مشارکتِ رقابتساز
✍جعفرعلیاننژادی
🔸«دعوت از مردم برای مشارکت در انتخابات» به عنوان وظیفه تمام کسانی که مخاطب دارند، شاید یکی از کلیدیترین و برجستهترین فرازهای سخنرانی رهبری در دیدار مردم کرمان و خوزستان بود.
🔸نگارنده مبتنی بر همین نکته، کلیدواژه «مشارکت خواهی همگانی» را پیشنهاد داده و بر این اساس در نظر دارد دلالتهای مهم چنین دعوت گستردهای را یافته و مورد تحلیل قرار دهد.
🔸در عرف جریانات سیاسی، معمولا به شکلی نانوشته مولفه رقابت انتخاباتی، اصل و مبنا قرار گرفته و مولفههای دیگر، نظیر مشارکت و سلامت و حتی امنیت در نسبت با آن سنجیده میشود.
🔸در این عرف نانوشته، تنها، این رقابت است که میتواند منجر به مشارکت بالا شود. بنابراین آنها تمام هم و غم خود را روی داغ کردن میدان رقابت و زیر فشار قرار دادن نهاد نظارت برای تأیید نامزدهای رقابتساز و نه لزوما کارآمد، متمرکز میکنند.
🔸 اما نگارنده در این یادداشت قصد دارد از زاویهای جدید به این موضوع بپردازد. یعنی ببیند، اگر مولفه مشارکت را به عنوان اصل و مبنا قرار دهد، چه تغییراتی در صحنه انتخابات رقم خواهد خورد.
🔸خواهیم دید این تغییر، حتی میتواند منجر به کارآمدی بیشتر محور رقابت انتخاباتی شود. میتوان با مبنا قرار دادن ایده «مشارکت خواهی همگانی»، دلالت های زیر را در صحنه انتخابات متصور دانست.
🔹اول. حرکت در مسیر مشارکت خواهی همگانی، به معنای آن است که گرداننده واقعی صحنه انتخابات مردم خواهند بود. چون انگیزه مشارکت از سوی مردم جاری میشود، جریانات سیاسی چارهای جز دنبال کردن این انگیزهها نخواهند داشت.
🔹دوم. با توجه به کاهش قدرت نمایندگی جریانات سیاسی در سالهای اخیر، این مردم خواهند بود که مرجعیت سیاسی خواهند یافت و آزادانهتر و بیواسطهتر، مسائل و مشکلات خویش را بیان میکنند. رقابت جریانات سیاسی هم بر سر ارائه بهترین راهحلها در رفع این مشکلات خواهد بود.
🔹سوم. مشارکتخواهی همگانی به معنای تسلط اراده ملی و عمومی بر خواستهها و امیال سیاسی و جناحی است و دست جریانات سیاسی را برای ایجاد فضای رقابت کاذب یا اقدامات تحریکآمیز خواهد بست.
🔹چهارم. جریانات سیاسی نیز در ظرف مشارکتخواهی همگانی، چارهای به جز معرفی کارآمدترین افراد و نه رقابتیترین یا ستیزهجوترین آنها به عرصه انتخابات خواهند داشت.
🔹پنجم. اصل قراردادن مشارکت و جاری شدن اراده عمومی ملت برای رفع مسائل و مشکلات خود، جریانات سیاسی را تابع منطق «برنامه و کارنامه» خواهد کرد، نه تحت فشار قراردادن شورای نگهبان برای تحمیل کاندیداهای فاقد صلاحیت.
🔹ششم. مشارکتخواهی همگانی، هم زمینه رقابت سالم را فراهم کرده، هم چالش در سلامت انتخابات را به پایینترین حد ممکن میرسد و هم امنیت برگزاری را بالا می برد.
🔹هفتم. ایده مشارکتخواهی همگانی، میدان رقابت را برای جناحهای سیاسی را باز میکند، چون میزان مشارکت بالا میرود، انگیزه رقابت بیشتر میشود و چون خواستههای عمومی متکثر و متفاوت است، سلایق مختلف امکان رقابت مییابند.
