بانوی پر دردم مداوا میشد ای کاش
از بستر بیماری اش پا میشد ای کاش
باران رحمت میشد از چشم تو جاری
با عطر یاست میشود دنیا بهاری
با چشم کم سویت نگاهم کردی بانو
آشفته بودم روبه راهم کردی بانو
تنها تو کردی اعتنا بر هر کلامم
تنها تو میگفتی "علیکم" بر سلامم
یک جای سالم پس چرا در پیکرت نیست ؟
جز دشت آلاله میان بسترت نیست؟
سرچشمه ی باغ پر از احساس هستی
تنها پناهم در عوام الناس هستی
برخیز و برکش پرده از رازی دوباره
اعجاز کن با چادر ، اعجازی دوباره
من بی وضو نام تو را هرگز نبردم
وقتی هزاران آیه در وصفت شمردم
با این قد تا خورده ، آبم کرده ای باز
جارو نکش ، خانه خرابم کرده ای باز
دستاس را حرکت درآوردی نفهمم
هر بار پیراهن عوض کردی نفهمم
این درد بازو در قنوتت حرف دارد
طرز نگاه در سکوتت حرف دارد
برخیز و برپا کن شکوه آیه ها را
لبریز از خیر و دعا همسایه ها را
بالاتر از ادراک مردم شد مقامت
هرگزنشد در کوچه حرف از احترامت
قربانی دست حسودان غدیری
وقتی که رفتی حق خود را پس بگیری
بعد از گذر از کوچه هم رنگ غروبی
می خواستی اذعان کنی همواره خوبی
چون کشتی بشکسته پهلو میگرفتی
من محرمت بودم ولی رو میگرفتی
باشد نگو اما حسن دق میکند ...اه
شب ها میان خواب هق هق میکند ...اه
دیوار و درب کوچهها با من سخن گفت
آه از حسن آه از حسن آه از حسن گفت
ازضرب دست مردکی ناپاک میگفت
از زیور گوشت به روی خاک میگفت
عرش خدا را ضربت سیلی تکان داد
جای سرت را روی دیواری نشان داد
سخت است در دنیا بدون یار بودن
بی تو کنار سفره ی افطار بودن
اصلاً نمیخواهم که با این سر به زیری
حتی برایم لقمه ی نانی بگیری
روز گذشته چاره ای تدبیر کردم
لولای درب خانه را تعمییر کردم
میخی که شد دردسرت را کندم ازجا
آسیب زد بال و پرت را کندم از جا
خانُم ! بیا جان علی ترک سفر کن
از یادگار مُحسنت صرف نظر کن
با داغ تو می لرزد ارکان نمازم
کز چوب این گهواره تابوتی بسازم
حس میکنم دردی که روی دوش داری
وقتی که زینب را تو درآغوش داری
برخیز و بر احوال زینب مادری کن
فکری به حال لحظه ی بی معجری کن
باید بمانی تا رُخ ماهش ببوسی
آن دم که چادر سر کند روز عروسی
پاک و زلال و صاف تر از رود دجله
خوب است دختر را بَرد مادر به حجله
دیدم به نقش صورت خود غنچه داری
یک پیروهن ، چندین کفن در بقچه داری
فکری برای زینبت در کربلا کن
سرمایه ای در عصر عاشورا جداکن
غم نامه ای دیگر مهیا کن برایش
یک معجر و یک روسری تا کن برایش
این عهد را از روز اول با تو بستم
درقتلگه همراه زینب با تو هستم
مجید قاسمی
t.me/janatmahdi
eitaa.com/jannatolmahdi
#حضرت_زهرا
پروانه سوخت،روی زمین پیچ وتاب خورد
مسمار روی بال و پرش با شتاب خورد
او بار شیشه داشت و گفتا امان دهید
اما به پهلویَش لَگَدی در جواب خورد
سیلی اگر چه پیش نگاه علی نَخورد
بر بازویَش غَلاف ولی بی حساب خورد
تنها میان شعله دِفاع از علی نَکرد
زهرا تَمام عمر غمِ بوتراب خورد
نامرد بود ثانی و بعد از شرارتَش
با قُنفذ و مُغیره نِشَست و شَراب خورد
هر چند در سَقیفه بنایش نَهاده شد
از برکه ی غدیر خُم این کینه آب خورد
علی اصغر یزدی
