🌺 تقدیم به حضرت مهدی (عج)
🍂شَبِ پَروانه ها...
یک نفر باید بیاید تا جهان زیبا شود
تا کَویرِ سینهٔ تَفتیده مان دریا شود
یک نفرباید که یک شب اَسبِ خود را زین کند
جُمعه باشد، صُبح باشد، شهر پُر آوا شود
یک نفر از پُشتِ پَرچینِ شَبِ پَروانه ها
سَر بَرآرد،تا شَبِ دیجورمان فردا شود
باغ لبریز از کلاغان شد،خبرها خوب نیست
باغبان باید بیاید، تا که شب رُسوا شود
گرچه طولانی شد این شب هایِ تَلخِ انتظار
میهمان سَر می رسد، تالارِ دل غوغا شود
✍️محمدبابایی
eitaa.com/mohammadbabaie
🍉کاریکلماتور:
یلدا زیر بَغلِ همه، هندوانه می گذارد.
✍️محمد بابایی
eitaa.com/mohammadbabaie
😜قطعهٔ طنز (نقیضه)
« گویند مَرا چو زاد مادر »
بَر دوشِ پدر پَریدن آموخت
شب ها بَرِ گاهوارهٔ من
خوابید و به من لَمیدن آموخت
پیوسته خوراند شیرِ خُشکَم
با شیشه و هم مَکیدن آموخت
هر بار شنید گریه ام را
با اَخم و تَشَر کَپیدن آموخت
می رفت چو گاز در زمستان
در زیرِ پَتو خَزیدن آموخت
چون میوهٔ کال بودم اَوّل
با هِمَّت خود رسیدن آموخت
می بُرد مرا به شَهرِ بازی
بَر سُرسُره ها سُریدن آموخت
آدامس خرید از برایم
از کودکی ام جویدن آموخت
گوشم بِکشید و با خودش بُرد
تا مدرسه مان دویدن آموخت
از بَس که مرا نصیحتم کرد
کم کم هُنرِ شنیدن آموخت
می بُرد مرا همیشه بازار
از کودکی ام خَریدن آموخت
چون شاخهٔ گل همیشه خوش بوست
من نیز همیشه دارمش دوست
✍️محمد بابایی
eitaa.com/mohammadbabaie
👞جوراب...
روز مَرد آید و جوراب نداریم همه
شب دراز است، ولی خواب نداریم همه
می رسد هدیهٔ این روز به دَستِ من و تو
پس چرا صبر و کمی تاب نداریم همه؟
گرچه، اِمسال چنان عَرصه به ما تَنگ شده
واقعاً این دَفِه جوراب نداریم همه
✍️محمد بابایی
eitaa.com/mohammadbabaie
🍂مثنوی طنز...
پُرسید یکی، مَگه خدایی هم هست؟
بغیرِ این دنیا، جایی هم هست؟
وقتی که مُردیم مَگه خاک نمی شیم؟
از تُو کتابِ هستی پاک نمی شیم
دنیا چرا این همه ظالم داره؟
این همه ظالمایِ سالم داره؟
بعضی چرا مریضن و فقیرن
عدّه ای هم حسابی سیرِ سیرن
چرا باید زجربکشند یه عمری
طعمِ بد درد بچشند یه عمری
چرا تُو دنیا این همه جِداله
اینا هَمش برایِ من سؤاله
تُو سوریه چرا دوباره جنگه
چرا تُو دست عدّه ای تُفنگه؟
اَصلاً اینا کی ان تُویِ سوریه؟
ریشِ بُلند گذاشتنم زوریه؟
بشاراَسد چرا فراری شده؟
مهمون روسایِ تِزاری شده
اصلاً چرا شراب و خُم درست شد؟
یا که چرا بُمبِ اَتم درست شد؟
چرا باید عدّه ای پولدار باشند
حتّی اگه تنبل و بیعار باشند
چرا کَمه حقوقِ بازنشسته؟
کی دلِ این آدما را شکسته؟
چرا نبایستی شراب بنوشیم
هَمش فقط چایی و آب بنوشیم؟!
