چرایی اهتمام رهبر انقلاب به شعر و شاعری
اهتمام شوقآفرین و پرنشاط رهبر معظم انقلاب به برگزاری دیدار سالانه با جمعی از شعرای کشورمان، دارای فرامتنی استثنایی است که آثار آن بسیار فراتر از برگزاری صرف یک جلسه محدود است. اینکه چرا رهبر انقلاب، با حوصله بسیار، بیش از شش ساعت از وقت خویش را به حضور در چنین محفلی اختصاص میدهد، ریشه در درک چنین فرامتنی دارد.
در سطور ذیل به بخشی از دلایل اهمیت این جلسه، اشاره میشود. دلایلی که نشان میدهد چرا رهبر انقلاب چنین پرشوق پذیرای شاعران عزیز کشورمان است و آنچنان به صورت تخصصی اشعار را مورد استماع قرار داده و نکات خویش را بیان میکند.
۱. در زمانهای قرار داریم که به بیان نویسنده کتاب خیزش عموم، رسانههای بزرگ دنیا با «نظریه خودفریبی جهانی که به پساحقیقت معروف شده»، هر رطب و یابسی را به اسم واقعیت به خورد اذهان عمومی میدهد. شعر خوب امکان خروج از چرخه خودفریبی را، به مخاطبین عطا میکند.
۲. در سالهای اخیر یکی از بزرگترین مداخلات شناختی معطوف به برآورد اشتباه مردم از خودشان بوده است. به نحوی که آنان نسبت به یکدیگر ظنین کرده و زبانشان را در معرفی واقعیت وجودی خویش الکن ساخته است. شعر خوب امکانی برای مقابله با این مداخله شناختی و خروج از این انسداد زبانی است. در این شعر است که روح و روان و عقل و جان مردم با آن مفاهیم والا و زیبا، نوازش میشود و افقی را برایشان ترسیم میکند که تحقق جمعی خیر عمومی و اخلاق مداری، در اولویت قرار میگیرد.
۳. با شعر خوب است که میتوان آنچه در واقعیت به سختی و صعوبت تبدیل به گزارش متنی شده، به راحتی و زیبایی به آرایههای کلامی تبدیل کرده و با حسآمیزی مقدر خود، به ملموسترین شکل ممکن واقعیت رخ داده را منتقل کند. به یک بیان کلمات مرده را زنده کرده و روح معنا را به جسم آن میدمد.
۴. شعر خوب در مرز میان شور و شعور قرار میگیرد و به زیبایی عالیترین مضامین عاطفی را به عقلانیترین مفاهیم ممکن وصل میکند. گاهی یک بیت شعر کار یک کتاب منثور مطول را میکند. همنشینی شور و شعور به بهترین شکل ممکن در شعر حاصل میشود. شعر بهترین میانجی ممکن از این نظر است.
۵. شعر خوب ابزار تبیین و به بیان آوردن حقیقت است که میتوان با ورود به ملکوت سخن یعنی استفاده از قوه خیال، حقایق حسناپذیر را محسوس و رویت پذیر کند. با شعر خوب مرز بین خیال فعالانه و وهم منفعلانه مشخص میشود و این واقعیت برای ما روشن میشود که چرا برای تبیین حقایق، عالم خیال مثبته جایگاه کانونی دارد.
۶. شعر خوب ابزار مردمی کردن زبان ثقیل حکمی است و حس همسانی بین حکیم و مردم برقرار میکند. یک ارتباط افقی و مسطح که مردم را با دانایی حکمی به شکل زنجیروار به یکدیگر متصل میکند.
۷. شعر خوب ذوق زیباشناختی مردم را تحریک و تهییج میکند و زبان عموم را از اسارت کلمات نامأنوس و بیپایه رها میسازد. از این نظر شعر خوب توان رسیدن به بیشترین حجم از آحاد مردم را داراست. به بیان دیگر بلاغت یا «قوه رسش» منجر به همهگیری آن کلمات و ابیات در زبان عموم میشود.
۸. در سالهای پس از انقلاب معلوم شده، سبک شعری خاصی در حال تولد است. با اینکه چیزهایی از سبک خراسانی، عراقی و هندی به ارث برده اما مبالغی فراتر از این بهرهگیریها در او وجود دارد. سبکی که ساخت انقلاب است و ویژگی عمدهاش آن است که ناظر به نیازهای روز مردم ایران و امت اسلامی است. راهحلی میانجی برای عبور از بنبستهای شناختی و زبانی در گستره ایران و پهنه امت اسلامی.