t.me/janatmahdi
eitaa.com/jannatolmahdi
#حضرت_زهرا
تمام شمع وجود تو آب شد مادر
دعای نیمه شبت مستجاب شد مادر
گل وجود تو پرپر شد و به خاک افتاد
بهشت آرزوی ما خراب شد مادر
به یاد نالهء مظلومیت دلم سوزد
که چون سلام پدر بیجواب شد مادر
حمایت از پدرم را گناه دانستند
که کشتن تو در امّت ثواب شد مادر
میان آن همه دشمن که میزدند تو را
دلم به غربت بابا کباب شد مادر
نشان غصب فدک ماند تا به ماه رخت
گرفته نیمهای از آفتاب شد مادر
به محفلی که پدر بر تو مخفیانه گرفت
سرشک دیدهء زینب گلاب شد مادر
به جای شمع که سوزد به قبر پنهانت
پدر کنار مزار تو آب شد مادر
استاد حاج غلامرضا سازگار
t.me/janatmahdi
eitaa.com/jannatolmahdi
عزای فاطمیه کل دین است
که این غم از ازل با دل قرین است
علی با حق و حق در نزد او کیست؟
یقیناً فاطمه حقالیقین است
ولایت بر علی دارد که زهرا
امام رحمت للعالمین است
ملائک از دم او زنده هستند
مسیح حضرت روحالامین است
به اذن فاطمه عالم بنا شد
مزارش لنگر عرش و زمین است
خدا از فاطمه باید بگوید
که او پیرایه عرش برین است
به وقت ذکر او خوشتر ز باده
لبالب ساغرم از انگبین است
ازل مبهوت دیروزش که زهرا
درون خلقت حق اولین است
حججهای خدا تسلیم اویند
خدا را در زمین او جانشین است
رکاب عصمت پیغمبران را
شکوه عصمت کبری نگین است
طوافش حج واجب بر خلایق
نخی از چادرش حبل المتین است
به زیر چادرش اهل کسایند
که این چادر همان حصن الحصین است
کشم بر دیده خاکش را چو سرمه
که خاک پای او مهر جبین است
برای پهلوان و شیر خیبر
مریض خانه حیدر حزین است
نفاق از چهره دشمن عیان کرد
دلیلش قبر مخفی در زمین است
#سجاد_احمدیان
t.me/janatmahdi
eitaa.com/jannatolmahdi
نه فقط عرش حصیر قدم فاطمه است
علت خلق دوعالم علم فاطمه است
سر سجاده بهجایی نرسیده است کسی
هرچه دادند به ما از کرم فاطمه است
مجتبی خرسندی
#حضرت_زهرا
#فاطمیه
t.me/janatmahdi
eitaa.com/jannatolmahdi
eitaa.com/abbasahmadi_zanjani
#حضرت_زهرا
از ابتدا قیامت او آشکار بود
آن بانویی که ممتحن کردگار بود
در بندگی خویش خدای بقیه بود
سرتا به پاش مظهر پروردگار بود
در خانه با کنیز خودش همکلام بود
در سجده با خدای خودش همجوار بود
مردان جنگی از پس او برنیامدند
با اینکه بر جراحت پهلو دچار بود
کاری به این نداشت که تنها و بیکس است
وقت گذر ز کوچه، چه با اقتدار بود
زهرا عجیب غیرتی عشق حیدرست
پای علی برای بلا بیقرار بود
از گرگهای شهر، فدک را گرفته بود
کرار بود، گرچه خودش خانه دار بود
بستند راه کوچه! مگر کم میاورد؟!
غافل ازآنکه چادر او ذولفقار بود
سیلی زدند جا بزند! گفت یا علی!
یک دم عقب نرفت! سراپا وقار بود
رویش کبود شد، رویشان را سیاه کرد
با قامت شکسته عجب پای کار بود
تا حشر، خاک بر سر اهل مدینه کرد
آن معجری که روی سرش پرغبار بود
اصلا نخورد غصهی آن گوشِ.....
اما حسن نشست و پی گوشوار بود
واضح تر از همیشه علی را نظاره کرد
هرچند چشمهاش از آن ضربه تار بود
**
ارثیه داد حضرت مادر به دخترش
ارثیه ای که درد و غم بیشمار بود
وقتی سر عزیز خدا رفت روی نی
زینب اسیر هلهلهی سی هزار بود..
