eitaa logo
معرفی عرفا و اولیاء الهی گمنام ، که در قید حیات نیستند
1.7هزار دنبال‌کننده
496 عکس
88 ویدیو
42 فایل
برای معرفی عرفا و اولیا الهی گمنام ، میتوانید ، به آیدی زیر پیام بدهید: @montazar113113 ⛔️کپی بدون ذکر منبع ، مطالب کانال معرفی عرفا و اولیاء الهی گمنام ، که در قید حیات نیستند ،حرام است.
مشاهده در ایتا
دانلود
معرفی ایت الله حاج شیخ مجتبی قزوینی خراسانی ، شهر : قسمت دوم : 🌿شیخ دارای کرامات و چشم حقیقت بین بود; استاد محمد رضا حکیمی می گوید : «حاج شیخ از سفر قبله بازگشته بودند (یادم نیست سفر اول بود یا دوم) و روزی در خدمتشان بودم و دو به دو نشسته بودیم; فرمودند: در یکی از طواف ها دیدم نوری از درون کعبه معظمه خارج شد، و به طرف مشاهد مشرفه (حرم مدینه، حرم نجف . .). رفت و آن جاها را نورافشانی کرد و دوباره به کعبه بازگشت .» 🍃 راه نجات بدان! راه نجات و رسیدن به مقاصد عالیه، تقوی و توسل به ائمه هدی، خاصه ولی عصر روحی و ارواح العالمین له الفداء - می باشد; مکرر این دو کلمه را برای شما توضیح داده ام . 1 . مواظبت و مراقبت کامل در فعل واجبات و ترک محرمات باید داشته باشید . 2 . نماز توسل به ولی عصر - عجل الله تعالی فرجه الشریف - در خود مفاتیح صفحه 45 مطلق است، و شرایط ندارد; هر وقت می شود خواند; مکرر با توجه تام بخوان! در هر امر مهمی بخوان تا نتیجه بگیری; «من دق بابا و لج ولج; کسی که در خانه شخصی بزرگ را بکوبد و جدیت کند، داخل خواهد شد» و یک دعا از مفاتیح، با حال و توجه به معانی آن بخوان! 3 . این دو امر مهم را با سوره ای از قرآن ترک نکن; امیدوارم آخرالامر به اهمیت این دستور برخوری و بفهمی . . . 🍃 ریشه امیدواری ریشه امیدواری دو امر مهم است: اول معرفت پروردگار متعال به ربوبیت و اوصاف کمال و جمال; چنان که ذات مقدس، به توسط قرآن مجید و پیغمبر اکرم (ص) وائمه هدی (ع) بیان فرموده; نه چنان که علماء بشر به آراء و عقول ناقص خود مشی کردند . دوم شناسایی خود، به عبودیت و فقر و عجز و احتیاج و بیچارگی و ناتوانی و قصور و تقصیر و تمام و کمال رجاء که باعث نجات باشد و توسل و تشبث به ولایت اهل بیت عصمت (ع) و عمل به دستورات و فرامین آن وجودات مقدس و شکی نیست که هر مقام و کمالی را خواسته باشیم، باید متوجه و متوسل به مقامت ولایت ائمه (ع) باشیم; «من اراد الله بدا بکم و من وحده قبل عنکم و من قصده توجه بکم » . به خصوص در زمان غیبت، باید متوسل به ذیل عنایات ولی عصر (عج) باشیم و وجود مبارکش را لیلا و نهارا متذکر و فراموش و غفلت نکنیم و بدانیم که از جانب ذات اقدس ربوبی - جلت آلاؤه - ولی امر و واسطه بین خالق و خلق، اوست و فیوضات به برکت وجود مبارکش به ما می رسد و آن چه بخواهیم، باید به برکت آن حضرت بخواهیم . 🍂یک نکته اخلاقی آقا سیدی بود بجنوردی ، از طلاب شریف و درسخوان ، عیالش نزدیک به وضع حمل شد و نیاز شدیدی پیدا کرد . آمد پیش حاج شیخ که حال من اینطور شده چه کنم ؟ ایشان می فرمایند : این فرش خرسک را بردار و ببر بفروش و پول آن را خرج کن . توضیح اینکه اتاق پذیرایی ایشان 2فرش 3×2- از نوع خرسک - مفروش بود که ایشان یکی را برای برآورده شدن حاجت این سید طلبه به او هدیه کردند . علامه حکیمی گفتند : من در اینجا بودم که سید فرش را جمع کرد و برد ، سپس حاج شیخ گفتند : فعلا جای آن را باکیسه گونی فرش کنید تافکری برای آن برداریم . @shia5t
معرفی ایت الله حاج شیخ مجتبی قزوینی خراسانی ، شهر : قسمت سوم : 🍂وفات وی در روز دوشنبه ۱۴ فروردین ۱۳۴۶–۲۲ ذی‌الحجه ۱۳۸۶ پس از تحمل یک بیماری طولانی که حتی قادر به تکلم نیز نبود، درگذشت. پیکرش در حرم حضرت امام علی بن موسی‌الرضا ع درصحن عتیق (انقلاب فعلی) به خاک سپرده شد. مزار ایشان اکنون در طبقه پایین صحن رضوی واقع در دارالاجابه، می باشد. منابع : hawzah.net fa.wikipedia.org qudsonline.ir parsine.com @shia5t
شیخ مجتبی قزوینی ره.pdf
1.22M
بیانات آیت‌الله وحید خراسانی ادام اللّه ظل العالی پیرامون شخصیت شیخ مجتبی قزوینی وصی و یکی از شاگردان مرحوم سید موسی زرآبادی ره که جلسات درسیشان هنوز در عوالم برزخی برقرار است. ❤️یس(قلب الکتاب)❤️ منبع : t.me/yaasiiiin @shia5t
❤️یس(قلب الکتاب)❤️ یاسین و احضار ارواح یکی از شاگردان آیت الله حاج شیخ مجتبی قزوینی، فردی بود به نام سروقدی که در مشهد زندگی می کرد. روزی ما خدمت ایشان رسیدیم و صحبت از احضار ارواح، میزگرد و چرخیدن آن و چیزهایی را که افراد توسط آن آگاه می شوند به میان آمد. ایشان گفتند: این قبیل کارها در اصل، اساس صحیح ندارد و اصل این امور و انجام همه این کارها با «سوره یاسین» میسر است. در همان مجلس، ایشان به ما دستوری دادند و گفتند: «سوره یاسین» را تا آیه «وجعلنا من بین ایدیهم سداً و من خلفهم سداً» بخوانید و قبل و بعد از آن صلوات بفرستید آن وقت انگشت خود را روی نعلبکی که روی استکان قرار دارد و درون سینی است، بگذارید، در خواهید یافت که سینی به گردش در می آید. بعد از این دستورالعمل بارها و بارها ما آن را آزمودیم و عمل کردیم و جواب گرفتیم و اخباری از آن بدست آوردیم. در زمان گذشته که علم پیشرفت چندانی نداشت، فهمیدن و دانستن این که جنین خانم باردار پسر است یا دختر کار آسانی نبود و ما با سوره مبارکه یاسین برای اطرافیان خودمان مکرر جواب گرفته بودیم که مثلاً جنین پسر است و در واقعیت هم همان طور معلوم می شد. آقای سروقدی می فرمودند: یاسین دو نوع موکل و مأمور دارد، موکلینی از نوع فرشتگان و موکلینی از نوع اجنه. اعمالی از قبیل چرخاندن سینی و خبرهای این چنینی، به مامورین جنی مربوط می شد که این کارها را انجام می دادند. غرض از نقل این خاطره این بود که از یاسین همه کار می آید؛ البته انسان باید به خدمت استاد شایسته و اهل حقیقت راه یابد. نقل از پایگاه اطلاع رسانی سوره مبارکه یس منبع : t.me/yaasiiiin @shia5t