۹. امکان پیشاهنگی و پیشرویی شعر خوب در محیط جمهوری اسلامی فراهمتر شده است. شأن شعر و شاعر با این توجهات بینظیر ولیفقیه به نحو بسیار زیادی بالا رفته است. شأن و جایگاهی که جبلی یک نظام مردمسالار است. نظامی که میخواهد مردمش خود را بدون مداخله مستبدانه هیچ عنصر داخلی و مستکبرانه هیچ عامل خارجی، روایت کند و به نظم بیاورد.
▪️خدایا آیا از استقامت ما راضی هستید؟
در بند بند جوشن، همه خاطرات و مخاطرات سال از نظر انسان میگذرد و تنها این انگشت حسرت است که به دندان میگزیم و نجوا میکنیم که ای کاش بیشتر بدرد خدا و بندگان او میخوردیم.
▪️خدایا در این سال جدید ما را دغدغهدار مسائل مومنات و مردمانت کن و نگذار که به بطالت حیرت و گیجی نسیان بگذرانیم.
▪️خدایا بر استقامت ما بیفزا و کاری کن که نفعمان به میزان زیادتری از مومنان برسد و راه ضرردهی به خود و دیگران را بر ما ببند.
▪️خدایا توبه ما را بپذیر و ما را به راهی بازگردان که میخواهی. بگذار محبت اهل بیتت بر ضمیر و قلب و مغز و جانمان رسوخ کند.
▪️خدایا نعمت اشک و لذت مناجات و عادت به جمعه و جماعات را به ما عطا فرما و نگذار تشنه لب سال را به سر ببریم.
▪️خدایا ما را واقعاً بهتر فرما برای خود، خانواده، اداره، شهر، ایران، جهان اسلام و عالم هستی ...
▪️یا ضارُّ یا نافع
ای زیاندهنده زیانکاران و این سودبخشنده مخلوقان
▪️به این فراز فکر میکنم. چقدر باید خوشوقت و خوشبخت باشیم که خداوند متعال، اگر از زیانکاران باشیم، به ما قدرت درک حکمت آن زیان را بخشد.
▪️زیان خدا به زیانکاران، دادن فرصت تأمل روی این زیان است. مهم آن است که قدرت فهم و شناسایی زیانی که کردهایم داشته باشیم. خدا کند به جایی نرسیده باشیم که چنین فرصتی هم از ما گرفته شود.
▪️خدا کند جزء مردمانی باشیم که نفس لوامهشان همچنان بیدار است و قدر این شب قدر را بیابیم و زیانها و بیماریهایمان را بشناسیم.
درس مردمشناسی رهبر معظم انقلاب
در انسانشناسی سیاسی مطرح است یکی از سه پایه اصلی شاکله هر نظام سیاسی، سرمایه نمادین آن نظام است. سرمایه نمادین به طور ساده حاصل انباشت خاطرات جمعی مردمی است که ذیل آن نظم سیاسی قرار دارند. این خاطرات جمعی، حافظه جمعی یک ملت را میسازند که به آنها هویتی مجزا از دیگر ملتهای دنیا میدهد.
ارزش این سرمایه نمادین برای هر نظام سیاسی حیاتی است. یعنی هر سیستم حکمرانی باید بتواند به شکل موفقی از این هویت تاریخی و این حافظه انباشته، صیانت کرده و آن را به نحو موفق و موثری نمایندگی و بازتوزیع کند. بازتوزیع موفق این سرمایه نمادین اولا به شناخت عمیق و دقیق و جامع و کامل این هویت توسط نظام سیاسی بستگی دارد و ثانیاً به ابلاغ و تبیین و یادآوری مداوم آن به مردم مربوط است.
خودباوری یک ملت حاصل وجود چنین نظمی است که به طور مداوم این بازشناسی را انجام داده و محیطی برای یادآوری و بازگشت به ریشهها را برایش ایجاد کند. طبیعی است بالندگی هر ملتی به همین شناخت تاریخی بستگی دارد، تاریخی باشکوه که توانسته بر موانع و دشمنانش فائق آمده و یک ملت با هویت مستقل پیروز و سرافراز باشد. به طور خلاصه مردم باید همواره خود را همانگونه که حقیقتا هستند، بشناسند و به یاد بیاورند.