🔹هشتم. مشارکتخواهی همگانی، انتخابات را به مقولهای تحولآفرین و افقگشا تبدیل میکند و فضای تولید گفتارهای یاسآلود، دلسردکننده، انسدادآفرین و بنبستنما، تنگ و محدود میکند.
🔹نهم. در نهایت خروجی مشارکتخواهی همگانی که همان مشارکت پرشور است، نشانگر انگیزه بالای ملی برای حضور در صحنههای مهم است و این انگیزه، قدرتساز بوده و توان رفع مشکلات لاینحل و سخت را به نمایندگان ملت میدهد.
@jafaraliyan
چکیده ایده «مشارکتِ رقابتساز»
۱.نگاه فعلی جریانات سیاسی آن است که با داغ کردن تنور رقابت، خودبهخود میزان مشارکت مردم در انتخابات بالا میرود.
۲. آنان بر این اساس بیشتر تمرکز خود را مصروف معرفی نامزدهای رقابتگر و نه لزوماً کارآمد میکنند.
۳. اما اگر مشارکت را مبنا قرار دهیم و همگان برای تحقق آن تلاش کنند، رقابت تابع مشارکت شده و رقبای انتخاباتی چارهای جز تحقق خواستههای عمومی ندارند.
۴.به این ترتیب هم تمایلات سیاسی و جناحی جریانات کمرنگتر شده و هم مسائل واقعی مردم مبنا قرار میگیرد.
میدان رقابت چگونه باز می شود؟
✍جعفرعلیاننژادی
🔸"رقابت یعنی جناح های سیاسی برای «شرکت در انتخابات» با هم «مسابقه» بگذارند." پاسخ به سوال یادداشت، در گرو درک صحیح این جمله کلیدی مقام معظم رهبری است. رهبر انقلاب بر مبنای این تعریف، خواهان «میدان باز» رقابت شدند. نگارنده در این یادداشت سعی خواهد کرد، در حد فهم خود، لوازم باز شدن میدان رقابت را مورد بررسی و تحلیل قرار دهد.
🔸لازمه اول. رقابت به معنای مسابقه برای «شرکت در انتخابات» است. یعنی هر جریان سیاسی باید به سهم خود برای شرکت در انتخابات آگاه باشد. به این معنا که با یک انگیزه، وارد گردونه رقابت شوند. انگیزهای که معمولی نباشد، زیرا برای انگیزههای معمولی مسابقه برگزار نمیکنند. انگیزهای قوی باید وجود داشته باشد. انگیزه قوی برای حضور در جریانات سیاسی، از مشاهده و تحلیل میل مردم به مشارکت بالا ناشی میشود. آنها با دیدن خواست پرشور مشارکت، انگیزه رقابتی بیشتری پیدا میکنند. به این ترتیب لازمه شکلگیری مسابقه جناحهای سیاسی برای شرکت در انتخابات، تشویق مردم برای مشارکت پرشور در آن است. بنابراین آن حضور پرشور یا میل به مشارکت وسیع، عملا میدان را برای مسابقهای پرانگیزه، مهیج و جذاب میکند.
🔸لازمه دوم. درک معنای مسابقه، لازمه بعدی پاسخ به این پرسش است. طبیعتا هر مسابقهای از قوانین و اصولی تبعیت میکند، قوانینی که شرایط بازیگران را مشخص میکند، قوانینی که خطاهای آنان را مشخص کرده است و قوانینی که قاعده و منطق رقابت را معلوم میکند. بدون این سه شکل از قوانین، اساساً مسابقه بیمعنا میشود و به چیزهایی دیگر نظیر ستیزش، جنگ، زد و خورد و غیره تبدیل میشود. بازیگران هم شرایط را احراز میکنند، هم قوانین و قواعد را قبول دارند. بازیگران نمیتوانند با قواعد مخالفت کنند، یا با قوانین موجود سرناسازگاری داشته باشند. بدون پذیرش قوانین مسابقه بیمعناست. بنابراین مسابقه یعنی شرکت قانونمند در انتخابات است و نه غیرقانونی. میدان برای شرکت قانونمند در انتخابات باز است نه شرکت قانونستیز یا قانونگریز.