از یک کفن مضایقه کردند کوفیان
بر روی بوریا بدنی آشکار بود
درراه، زینب از همه بدتر عذاب دید
دخت علی به ناقهی عریان سوار بود
دستش شکست و دست ستم را ز پشت بست
با دست بسته فاتح این کارزار بود
سیدپوریا هاشمی
t.me/janatmahdi
eitaa.com/jannatolmahdi
🏴 در مدح سَیّدةِ نِساءِ العالَمین
حضرت_فاطمهٔ_زهرا_سلام_الله_علیها
هنگام استغاثه، این ذکرِ اعظم ِماست
"یافاطمه(س) دَخیلکْ" عنوانِ پرچم ِ ماست
دارالشفاست زهرا(س)؛ عین دواست زهرا(س)
واضح ترین دلیلِ تأثیرِ مرهمِ ماست
در سینه چند وقتی ست دیگر نفس ندارد
انبوهِ دردهایش؛ اندوهِ هر دم ِماست
افتاده بینِ بستر، حالِ خوشی نداریم
هستیم بچه-شیعه! مادر؛ غمش غم ِ ماست
از ضربه هایِ بر "در" آخر به بستر افتاد
دیدیم داغِ سنگین! ایّام ِماتم ِماست
در صحنهٔ قیامت زهرا(س) بگوید ایکاش:
این گریه-کُن به نام ِما خورده! آدم ِ ماست
ماییم و گریهٔ شوق از آن همه کرامت
محشر دچارِ حیرت از اشکِ نم نم ِ ماست
والله فاطمیه هم خط قرمز ماست
هم تا قیام مهدی(عج)؛ خطّ مقدّم ماست
ما فکر آب و نانیم در فاطمیه هر سال
مادر ولی به فکرِ رزقِ محرّم ِماست
تنها نَه در محرّم! بلکه تمام ِایّام...
داغِ حسینِ(ع)عطشان داغِ دمادم ماست!
#مرضیه-عاطفی
t.me/janatmahdi
eitaa.com/jannatolmahdi
یا فاطمة الزهرا سلام الله علیها
با غم داغ نبی حیدر ز پا افتاده بود
دین به دست ظالم نامردها افتاده بود
زحمت حفـظ و حراست از حریم کبریا
روی دوش بضعهٔ بَدرُالدُّجا افتاده بود
از لهیب آتش کین بر در بیت الحرم
سوز تب بر قامت دٰارُالشِّفا افتاده بود
ابر ظلمت ماه حق را در خسوف خون گرفت
معنی شمس و ضحی بر خاکها افتاده بود
رفته رفته عرش حق میشد بدون قائمه
لرزه بر زانوی ارکان هُدی افتاده بود
باغبانی در سکوت از ظلم گلچینان نشست
شاخهٔ یاسش به زیر دست و پا افتاده بود
جای میخ و سیلی و شلّاق قوم بیحیا
روی جسم حضرت خَیرالنِّساء افتاده بود
با غروبی تلخ طی شد روزهای مرتضی
عاشق از معشوقهاش دیگر جدا افتاده بود
آنکه هر شب نغمهٔ عَجِّل وَفاتی میسرود
حال بین بسترش حاجت روا افتاده بود
با سرشک پر ز خون چشمهای زینبش
زخمها بر قلب شاه کربلا افتاده بود
از نخست زندگی از چشم «ساده» خون چکید
با غمی که بر دلش زین ماجرا افتاده بود
#مجتبی –تاجیک
t.me/janatmahdi
eitaa.com/jannatolmahdi
#مرثیه_فارسی_فاطمیه
ـ
فاطمیّه اوج درد و غصّههای حیدر است
یاسِ او از ضربِ سیلی چون گُلِ نیلوفر است
خانهٔ شاه ولایت از شرارے شعلهوَر...
آسمان آتش گرفته یا که روز محشر است؟
کوچه مملُوِّ جماعت، سیصد و اَندی نفر
آنکه مانده پشت دَر، دردانهٔ پیغمبر است
با هجوم آن جماعت، درب سوزان، واشد و
ناگهان زینب صدا زد، مادرم پشت در است
بیبیِ پهلو شکسته، پیکرش نقشِ زمین
زین غمِ عظما یقیناً دیدهٔ عالَم تَر است
زخم سینه یک طرف، رازِ نهانش یک طرف
غنچهٔ باغ نبی افسرده حال و پَرپَر است
شد شهیدِ قومِ کین محسن، ولی گهوارهاش
هدیهای از جانبِ محسن برای اصغر است
حُرمت بزم عزای فاطمه واجب بُوَد
چونکه مهدی صاحبِ بزم عزای مادر است
مهدیا قربانِ آه و سوز و ساز سینهات
درد جانسوز شما، ما را ملالی دیگر است
(فیضیا) در روز محشر بیمهٔ زهرا شود...