شناخت رهبر معظم انقلاب از مردم ایران، نمونه کم نظیری از بازتوزیع سرمایه نمادین نظام جمهوری اسلامی ایران است. رهبری در هر سخنرانی با وقوف به این شناخت تاریخی که حاصل یک آگاهی مشترک معنوی ایرانی اسلامی در مردم است، مردم را توصیف و تبیین میکند. سخنرانی آغاز سال 1404 ایشان، به طور مستقیمی جلوههای این فهم عمیق را نشان میدهد.
ایشان صراحتا بیان داشتند که «عزیزان! خودمان هم خودمان را بشناسیم؛ ملّت ایران خودش هم خودش را بشناسد. ما ملّت قویای هستیم، ما ملّت رشیدی هستیم.»
این عبارات نمونهای هنر مردمشناسی عمیق معظمله است که ورای وقایع تلخ و شیرین، حقایق را دیده و بیان میکند:
🔹در این حوادث تلخ سال ۱۴۰۳، قدرت معنوی ملّت ایران آشکار شد؛ صبوری ملّت ایران، ایستادگی ملّت ایران، شهامت ملّت ایران، رشادت ملّت ایران آشکار شد.
🔹ملّتها در مقابل حادثهای مثل شهادت رئیسجمهورشان و جمعی از دولتمردانشان کمرشان خم میشود؛ ملّت ایران بازخورد این حادثه را در آن بدرقهی عظیم حماسی نشان داد.
🔹در نماز جمعهی نصر که دنیا متعجّب شد؛ در همهی کشور آن نماز جمعهی تاریخی اتّفاق افتاد، مردم حضور پیدا کردند. دشمن تهدید میکرد، میخواست ملّت احساس خطر کنند؛ ملّت سینه سپر کردند، آمدند؛ جمعیّتهای کمنظیر.
🔹در انتخابات ریاست جمهوری، نشاط مردم و آمادگی مردم برای اینکه نگذارند کار کشور زمین بماند؛ در انتخابات شرکت کردند و ظرف پنجاه روز، رئیسجمهور انتخاب کردند، دولت تشکیل دادند.
🔹در تشییع شهید هنیّه و در تشییعهای گوناگون، در برخورد با حوادث لبنان و فلسطین و غیر اینها ملّت ایران قدرت معنوی خودش را، روحیهی خودشان را نشان داد.
🔹راهپیمایی بیستودوّم بهمن در سال ۱۴۰۳ یکی از آن راهپیماییهای تاریخی بود؛ بعد از ۴۶ سال به یاد انقلابی که آمریکا علیه آن فریاد میکشد، تلاش میکند، اروپا علیه آن تلاش میکند، منافقین عالم، انواع و اقسامشان، گردنکشان، فسّاق، فجّار در هر نقطهی دنیا که هستند و دستشان میرسد علیه جمهوری اسلامی اقدام میکنند، ملّت ایران این حرکت عظیم مردمی را در روز بیستودوّم بهمن انجام میدهد. ملّت ایران خودش را به دنیا شناساند.
▪️سال گذشته مدت مدیدی، دست و پازدن مفهومسازان غربی را برای یافتن معنای زندگی، دنبال کرده و بررسی میکردم.
▪️به این نتیجه رسیدم که آنها بیشتر دنبال مفهوم عاجلی هستند که چندی روزمرهشان را با آن بگذرانند. مفهومی که پس از چندی، تهی از معنا شده و آنها را مجبور به تقلای دیگر میکرد. چرخهای بسته که مدام به یأس منتهی میشد تا بهانهای جدید بیایند که دمی با آن بیاسایند.
▪️شوربختانه باید گفت، بخشی از نخبگان فکری دانسته یا ندانسته، مصرفکننده محض و تسلیم این مفاهیم برای معنادارکردن زندگی خود و دیگران هستند.
▪️مفاهیم همه آنچیزی است که از زندگی میفهمیم، اینکه چرا زندهایم، چرا کار میکنیم، چرا میخوریم، چرا میخوابیم، چرا تفریح میکنیم، چرا نماز میخوانیم، چرا روزه میگیریم، چرا رنج میکشیم، چرا سختی را تحمل میکنیم و هزار چرای دیگر. طبیعی است هر فردی برای خود دلایلی دارد، این دلایل با همان مفاهیم ساخته میشود.
