#پندانه_امشب 👇
👇👇👇👇👇
من زندگی کردن را یاد گرفته ام ...
برای یک زندگیِ خوب ،
نباید به هیچ چیز و هیچ کس وابسته شد ...
وابستگی فقط درد دارد !
آدمِ وابسته ،
جایگاه و ارزش و شخصیتش یادش میرود ...
آدمِ وابسته ، با دستانِ خودش تحقیر میشود ...
وابسته که باشی ؛
محدود میشوی ،
از قطارِ موفقیت جا میمانی ...
زندگی یعنی بپذیری بعضیها شعار نمیدهند
و واقعا بخاطرِ خودت میروند ...
بپذیری بعضی از دست دادن ها به نفعِ توست ...
در این دایرهٔ سرگردان ،
"عشق" به کارِ آدم نمی آید ...
دنبالِ واقعیتها باش ...
گامهایِ موفقیتت را محکمتر بردار ...
حس میکنم از دور بهتر میشود
هوایِ کسی را داشت !
حس میکنم ، بعضی نداشتنها ؛
با ارزشترین داشتههایِ آدم است ... !
#کانال_حسنکدری_ها
@hasanakdaraman
#حکایت_آموزنده_امشب 👇
👇👇👇👇👇
چون روز قیامت شود، بنده را به محضر حق حاضر کنند.
فرمان رسد قبّه اى بزنید و بنده ام را در آن قرار دهید.
بعد از آن خداى تعالى به وى خطاب کند اى بنده من، نعمتم را سرمایه معصیت نمودى و چندان که نعمت بر تو افزودم، تو بر گناه و عصیان بیشتر افزودى.
بنده، سر خجالت به پیش اندازد.
خطاب رسد بنده من، سر بردار که همان ساعت که معصیت کردى، من تو را آمرزیدم و قلم عفو بر گناهانت کشیدم.
پس بنده دیگرى را حاضر کنند و به او هم عتاب و سرزنش کنند و او از شرمسارى خود به گریه آید.
حق تعالى مى فرماید اى بنده من، آن روز که گناه مى کردى و مى خندیدى تو را شرمسار نساختم، امروز که گناه نمى کنى و گریه و زارى دارى، چگونه تو را عذاب کنم و رسوایت سازم؟
تو را آمرزیدم و اجازه رفتن به بهشت دادم.
#منهج_الصادقين_ج١ص٣١
#کانال_حسنکدری_ها
@hasanakdaraman
#همراه_با_شهداء_امشب 👇
👇👇👇👇👇
یه بزرگی می گفت:
شک نکن وقتی به یه شهید
فکر کردی ، چند لحظه قبلش،،
همون شهید داشته به تو فکر می کرده .....
راستی الان به کدوم شهید فکر میکنی؟
#شهید_محسن_حججی❤️
#شبتون_متبرک_به_نام_شهدا ✋🏻
#کانال_حسنکدری_ها
@hasanakdaraman
#داستانک_امشب 👇
👇👇👇👇👇
داستان واقعی
که در اردن اتفاق افتاد ...
#حق_الناس
مردی وفات کرد و زن جوان و فرزندش که شیر خواره بود را ترک گفت ...
عموی پسر شیرخواره آمد و به زن گفت که حاضر است برای بزرگ کردن برادر زاده کمک نماید و با پول بجامانده از برادرش کار کند تا آینده او فراهم شود ..
مادر قبول کرد و وکالت را به او سپرد .
عمو دارایی برادر زاده را گرفت و برای کار به آمریکا رفت ، به خواست خداوند کار خوبی نصیبش شد و با زنی آمریکایی ازدواج کرد و صاحب خانواده و فرزند شد ...
زنش نیز او را در چگونگی استثمار مال و دارایی اش یاری نمود و بنگاه معاملاتی فروش ماشین به راه انداختند ..
او هرگز از مالی که بدست می آورد چیزی برای زن و فرزند برادرش نمی فرستاد ..
آنها صاحب میلیاردها ثروت شدند .
اما بیوه زن جوان و فرزندش در فقر بسر می بردند ، خداوند آنها را با مال حلال هرچند کم کرامت داده بود و پسر با تربیت و تعلیم بر اساس دین پرورده شد و به سن جوانی رسید ..
عمو بعد از سالها به کشورش برگشت ....و زمینی بزرگ خرید و ویلایی عظیم بنا کرد در منطقه ای به نام ام اذنیه .