🔸لازمه سوم. دعوت به مشارکت مردم به عنوان یک وظیفه همگانی، لازمه تحقق رقابت با میدان باز است. یعنی مشارکت ظرف رقابت با میدان باز است و نه برعکس. تا میل به حضور پرشور نباشد، میدان رقابت به معنای واقعی کلمه برای جریانات باز و جذاب نخواهد شد. همانطور که گفته شد، جریانات سیاسی با دیدن فوران انگیزه گهای مردم برای مشارکت در انتخابات، بیشتر انگیزهمند خواهند شد و چارهای به جز تبعیت از این انگیزهها نخواهند داشت. میدان باز به معنای واقعی در این وضعیت شکل میگیرد. چون جریانات سیاسی باید تلاش کنند همه یا بیشتر سلایق و خواستهای عمومی را نمایندگی کنند. در این جاست که مسابقه برای تبدیل این تقاضاهای متکثر و متنوع به برنامههایی عینی و ملموس شکل خواهد گرفت. برنامههایی واقعی که از عرضه نامزدهای مطرح شده برآید. مردم مدتهاست فرق مسئول با عرضه و بیعرضه را فهمیدهاند و میدانند چه کسی برای شعار دادن شرکت کرده و چه کسی برای کار کردن.
🔸لازمه چهارم. تخاطب مقام معظم رهبری در جمله "میدان باز باشد" تنها مردم و جناحهای سیاسی نیستند. مسئولان برگزاری انتخابات از نهادهای نظارتی گرفته تا اجرایی نیز به طور مستقیم، مخاطب این جمله رهبری هستند. مسئولان نظارتی در این تخاطب، امکان حضور تمام سلایق در چارچوب قواعد و قوانین مسابقه را فراهم میکنند. آن انگیزه بالای مشارکت و تنوع و تکثر خواست های عمومی، حتما مد نظر مسئولان نهادهای نظارتی قرار میگیرد. مسئولان اجرایی نیز تمام موانع حضور بی دردسر و راحت مردم در انتخابات و تبلیغات نامزدها را از سر راه برداشته و برای برگزاری سالم و امن انتخابات بیشترین تلاش ممکن را خواهند کرد.
🔹نکته پایانی آنکه با این مقدمات، بیش و پیش از هر چیز باز شدن میدان رقابت، بستگی به دعوت همگانی برای حضور پر شور در انتخابات دارد، میل به مشارکت بالا ظرف میدان رقابت باز خواهد بود، رقابت باز ظرف برگزاری سالم انتخابات به معنی واقعی کلمه خواهد شد و برگزاری سالم انتخابات، امنیت آن را نیز تضمین می کند. بنابراین این چهار محور باید در طول یکدیگر دیده شود، نه در عرض یکدیگر یا معکوس هم.
@jafaraliyan
#قصههایمعمولی (۱)
ما کجا، مردم کجا!؟
✍جعفرعلیاننژادی
🔸منتظر تاکسی بودم، چند تا تاکسی رد شد، سوارم نکردند، مسیرشان فرق داشت. یک تاکسی از راه دور چراغ زد، نزدیک شد و ایستاد، دیدم صندلی جلو خالی است، خوشحال شدم و سوار شدم. هوا تاریک شده بود و راننده به سختی دیده میشد. اما در همان نگاه اول که وراندازش کردم، فهمیدم نباید تا مقصد لام تا کام حرف بزنم.
🔸از هیبتش ترسیدم. گفتم همین که سوار کرده خدا پدرش را بیامرزد. سرش به سقف نزدیک بود، بدنی فربه داشت با صورتی صاف و صوف، طوری که پشه روش بکس و باد میکرد. تیشرتی تنگ هم پوشیده بود. تو حال و هوای خودم بودم که برق چیزی کوچک، چشمم را گرفت.