▪️مفاهیم در واقع ذهنیتهای ما را میسازند، ذهنیتهایی که پاسخهای حاضر آمادهای برای انجام آن کارها در زندگی دارند. ما با ذهنیتهای خود زندگی را معنادار میکنیم. مفهومسازان غربی در تلاش و تقلاهای خود، با همین ذهنیتها سروکار دارند. اما این ذهنیتها در پاسخ به مسائل بغرنج زندگی، یا درمیمانند یا فرافکنی کرده و پاسخهای دلخوشکنک میدهند.
▪️پاسخی که دیری نمیپاید و مجدداً مسألهای پیچیدهتر را پیش روی انسان قرار میدهد. در مقابل این تلاش و تقلای خودبنیاد الکن، باید دنبال مفاهیمی باشیم که فراتر از ذهنیتهای کوتاهگذر ما باشد و از جایی دیگر به زندگیمان معنا ببخشد.
▪️عقل همان جاست که ورای ذهن قرار دارد. باید دنبال زندگی عقلانی بود نه زندگی اذهانی. تراث دینی ما، منبع اصلی این مفاهیم عقلی است. شبهای گذشته که جوشن کبیر را میخواندیم به نحو سیراب کنندهای از این مفاهیم بهرهمند شدیم.
▪️هر فراز جوشن، ناظر به یک مسأله بغرنج در زندگی است که با عالیترین مضامین، مفهومپردازی شده است. در این دعا، پاسخهای عقلی شگفت و والایی در کیهانشناسی، هستیشناسی، انسانشناسی و خداشناسی موجود است.
▪️خلاصه کنم برای کسانی که دنبال زندگی عقلی هستند و میخواهند معنای حقیقی زندگی را بیابند، تنها راه خداشناسی است. این که بیابیم در هر لحظه سخت زندگی، با کدام مظهر از اسماءِ مشکلگشای خداوند، زندگیمان را جلو برده و معنادار کنیم...
تحقق شعار سال نیازمند علومانسانی
جعفرعلیاننژادی
از ظاهر شعار سال ۱۴۰۴ یعنی سرمایهگذاری برای تولید، چنین برمیآید که این تنها دانش اقتصاد است که حق دارد یا میتواند برای تحقق آن، به کار آمده و دیگر دانشهای حوزه علوم انسانی در این خصوص معاف هستند.
اما کمی دقت و تأمل نشان میدهد، چرا با اینکه موضوع شعار سال اقتصادی است، نیاز داریم از علوم انسانی مدد گرفته و نقش پر اهمیت آن را با توجه به فوریت این مباحث بازیابیم.در سخنان روز اول فروردین رهبر معظم انقلاب، نیز نشانههایی مبنی بر این نیاز وجود داشت.
علوم انسانی به ما کمک میکند تا دریابیم تحقق شعار سال به دو مقوله کلی بستگی دارد:
اول. ایجاد اعتماد
دوم. ذهنیتهای آماده
از مقوله اول که تا حد زیادی پیشنیاز اقتصادی دارد میتوانیم به سرعت عبور کرده و وارد مقوله دوم شویم. اکنون به صورت کوتاه مقوله اول را مورد بررسی قرار میدهیم.
مقوله اول. عموماً گفته میشود، اصلاح ریشهای موضوع معیشت مردم با تولید پر حجم ممکن میشود. جهش تولید خود متکی به سرمایهگذاری مضاعف است. سرمایهگذاری مضاعف با مشارکت بالای مردم و بخش خصوصی حاصل میشود. مشارکت خوب با انگیزه بالای مردم رقم میخورد. پس باید به فکر لوازم ایجاد انگیزه در مردم باشیم.
رهبر انقلاب به سه لازمه ایجاد انگیزه اشاره کردند: مانعزدایی در مسیر سرمایهگذاری مردم توسط دولت، امنیت پویا برای سرمایههای مردمی توسط بخشهای نظارتی و معرفی فرصتهای سرمایهگذاری به مردم. خروجی تحقق این لوازم به ایجاد اعتماد در مردم میانجامد.