مزار ایت الله حاج شیخ مجتبی قزوینی خراسانی @shia5t
السلام علیک یا صاحب الزمان(عج) @shia5t
سید ابوالحسن حافظیان ، شهر : قسمت اول : 🔻عبد صالح خدا حاج اقای حافظیان از شاگردان شیخ حسنعلی نخودکی اصفهانی و سید موسی زرآبادی و سید مظهر حسین هندی بودند. 📝گوشه ای از زندگینامه ی علامه حافظیان سید ابوالحسن حافظیان (ره) در سال ۱۲۸۲ ه.ش. در مشهد مقدس پیدا شد، قبل از بلوغ به مقدمات، صرف و نحو، ریاضی، طب، نجوم، هیأت، فقه و اخلاق نزد اساتید مشغول گردید. از دیدن بعضی اعمال از پدر به ریاضت و عملیات (ریاضتی) شوق وافری پیدا نمود. به سفارش پدر حاج شیخ حسنعلی اصفهانی (نخودکی) (ره) او را به شاگردی خود به ریاضات، قبول فرمود، مرتب روزها برای تحصیل علم در مدرسه «میرزا جعفر» (در ضلع شرقی صحن عتیق رضوی – صحن انقلاب) و شب‌ها در حجره فوقانی صحن عتیق جنب ایوان عباسی، مقابل «بقعه مطهره» به عبادات و ریاضات اشتغال داشت. به تدریج شهرت تامی در بین خواصّ و عوام پیدا کرد. از دعوات و عملیات روحانی او عوام و خواصّ بهره‌مند می‌شد. مدتی به خدمت حاج سید مظهر حسین هندی نیز مشغول بود. وی در اواخر عمر (در مشهد)، در گوشه صحن نو (صحن آزادی فعلی)، حجرات فوق آب آنبار (در ضلع جنوبی) را منزل خود قرار داده بود و مشغول به ریاضت‌های شرعی بود… در سال ۱۳۴۷، باتفاق مرد بزرگ، حاج شیخ مجتبی مدّرس قزوینی (ره) برای ملاقات و زیارت استاد بزرگ و سید جلیل، حضرت سید موسی زرآبادی (ره) به قزوین مسافرت نمودند… آنچه در مدت گذشته به آن موفق شده بود؛ گویا مقدمه‌ای بود از برای رسیدن به آن سید بزرگوار، بعد از آن به ترقیات کاملی موفق گشت. صاحب مکاشفات و ضمیری روشن شد و قوه ارادی او قوی گردید که آثار و علائمش بر همه ظاهر گشت و سالی یک مرتبه به سفر قزوین موفق می‌شد. او به دلیل بیماری فصول سرد سال را به هند عزیمت می‌نمود که حاصل آن ترویج و گسترش اسلام در آن سامان و از جمله کشمیر بود. قمر غفار ریاست دانشگاه زبان و ادب فارسی دهلی نو معتقد است که حافظیان در کنار میر سید علی همدانی نقش مؤثری در گسترش اسلام در کشمیر داشته‌است. وی لوح محفوظ را در تپه «صوفی پوره» واقع در دامنه کوه ترال کشمیر، استخراج کرد. وی که در هند با دختری ایرانی که پدرش استاد دانشگاه بود (پروفسور میرزا علی‌نقی شریفی از استادان دانشگاه بمبئی و ز نوادگان می‌رسید علی همدانی) ازدواج کرده و پس از سقوط رضاخان به ایران بازگشت. عزیزالله عطاردی در کتاب «فرهنگ خراسان» بخش طوس در شرح حال او نوشته‌است: او پس از تحصیلات و فراگیری علوم متعارف و کسب فیوضات معنوی از محضر استادان از جمله مرحوم نخودکی و سیدموسی زرآبادی، عازم هندوستان شد و در آن کشور پهناور مقیم گردید او در هندوستان به محافل و مجالس اهل علم و ادب و عرفان نزدیک شد و در اکثر شهرها و ولایات هندوستان به تحقیق و تفحص پرداخت و با طبقات گوناگون آشنا شد حافظیان پس از مدتی اقامت در هند یکی از شخصیت‌های بزرگ مسلمان در آن کشور گردید و در همه شهرها و ولایات مشهور شد. محمدرضا حکیمی دربارهٔ ایشان می‌گوید: مرحوم حافظیان، در «هردوار» در آب گنگا غسل کرد، در بت خانه، پشت به بت و رو به قبله نماز خواند و بعد از نماز به صدای بلند و لحن عربی، قرآن قرائت کرد، مرتاضین زیادی استماع کرده و متأثر شدند. سید موسی زرآبادی از جمله استادان او در علوم غریبه بود. خود حافظیان بعدها به یکی از استادان مسلم علوم غریبه تبدیل شد. از جمله اقدامات وی در این سال بازسازی ضریح حرم علی بن موسی الرضا و نصب ضریح جدید در نیمه شعبان ۱۳۷۹ هجری قمری نصب نمود. @shia5t
سید ابوالحسن حافظیان ، شهر : قسمت دوم : 🔹خدمت به خلق همّت مرحوم استاد حافظیان (ره) مصروف خدمت به خلق بود. ایشان ریاضاتی را که کشیده بود و علوم و کمالاتی را که کسب کرده و قدرت روحی را که در پرتو ریاضات و عبادات شرعی و توسّلات و توجّهات به دست آورده بود با تواضع و فروتنی، در خدمت مردم قرار داده بود و راه قرب به «خدا» را خدمت به «خلق خدا» می‌دانست و در این راه بس نیرو می‌گذاشت و صبوری می‌ورزید و خوش‌رویی نشان می‌داد. هفته‌ای دو روز (یکشنبه و چهارشنبه)، در خانه می‌نشست و در خانه را باز می‌کرد و هر کس با هر شرایطی می‌آمد و نزد ایشان می‌نشست و سخن دل خویش و مشکل زندگی خود – یا فرزندان و بستگان خود را با ایشان در میان می‌نهاد. آقا پس از شنیدن متواضعانه دردِ دردمند و مشکل شخص گرفتار به چاره آن می‌پرداخت و بدون طمع و چشمداشت أدعیه لازم برای هر امر را که خود تهیه می‌کرد؛ آن هم با کمال صحت و ظرافت، در اختیار مردم قرار می‌داد و هرگاه دستورالعملی نیز ضرورت داشت آن را می‌گرفت و می‌آموخت چه بسیار کسان از آن دعاها و دستورها بهره‌مند گشتند و نتیجه گرفتند و مشکل آنان – یا صد در صد یا در حدّی قابل قبول برطرف گردید که این خود داستانی دراز دارد. دریغا که اشخاص و موارد، ثبت دفتری نگشته است! استاد حافظیان (ره) در مورد آن چه می‌دانست و می‌توانست ( که «توانا بود هر که دانا بود» ) و علوم و اسراری که از استادان بزرگ آموخته بود؛ دعاها، ختم‌ها و نسخه‌هایی که اجازاتی درباره آن‌ها داشت و ریاضات آنها را کشیده بود (و برخی بسیار مهم بود)، به طور نوعی، مضایقه‌ای نداشت و اگر کسانی طالب و اهل و مستعد و عامل یافت می‌شدند، می‌گفت و می‌آموخت. از همین رو کسانی از ایشان چیزهایی گرفتند و بهره‌هایی بردند این مرد بزرگ، همیشه به یاد خلق خدا بود و خدمت‌ها به مردم کرد و آنچه را که به دست آورده بود در راه راحت‌سازی به خلق و گشودن گره از کار افتادگان، و مشکل داران گذاشته بود، بدین گونه بوده است آثار وجودی این بزرگوار… رضوان الله علیهم أجمعین. 