🔸جلوتر رفتم دیدم راننده از آینه جلوی ماشین، پلاکی آویزن کرده، بادستم جلو کشیدم، دیدم نام شهیدی روی آن نوشته شده. صندلی عقب مسافری نبود، راننده تا دید این پلاک توجهم را جلب کرده، دست انداخت روی داشبورد و یک سربند مشکی انداخت روی کیفم.
🔸تعجب کردم. گفت می دانید داستان این سربند چیست؟ گفتم بله ایام فاطمیه است. گفت نه، دیروز تشییع جنازه شهدای گمنام بود، رفتم معراج شهدا 5 تا از این سربندهای یا فاطمه گیرم آمد. سربندها دور کفن ها پیچیده شده بود.
🔸ترمز زد تا مسافری دیگر سوار کند، قدری جلوتر دو نفر دیگر را هم سوار کرد تا صندلی عقب پر شود. داشتم پیش خودم میگفتم احتمالا پیش مسافرهای دیگر، حرفهایش را ادامه نمیدهد که دوباره گفت می دانید یمن چند تا ناو اسرائیلی را زده؟ گفتم نه دقیقا، گفت 3 تا ناو.
🔸دوباره پیش خودم گفتم الان است که یکی از مسافران بگوید، پول ما را میبرند یمن و سوریه و فلسطین، ملت خودمان بدبختند. اما یکی از مسافران شروع کرد تحلیل کردن که بله این طراحی ایران و روسیه بود که با یمن، اسرائیل و آمریکا را زمین بزنند. مسافر وسطی هم تایید می کرد. مسافر دیگر هم سکوت کرده بود.
🔸راننده دوباره از من پرسید میدانید که امروز دو شهید دیگر در سیستان و بلوچستان دادیم، گفتم غیر از آن 11 شهید، گفت بله. گفتم نه نمیدانستم. من به مقصد رسیدم و مجبور بودم پیاده شوم، اما دوست نداشتم این گفت و گوهای جالب را ترک کنم.
🔸با این حال پیاده شدم، داشتم به این فکر میکردم، واقعاً ما کجا، مردم کجا. به این فکر میکردم چرا فقط باید مردم را از نزدیک شناخت، چرا نمیتوان مردم را لای کتاب و دفترها یا پشت قاب گوشیها و تلویزیونها شناخت. چرا نباید به این آسانی مردم را طبقه طبقه کرد یا سیاه و سفید دید. چرا نباید با عینک فرضیات غلط و نظریه های وارداتی در مورد مردم اندیشید.
🔸مردم یعنی همه ما. ما همه با هم مردم شدیم. برای فهم مردم و بهتر بگویم فهم خودمان، باید بی واسطه با مردم مواجه شویم. باید از پیلههای خودخواسته و فرضیات غلط در آییم و صاف و ساده و شفاف با مردم مواجه شویم...
@jafaraliyan
«حرکت» زنانه یا «جنبش» زنانه؟
✍ جعفرعلیاننژادی
🔸یکی از مهمترین مصادیق صفآرایی تبیینی مقابل دشمن در موضوع زن، تلاش برای ادبیاتسازی و مفهومپردازی در خصوص حرکت زنان بعد از وقوع انقلاب اسلامی است.
🔸 پرپیداست بعد از وقوع انقلاب اسلامی تغییری شگرف در وضعیت و موقعیت زنان ایجاد شد. علاوه بر امکان نقش آفرینی غیرقابل مقایسه، منزلت، جایگاه و شان زنان دچار تحول و تغییر اساسی شد.
🔸گزارش و روایت این تغییر وضعیت، نیاز به نوعی ادبیاتسازی و مفهومپردازی دارد. علی الاصول زنان بعد از انقلاب اسلامی با تاریخی جدید روبه رو شدند که تا قبل از آن کمتر تجربه کرده بودند.