مقوله دوم. وجود ذهنیتهای آماده، بستر و زمینه اراده یا انگیزه مردم به مشارکت در سرمایهگذاری است. یعنی شاید بتوان گفت پیشنیاز ایجاد انگیزه در مردم، وجود یا حاضر بودن ذهنیتهای سازندهای است که به مدد بصیرتهای دیگر دانشهای علوم انسانی، قابل تحقق است. به بخشی از این موارد در سطور ذیل خواهیم پرداخت.
الف. ارتباط حال خوب به وضع خوب
یکی از بینشهای دانش جامعهشناسی آن است که اثبات میکند چرا حال خوب فردی من، در وهله اول به وضع خوب اجتماعی ما بستگی دارد. این بینش کمک میکند که بتوان ارتباط منطقی منفعت شخصی با منفعت جمعی را پیدا کرد و ذهن عموم را نسبت به فضیلت جامعهاندیشی آماده کرد.
ب. عبور از سطح تحلیل خرد به کلان
در علوم سیاسی میآموزیم که چرا همه ما ذیل دولت یعنی یک هستی سیاسی مستقر در حال زندگی کردن هستیم و برای فهم این نیاز به یک فهم کلنگر داریم. در سطح تحلیل خرد، فهم ما از هدف تلاش و تقاضاهای اقتصادیمان معطوف به واحدهای تحلیل کوچکتر نظیر خود، خانواده، فامیل، گروه یا قوم خود است. با درک سیاسی از شعار سال، یعنی به صورت بالفعل فهممان را معطوف به واحد تحلیل کلان دولت کردهایم و میدانیم تلاشهایمان برای سرمایهگذاری، علاوه بر تأمین منافع کوچکتر، کمک به پیشرفت کلی کشور است.
ج. ارتباط آرامش فردی به آسایش جمعی
در روانشناسی اجتماعی فردگرا میآموزیم چرا بهداشت روانی هر فرد ارتباط به تجربه موفق عبور او از وابستگی مادری زیستی در دوران طفولیت به تعلق فرهنگی جمعی (مادر اجتماعی) در دوران بزرگسالی دارد و کسانی از آرامش روانی فردی برخوردارند که آمادگی هنجارپذیری اجتماعی و مواجهه با سختی و زمختی واقعیتهای زندگی جمعی را داشته باشد. متقابلاً آسودگی روان جمعی، به آرامش فردی میانجامد. این یعنی برای آمادهسازی ذهنیتها، باید به فکر آسودگی روان جمعی نیز بود و از بصیرتهای دانش روانشناسی جمعی بهره برد.
د. ایجاد آگاهی مشترک در خصوص خیر جمعی
اگر به لحاظ کارکردی تاریخ را دانش حفظ هویت جمعی و مورخ را متکفل حفظ خاطرات جمعی موفق بدانیم، یعنی باید نوعی پیوستگی بین خاطرات جمعی یک ملت وجود داشته باشد. آگاهی مشترک حاصل همین پیوستگی تاریخی است که تاریخ و مورخ در بقا و احیا و یادآوری آن نقش مهمی بازی میکنند. خاطرات عبور موفق مردم از تنگناهای اقتصادی پس از انقلاب، میتواند تبدیل به آگاهی مشترک بالفعلی شود که رهاورد آن، آمادگی ذهنی برای تحقق خیر جمعی و ساختن خاطره موفق دیگری باشد.
ه.هممسألگی علیه تزاحم منافع
آنهایی که سروکارشان با حوزه سیاستگذاری است و دانش مربوط به آنرا فراگرفتهاند، میدانند یکی از راهحلهای عبور از منافع متداخل و بعضاً معارض اقتصادی آحاد مردم، تدوین سیاستها و نقشه راههایی است که به سمت عمومیترین و کلیترین مسائل مردم جهتگیری داشته باشد. سرمایهگذاری برای تولید نیز از این قاعده مستثنی نیست، دادن آگاهی سیاستی به مردم در این خصوص، به معنای درمیان گذاشتن قواعد حکمرانی با آنان است و آمادگی ذهنی آنان را برای هممسأله شدن با یکدیگر و دستگاه حکمرانی بالا میبرد. به معنای دیگر مردم علاوه بر درک سیاسی، به تحلیل سیاستی نیز نیاز دارند و این یعنی آنان مستعد مشارکت در تصمیمات دولتی میشوند.