🔹توجه و عنایت به عزاداری و روضه خوانی یکی از جلوه‌‌های ویژه در زندگی علامه حافظیان (ره ) توجه و عنایت ویژه ایشان به عزاداری و روضه خوانی سرور آزادگان و سالار شهیدان اباعبدالله الحسین (ع)‌ بوده است که تا وقتی در مشهد بودند در بیشتر مجالس روضه خوانی شرکت می‌کردند از جمله در منازل علما بزرگ همانند آیت الله میلانی، سبزواری و مروارید و … مجالس عزاداری و سوگواری را خود نیز بپا داشته و از زیارت عاشورا غفلت نمی‌کرد و نام و یاد حسین (ع)‌ را زنده نگه داشته و افتخارش این بود که روضه خوان این درگاه است و از سلاله این نسل حسینی! 🔹عنايت امام رضاع به علامه حافظیان و شفاي ايشان فرزند مرحوم حافظیان نقل می کنند : پدرم در نوجواني به‌دنبال بيماري ذات‌الريه تا سر حد مرگ مي‌رسند. ايشان را تحت معالجه چندين دكتر معروف قرار مي‌دهند. پزشكان هم از درمان و سلامتي او نااميد مي‌شوند. مادر بزرگ با اندوه تعريف مي‌كردند كه يك روز حال سيدابوالحسن بسيار نامساعد بود. در بستر بيماري در اتاق خوابيده بودند و بعضي وقت‌ها خون بالا مي‌آوردند، من سرگشته و بي‌قرار حال پسرم بودم. در اين حين خانمي به در خانه‌شان مي‌آيد و مي‌گويد كه آمده‌ام از آقاي جوان براي شفاي بچه‌ام دعايي بگيرم. وقتي به اين زن مي‌گويند كه آقا اصلا حالشان خوب نيست و رو به احتضار هستند، گريه مي‌كند و مي‌گويد كه اين جوان يكي از فرزندانم را توسط خداوند و جدش امام‌رضا(ع) شفا داد و با همين حالت گريه راهي حرم آقا امام‌رضا(ع) مي‌شود و مي‌رود پاي ضريح و مي‌گويد يا امام‌رضا(ع) فرزند من سال گذشته با دعاي اين جوان شفا يافت. تو را به خدا قسم او را به مادرش برگردان! در آن لحظه آن خانم پاي ضريح بيهوش مي‌شود و در عالم ‌رؤيا مي‌بيند كه حضرت امام رضا(ع) از داخل ضريح به او نگاه مي‌كنند و مي‌فرمايند برو به مادر سيدابوالحسن بگو كه ما پسرش را دوباره به او برگردانديم و عمر دوباره به او داديم (خودشان در شعري مي‌گويند كه عمر دوباره گرفتم) بعد از آن ناگهان لحظه به لحظه به جاي اينكه حالشان بد شود بهتر مي‌شوند و در برابر حيرت پزشكان و اطرافيان شفا پيدا مي‌كنند و در بستر مي‌نشينند. بعد از آن ماجرا، 4پزشك حاذق مشهد تأكيد مي‌كنند كه آقاجانم بايد در منطقه گرمسير زندگي كنند و از سرماي خراسان بروند. اول با خانواده تصميم مي‌گيرند به طبس نقل مكان كنند ولي بعد چنانچه خود در شعرشان مي‌گويند: شوق هندوستان زد به سرم/ با اجازت زمادر و پدرم سوز سرماي خراسان و شور و شوق دانستن و يافتن، ايشان را راهي هندوستان مي‌كند . @shia5t
سید ابوالحسن حافظیان ، شهر : قسمت سوم : 📌برای اشنایی بیشتر با ایشان ، میتوانید به سایت حافظیان مراجعه فرمایید : hafeziyan.ir 🍂وفات سيد ابوالحسن حافظيان مشهدي سرانجام در بيست و دوم ارديبهشت 1360 ش برابر با هفتم رجب 1401 ق در مشهد مقدس درگذشت و رخ در نقاب خاك كشيد.و در حرم مطهر رضوي (ع) در راهرو بين حرم و مزار شيخ بهايي در داخل دفتر امانتداري واقع است. منابع : fa.wikipedia.org emamraoof.com hamshahrionline.ir farsi.al-shia.org @shia5t
مزار سید ابوالحسن حافظیان در حرم امام رضا ع @shia5t
السَّلامُ علیکَ یا اوّل قتیل مِن نَسل خَیْر سلیل @shia5t
معرفی سید موسی زرآبادی شهر : قسمت اول : 🔻عبد صالح خدا ، سید موسی زرآبادی از علمای برجسته قزوین به حساب می اید. 📝زندگینامه این عالم برجسته در سال 1294 هجری قمری از بانویی صالحه که خود دختر یکی از عالمان قزوین بود، چشم به جهان گشود و پس از دوران کودکی به تحصیل علوم اسلامی در قزوین و تهران مشغول شد. از سید موسی زرآبادی 16 اثر برجا مانده است که همگی آنها مورد استفاده بخش زیادی از طلاب و عالمان علوم دینی قرار دارد. علامه زرآبادی پس از عمری خدمت به دین مبین اسلام و تربیت ده ها شاگرد برجسته که هر کدام در زمان خود عالم بی نظیر بوده اند، در سال 1353 هجری قمری درگذشت و پیکر ایشان در صحن امامزاده حسین (ع) به خاک سپرده شده است. 🍁اساتید، تالیفات و شاگردان ایشان در محضر اساتیدی از جمله آیت الله حاج ملاعلی ایزدی سیاه دهنی، فاضل میرزا حسن کرمانشاهی، سید شهاب الدین شیرازی، حاج شیخ فضل الله نوری، میرزا ابوالحسن جلوه و سایر علما و فضلای آن عصر بهره برده است. از جمله مهم ترین تالیفات سید موسی زرآبادی می توان از تقریرات فقه و اصول، تعلیقه بر بخشی از رسائل، حاشیه بر کفایه اصول جلد یک و دو، حاشیه بر شرح اشارات، اصول دین، کتاب دعا و غیره نام برد. 🔻شاگردان ایشان در مکتب و محضر این عالم بزرگوار شاگردان زیادی از جمله علامه حافظیان ، آیت الله شیخ علی اکبر الهیان تنکابنی، آیت الله شیخ مجتبی قزوینی صاحب "بیان الفرقان"، آیت الله شیخ هاشم قزوینی، آیت الله محمد تقی معصومی اشکوری، آیت الله شیخ علی اصغر شکرنابی و غیره به مراحل بالای زهد، تقوا، علم و عمل رسیده اند. سید موسی زرابادی همچنین استاد علوم غریبه بود و در این رشته شاگردانی چون سید ابوالحسن حافظیان و علی‌اکبر الهیان تربیت کرد. 🔹 آیت الله باریک بین: سید موسی زرآبادی به امور غیبی آگاهی بسیار زیادی داشت آیت الله هادی باریک نماینده فقید ولی فقیه در استان و امام جمعه قزوین با بیان خاطره ای آگاهی سید موسی زرآبادی و شاگردان ایشان را نسبت به امور غیبی توضیح می دهد. آیت الله باریک می گوید که جلسه ای بود و کسی هم آمده بود که می خواست ادعا کند من چیزهایی بلدم ولی سید موسی زرآبادی آگاهی ندارد، در این جا شیخ علی اصغر شکرنابی که از شاگردان سید موسی بود اشاره ای به سینی مسی که در وسط اتاق بود کرد و سینی بلافاصله شروع به چرخیدن کرد، شیخ علی اصغر با این حرکت می خواست نشان دهد من که شاگرد سید موسی می باشم دارای این علم هستم پس شما فکر کنید استاد من دارای چه علم و مرتبه ای در درگاه خدا است. 