🔸میتوان گفت جریان روشنفکری، به شکلی پیشدستانه ابتکار چنین روایتسازی را از انتهای دهه شصت در قالب تحمیل گفتار فمینیستی، به دست گرفت. آنها واقعیت حرکت زنان را با خوانشی انحرافی، آهسته آهسته دچار دگردیسی معنایی کردند و رنگ و بوی دیگر بخشیدند.
🔸با برآمدن دولت اصلاحات، از آن واقعیت با عنوان «جنبش زنان» یاد شد. این ادبیات به شکلی توسط طیف جامعهشناسان غربخوانده، تداوم یافت و رنگ و لعابی سیاسی پیدا کرد. مهمترین پیامد این خوانش غیرواقعی، انحراف مطالبات زنان از خواستههای واقعی به خواستههایی سیاسی و جناحی بود که اصلاحات نمایندگی میکرد.
🔸 ایدهپردازان جبهه اصلاحات، با چنین روایتپردازیها و تئوریسازیهایی، موفق شده بودند بسیاری از تغییرات اجتماعی و حرکات گروههای غیرسیاسی را مصادره کرده و به نام خود سند بزنند. ادبیات مورد استفاده قرار گرفته روشنفکران و جامعهشناسان، کاملا وارداتی و غیراصیل بود.
🔸 در مقابل تلاشهای این جریانات سیاسی، اما زنان در تاریخ بعد از انقلاب اسلامی مسیری متفاوت را طی کردند که به بیان مقام معظم رهبری، آنان را در موضع تهاجم و مطالبهگر نسبت به وضعیت زنان در کشورهای غربی قرار داد.
🔸برخلاف ایدههای جنبشی که بیشتر مطالبات محدود و مقطعی زنان را دنبال میکرد، شاهد حرکتی مستمر، بیوقفه، روبهجلو و رشدیابندهای بودیم که برای حرکت، منتظر گروههای سیاسی یا نهادهای مدنی نمیماند. این واقعیت وجود داشت و اتفاقا از شدت واقعی بودن، دیده نمیشد.
🔸«حرکت زنانه» شاید برساختی مناسب برای روایتپردازی و تئوریسازی برای آن باشد. این حرکت دارای جلوهها و ویژگیهای مختلفی بود که نیاز به تحلیل و تبیین را دوچندان میکرد. رخداد انقلاب اسلامی هم جلوهای یکتا از این حرکت بود و هم نقطه عطفی برای واقعیتیابی و عینی شدن آن.
🔸مراحل این حرکت را میتوان به این ترتیب صورتبندی کرد:
▫️حرکت قلبی: به معنای انقلابی درونی در زن، که به او حس خوداحترامی و عزت نفس بخشید.
▫️حرکت ذهنی: به معنای حرکت از آگاهی تنانه به آگاهی زنانه که بعد از آن تغییر درونی، طالب تکریم و تعظیم اجتماعی شد.
▫️حرکت عملی: به معنای تحقق و تعقیب آن انگیزه درونی و اراده عقلانی در صحنه میدان و واقعیت که هم به رخداد انقلاب انجامید و هم راهنمای آن حرکت بعد از انقلاب شد.
🔸با این توضیحات وقتی از تغییر وضعیت زنان بعد از انقلاب صحبت میکنیم، باید تمام ساحات زندگی او را مدنظر قرار دهیم. نه تنها یک یا دو عرصه خاص. توضیح تغییر وضعیت زنان پس از انقلاب با انگارههای جنبشی، جامعیت و مانعیت کافی برخوردار نیست.
🔸این تحلیلها اولا همه جامعه زنان را پوشش نمیدهد، ثانیاً شاخصهایی را برای زنان پیشرو قائل میشود که متناقض با منطق «حرکت زنانه» پس از انقلاب اسلامی است. به همین دلیل مطالبات آنان را کانالیزه، محدود و منحرف میکند.