و. ارزش دانش مردم در حل پایدار مشکلات
دانش مردمشناسی نشان داده تا چه میزان اهمیت و اعتبار تجارب زیسته مردم در حل مسائل ریز و درشت یا ساده و بغرنج بالا است. تحقق شعار سال بستگی به کاربست روشهای این دانش در کشف و احصای تجارب موفق مردمی و ابتکارات نامحدود آنان در انواع شیوههای موفق سرمایهگذاری است. این دستاوردها، میتواند معرف فرصتهای مهم سرمایهگذاری به مردم باشد. از طرف دیگر مردمشناسی کمک به بازشناسی مردم از مردم است و نقش حیاتی در معرفی خود حقیقی آنها به خود دارد. بازشناسی موفق مردم از خود، به سرمایه نمادینی میانجامد که موتور محرک هر تحول یا تلاش برای تحقق یک هدف یا شعار است.
ز.عمل صالح بودن خوداتکایی جمعی
تکیه سرمایهگذاری برای تولید، به داخل و مردم است و این مهم حرکتی در مسیر احراز استقلال بیشتر اقتصادی و دوری از وابستگی به منابع خارجی است. یکی از معانی تقوای جمعی همین نفوذناپذیری در پیشبرد اهداف حکومت دینی است. از این نظر تلاش برای خوداتکایی جمعی میتواند نوعی عمل صالح جمعی و ایمانی تلقی شود و این امر نشان میدهد چرا آمادگی ذهنی برای تحقق شعار سال میتواند تا حد زیادی وامدار انگیزههای دینی و ایمانی باشد.
(تسنیم)
هدایت شده از تحلیل و تبیین
🎤 #تحلیل_و_تبیین | دلیل یک مخالفت
🔹 در منطق جمهوری اسلامی راه تعامل و مذاکره و مبادله و تبادل نظر و نشست و برخاست و معامله با هیچ کشوری بهجز رژیم صهیونیستی و آمریکا، بسته نیست. این تعامل و ارتباط هم در بستر اعتماد متقابل و تکیه به نیروی داخلی است. در واقع در هر ارتباطی، جمهوری اسلامی از موضع قدرت و توان داخلی و مبتنی بر منطق؛ عزت، حکمت و مصلحت وارد میشود.
🔹 بهطور خلاصه دلیل مخالفت رهبر انقلاب در ارتباط با آمریکا همین نقض منطق سیاست خارجی جمهوری اسلامی در برقراری ارتباطات خارجی است. مقدمه هرگونه ارتباطی با آمریکا، تنزل از موضع قدرت و نافی منطق عزت، حکمت و مصلحت است. از این نظر معنای عادی کردن ارتباط با آمریکا تخطئه ظلمستیزی انقلاب، فروختن قضیه فلسطین، اغماض از جنایات آمریکا در عراق و افغانستان و... است.
🔹 یکی از روشنترین دلایل امتناع عادی شدن روابط ایران با آمریکا، دشمنی عمیق و آشتیناپذیر استکبار، آمریکا و شبکه صهیونیستی دنیا با جمهوری اسلامی است. چرا که جمهوری اسلامی بهخودیخود یک نفی با خود به همراه دارد و یک اثبات.
🔹 نفی استثمار، نفی سلطهپذیری، نفی تحقیر ملّت به وسیلهی قدرتهای سیاسی دنیا، نفی وابستگی سیاسی، نفی نفوذ و دخالت قدرتهای مسلط دنیا در کشور، نفی سکولاریسم اخلاقی و اباحهگری. در مقابل به دنبال اثبات هویت ملّی، هویت ایرانی، اثبات ارزشهای اسلامی، دفاع از مظلومان جهان، تلاش برای دستیابی به قلههای دانش و فتح آنها است. این دو سویه سلبی و ایجابی جمهوری اسلامی دلیل دشمنی آمریکا و شبکه صهیونیستی در دنیا با انقلاب اسلامی است.
➕پرونده: «دلیل؟ تجربه!»
🔍 متن کامل یادداشت را بخوانید👇
khl.ink/f/59850
🔸در این یادداشت به دلایل منطقی عدم ارتباط با ایالات متحده و رژیم صهیونیستی از منظر رهبر معظم انقلاب اسلامی پرداختهام. ☝️
▪️این یادداشت در بخش دیگران سایت khamenei.ir منتشر شده است.👇
منطقِ گفتن از جمهوری اسلامی
جعفرعلیاننژادی
همیشه می توان و باید بین دفاع از چیزی یا سخن گفتن از جانب او تفاوت گذاشت. این تمایز و تفاوت بستگی به نوع مواجهه ما با آن پدیده یا موضوع بر می گردد. اینکه آیا آن را خوب فهمیده ام یا به عنوان یک تحلیل گر منفعل در نسبت با آن واقعیت قرار داریم. «جمهوری اسلامی» یکی از این دست موضوعات است که با لحاظ کردن این تفاوت، نوع گفتارمان در قبال آن تغییر ماهوی پیدا می کند.