🔸رؤیای صادق شخصی در عالم رؤیا نزدش حاضر می‌شود و می‌گوید: آقا موسی، ناراحت نباش! هر سؤالی داشتی از من سؤال کن تا جواب بدهم. هر موقع برای شما سؤالی پیش آمد همین قدر که بخوابی من نزد تو حاضر می‌شوم. و به این ترتیب استاد از رنج سؤال آسوده و راحت می‌شود و به مقصود خود نایل می‌گردد و پیشرفت می‌کند. «گفته‌اند وی در کار تحصیل علم همّتی والا داشته است و تلاشی بسیار. برخی از همدرسان او ابراز داشته‌اند که هر موقع از شب که بیدار می‌شدیم چراغ اطاق سید روشن بود.» 🔹وادی ایمن خانم سیّده قدسیه (فیروزه) حافظیان نقل می‌نمودند: «علّامه حافظیان بعد از رحلت سیّدموسی سالی یک بار به قزوین آمده و مشرف به زیارت قبرعلّامه زرآبادی می‌شدند. یک سال ایشان همراه با دایی‌ام سیّدابوالقاسم شریفی برای زیارت قبرسیّدموسی زرآبادی به قزوین آمده بودند. هنگام ورود به صحن امامزاده، جمعی در حال تشییع جنازۀ پیرزنی بودند، دایی‌ام به دلیل حضور در کنار پدرم لحظه‌ای پرده‌ها کنار رفته، مشاهده می‌کنند که پیرزن در حال عذاب کشیدن و فریاد زدن است همین که از کنار مزارعلّامه زرآبادی می‌گذرند، ناگهان آرامشی بر وی غالب می‌شود. دایی بی‌اختیار چندبار تکرار می‌کنند: آقا! آقا! پدرم به ایشان می‌فرمایند: «آرام باش! آنچه تو می‌بینی من نیز می‌بینم! آرامشی که حاصل شد، به برکت حضور روح طیّبۀ آقاسیّدموسی زرآبادی است.» خانم حافظیان نقل می‌کردند بعد از این حادثه بود که دایی‌ام منقلب شده، گوشۀ عزلت اختیار نموده و از دنیا دست کشیدند که البته با نصایح پدر دوباره زندگی خود را از پیش گرفتند. @shia5t
معرفی سید موسی زرآبادی شهر : قسمت دوم : 🔹کـرامـات 🔻1-مرحوم شیخ مجتبى قزوینى نقل کردند که در روز تشییع جنازه مرحوم زرآبادى یکى از ارادتمندان ایشان خیلى بى تابى مى کرد و به سر و صورت خود مى زد. بعدها مرحوم حاج شیخ مجتبى از ایشان سبب بى تابى را پرسیده بودند، ایشان گفته بود: یک روز من خدمت آقاى زرآبادى عرض کردم: آقا! دعا بفرمایید خداوند زیارت جدّ بزرگوارت امام حسین(علیه السلام) را برایم قسمت کند. روز بعد که نماز صبح را در محضر ایشان خواندیم، هنگامى که مى خواستم از مسجد بیرون روم، به من اشاره کردند که بنشین. تعقیبات ایشان تمام شد و در خدمتشان از مسجد بیرون آمدیم. به من فرمود: مایل هستید به زیارت جدّم مشرّف شویم؟ گفتم: نهایت آرزوى من است ولى باید کارهایم را ردیف کنم و وصیّتنامه ام را بنویسم. ایشان فرمود: نیازى به این ها نیست بیا برویم. آن گاه، قدم زنان به یکى از نقاط دور افتاده ى قزوین رفتیم و در آن جا چیزهایى را زیر لب خواند. سپس به من فرمود: چشمهایت را ببند. وقتى چشمهایم را باز کردم خودم را در صحن مطهّر امام حسین(علیه السلام) دیدم. هنگامى که از زیارت حضرت سیدالشهداء و قمر بنى هاشم و على اکبر و سایر شهدا ـ سلام الله علیهم اجمعین ـ فارغ شدیم در صحن مطهّر امام حسین(علیه السلام)به من فرمود: مایل هستید به زیارت جدّم امیرمؤمنان(علیه السلام) مشرّف شویم؟ اظهار اشتیاق نمودم باز هم فرمود: چشمهایت را ببند. هنگامى که چشمهایم را گشودم خود را در صحن مولاى متقیان امیرمؤمنان(علیه السلام) یافتم، پس از زیارت امیرمؤمنان(علیه السلام) دست مرا گرفت و فرمود: چشمهایت را ببند. چون چشمهایم را باز کردم خود را در همان نقطه از قزوین که ساعتى قبل در محضر ایشان قدم زنان به آن جا رفته بودیم، یافتم. مؤلف کتاب «اجساد جاویدان» نکات زیر را براى توضیح افزوده اند: الف - کسى که در محضر مرحوم زرآبادى با طىّ الارض مشرّف عتبات شده «مشهدى اکبر نعل بُر» نام داشت که در خیابان مولوى قزوین مغازه داشته است. ب - هنگامى که مشهدى اکبر وارد حرم مطهّر حضرت سید الشهداء(علیه السلام) مى شود با خانواده قندچى تلاترى ملاقات مى کند که از یک هفته پیش به کربلا مشرف شده بودند، آقاى قندچى از مشهدى اکبر مى پرسد: شما کى مشرّف شدید؟ او مى گوید: ما همین الآن مشرّف شدیم. ج ـ مشهدى اکبر نعل بُر در مجالس سوگوارى سیدالشهداء شرکت مى کرد و به عشق زیارت سالار شهیدان کفش ها را جفت مى کرد. نظر به اینکه سنّش بالا رفته بود و دیگر امید نداشت که زیارت عتبات عالیات نصیبش شود هر وقت کفش هاى عزاداران را جفت مى کرد، در دلش خطاب به امام حسین(علیه السلام) مى گفت: یا حسین! چه شد؟ مشهدى اکبر مى گوید: هنگامى که از عتبات عالیات بر گشتیم و خود را در دو راهى رشت و همدان در مدخل قزوین دیدیم، مرحوم زرآبادى به من فرمود: مشهدى اکبر! دیگر نگو یا حسین چه شد؟! 🔻2- مرحوم حاج شیخ مجتبى قزوینى نقل کردند که یک روز مرحوم زرآبادى علماى شهر را به نهار دعوت کردند، بعد از نماز ظهر و عصر علما و پیش نمازها آمدند. سفره را انداختند تا از مهمان ها پذیرایى کنند، دیدند یک نفر درب منزل را مى کوبد، درب را باز کردند دیدند یکى از اهالى روستاى زرآباد قزوین با الاغ آمده، و سراغ مرحوم آقا موسى زرآبادى را مى گیرد. مرحوم زرآبادى رفتند درب منزل، آن شخص گفت: آقا! یک نفر از اهالى روستا فوت کرده و مرا فرستادند تا شما را ببرم براى خواندن نماز میّت. ایشان گفتند: بسیار خوب. و رو کردند به اطرافیان و گفتند: تا شما سفره را بچینید و غذا را آماده کنید من مى آیم. آن فرد با آقا موسى روانه شد. طولى نکشید که دیدند مرحوم آقا موسى نفس نفس زنان آمدند. پرسیدند: آقا! شما رفتید؟! گفتند! بله! رفتم، نماز میّت خواندم و آمدم و هنوز سفره آماده نشده بود. بعد که سؤال کردند! چرا این قدر نفس نفس مى زنید و عرق مى ریزید؟ ایشان گفتند: هر کار غیر عادى مشکلاتى هم دارد. @shia5t