آن کسیکه صادقانه بر حسینش نوکر است
#رحیم_فیضی_اردبیلی
t.me/janatmahdi
eitaa.com/jannatolmahdi
#فاطمیه
تفسیر او به دست قلم نامیسّر است
در شأن او غزل ننویسیم بهتر است
او فاطمهست معنی این نام را هنوز
از هر زبان که میشنوم نامکرّر است..
در کوچه بوی آتش و در خانه عطر گل
مرز بهشت و دوزخ از آن روز این در است
با پهلوی شکسته هم از کوه، کوهتر
با قامت خمیده هم از آسمان سر است
لبخند میزند که بخندند بچهها
مادر اگر که جان بدهد باز مادر است
مولا هنوز اوّل بی همنفس شدن
بانو در انتظار نفسهای آخر است...!
#مهدی_مردانی
t.me/janatmahdi
eitaa.com/jannatolmahdi
شهادت حضرت زهرا سلام الله علیها
خیال کن پسری مادرش زمین بخورد
به پیش چشم ترش، یاورش زمین بخورد
خدا کند که نبینی یگانه مادر تو
همین که پا شود از بسترش زمین بخورد
سر نماز قیامش چونان رکوع شود
هنوز سجده نرفته، سرش زمین بخورد
بدا به حال مدینه که در نبود نبی
گذاشت دختر پیغمبرش زمین بخورد
اگر چه پشت در از پا نشست مادر ما
نخواست ثانیهای حیدرش زمین بخورد
کربلایی شهریار سنجری
t.me/janatmahdi
eitaa.com/jannatolmahdi
#امام_زمان_عج
#حضرت_زهرا
سلام صاحب الزمان، سلام بر حریم تان
به صد امید هر سحر سلام می دهیم تان
بهار می شود دل خزان برگ ریزمان
صبا اگر بیاورد به شهر مان شمیم تان
خودت به فکر ما همیشه از قدیم بوده ای
دلم خوش است بر همین کرامت قدیم تان
مرا که بین ظلمت زمانه غرق گشته ام
به جبر هم شده ببر به راه مستقیم تان
همیشه همنشین این دل شکسته ام شدی
اگرچه کوچکم برای منصب ندیم تان
اگر تو را قسم دهم مرا قبول می کنی؟!
به اضطراب زینب و به مادر کریم تان...
به جای روضه یک سؤال می کنم فقط همین
سؤال می کنم از آن مصیبت عظیم تان
میان این همه صحابه ی نبی چرا کسی
جلو نیامد و نشد مدافع حریم تان؟!
محمدجواد شیرازی
t.me/janatmahdi
eitaa.com/jannatolmahdi
#حضرت_زهرا_سلاماللهعلیها
بعد از تو خانه دیگر از رونق میافتد
چون خانهی بیمادر از رونق میافتد
باتو به هرترتیب رونق دارد، اما
تو میروی و آخر از رونق میافتد
هم خانهی حیدر ندارد بیتو لطفی
هم خانهی پیغمبر از رونق میافتد
بعد از فدک اهل ریا فهمیده بودند
با خطبههایت منبر از رونق میافتد
درد عجیبی نیست این خانهنشینی
چون مرغ بیبالوپر از رونق میافتد
حال علی آیینهی بیماری توست
بیتو جهان حیدر از رونق میافتد
بیمار باشی خانهات رونق ندارد
اما نباشی بدتر از رونق میافتد...