بین دفاع کردن از جمهوری اسلامی با گفتن از او، زمین تا آسمان فاصله است. مدت ها است زمان آن رسیده که از کنج انفعال بیانی به میدان فعالیت زبانی در خصوص جمهوری اسلامی وارد شویم. باید بدانیم هر آن در مقام گفتن از جمهوری اسلامی هستیم نه دفاع کردن از آن. جمهوری اسلامی هم یکی از آن دست موضوعاتی است که خودمعرف است و گفتن از او نباید کار چندان پر تکلفی باشد.
برای گفتن از مفهوم جمهوری اسلامی، باید صدای مصداق واقعی او یعنی مردم را به معنی دقیق کلمه شنید. جمهوری اسلامی یکی از آن مفاهیمی است که سنخیت تمام و کمالی با مصداقش دارد و هر جا حرف از مردم است، منظور مردمی هستند که با هم، جمهوری اسلامی شدند. مردم در جمهوری اسلامی را باید به سیاق معرفه شناخت. برعکس برخی جاها که از مردمِ مردم حرف می زنند. یعنی گویا تنها بخشی از مردم، مردم هستند و مابقی بیرون.
همین مردم هم گوینده و هم شنونده چیزهایی هستند که از جمهوری اسلامی گفته می شود. خودشان می گویند و خودشان می شنوند. با این حال گاهی ممکن است در گفتن از خودشان دچار لکنت شوند، یا سخن گویان حرافی پیدا شوند که آن قدر بی و قفه و بی شکیب حرف بزنند که زمانی برای حرف زدن به مردم ندهند یا آنان را به شنیدن عادت دهد. در این زمان هاست که اهمیت پرسش درست خود را نمایان می سازد.
اینکه چرا جمهوری اسلامی شدیم؟
اینکه چرا جمهوری اسلامی هستیم؟
اینکه چرا جمهوری اسلامی می مانیم؟
از قضا برای طرح مدوام یا امکان طرح چنین پرسش هایی است که روزی به نام جمهوری اسلامی در تقویم سالانه گنجانده شده است. با این پرسش هاست که امکان و شرایط سخنگویی مردم از جانب خودشان و به تعبیر بهتر جمهوری اسلامی حاصل می شود. مردم نیاز دارند تا به یاد بیاورند چرا جمهوری اسلامی شدند؟ باید بدانند چرا اکنون جمهوری اسلامی هستند؟ و امیدوار باشند که چرا جمهوری اسلامی خواهند ماند؟
پاسخ عمیق به این پرسش ها در یک وضعیت ناهمسان گوینده و شنونده ممکن نیست. مردم باید همزمان هم از خودشان بگویند و هم از خودشان بشنوند. این وضعیت نیاز مند نوعی کنشگری است که صرفا در قالب سازوکارهای گفتاری و بیانی صرف نمی گنجد. به طور خاص در رابطه با سوال اول نیاز به کنش یادآوری وجود دارد. در نسبت با سوال دوم نیاز به کنش هشیاری لازم است و برای پاسخ سوم نیاز به کنش افقیابی وجود دارد.
کنش یادآوری چیست؟
چیستی کنش یادآوری با دادن یک تعریف کلی معلوم نمی شود. برای فهم چیستی امور در این زمانه، مجبوریم ارتباط وثیق آن را با چگونگی اش نشان دهیم. کنش یادآوری هم از این قاعده مستثنی نیست. در این سال ها مردم مداوم با سیمای دهشتناک اموری مواجه شده اند و واقعیاتی جلوی چشمشان قرار گرفته است، که در ظاهر بی راه حل بوده و به بن بست راهنمایی می کرد، با کنش یادآوری اما به یاد می آوریم چگونه در گذشته هایی مانند همین امروز از پس چنین حوادث و خواطری برآمده ایم و راه برون رفتش را به یاد می آوریم. با یاد آوردن آن خاطرات است که می یابیم، این مردم چگونه مردم شدند. پس معلوم می شود کنش یادآوری ناظر به آگاهی تاریخی این مردم است. آنها در کنش یادآوری با خاطرات موفق سروکار دارند. خاطراتی که به اکنون آنها می گوید چرا از یک پیوستگی هویتی برخوردارند، ریشه دارند و به این راحتی ها از جا کنده نمی شوند.