معرفی سید موسی زرآبادی شهر : قسمت سوم : 🍂وفات : سرانجام تقدیر محتوم فرا می‌رسد و حضرت سید، داعی الهی را پاسخ می‌گوید و در روز دوم ماه ربیع الثانی، سال ۱۳۵۳ ق، از این جهان تاریک و محدود و گذران به جهان روشنایی و نامحدود و پایدار رخت می‌کشد ... و پیکر پاک وی در صحن امامزاده (شاهزاده) حسین علیه السلام ـ در قزوین ـ به خاک سپرده می‌شود و اکنون آرامگاه سید مورد توجه آشنایان و خواص است. 🔻سالم ماندن جسد پاک و مطهّر ، سید موسی زر ابادی بعد از فوتشان از کرامات باهره ى این عالم ربّانى، جسد پاک و مطهّر وى مى باشد که پس از 62 سال تر و تازه کشف شد. داستان از این قرار است: هنگامى که مى خواستند جسد پاک و مطهّر مرحوم حاج سید جلیل زرآبادى را در جوار پدر بزرگوارش دفن کنند ناگهان روزنه اى به قبر شریف آن عالم جامع و بزرگوار باز مى شود، و جسد آن عالم ربّانى، تر و تازه پدیدار مى گردد و کرامتى بر کرامتهاى بى شمارش افزوده مى شود. شاعر شیدا و عاشق و دلسوخته ى اهل بیت(علیهم السلام) آقاى على اکبر ثقفى، که جسدتر و تازه ى مرحوم زرآبادى را با چشم خود دیده بود این گونه شرح داد: هنگامى که پیکر پاک مرحوم حاج سید جلیل زرآبادى را به طرف آستان مقدس امامزاده حسین تشییع مى کردند، من از انبوه تشییع کنندگان پیشى گرفتم و به صحن مطهّر رفتم تا ببینم آیا لحد حاضر است یا نه؟ وقتى به صحن مطهّر رسیدم دیدم مشهدى اکبر بنّا ـ که بنّاى اختصاصى آستانه ى مقدسه بود ـ در کنار قبر شریف مرحوم زرآبادى قبر کنده ولى به هنگام کندن قبر، دیواره لحد فرو ریخته و جسد مطهّر مرحوم زرآبادى پدیدار گشته است. مشهدى اکبر بنّا، که مشغول چیدن دیوار لحد بود تا مرا دید، گفت: بیا جسد پاک و مطهّر آقا را ببین. جسد مرحوم زرآبادى را مشاهده کردم که صحیح و سالم بود. گویى در بسترش آرمیده است. بدن، سفید و شفّاف مانند بلور بود کفن پوسیده بود ولى پیکر پاکش هیچ تغییرى نکرده بود. آقاى ثقفى افزود: مشهدى اکبر بنّا از مدّتها پیش دچار پا درد بود، دستش را به بدن مرحوم زرآبادى کشید، سپس آن را به زانوان خود کشید، از آن لحظه پا دردش بر طرف شد و دیگر دردى احساس نمى کند. 📌برای اشنایی بیشتر با ایشان ، میتوانید به فیلم مستند زندگینامه ایشان مراجعه فرمایید : قسمت اول : b2n.ir/776986 قسمت دوم : b2n.ir/894069 منابع : moosazarabadi.blogfa.com wikifeqh.ir fa.wikipedia.org tasnimnews.com nbo.ir @shia5t
السلام علیک یا علی ابن موسی الرضا ع @shia5t
معرفی عرفا و اولیاء الهی گمنام ، که در قید حیات نیستند
🔹چهارم فروردین سالروز رحلت عبد صالح خدا ، حاج سید خلیل زرآبادی ( اقا زاده ی مرحوم سید موسی زر ابادی
🔹در چند پست اخیر کانال، که از مطلب 👆بالا شروع شد ، به معرفی تعدادی از بزرگان مکتب تفکیک پرداختیم ؛در پایین کتاب هایی در مورد زندگینامه ی برخی از این بزرگان ، جهت استفاده علاقمندان ، معرفی خواهد شد ؛توجه داشته باشید که در ابتدا نام کتاب و بعد از ان نام مولف معرفی میشود : 🔻کتابهایی که در آنها پیرامون شخصیت مرحوم سید موسی زرآبادی بحث شده است: دانای اسرار...سیده فاطمه موسوی سیمرغ قاف عشق...محمدرضا بندرچی علوم اسراری....فتوت نصیری‌سوادکوهی زهد مجسم...رضا صمدی ها واقف اسرار الهی...رضا صمدی ها 🔻کتابهایی که در آنها پیرامون شخصیت مرحوم ایت الله حاج شیخ مجتبی قزوینی خراسانی بحث شده است : آموزگار حکمت وحیانی...روح الله عربشاهی متاله قرآنی...رحیمیان فردوسی 🔻کتابهایی که در آنها پیرامون شخصیت مرحوم سید ابولحسن حافظیان بحث شده است : حافظ اسرار...سیده قدسیه فیروزه حافظیان مظهر وصف خدا.... روح‌الله گلستانی، سیدعباس موسوی‌مطلق 🔻کتابی که در آن پیرامون شخصیت حاج حسین قنبری قائم ( حاج اقای نباتی ) بحث شده است : جلوات حق در اثرات پیر مهر....حبیب‌اله دانش 🔻کتابی که در آن پیرامون شخصیت مرحوم شیخ علی اکبر الهیان تنکابنی بحث شده است : آیت عرفان.....خلیل منصوری @shia5t
السلام علیک یا ابا عبدالله الحسین علیه السلام @shia5t
🔹هجدهم فروردین سالروز رحلت آیت الله سید عبدالکریم رضوی کشمیری ، گرامی باد. @shia5t
معرفی ایت الله سید عبدالکریم رضوی کشمیری ، شهر اشرف : قسمت اول : 🔻ایت الله سیدعبدالکریم رضوی کشمیری (۱۳۰۳-۱۳۷۸ش) از عارفان شیعه و از شاگردان عرفانی سید علی آقا قاضی طباطبایی ، سید هاشم حداد ، شیخ مرتضی طالقانی و جناب درویش مستور علیشاه کرمانی بوده اند... 🍁اساتید عرفان شیخ مرتضی طالقانی: اولین استاد اقای کشمیری بود که به شاگردش اجازه ذکر داده بود. او از دوران نوجوانی سید عبدالکریم، وی را به سیر و سلوک عرفانی راهنمایی کرد. بعدها آیت الله کشمیری دروس اخلاق این استاد را به رشته تحریر درآورد. سید علی آقا قاضی طباطبایی: حدود پنج سال استاد معنوی آیت الله کشمیری بود. او درباره استادش می‌گوید: «علاقه آقای قاضی نسبت به من، مثل علاقه پدر به فرزند بود. گاهی در منزلشان که روضه بود، می‌رفتم و بعد از این که منزلشان خلوت می‌شد، پشت سرش نماز می‌خواندم. او مردی الهی و ملکوتی بود. ما هرگونه غم و همی از امور دنیا و آخرت را پیش ایشان حل می‌کردیم». سید هاشم حداد: سید هاشم ، هندی الاصل بود که در کربلا به نعل‌سازی و آهنگری اشتغال داشت و از تربیت یافتگان مکتب سید علی آقا قاضی بود. حاج اقای حداد به اقای کشمیری گفته بود اجدادت اهل معنی بودند؛ باید اهل معنی شوی. وی از کشمیری خواسته بود از تدریس دروس متعدد خودداری کند و یک درس و یک مباحثه را دنبال کند تا از پراکندگی افکار جلوگیری کند. کشمیری پانزده سال با او مرتبط بود. جناب درویش مستور علیشاه کرمانی : اقای کشمیری می‌گوید: روزی به ایشان گفتم دستوری دهید تا عمل کرده و محتاج خلق نشوم. استاد هم آیه «الیس الله بکافٍ عبده» را توصیه کرده بود. آقا مستور وصیت کرد که بعد از وفاتش کشمیری بر پیکرش نماز بخواند؛ اما موقع وفاتش، کشمیری در نجف نبود. نکته : جناب مستور علیشاه از اهل معنای نجف و از مشایخ حاج مطهر علیشاه خاکسار بودند ؛ایشان را بعضا به اشتباه شیرازی می نامد در حالی که نام صحیح ایشان مستور علیشاه کرمانی میباشد... سید افضل حسین هندی: او که ساکن هندوستان بود، در اوقات ویژه‌ای برای زیارت به نجف اشرف می‌آمد. مرحوم کشمیری در همین اوقات از حضور وی بهره می‌برد و اذکار و اوراد خاصی را با اجازه او دریافت می‌کرد. اقای علی اکبر اراکی: اقای کشمیری درباره‌اش می‌گوید: سبک پذیرش وی این طور بود که وقت زیادی به افراد نمی‌داد. اقای کشمیری دستورالعملی از وی برای استخاره گرفته بود و به گفته خودش نتیجه داده بود. 