🔸حرکت زنانه، همه کنشهای ارادهمند عقلانی او در تمام زمینهها و محیطها در نظر میگیرد. شاخصهای آن کیفی است، احساس رشد میدهد، در تربیت نسل و استحکام ساخت درونی جامعه خود را نمایان میسازد. خانهداری را عقبماندگی معنا نمیکند، حضور اجتماعی را جهتدار میکند و در یک کلام به هویت زنانه معنا میدهد ...
@jafaraliyan
سندروم تاکسی پهلوی!
✍ جعفرعلیاننژادی
🔸همه ما کم و بیش با تجربه گفتوگوهای درون تاکسی، مواجه شدهایم. معمولا رانندگان تاکسی به دلیل برخورد و تعامل با انواع و اقسام مسافرین و مشاهده رفتارهای متنوع آنان، با اولین نگاه به درکی متوسط از مسافر تازه سوار شده، میرسند و سر بحث را باز میکنند.
🔸در همین زمینه برخی از تاکسیرانان باسابقه هستند که دچار انجماد حیرت یا سندروم تاکسی پهلوی شدهاند. از گذشتهای با شکوه میگویند که در دوران پهلوی مانده است و هیچگاه به آن نمیرسیم. با لذت از مدل ماشینهای آمریکایی درون خیابانها حرف میزنند، تا آبمیوهفروشی خیابان مجاور.
🔸حتی از پمپهای بنزین دستی نیز با حسرت یاد میکنند و رنج و مشقتهای احتمالی آن دوران را نیز شیرین میخوانند. اسم این پدیده را نگارنده، انجماد حیرت یا سندروم تاکسی پهلوی، گذاشته است. حیرت از ورود اولینها به خیابانهای شهر و انجماد آن تا لحظه حال.
🔸در علوم شناختی نیز خطایی به نام دوامنگری وجود دارد که در آن ذهن تنها نمونه موفق یک پروسه پیشرفت را در نظر میگیرد و در داوری موقعیت حال، دچار اشتباه میشود. البته این خطا گویای همه آن چیزی که ما تجربه کردهایم نیست و ممکن است ما را به اشتباه بیندازد.
🔸در انجماد حیرت همه آنچه در یک تجربه شخصی تاریخی وجود داشته، مثبت ارزیابی میشود و مانند پتک به سر وضعیت زمان حال میخورد. در واقع تبدیل به ابزاری برای نفی و انکار همه آن چیزی که الان در آن قرار داریم میشود. اسمهای قدیم خیابانها را نام میبرد و به آن بهانه انگشت گزیده و میگوید چه اشتباهی کردیم، داشتیم زندگیمان را میکردیم، خوشی زده بود زیر دلمان و از این حرفها.
🔸نکته مهم آن است که این حرفها درون همین دسته از تاکسیرانان باقی نمینماند و تا حدی در ذهن برخی مسافرین رسوب میکند. پدیده انجماد حیرت مانع درک پیشرفتهای زمان حال است. در میان کسانی که حیرت گذشتهشان را حفظ کردهاند و حسرت میخوردند، تاثیر بخت و اقبال در موفقیت و پیشرفت مهمتر از حرکت و تلاش تلقی میشود.
🔸رکود و تقدیرگرایی عادت مخرب این خطای تحلیلی است. ناامیدی و یاس از آینده نیز اثر بد بعدی است. سندروم تاکسی پهلوی، همزمان هم موجب توقف و انجماد در فهم تحولات بیرونی میشود و هم مانع انگیزه و اراده درونی برای حرکت و رشد میشود. هم نمیگذارد تغییرات مثبت بعد از انقلاب دیده شود، هم نمیگذارد معایب و کاستیها به خوبی و منصفانه درک شود.
🔸در این خصوص نیاز به ادبیاتسازی منطقی پیرامون «آنچه بودهایم» داریم. با در نظر گرفتن سندروم تاکسی پهلوی، باید پیامهای خود را مناسب شکستن این ذهنیتهای غلط رسوب کرده، تنظیم کرد. مثلا بگوییم «فورد و پنتیاک و بنز بود، اما برای همه نبود» یا اگر اینها بود، جاده درست درمان نبود و...