خوردن مِی اگر حروم و زشته
پس چرا گفتند که تُویِ بهشته؟
اگه خدا آینده را میدونه
خوب و بدی بنده را میدونه
جهنم و چرا دیگه بنا کرد؟
آتیش چرا برای ما به پا کرد؟
شیطونو آفرید فریب مون بده؟
گول بزنه وعدهٔ سیب مون بده؟
این چیزا را هم که ندید بگیریم
از غُصّه و رنج اینا نمیریم
هزار تا مشکل دیگه باقیه
که باعثِ مریضی و چاقیه
بانک ها چرا این همه سود می گیرن
جریمه می کنند و زود می گیرن
دزدی و اِختلاس چرا زیاده؟
بعضی سواره اند و ما پیاده؟
دلار چرا دوباره رفته بالا
پایین نمی یادم که حالا حالا
چرا تُو ایران آقازاده داریم؟
مَردایِ با فیس و اِفاده داریم
بعضی چرا چایی دِبش می نوشند
ملّت بیچاره راهِی می دوشند
چرا گروهی دائماً تُو کیشند
با زن و بچّه ها و قوم و خویشند
چرا سفر می رَن به آنتالیا
فرانسه و آلمان و ایتالیا؟
ماهی دو بار دوبِی می رَن ناکِسا
تُو تیر و ماه دِی می رَن ناکِسا
بعضی چرا شاسی بلند سوارن
ماشینای آبرومند سوارن
باقی مردم مگه دل ندارند
کی گفته حقِ آب و گِل ندارند؟!
شنیدم و شنیدم و شنیدم
میون حرفشام نمی پریدم
دردِ دلاش وقتی که پایون گرفت
یه چایی ام خورد و کمی جون گرفت
گفتم بِهِش، همه چیا قاطی نکن
انصاف بده، قاطی و پاتی نکن
خدایی هست که خیلی هم بُزرگه
مُقتدر و مهربون و سُترگه
همیشه هم هوایِ ما را داره
هر جا که خواستیمش سَرِ قراره
از رَگِ گردن به ما نزدیک تره
رفتارش از رفتار ما شیک تره
اِندِ رفاقتست و مَردونگی
تو هم نکن این همه پُر چونگی
بهشت را آفریده و جهنم
چیزی نذاشته برا بنده ها کم
آدم خوبا جاشون تُویِ بهشته
جهنمَم که خیلی داغ و زشته
مسکن آدمایِ نابکاره
بیچاره ها کارشون اونجا زاره
تو هم دیگه نِق زدن و کم بکن
به احترامش کمرو خم بکن
نماز بخون، سجده برو، دُعا کن
تمامِ عمرت را خدا خدا کن
خدا را هر جا بخونی هَمون جاست
تُویِ دلِ آدمایِ با صَفاست
تلاشتو بُکن خدا بزرگه
حریفِ ظالمایِ مثلِ گرگه
کارِ خدا همیشه حکمت داره
بهشتی گشتن ولی، زحمت داره
برو خودش پُشت و پَناهت باشه
قُرآنِشَم چراغِ راهت باشه
✍️محمد بابایی
eitaa.com/mohammadbabaie
10.97M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
🍂جلسهٔ شعر خوانیِ انجمنِ ادبیِ سُخنِ عشق زیباشهر، ۱۸دی ماه۱۴٠۳
🔸آدم برفی چشمِ دیدنِ خورشید را
ندارد.
🔸نانوا بیشتر از همه هنگامِ خرید چونه
می زند.
🔸گرانی پیاز اَشکِ مُشتری را در آورد.
🔸در تمامِ طولِ راه، سایه ام، سایه به
سایه تعقیبم می کرد.
🔸جَرّاحان در شکافتنِ موضوع بیش از
دیگران تَبَحُّر دارند.
🔸نقّاشِ مُعتاد به جُرمِ کشیدن گل به
زندان افتاد.
🔸چون تَوانِ پرداختِ دَستمزدِ آرایشگر
را نداشت، ریشش را گرو گذاشت.
🔸کَلّه پزها عاشق مُشتری سر و زبان
دارند.
🔸خیاط ها بیشتر از همه تویِ نخ
مردم می روند.
🔸زنی که اَهلِ چشم و هم چشمی
بود،عاقبت با یک چشم پزشک
ازدواج کرد.
🔸چون عاشقِ کلاس گذاشتن برایِ
دیگران بود، عاقبت معلّم شد.
🔸تابستانِ امسال از بَس سَرم گرم
شده بود زود گذشت.
🔸 از وقتی چشم پدرم آب آورده،
نان سُفره مان تَه کشیده.
🔸فقط گربه ها دوست دارند دیگران
دَر کارشان موش بِدَوانند.
🔸لب دریا بوی ماهی می دهد.
🔸کفاش ها برای هزار پا احترام زیادی
قائلند.
🔸دزد حرفه ای همشیشه با چاقویِ
ضامن دار وارد بانک می شود.
🔸از بس دلش شور می زد ، موسیقیدان
شد.
🔸 زمستان بهتر از همه حرفش را به
کُرسی می نشاند.
🔸یلدا زیرِ بَقَل همه هندوانه می گذارد.
🔸پاییز زیر پایِ شاعران فرش قرمز پهن
می کند.
✍️محمدبابایی بارچانی
هدایت شده از سخن عشق زیباشهر
19.54M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
✍ جناب آقای محمد بابایی
🔹 نشست ادبی شماره ۶۰
«به مناسبت عید مبعث پیامبر اسلام»
انجمن ادبی سخن عشق زیباشهر
به مدیریت حبیب الله شفیع زاده
📸 مستند ساز : احسان اهورا
🕰 ۱۴۰۳/۱۱/۰۲
@sokhan_eshgh_zibashahr
😜دوبیتی طنز...