📝زندگی نامه و تحصیلات سید عبدالکریم رضوی کشمیری، به سال ۱۳۴۳ هجری قمری در نجف اشرف متولد شد. پدرش سید محمدعلی کشمیری و مادرش دختر آیت الله سید محمدکاظم طباطبایی یزدی (صاحب عروة الوثقی) بود. پدرش با عبدالکریم حائری یزدی دوست بود و به‌سبب علاقه به او نام فرزندش را عبدالکریم گذاشت. کشمیری پدرش را عالم فاضلی توصیف می‌کند که آداب و اخلاق شرعی را رعایت می‌کرد و به خواندن برخی ادعیه اهمیت می‌داد و فرزندش را هم به این امور سفارش می‌کرد. پدربزرگ سید عبدالکریم، آیت الله سید محمدحسن کشمیری است. او در هفت سالگی همراه پدرش از کشمیر به کربلا رفته، به تحصیل علوم دینی پرداخت و به اجتهاد رسید. او در تربیت شیخ عبدالکریم حائری یزدی، علی زاهد قمی و سید هادی رضوی کشمیری نقش مهمی داشت و خود، از عارفان صاحب کرامت بشمار می‌رفت. آیت الله کشمیری درباره اجدادش گفته است که اصالتاً قمی و از سادات رضوی هستند و ریشه سیادت آنها به حضرت موسی مبرقع فرزند بلافصل امام جواد (ع) که در قم مدفون است می‌رسد، اما اجداد وی به هند رفته‌ و بعدها بخشی از آنها برای تحصیل به عراق مهاجرت کرده‌اند. سید عبدالکریم کشمیری با تشویق پدر، تحصیل علوم دینی را آغاز کرد و دروس ادبیات، معانی بیان، منطق، فقه، اصول و... را فرا گرفت و به تدریس آنها پرداخت. وی درس‌های لمعه، رسائل، مکاسب، کفایه الاصول و اسفار و درس خارج فقه و اصول را نزد اساتید حوزه علمیه نجف آموخت وی از آیت الله خویی اجازه اجتهاد گرفت. او در کنار دروس متعارف حوزه، به آموختن علوم جفر، علم اعداد، علم حروف و اسماءالله مشغول شد. @shia5t
معرفی ایت الله سید عبدالکریم رضوی کشمیری ، شهر اشرف : قسمت دوم : 🔸سخت‏گيریهاى پدر ایت الله کشمیری × به خاطر زهد زياد و جوّ تند و سخت علميه نجف آن روز نسبت به عرفا و علماى اخلاق، كه نسبت صوفى‏گرى به آنها مى‏دادند، به من كه دوستدار اين سلسله جليله بودم و به دنبال آنها مى‏رفتم، سخت‏گيرى مى‏كرد و تحت فشار روحى قرار مى‏داد. مرا از رفتن نزد مرحوم قاضى كه منسوب به تصوّف مى‏دانستند منع مى‏كرد و اگر روزى به خاطر مسائلى با او صحبت نمى‏كردم، مى‏گفت: سيد على آقا قاضى تو را چنين دستور داده است؟! و گاهى هم مى‏گفت: مى‏ترسم ديوانه شوى! گاهى از كفشدار حرم اميرالمؤمنين‏عليه السلام سؤال مى‏كرد: عبدالكريم به حرم آمده است؟ اگر مى‏گفت: نه او را نديدم، آن روز با من حرف نمى‏زد. وقتى كه سوار ماشين مى‏شدم تا از نجف به كربلا براى زيارت بروم، تا درون ماشين همراهم مى‏آمد و سفارش بسيار مى‏كرد و مى‏گفت: اگر به بغداد بروى (كه آن روز بغداد از همه شهرهاى عراق بدتر بود)تو را عاق مى‏كنم. وقتى از پدرم اجازه زيارت كاظمين كه كنار بغداد بود را تقاضا مى‏كردم اجازه نمى‏داد و مى‏گفت: دو امام در آن جا مدفون هستند، اگر پايت به بغداد بيفتد به ريش سفيد اميرالمؤمنين‏عليه السلام عاقت مى‏كنم. (آ: ص ۱۷) × از حساسيت پدر به من و فشارهاى اين شكلى، روزى به حرم اميرالمؤمنين‏عليه السلام رفتم و از پدرم )به خاطر اين كه كار حرامى انجام نمى‏دادم( شكايت كردم. پدرم حضرت على‏عليه السلام را در خواب ديد، كه امام به او با اشاره دست و كلام شيوا فرمودند: »من از شكم تا سر عبدالكريمم«. بعد از آن پدرم خيلى به من كارى نداشت. (آ: ص ۱۸) × پدرشان مرحوم سيد محمد على كشميرى از كربلا به نجف مهاجرت كردند بعد از اين كه داماد آية الله سيد محمد كاظم يزدى شد، در نجف ماندگار شد، ولى وصيت كرد كه در كربلا در يك مقبره مجاور حرم امام حسين‏عليه السلام دفن شود، با اينكه همه جنازه‏ها را به نجف مى‏بردند، شايد اولين جنازه‏اى بود كه از نجف به كربلا برده شد. (مى: ص ۳۴) 🔹استخاره × يكى از مراجعات به جناب استاد در نجف و بعد در ايران استخاره ايشان بود. انواع استخارات را وارد بودند. با تسبيح، با قرآن و با الهام، و هر كدام از تسبيح و قرآن را هم كه اقسام گوناگون دارد، مى‏دانستند. (ر: ص 64) 🔸 دست روى قرآن × از آنجايى كه جناب استاد صاحب استخاره بودند و به عنايت اين مقام را دارا بودند؛ گاهى دست روى جلد قرآن مى‏گذاشتند و جواب استخاره را مى‏دادند. وقتى علت را پرسيدند كه چطور مى‏شود شما دست روى جلد قرآن مى‏گذاريد و جواب استخاره را مى‏دهيد؟! فرمود: وقتى حالش آمد همه چيز در جواب به ذهن و قلب مى‏آيد. (صح: ص 151) 🔹همانندم!! × فرمودند: روزى به ذهنم آمد كه آيا كسى مثل من هست كه استخاره بگيرد، به يك زن روستائى برخوردم كه حضرت ابوالفضل استخاره را به او عنايت كرده بود. به او گفتم: مى‏توانى حالات مرا هم بگوئى؟ گفت: حرزى در گردنت است آنرا در بياور تا بگويم! من حرز را درآوردم و او بعضى خصوصيات داخلى خانه را گفت: بعد خودم هم بعضى صفات و خصوصيات درونى او را گفتم. (صح: ص 165 و 166) 🔸 خانه ‏هاى قم × يكى از اهل ولايت گفت: روزى رفتيم خدمت حضرت استاد، فرمودند: در قم از اولياء الهى خبرى هست؟ گفتيم: بلى، افرادى را مى‏شناسيم و نام برديم. فرمود: ديشب سير كردم و تمام خانه‏هاى قم را سر زدم، اما شخصى را (به عنوان انسان كامل) نيافتم. (صح: ص 181) 🔹 تماس با روح آقاى قاضى × مرحوم آية الله كشميرى مى‏فرمودند: پس از ارتحال استاد (قاضى) هر چند وقت، با روح ايشان در تماس بوده و گفت و گو دارم. (مى: ص 121) 🔸عنايات امام حسين ‏عليه السلام × يكى از علاقمندان استاد گفت: هنگامى كه حال مزاجى جناب استاد خوب بود و كسالتى نداشتند و تازه به ايران آمده بودند، وقتى توجه مى‏كردند حالات زندگان و مردگان را ادراك مى‏كردند. بنده جلسه اولى كه به حضور آية اللّه كشميرى رسيدم و كسى در آن مجلس از علميت مرحوم پدرم نزد ايشان تعريف كرد، فرمود: ايشان پرهيزگار هم بودند و مورد عنايت امام حسين ‏عليه السلام قرار دارند. بعد بعضى از خصيصه ‏هاى پدرم را گفتند؛ انگار سالها با پدرم معاشرت داشتند. پرسيدند: رابطه ايشان با امام حسين ‏عليه السلام چگونه بود. عرض كردم: از چهارده سالگى زيارت عاشورا مى‏خواندند. فرمود: اهتمام در طول اين مدت به زيارت عاشورا نشانه ارادت به امام حسين ‏عليه السلام و در برزخ از اين رابطه به نحو احسن برخوردارند. (مى: ص 115 و 116) @shia5t