سپس شرکت تجاری بزرگ ماشین را راه انداخت که در اردن نظیر نداشت .
برادر زاده اش که اکنون جوانی شده بود نزد او رفت و مال پدرش را از او درخواست کرد ، اما عمو سرباز زد وگفت که چیزی از پدراو در نزدش نیست و او را از ویلایش بیرون کرد و تهدید کرد که دیگر پا به آنجا نگذارد .
جوان با دلی شکسته نزد مادرش برگشت وچیزی نصیبش نشد .
عمو ویلای خود را با انواع وسایل گرانبها آراسته نمود ..سپس از خانواده ی خود خواست که به اردن بیایند ..
روز موعود فرارسید و خانواده اش با هواپیما به اردن آمدند و او با ماشین به استقبالشان رفت ...
عمو خوشحال به فرودگاه رفت و آنها را سوار ماشین جدید وگرانبهایش نمود .
اما در راه بازگشت به ویلا خداوند دیگر فرصتی به او نداد و تصادف کرد و همگی جان باختند ...در آن حادثه دلخراش هیچ یک زنده نماند ..
واینگونه تقدیر خداوند صفحه عدالت را گشود و تنها وارث عمو همان برادرزاده تشخیص داده شد و مال به صاحب اصلی خود رسید مالی که سالها تصاحب شده بود و انسانی متکبر و قدرت طلب وسیله ای برای تامین آینده آن یتیم شد .
و بین خداوند ودعای مظلوم هیچ حجابی نیست ....
«و خداوند تو فراموشکار نیست ...»
#کانال_حسنکدری_ها
@hasanakdaraman
#نیایش_شبانه_امشب 👇
👇👇👇👇👇
مهربان خدای من...
ای همیشه هستِ دلهایمان
در تنگنای همه نداشتن ها...
در شروعی خوب، دست مهربانیت را
بر روی دلمان بگذار ،
تا چشم اطمینان باز کنیم
و تو را و تورا و تورا وفقط تورا ببینیم
فارغ از هر چیزی
پروردگارا..
شروع این دفتر به یادت و نام زیبایت مزین است ...
آغازش را رهایی از بی تو بودنمان بخواه
و پایانش را سرآغازی برای روشنایی
دل هایمان به نور معرفتی که ارزانی مان می کنی...
دوشنبه مورخ ۱۴۰۴/۰۴/۲۹
#کانال_حسنکدری_ها
@hasanakdaraman
8.69M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
لطفا تو گروهها ماهیت پلید این حرومزاده ها رو رسواکنید نگید تاثیر نداره،حتما باعنایت خداموثرخواهدبود
#شبکه_مردمی_کرج_کندوان
👇👇👇👇
https://eitaa.com/joinchat/4062052594C086c74f23b
#پندانه_امشب 👇
👇👇👇👇👇
ظرف درونتان را خالی کنید
جایگزین کردن باورهای صحیح نیازمند تهی بودن است،
زمانیکه وجودتان پر از نفرت، کینه و رنجش است جایی برای افکار مثبت باقی نمی ماند و ذهن مقاومت زیادی در برابر این افکار نشان میدهد،
زمانیکه به خاطرات بد می اندیشیدید یعنی دارید افکار منفی تان را تقویت می کنید و ظرف وجودتان همچنان جایی برای افکار مثبت نخواهد داشت.
بنابراین وجودتان را از چیزهای منفی خالی کنید.
رنجش ها و کینه ها را رها کنید.
به معنای واقعی توکل کنید.
خاطرات بد را تکرار نکنید.
خودتان را ببخشید.
ناسپاسی نکنید.
هرگز گله و شکایت نکنید.
دست از کنترل دیگران بردارید.
#کانال_حسنکدری_ها
@hasanakdaraman
#حکایت_آموزنده_امشب 👇
👇👇👇👇👇
بزرگی تعریف میکرد؛هفت یا هشت ساله بودم، به سفارش مادرم برای خرید میوه و سبزی به مغازه محل رفتم. اون موقع مثل حالا نبود که بچه رو تا دانشگاه هم همراهی کنن!
پنج تومن پول داخل یه زنبیل پلاستیکی قرمز رنگ که تقریباً هم قد خودم بود با یه تکه کاغذ از لیست سفارش... میوه و سبزی رو خریدم کل مبلغ شد 35 زار. دور از چشم مادرم مابقی پول رو دادم یه کیک پنج زاری و یه نوشابه زرد کانادا از بقالی جنب میوه فروشی خریدم و روبروی میوه فروشی روی جدول نشستم و جای شما خالی نوش جان کردم.