#مجتبی_خرسندی
t.me/janatmahdi
eitaa.com/jannatolmahdi
#حضرت_زهرا
برای بردن داغی چنین خبر گرم است
خبر رسیده به چیدن سرِ تبر گرم است
اگرچه مادر خانه به بستر است ولی؛
تنور خانه سه ماه است بیشتر گرم است
تنور خانه ی زهرا اگر که در سر ظهر
تنور غصه ی حیدر ولی سحر گرم است
نشسته اند ملائک به مکتب زهرا
جهان به قصه ی دیوار و میخ سرگرم است
چهل نفر بشود کل شهر، در عالم
فقط علی ست که پشتش به یک نفر گرم است
پسر به گرمی آغوش مادرش زنده است
اگر چه تا ابد آغوش این پدر گرم است
خبر رسیده که بعد از هزار و اندی سال
بدون آتش و هیزم هنوز در گرم است
مهدی رحیمی
@janatmahdi
eitaa.com/jannatolmahdi
#حضرت_زهرا
تبدارِ خانه ام نشده کم حرارتت
پایان نداشته غم و داغ و مصیبتت
اینجا محارمت همه جمعند فاطمه
آخر چرا نقاب زدی روی صورتت
هجده بهار دیدی و رنگ خزان شدی
حوریه ی علی چه شده قد و قامتت
این بچه ها به شوق نگاه تو زنده اند
هستند باز تشنه ی جام محبتت
یادم نرفته ضربه ی دیوار و میخ داغ
یادم نرفته لحظه ی سخت اصابتت
ای کاش مرده بود علی و نمی شنید
تا آرزوی مرگ کنی وقت خلوتت
با هر تکان، دوباره تنت تیر می کشد
بهتر نشد گمان کنم اصلا جراحتت
تا سرفه می کنی و رخت زرد می شود
من آب می شوم به خدا از خجالتت
خورشید خانه ام نرو، وقت غروب نیست
از ما نگیر فاطمه جان نور رحمتت
با تو بهشت بود فقط خانه ی علی
ویرانه است خانه ی بعد از شهادتت
محمدجواد شیرازی
t.me/janatmahdi
eitaa.com/jannatolmahdi
#مدح_مولا
#امیرالمؤمنین_سلاماللهعلیه
خدا ز خاک کفِ پایت بنا گذاشته عالَم را
به افتخار وجود توست که آفرید اگر آدم را
کنار احمد و در معراج میان عرش برین بودی
ندیده مثلِ تو از نزدیک مَلَک خدای مُعظّم را
به خیبر و اُحد و خَندق همیشه یاور او ماندی
نداشتند لیاقت جز تو جانشینی خاتَم را
عبادت است علی گفتن،که ذرّه ذرّهی مخلوقات
به عشق بر لب خود دارند علی علیِ دمادم را
عجیب نیست که هر چشمی به روز حشر ببیند رب
به یک اشارهی چشمانت بهشت کرده جهنّم را
#عباس_گودرزی
t.me/janatmahdi
eitaa.com/jannatolmahdi
#حضرت_زهرا
دختری از سینهاش آهی مُکرر را کشید
زیرِ پایِ مادرش چشمی مکدر را کشید
آمد و آرام بوسیدش ولی آهی شنید
باز هم رویِ سرش آن دستِ لاغر را کشید
تا که در را وا کنَد بر روی مَردش فاطمه
فضه گویا سمتِ در بر حجره بستر را کشید
با سرانگشتش حسن پیشِ دری که سوخته
روی آن دیوارِ دودی یک کبوتر را کشید
بعد از آن گهوارهای خالی کنارش نقش زد
جایِ محسن بِینِ گهواره کمی پَر را کشید
یادش اُفتاد آتش و جمع ارازل جمع بود
یادش اُفتاد ابتدا نامرد خنجر را کشید*
وایِ من آتش که کارش کرد او در را شکست
وایِ من دنبالِ خود تا خانه لشگر را کشید
بعد از آن بر روی آن در رفت و آمد داشتند
بعد از ان این کوچه و آن کوچه حیدر را کشید
بچهها کَندند در را تا که مادر پا شود
یک نفر او را کشید و یک نفر در را کشید
پشت بابا بود اما ضربهی سخت قلاف
روی سنگ کوچه مادر نه پیمبر را کشید
حال امشب بُغچهای را باز کرد و گریه کرد
روضه خواند و پیشِ زینب حرفِ آخر را کشید
کربلا می گوئیم :"مادر تماشا میکنی
از همانجایی که بوسیدیش خنجر را کشید
یک حرامی آمد و پیراهنش را کَند و بُرد
یک حرامی رویِ خاک و خار دختر را کشید"
هر دو میگفتند از آن سر که نیزه میبَرد
تا حسینش باز زیر پای او سر را کشید
*بعضی از مقاتل به این موضوع اشاره کرده اند
حسن لطفی
t.me/janatmahdi
eitaa.com/jannatolmahdi
تقدیم به سردار دلها
#حاج_قاسم_سلیمانی❤️
نامت همیشه ورد زبان است قهرمان
داغت هنوز در دل و جان است قهرمان
دارد غم تو شهرۀ آفاق میشود
ابلیس از همین نگران است قهرمان
در قلب کفر، نام تو را جار میزنیم
اینجا که میهن خودمان است قهرمان!