معرفی ایت الله سید عبدالکریم رضوی کشمیری ، شهر اشرف : قسمت سوم : 🔹دیپلم چهره شناسی × حضرت استاد وقتى ساكن قم بود، به تهران سفر مى‏كرد و به منزل فرزندان خود مى‏رفت. در سفرى يكى از خانم‏هاى خويشاوند (صبيه يا عروس ايشان) عرض مى‏كند: «خانمى در تهران هست كه جلساتى دارد و خبرها مى‏دهد و كارهايى هم مى‏كند. دوست دارم ايشان را ببينيد». استاد با اين جمله كه «حال ندارم»، ملاقات را رد مى‏كند. در سفر بعدى اصرار مى‏كنند كه او بيايد و ملاقاتى انجام گيرد و استاد قبول مى‏كند. در آن ملاقات، آن خانم ابتداء به چهره استاد بسيار نگاه مى‏كند و روحيات ايشان را مى‏گويد و در آخر حرفش به علما تعريض مى‏كند با اين منظور كه شماها چيزى نداريد!! استاد حرف اين خانم را ناصواب مى‏بيند و پاسخگو مى‏شود. خود در اين خصوص مى‏فرمايد: «توجهى به اميرالمؤمنين‏عليه السلام كردم و سپس گفتم تو به شوهرت خيانت كردى!! او رنگش عوض شد و خجالت كشيد. دوباره توجه به اميرالمؤمنين‏عليه السلام كردم و گفتم هو يا على. سپس گفتم: شما ظاهراً مسلمان شديد؛ باطن شما مسلمان نبوده. او منفعل شد و دست و پايش را گم كرد. بعد خودش اعتراف كرد و گفت: من در لندن زندگى مى‏كردم و مسيحى بودم. خواستم با يك تاجر ايرانى ازدواج كنم. دختر نبودم ولى با حيله‏اى خودم را دختر جا زدم و به خاطر تاجر ظاهراً مسلمان شدم. به او گفتم: اين مطالب را از كجا مى‏گويى؟ گفت: در لندن مدرسه‏اى است كه چهره‏شناسى تدريس مى‏شود و من ديپلم علم چهره‏شناسى را گرفتم و روحيات افراد را از فرمول هايى كه در چشم و ابرو و لب و گونه و... هست، مى‏گويم.» (مژ: ص 19و20) 🔸 تشييع جنازه علاقه به علماء × در تشييع جنازه آيةاللَّه اراكى بر اثر هجوم و فشار داخل صحن حضرت معصومه قم چند نفر فوت كردند. اين خبر را به استاد رساندند. ايشان فرمودند: اين مسائل فقط در ايران است، مردم ايران در مراسم تشييع جنازه و علاقه به علماء عجيب هستند. (صح: ص 154) 🔹چشم برزخى × جناب استاد فرمودند: در نجف به خاطر حشر و نشر با اولياء و مجاهدت، چشم برزخى‏ام باز مى‏شد و افراد سرشناس صورتهاى ناخوشايندى داشتند، و اين مسئله آزارم مى‏داد. ولى افرادى كه مطرح نبودند و معروفيتى نداشتند، چهره برزخى‏شان بسيار زيبا بود. كم‏كم اين ديدنها سبب شد توجهى به افراد نكنم و سرم به پايين باشد. روزى به خودم گفتم گرچه يقين قلبى بيشتر پيدا مى‏كنم، امّا نسبت به افراد حالت بدگمانى پيدا كردم و شايد طرف بعد توبه و استغفار كند در حالى كه من آنها را قبلاً به صورت ناپسند برزخى ديده‏ام. پس در پى چاره‏جويى بودم تا يكى از عارفان وارسته كه در يكى از شهرهاى هند سكونت داشت به قصد زيارت حضرت اميرعليه السلام به نجف آمده؛ و هر وقت كه مى‏آمد در ايام مخصوص و مدتى مى‏ماند بعد به هند مى‏رفت. روزى او به ديدارم آمد و در همان نگاه اول فرمود: به دست آوردن چشم برزخى خيلى دشوار است و از دست دادن آن بسيار آسان است. گفتم: طاقت ادامه اين وضع را ندارم. فرمود: امروز به قصابى محل مراجعه كن و گوشت گوساله بخر و در حياط خانه و در فضاى باز آن را بروى آتش كباب كن و بعد ميل نما، مشكل تو حل مى‏شود. طبق دستور انجام دادم و با خوردن اولين لقمه چشم برزخى‏ام بسته شد و حالت عادى پيدا كردم. (مى: ص 113 و 114) 🔸 چشم برزخى - گوش برزخى × كسى كه گوش برزخى‏اش باز شد، لازمه‏اش آن است كه چشم بزرخى هم باز شود؟ ج: لازمه‏اش نيست، لكن گوش برزخى، بر اثر باز شدن چشم برزخى مفتوح مى‏شود؛ گاهى ارواح را مى‏بيند امّا سخنى از آنها نمى‏شنود و يا به عكس، گوش، صداى امام و يا روحى را مى‏شنود، امّا به چشم برزخى نمى‏بيند. (آ: ص 59) @shia5t
معرفی ایت الله سید عبدالکریم رضوی کشمیری ، شهر اشرف : قسمت چهارم : 🍂درگذشت آیت الله عبدالکریم کشمیری در چهارشنبه ۱۸ فروردین سال ۱۳۷۸ هجری شمسی (۲۰ ذی‌الحجه سال ۱۴۱۹ هجری قمری) در ۷۴ سالگی درگذشت. آیت الله بهجت بر پیکر او نماز خواند و طبق وصیت او در قسمت بالا سر حرم مطهر حضرت معصومه، جنب مرقد علامه طباطبائی به خاک سپرده شد. 📚معرفی کتاب در مورد ایشان کتب زیادی در مورد ایت الله کشمیری توسط شاگرد ایشان اقای صداقت ، به رشته ی تحریر در امده است که در لینک زیر ، ، تعدادی از این کتب معرفی شده اند : b2n.ir/206079 📌برای اشنایی بیشتر با مرحوم ایت الله کشمیری ، میتوانید به سایت ایشان مراجعه فرمایید : erfanekeshmiri.ir منبع : fa.wikishia.net @shia5t
اَللّهُمَّ عَجِّل لِوَلیِّکَ الفَرَج @shia5t
معرفی شیخ قربانعلی ترخان(ره) ، استان شهر : قسمت اول : 🔹عبد صالح خدا ، مرحوم شیخ قربانعلی ترخان (ره) ، از اولیا الهی گمنام در منطقه اذربایجان بودند ، که حتی در شهرشان نیز ، کمتر کسی ایشان را میشناخت... ایشان در شهر اهر و در خانواده ای متدیّن که از طبقۀ متوسّط جامعه بودند، در روز عید سعید قربان دیده به این جهان گشودند. پدر و مادر به میمنت تقارن روز تولّد ایشان با عید قربان اسم «قربان علی» را برایشان انتخاب می کنند؛ امّا استادشان «علی» خطاب می کرده اند و دوستانشان «داداش»؛ چون خود به دوستانشان فرموده بودند که مرا «داداش» خطاب کنید و این توصیه بر اساس تعالیم قرآنی است که می فرماید: إِنَّمَا الْمُؤْمِنُونَ إِخْوَةٌ. «همانا مؤمنان با هم برادرند.» 