کنش هُشیاری چیست؟
در این کنش به هشیاری در خصوص آنچه اکنون هستیم، نیاز داریم. هشیاری کنشی ضد حجاب معاصرت، علیه عادت به روال های جاری و مقابل نادیده گرفتن جایگاهی است که اکنون داریم. در کنش هشیاری، تلاش برای زنده نگاه داشتن آنچه که در زمان حال باید شبیه گذشته پرافتخار باشد، صورت می گیرد. یکی از دلایل اصلی پاسداشت روزهای بزرگی مانند روز جمهوری اسلامی، هشیاری نسبت به حقیقیت جمهوریت و اسلامیت نظام و مردم است. در کنش هشیاری است که نوسانات واقعیت و سیر افتان و خیزان وقایع، ما را نمی فریبد. پس معلوم می شود این کنش ناظر به فهم منطق موقعیت است و علیه حیرت و سرگردانی است. ما را نسبت به آغاز و انجام مسیرمان در لحظه حال هوشیار نگاه می دارد و نمی گذارد نهیب حوادث و تندباد اطلاعات جعلی، به گمگشتگی و بلاتکلیفی بیندازد. کنش هشیاری به بیداری در بحبوحه خفتگی می انجامد و راه را باز می کند که بدانیم تداوم چه راهی هستیم.
👇👇ادامه
کنش افقیابی چیست؟
پاسخ به این سوال که چرا جمهوری اسلامی می مانیم، یا جواب به این سوال که رمز ماندگاری جمهوری اسلامی چیست، به حاضر بودن افق یا جهتی بستگی دارد که به سمت آن در حال حرکتیم. کنش افق یابی، چیزی از همین سنخ است. اینکه در برابر انواع و اقسام نسخه های مایل به زمان حال و دم غنیمت شماری، نوعی دانایی وجود داشته باشد که مجموعه تلاش های مردم در محیط جمهوری اسلامی را معطوف به افق و چشم انداز مشترکی در آینده ببیند. این افق که همانا تصویر آینده است با تلاش برای فهم وضع موجود و زمان حال به مثابه واقعیتی تمام نشده و فعلیت نیافته، روبه جلو و معطوف به غایت، ممکن می شود. وجود چشم انداز مشترک برای این است که بدانیم رو به کجا هستیم، جهتمان چیست و به کجا خواهیم رسید.
در پایان باید گفت، مقابل این سه کنش که مشیر به روزهای بزرگ و ایام الله مردم جمهوری اسلامی است، همواره خطر سه لغزش اساسی نیز وجود دارد که علیه آگاهی تاریخی مردم، امیدواری به استمرار و چشم انداز مشترک آحاد ملت قرار می گیرد. امکان طرح آن سه سوال مهم را نیز از ما می گیرد و به از جاکندگی و جداافتادگی مان می انجامد، خطر فتنه را نزدیک می سازد و نمی گذارد مملکت روی آرامش ببینید.
لغزش فراموشی که به گسستگی هویتی و بی خاطرگی می انجامد و از یادمان می برد چرا جمهوری اسلامی شدیم.
لغزش سرگردانی که علیه آداب فهم وضع واقعی ما عمل می کند و نمی گذارد بیابیم چرا اکنون جمهوری اسلامی هستیم.
لغزش ارتجاعی یا طلب بازگشت و عقب گرد به گذشته قبل از جمهوری اسلامی شدن که افق ما را از آینده ربوده و معطوف به گذشته پرشکست می کند و علیه مانایی جمهوری اسلامی عمل می کند.
جمهوری اسلامی را تنها با درک چگونگی فعلیت یابی مردم، استقرار و دوام این مردم، و جهت مندی همین مردم باید فهمید، تجربه ای چهل و شش ساله که نیاز به دفاع کردن ندارد، تنها باید از تاریخِ شدنش،حال واقعیاش و آیندهِ حقیقیاش گفت.
(تسنیم)