هر آنچه چاهِ نفته مالِ من بی
نصیب و روزی اَمثالِ من بی
زِ من خواهند قِسطِ وام هایم
چرا هر کارِ سخته مالِ من بی؟
🔸🔸🔸🔸🔸
یکی را می شناسم از خَواصه
حسابی شیک و خیلی با کلاسه
فقط یک عیبِ کوچک دارد این مرد
وَ آن هَم این که اَهلِ اِختلاسه
🔹🔹🔹🔹🔹
⛈️باران...
اَفسوس که امسال نیامد باران
تنها نه در اصفهان که کُلِ ایران
گر بهمن و اسفند همین سان گذرد
باید که گریست بَهرِ گندم کاران
🔸🔸🔸🔸🔸
😜مثنوی طنز...
چنین گفت رستم به اَفراسیاب
به اَندوهِ بسیار و چشمِ پُر آب
گرانی در آورده از ما دَمار
دَریغا دَریغا از این روزگار
ندادیم و ماندَست اَقساطِ وام
هَمی زَهر گشتست از غُصّه کام
نمودند توقیف رَخشِ مرا
همان اَسبِ آرامبخشِ مرا
پیاده روم تا سَرِ مَرغزار
شده هر دو پایم پُر از تیغ و خار
طلب کرده تهمینه از من طلاق
به من داده است این خبر را کلاغ
بِگفتست خرجی من دیر شد
بهاران گذشت ، اوّل تیر شد
چه سان رو به سویِ سَمنگان کنم
وَ یا دلبر خویش مهمان کنم
مرا نیست جرئت نگاهش کنم
نظر بَر رُخِ هم چو ماهش کنم
شکایت به کاووس هم بُرده ام
که اِی شاه از دستت آزرده ام
حُقوقِ مرا از چه کم کرده ای
اَسیرم به زندانِ غم کرده ای
به یارانه طِی می کنم روزگار
دهد روزگارم زِ هر سو فشار
چه سان گوسفندی توانم خرید
به این جیبِ خالی و فقر شدید
بَر آتش بگیرم که گردد کَباب
خورم با رفیقان با دوغِ ناب
یکی گفت رو کن سویِ اِختلاس
که از غُصّه و رنج گردی خَلاص
بِراندش به پَرخاش او را زِ خویش
زِ زابل بِرفت او پشیمان به کیش
به طعنه بِدو گفت اَفراسیاب
نشانت دهم بنده راهی صَواب
در ایران بِماندی بَرایِ چِکار؟
در این سختی و رَنج و تَحتِ فشار
به توران بیا و پناهنده شو
هر آن چیز خواهی تو یابنده شو
به توران همه چیز اَرزان بُوَد
به بازار فَت و فراوان بُوَد
دلش خون شد از حَرفِ اَفراسیاب
نماندش دگر ذرّه ای صَبر و تاب
بِزد با تَبَرزین به فَرقَ سَرش
که غَلتید رویِ زمین از خرش
بِگفتا که هرگز نیایم به تور
دهانت کنم پُر زِ خون بیشعور
نسازم من ایرانِ خود را رها
کنم جان خود را بَرایش فدا
✍️محمدبابایی
eitaa.com/mohammadbabaie
🍂رباعی...
دنیا پُل و در حالِ عبوریم همه
اَفسوس که سَرمَستِ غروریم همه
ناگاه رسد به گوش آهنگِ رَحیل
در گور خوراکِ مار و موریم همه
✍️محمد بابایی
eitaa.com/mohammadbabaie
🌺 تقدیم به حضرت مهدی (عج)
🍂شَبِ پَروانه ها...
یک نفر باید بیاید تا جهان زیبا شود
تا کَویرِ سینهٔ تَفتیده مان دریا شود
یک نفرباید که یک شب اَسبِ خود را زین کند
جُمعه باشد، صُبح باشد، شهر پُر آوا شود
یک نفر از پُشتِ پَرچینِ شَبِ پَروانه ها
سَر بَرآرد،تا شَبِ دیجورمان فردا شود
باغ لبریز از کلاغان شد،خبرها خوب نیست
باغبان باید بیاید، تا که شب رُسوا شود
گرچه طولانی شد این شب هایِ تَلخِ انتظار
میهمان سَر می رسد، تالارِ دل غوغا شود
✍️محمدبابایی
http://eitaa.com/mohammadbabaie
🔸🔸🔸🔸🔸
8.6M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
🍂جلسهٔ شعر خوانیِ اَنجمنِ اَدبیِ سُخنِ عشقِ زیباشهر، ۳٠بهمن ماه ۱۴٠۳