🔹جوانی تحت تربیت ولیّ الهی ایشان در دورۀ جوانی در محلّۀ مسجد کبود اهر ، مغازه ای ساده داشته اند که روزها در آنجا کاسبی کرده شب ها نیز در همان جا بیتوته می کرده اند. در همان زمان بود که مسئولیّت تعلیم و تربیت معنوی ایشان به یکی از اجلّۀ اولیای الهی به نام آقای میر احمد آقا - رَحمَةُ اللّهِ عَلَیه - محوّل می شود. این لطف و عنایت الهی یا تحت تربیت ولیّ الهی بودن مزد سعی تمام ایشان در زمینۀ جهاد با نفس، تزکیۀ روح، عبادت و اطاعت الهی، حرمت و خدمت به پدر و مادر و همنوع و پیروی از قرآن و عترت بوده است. 🔹مطالبی در مورد حالات مرحوم شیخ ترخان ، به نقل از حاج اقای فروغی از شاگردان ماذون مرحوم ایت الله سعادت پرور : جناب شیخ قربان علی ترخان(ره) ، سال ها در وصال دوست کوشیدند و ریسمان طاعت یار بر گردن آویختند. از دورۀ جوانی همّت گماردند تا خداوند از غیب استادی برایشان فرستاد؛ به همراه استادی چون آقای میر احمد آقا(ره) به تهذیب نفس پرداختند و چه بلاها و سختی هایی در این مسیر دیدند تا اینکه متحقّق به این بیان شدند: اَخْرِجُوا مِنَ الدُّنْيَا قُلُوبَكُمْ مِنْ قَبْلِ اَنْ تَخْرُجَ مِنْهَا اَبْدَانُكُمْ. و چه سیر و سفرهایی روحانی با استادشان داشتند و چه حکایت در کشف و کرامات از این مرد الهی شنیدیم که آن حقایق در این بیان نمی گنجد. اهل دلی که حسرت وصال یار را در دل سالکان کوی دوست کاشت و آتش عشق در سینۀ مستعدان برافروخت تا بار سفر بست و به سوی قدسیان شتافت. 🔻باید زمانی سپری شود تا شناخته شود شیخ قربانعلی در این منطقه {که بود.} که ها گوهر از دستشان رفته است ، نشناخته‌اند... خدا شاهد است این مردی که از دنیا رفته دریای کرامات بود؛ دریای کرامات ! اما فاش نکرد؛ کتوم بود... همین طور هم رفت... برادرش هم خبر نداشته است کیست ؛ پسرش هم خبر نداشته است کیست ؛ همسرش هم خبر نداشته است کیست تا برسد به {اینکه }شهرش خبر داشته باشد کیست . 🔻مشخصه ی دومش این بود که در دوران جوانی اش شهوت جنسی را به زیر پایش گذاشته بود. یوسف را ترک شهوت یوسف کرد ، در این باب سخنانی هست که مفصل است ، باید جمع بشویم و بنویسیم تا نسل آینده استفاده کند و بداند که{ انسانی } درخطه خودش ، در همین محیط {زندگی کرده است } ،در همین هوا تنفس کرده اما تا کجا تعالی یافته است. 🔻 40 سال در بستر بیماری خوابیده است ؛چشمانش نابینا شده است ؛ اما یک دفعه اعتراض نکرده است؛ پروردگار عالم را حمد کرده است ، این مقامی ساده است ؟! انسان پنج روز نمی‌تواند تحمل کند ؛ جزع و فزع و اعتراضش عالم را پر می کند. به مقام شاکریت رسیدن مگر به این آسانی است؟! اینانند مصداق قلیل من عبادی الشکور !خداوند میفرمایند : اندک اند بندگان شکورم! اگر بخواهی به این ایه مصداق بیابی ، اینجور انسان‌ها هستند که شکر برای آنان ملکه شده است ، آنانند که به رویشان در گشودهمی شود. او انسانی بی رغبت به دنیا بود. اگر تمام دنیا را به دستش می دادی آماده بود بی درنگ همه اش را در راه خدا انفاق کند. از رفتن به سر قبر او و فاتحه دادن برایش غفلت نکنید؛ یقین دارم بر سر قبرش حاجتت روا میشود؛اینها اهل الله هستند... 📌برای اشنایی بیشتر با ایشان ، میتوانید به وبلاگ و کانال زیر مراجعه فرمایید : abdossaleh.blogfa.com t.me/abd_ossaleh eitaa.com/abdossaleh @azerbaijantabriz12
معرفی شیخ قربانعلی ترخان(ره) ، استان شهر : قسمت دوم : 🔹 نعمت بزرگ الهی مرحوم ترخان می فرمودند : همسر انسان از نعمت های بسیار بزرگ پروردگار عالمیان است. پسر و دختری که تازه باهم ازدواج کرده اند ، آن قدر همدیگر را دوست دارند که اگر برایشان بگویند کل دنیا را به شما می دهیم از هم جدا شوید ، قبول نمی کنند؛ پس ببینید همسر انسان چقدر ارزش قیمت دارد ؛ بنابراین لازم است که شکر این نعمت بزرگ الهی به طور شایسته به جای آورده شود... 🔹یاد امام زمان اقای ترخان می فرمودند : روزی استادم اقای میر احمد اقا ره به من فرمودند : شما امام زمانتان را دوست ندارید؛ با کمال تعجب و ناراحتی عرض کردم : بنده وقتی که نام امام زمان عج را می شنوم ، بی اختیار اشک از چشمانم سرازیر می شود؛ استاد فرمودند : موقعی که غذای لذیذ می‌خورید ، به یاد حضرت می افتید که کاش ایشان هم تشریف داشتند و از این غذای لذیذ میل می فرمودند؟ عرض کردم : حضرت افتخار نمی‌دهند با بنده همسفره شوند. استاد فرمودند : مادری که از فرزندش دور است ، با اینکه میداند فرزندش برای غذا خوردن در کنار او حاضر نخواهد شد ، باز سر سفره می گوید کاش او هم بود و از این غذا می خورد ؛ اگر کسی واقعاً عاشق امام زمانش باشد ، همواره اینگونه به یادشان خواهد بود... 🔹معنای نفس مطمئنه مرحوم شیخ ترخان می فرمودند : اگر درباره نفس مطمئنه که در قرآن آمده است ۱۵ شبانه روز بی وقفه صحبت کنیم ، تازه معنایش معلوم می‌شود. اولین و ابتدایی ترین معنای آن این است که انسان بدون در نظر گرفتن بهشت و جهنم و آخرت ، وجدان خودش را قاضی قرار دهد و با دیگران طوری رفتار کند که دوست دارد دیگران با ان طور رفتار کنند. 🔹بی توجهی به وعده خداوند اقای ترخان می فرمودند : زمانی شهرداری اعلام می‌کند که مثلا تا ده سال آینده در فلان منطقه طرح خیابان کشی اجرا خواهد شد. همین که مردم و بنگاه ها از این موضوع باخبر می‌شوند ، قیمت خانه ها و مغازه هایی که به طرح می افتد به شدت کاهش می‌یابد و قیمت خانه هایی که در آینده بر خیابان واقع می‌شود به شدت افزایش می‌یابد و همه بر اساس آن طرح ، برنامه‌ریزی و حساب و کتاب می‌کنند؛ در حالی که ممکن است شهردار بعدی بیاید و اعلام کند این طرح اقتصادی نبوده و طرح لغو شود . پروردگار عالمیان که هیچگاه خلف وعده نمی‌کند و آنچه وعده داده است قطعا اتفاق خواهد افتاد ، می‌فرماید روزی من ، کوهها ، زمین ، خورشید ، ستارگان و همه ی این تشکیلات را برهم خواهم زد و قیامت خواهد شد پس تا فرصت دارید به حساب و کتابتان برسید ؛ اما بیشتر مردم به آن اهمیت نمی دهند... @azerbaijantabriz12
السلام علیک یا اباصالح المهدی عج @shia5t