نزدیک قلّه باج به دشمن نمیدهیم
این سرزمین شیردلان است قهرمان
تا مکتب و مرام تو چشم و چراغ ماست
این مرز و بوم، امن و امان است قهرمان
ما ملت امام حسینیم تا ابد
کاری بزرگ در جریان است قهرمان
#مهدی جهاندار
t.me/janatmahdi
eitaa.com/jannatolmahdi
گر پرده ز رخ باز نماید مهدی
از خلق جهان دل برباید مهدی
ای شیعه چنان منتظر مولی باش
گویی که همین جمعه میاید مهدی
t.me/janatmahdi
eitaa.com/jannatolmahdi
#حضرت_ام_البنین
زمینخوردن تنت را هم بِهَم ریخت
حرامی پیکرت را هم بِهَم ریخت
حرم با تو زمین افتاد عباس
عمود آمد سرت را هم بِهَم ریخت
تو را بست از سرگیسو به نیزه
مگر تابت دهد هر سو به نیزه
الهی بشکند دستان خولی
تو را محکم زد از پهلو به نیزه
سرت بر خاک بود و درد سر شد
که سرگرمی چندین رهگذر شد
سرت برگشت بر نیزه ولیکن
شکاف ابروی تو بازتر شد
هزاران تیر برتن تا پرآمد
هزاران تیر بود و مادر آمد
مگر کم بود حجم تیر این سو
که غلطیدی و از آن سو در آمد
پُر است اینجا پری آتش گرفته
لباس و مَعجری آتش گرفته
شنیدم روضهات را بار اول
خودم از دختری آتش گرفته
چقدر آن قافله شرمندهام کرد
نشان سلسله شرمندهام کرد
تو را نه، کاش مَشکَت را نمیزد
بمیرد حرمله شرمندهام کرد
ببین این روزهای آخری را
شنیدم روضهی انگشتری را
خداوندا سنان از من گرفته
تمام لذت نامادری را
حسن لطفی
t.me/janatmahdi
eitaa.com/jannatolmahdi
#حضرت_ام_البنین
ای مادر بهشت تو را غصه ها شکست
هر بار بی قراری زینب تو را شکست
بر سر گرفت چادر زهرا... سکوت کرد
آهی کشید و بغض لبت بی هوا شکست
هر بار یاد فاطمه کردی دلت شکست
وقتی دلت شکست، دل مرتضی شکست
ای هم نفس ترین علی بعد فاطمه
قلبت میان غربت یک ماجرا شکست
پیشانی ات که گنبد محراب را شکافت
وقت هجوم تیغ به شیر خدا شکست
ده سال پیر قصه ی اشک حسن شدی
از زخم هر زبان که دل مجتبی شکست
وقتی حسین رانده شده از شهر مادریش
باید نوشت حرمت آل عبا شکست
عباس شد ستاره دنباله دار تو
تا کربلا رسید، و در کربلا شکست
یک عمر گریه کردی و گفتی فقط حسین
ای مادر بهشت تو را غصه ها شکست
وحید محمدی
t.me/janatmahdi
eitaa.com/jannatolmahdi
یک عمر از داغ اباالفضلش غمین بود
امّ البنین نامش ولی تنهاترین بود
خود را کنیز زینب و کلثوم میخواند
هر چند بانوی امیرالمؤمنین بود
در خانهای خاکی ولی سرشار از نور
با عرشیان آسمانی همنشین بود
پرورده در دامان پاکش چار فرزند
مردآفرین مردآفرین مردآفرین بود
در سوگ سالار شهیدان روضهخوان بود
همناله با سجّاد زینالعابدین بود
میخواند از گودال و از ظهری که در آن
جسم حسینش بیکفن روی زمین بود
میخواند از مشک و علم از نهر و عبّاس
آنجا که بر فرقش عمود آهنین بود
میگفت: مادر! من فدای چشمهایت
کز چشم گریان رقیّه شرمگین بود
میخواند و داغ کربلا را زنده میکرد
با اشک و با خون چشمهای او عجین بود
در کربلا گرچه نبود امّا چو زینب
هر روز و شب در ماتم و اندوهگین بود
دیگر نمیآید صدای گریههایش
امروز روز رحلت امّ البنین بود
#جواد_امیرحسینی
t.me/janatmahdi
eitaa.com/jannatolmahdi