🔸در پایان باید گفت، سندروم تاکسی پهلوی، نوعی تحقیر خودخواسته است. ادبیاتسازی منطقی تنها میتواند از آثار منفی این خودتحقیری و سرایت آن به ذهنیتهای دیگر بکاهد، اما درمان این سندروم خود حکایتی دیگر دارد و نسخهای پیچیدهتر میخواهد...
@jafaraliyan
آمریکا؛ دشمن ملت و کشور
✍ جعفرعلیاننژادی
🔸رخداد شهادت حاج قاسم با مباشرت مستقیم آمریکا، مهمترین نشانه و سند دشمنی ذاتی این کشور، با مردم و تمامیت ارضی کشورمان بود. حاج قاسم هم قهرمان واقعی مردم بود و هم نگهبان واقعی مرزهای کشور.
🔸البته این آمریکا نبود که با یک تیر چند نشان زد، بلکه در عوض این شهادت حاج قاسم بود که نشان داد، آمریکا هم «دشمن ملت» است هم «دشمن کشور». این تجربه تاریخی چیزی نیست که بتوان به راحتی از کنار آن عبور کرد.
🔸 برای هر ملتی یکی از بزرگترین گرفتاریها، تشخیص دوست از دشمن است. اینکه به قول امام(ره) بداند و بلکه به چشم خود ببیند چرا ریشه همه گرفتاریهای ما در همین عدم تشخیص است.
🔸اینکه بداند آمریکا دشمن است، چون دشمنی میکند، چون ما را دشمن خود میداند، حتی اگر ما او را دشمن ندانیم و مانند دوره حسن روحانی به او خوشبین باشیم و دست دوستی به سمتش دراز کنیم.
🔸دست بر قضا شهادت حاج قاسم در همان دوره رخ داد. همان دورهای که فکر میکردیم میشود دشمنی آمریکا را نادیده گرفت، اما او نشان داد هیچ وقت دست از دشمنی با ما بر نمیدارد.
@jafaraliyan
📝 بسم الله الرّحمن الرّحیم
دشمنان شرور و جنایتکار ملت ایران، بار دیگر فاجعه آفریدند و جمع زیادی از مردم عزیز را در کرمان و در فضای معطّر مزار شهیدان، به شهادت رساندند.
🔹ملت ایران عزادار شد و خانوادههای زیادی در سوگ جگر گوشگان و عزیزان خود غرق ماتم شدند. جنایتکاران سنگدل نتوانستند عشق و شوق مردم به زیارت مرقد سردار بزرگشان شهید قاسم سلیمانی را تحمل کنند. بدانند که سربازانِ راه روشن سلیمانی هم رذالت و جنایت آنان را تحمل نخواهند کرد. چه دستهای آلوده به خون بیگناهان و چه مغزهای مفسد و شرارتزا که آنان را به این گمراهی کشاندهاند، از هم اکنون آماج قطعی سرکوب و مجازات عادلانه خواهند بود. بدانند که این فاجعه آفرینی پاسخ سختی در پی خواهد داشت باذن الله.
🔹اینجانب در عزای خانوادههای مصیبت دیده با آنان همدل وهمراهم و صبر و تسلّای آنان را از خداوند متعال مسألت میکنم. روح مطهر شهیدان انشاءالله میهمان بانوی دو عالم و مادر شهیدان حضرت صدیقهی طاهره سلام الله علیها است. با مجروحان حادثه همدردی میکنم و شفای آنان را از درگاه الهی خواستارم.
سیّدعلی خامنهای
۱۴۰۲/۱۰/۱۳
💻 Farsi.Khamenei.ir
🔸امروز مهمان محفل گفتوگوی گفتینو بودم. از شهری که لیاقت دوست داشته شدن دارد، گفتم. اینکه چطور شهر زنده را به شهر زندگی تبدیل کنیم. در یادداشتی خواهم گفت چطور شهرها را شهر زندگی کنیم. همه رمز این تبدیل در بازخوانی رابطه شهر و شهید است.