خونه که برگشتم مادر گفت مابقی پولو چکار کردی؟ راستش ترسیدم بگم چکار کردم، گفتم بقیه پولی نبود... مادر چیزی نگفت و زیر لب غرولندی کرد منم متوجه اعتراض او نشدم. داشتم از کاری که کرده بودم و کسی متوجه نشده بود احساس غرور میکردم اما اضطراب نهفته ای آزارم می داد.
پس فردا به اتفاق مادر به سبزی فروشی رفتم اضطرابم بیشتر شده بود. که یهو مادر پرسید آقای صبوری میوه و سبزی گران شده؟ گفت نه همشیره.
گفت پس بقیه پول رو چرا به بچه پس ندادی؟ آقای صبوری که ظاهراً فیلم خوردن کیک و نوشابه از جلو چشمش مرور میشد با لبخندی زیبا روبه من کرد گفت : آبجی فراموش کردم ولی چشم طلبتون باشه.
دنیا رو سرم چرخ میخورد اگه حاجی لب باز میکرد و واقعیت رو می گفت به خاطر دو گناه مجازات می شدم، یکی دروغ به مادرم یکی هم تهمت به حاج صبوری!
مادر بیرون مغازه رفت. اما من داخل بودم. حاجی روبه من کرد و گفت: این دفعه مهمان من!
ولی نمی دونم اگه تکرار بشه کسی مهمونت میکنه یا نه؟! بخدا هنوزم بعد ۴۴ سال لبخندش و پندش یادم هست!
بارها باخودم می گم این آدما کجان و چرا نیستن؟
چرا تعدادشون کم شده آدمهایی از جنس بلور که نه كتاب های روانشناسی خوندن و نه مال زیادی داشتن که ببخشند؟
ولی تهمت رو به جان خریدن تا دلی پریشون نشه...!
#کانال_حسنکدری_ها
@hasankdaraman
#همراه_با_شهداء_امشب 👇
👇👇👇👇👇
امروز زیر پرچم آیت الله العظمی خامنه ای داریم این لشکر را، این سپاه را، این سازمان را اداره می کنیم که تحویل دهیم به حضرت مهدی(عج)...
#شهید_حاج_احمد_کاظمی
#کانال_حسنکدری_ها
@hasanakdaraman
#داستانک_امشب 👇
👇👇👇👇👇
امیرالمؤمنین علی (ع) بالای بام خانه، خرما تناول می کرد، حضرت در سنین جوانی بودند، سلمان فارسی در حیاط آن خانه لباس خود را می دوخت.
حضرت علی (ع) دانه خرمایی از باب مزاح به سمت سلمان رها کرد. سلمان گفت: یا امیر المؤمنین (ع) با من شوخی می کنید در حالیکه من پیرمرد و شما جوان کم و سن و سال هستید؟ حضرت فرمودند: ای سلمان من را از نظر سن و سال کوچک و خود را بزرگ می بینی. قصه دشت ارژن را فراموش کرده ای؟
چه کسی تو را در آن بیابان که گرفتار شیر درنده شده بودی نجات داد؟ سلمان با شنیدن این کلمات با تعجب از امیرالمؤمنین (ع) کیفیت جریان را خواست.
حضرت علی فرمودند: در وسط آب ایستاده بودی و از شیر بزرگی که آنجا بود می ترسیدی. دستهایت را به دعا بلند کردی و از خدا کمک خواستی. و خداوند اجابت فرمود.
من همان اسب سوار هستم که زره به روی شانه اش و شمشیری به دستش بود که با یک ضربه شمشیر آن شیر را به دو نیم کرد و شما را خلاص کرد. سلمان عرض کرد: نشانه دیگری در آنجا بود، برایم بیان فرمایید.
امام علی (ع) دست به آستین برد و یک شاخه گل تازه بیرون آورد و فرمود: این همان هدیه شماست که به آن اسب سوار دادید. سلمان با دیدن آن گل بیشتر دچار حیرت و سرگردانی شد، با عجله خدمت رسول خدا (ص) شرفیاب شد و عرض کرد: ای رسول خدا، من اوصاف شما را در انجیل خوانده ام. محبت شما در دلم جای گرفت، دینم را رها کرده و دین شما را قبول کردم، ولی از پدرم مخفی نمودم و وقتی پدرم فهمید نقشه بر قتل من کشید ولی بخاطر مادرم از من گذشت و من را به کارهای سخت و دشوار وادار می کرد تا من فرار کردم.
