈•
https://eitaa.com/hefzjazab
صفحه 0⃣1⃣
۸ تا ایه داره
کد صفحه : ۱۰ ... امام هادی امام دهم
ایه ۶۶. پس قرار میداد میمون رو بین دست هاش و پشت سرش( فجعلنٰها نکٰلاً لما بین یدیها و ما خَلفها) و هادی با خودش گفت یه موعظه اش بکنم ( و موعظةً للمُتقین)
ایه ۶۷.خب! هادی مجلس وعظ و روضه گرفت (صفحه 10)، به موسی گفت: یه گاو بکش( و اذ قال موسیٰ لقومهٖ إن الله یامُرُکُم أن تذبحوا بقره) (چون مجلس روضه باید شام بدهند دیگر)
موسی گفت: مسخره میکنی! (برای شام گاو بکشیم؟!!!) أتتخذنا هزوا؟ هادی گفت: اعوذ بالله که از جاهلا باشم من!!! (اکون مِن الجٰهلین)
ایه ۶۸.گاو نه! ماهی!
جاهل یعنی دیوانه، دیوانه ها شروع کردن به بهانه گیری گفتن (گاو نه، ماهی! بدین) (قَالُوا ادْعُ لَنَا رَبَّكَ يُبَيِّن لَّنَا مَا هِيَ)
باز گفتن: همونی که گفتم، فقط گاو. گاوی که نه پیر باشه و نه جوان
(قَالَ إِنَّهُ يَقُولُ إِنَّهَا بَقَرَةٌ لَّا فَارِضٌ وَلَا بِكْرٌ عَوَانٌ بَيْنَ ذَلِكَ ۖ فَافْعَلُوا مَا تُؤْمَرُونَ )...هادی گیج شد که چکار کنه!!!
تُؤْمَرررررررررررُونَ ررررررررنگش چی؟
ایه ۶۹. هادی گفت حالا چه رنگی باشه؟؟
(قالوا ادعُ لنا ربک یُبین لَنا ما لونها) گفتن گاو زرد خوش رنگ یک دست که شاد بشیم وقتی نگاه میکنیم. ( بقرةٌ صفراءُ فاقعٌ لوْنها تسُرُ النٰظرین)
ربط ایه اول و اخر صفحه
هادی چون ایمان داشت ناراحت و غمگین نمیشد (ان الذین آمنوا و الذین هادوا)
لباس زرد خوشرنگ یک دست تنش میکرد که شاد بشن اونایی که نگاهش میکنن
(صفراءُ فاقعٌ لوْنها تسُرُ النٰظرین)
•┈┈••••✾•🌿🌺🌿•✾•••┈┈•
https://eitaa.com/hefzjazab