🔸شهر هم میتواند زنده باشد، به شرطی که مردمش هم شاهد باشند، مانند همین شهر کرمان که در یک لحظه صد شهید داد، شهری که لایق دوست داشته شدن است. چون شهر زندگی است. چون مردمش شاهد زندگی بیپایانند نه پایان زندگی. چون مردمش لایق شهادتند. میخواهند بیشتر بینند نه با چشم سر، بلکه با چشم جان.
@jafaraliyan
جامعه برابر یا جامعه برادر؟!
✍جعفرعلیاننژادی
🔸جامعه برابر میخواهیم یا جامعه برادر؟! پاسخ به این سوال تکلیف بسیاری از جهت گیری و سیاستگذاریهای اجتماعی را روشن میکند. حتی شاید بتواند تمرینی برای «جور دیگر» دیدن جامعه باشد.
🔸نگارنده در این یادداشت مفصل سعی کرده، ابتدا ایده برابری اجتماعی به مثابه بهنجارسازی را توصیف و سپس نقد کند و بعد از آن ایده برادری اجتماعی را مورد بحث و تامل قراردهد.
🔸در لابلای بحث هم از مثالها و مصادیقی استفاده کرده که به درک بهتر موضوع کمک میکند. نگارنده همچنین، ذیل ایده برادری، سعی کرده راهکارهایی عملیاتی و در دسترس ارائه دهد.
🔸در صورت تمایل، این مطلب را که ۱۳ دیماه در فرهیختگان منتشر شد، از طریق لینک زیر مطالعه فرمایید:
http://fdn.ir/page/247043/
مردمداری چیست؟
✍ جعفرعلیاننژادی
🔸یکی از فرازهای مهم بیانات رهبری در 19 دی ماه، بدست دادن شاخصهای کلان مردمداری بود. نگارنده مبتنی بر درک و دریافت خویش از این سخنرانی، چند نکته اصلی را در خصوص شاخصهای مردمداری مسئولین، عناصر و مراجع تبیینگر و مخاطب دار، احصاء کرده و به رشته تحریر درآورده است:
🔸۱. اعتماد قلبی به مردم، طوری که حاضر باشند حرف دلشان را به مردم زده و هیچ جایگزینی مانند گروههای سیاسی یا شخصیتهای معروف را بر آن ترجیح ندهد.
🔸۲. حضور با کیفیت در مردم، طوری که، هم بدانند هدف از حضورشات چیست، و هم چشم دل مردم را نسبت به آن هدف روشن کند.
🔸۳.حضور جهتدار و معرفتبخش در مردم، طوری که هدفهایی نظیر «حاکمیت اسلام، عزت ملی، صلاح کامل ملت ایران، اعتلای ملت ایران و مقابله با استکبار» را در دستور کار خود قرار دهند و توان معرفتی مردم را نسبت به آن بالا ببرند.
🔸۴.دعوت به حضور مردم در همه صحنهها، طوری که موانع حضور آنان در میادین فرهنگی، دینی و سیاسی برطرف نمایند.
🔸۵. آگاهی از راهبرد اساسی دشمن در بیرون کردن مردم از صحنه، طوری که برای خنثیسازی پروژههای فعال «مایوسسازی»، «بیاعتقادسازی یا ایمانزدایی دینی» و «هراسآفرینی» برنامه داشته باشند.
🔸۶. سعه صدر اجتماعی، به معنای بالا بردن حساسیت قلبی مردم نسبت به عادی شدن عمومیترین گناهان (مانند بیحجابی). اگر حساسیت قلبی جامعه تحریک شود، اساسا میل به سازگاری با گناه کاهش مییابد.
🔸۷.سعه صدر سیاسی، به معنای ایجاد فضایی برای ابراز اختلاف سلایق سیاسی مردم و کور کردن فضای دوقطبیساز و تفرقهانگیز مجادلات سیاسی.
🔸۸. دعوت به مشارکت در انتخابات، به عنوان عالیترین بستر تجلی حضور مردم در صحنه سیاسی.