به محلی به نام دشت ارژن رسیدم ، در حال استراحت بودم وقتی احتیاج به آب پیدا کردم لباسهای خود را در آورده و داخل رودخانه شدم، ناگهان شیر بزرگی آمد و روی لباسهای من ایستاد وقتی او را دیدم به وحشت افتادم و از خداوند کمک خواستم که ناگاه اسب سواری پیدا شد و با یک ضربه شیر را دو نیم کرد، من از آب بیرون دویدم و لباس به تن کردم و خودم را به رکابش انداختم و آن را بوسیدم. از همان اطراف گلی کندم و به ایشان هدیه دادم، بعد از نظرم ناپدید شد و رفت، از این اتفاق بیش از صد سال می گذرد و این قصه را برای کسی تعریف نکرده ام. امروز امام علی (ع) تمام قضیه را برای من بیان فرمودند و همان شاخه گل را به من نشان دادند.
رسول خدا فرمودند: ای سلمان، هنگامیکه مرا به آسمان بردند تا جایی که جبرئیل توقف نمود و من تا کنار عرش بالا رفتم، درحالیکه پروردگارم بدون واسطه با من سخن گفت. وقتی سفر معراج تمام شد و به زمین برگشتم علی بن ابی طالب (ع) بر من وارد شد و تمام گفتگوهای من با پروردگارم را خبر داد. بدان ای سلمان هرکدام از انبیاء و اولیاء از زمان آدم تاکنون که گرفتار شده اند علی بن ابی طالب (ع) آنها را نجات داده است.
#القطرهج۱ص۲۸۲
#کانال_حسنکدری_ها
@hasanakdaraman
#نیایششبانه_امشب 👇
👇👇👇👇👇
پروردگارا ...
به ما بیاموز
که دل آدم عصاره وجود توست،
حرمت دلها را از یاد نبریم...
بیاموز که دوست داشتن را
فراموش نکرده و آنهایي که
دوستمان دارند را از یاد نبریم...
بیاموز که سوگند راست بودن
دروغمان را به نام تو نسازیم...
و بیاموز همان باشیم
که قولش را به تو داده ایم ...
سه شنبه مورخ ۱۴۰۴/۰۴/۳۱
#کانال_حسنکدری_ها
@hasanakdaraman
با سلام و عرض ادب
اقلام مورد نیاز مصرفی موکب امام رضا(ع)در ایام اربعین حسینی
۱ شکر ۲تن
۲ آبلیمو ۳۰۰ کیلو
۳ کلاب ۱۰۰ کیلو زعفران ۲۰مثقال
۴ عرقیات هل و دارچین ۱۰۰ لبتر
۵ حبوبات .عدس.لوبیا چیتی ۵۰۰کیلو
۶ روغن مایع ۱۰حلب ۱۷کیلویی
۷ ماست چکیده ۳۰۰۰کیلو
۸ قند و چای خشک ۲۰کیلو
۹ کیک و بیسکویت ۵۰هزار عدد
۱۰ میوه فصل ۱۰ تن
۱۱ ظروف یکبار مصرف
لیوان کاغذی چای ۳۰ هزار عدد
لیوان آب ۵۰هزار عدد
کاسه آش خوری ۳۰ هزار عدد
قاشق یکبار مصرف ۳۰هزار عدد
قاشق چای خوری ۱۰ هزار عدد
کیسه زباله مشکی بزرگ ۵۰ کیلو
سفره یکبار مصرف ۵۰ رول
مایع ظرفشویی ۱ گالن ۲۰ لیتری
آب معدنی کوچک ۳۰ هزار عدد
کولر ۲ عدد( ترجیحا گازی)
با احترام و سپاس فراوان
لطفا جهت هماهنگی با آقای حاج ابوالقاسم باقری تماس حاصل فرمائید . 09121615801
#_همه_خادم_الرضاییم
#خدمت_رضوی_البرز
#خدمت_رضوی_بخش_آسارا
#کانون_تخصصی_خبر_و_رسانه_خدمت_رضوی_بخش_آسارا
روابط عمومی خدمت رضوی بخش آسارا
@khedmatrazaviasara