eitaa logo
معرفی عرفا و اولیاء الهی گمنام ، که در قید حیات نیستند
1.7هزار دنبال‌کننده
496 عکس
88 ویدیو
42 فایل
برای معرفی عرفا و اولیا الهی گمنام ، میتوانید ، به آیدی زیر پیام بدهید: @montazar113113 ⛔️کپی بدون ذکر منبع ، مطالب کانال معرفی عرفا و اولیاء الهی گمنام ، که در قید حیات نیستند ،حرام است.
مشاهده در ایتا
دانلود
ولادت باسعادت سلطان أباالحسن حضرت امام علیّ بن موسى الرضا علیه السلام محضر امام زمان (عجّل الله تعالی فَرَجَه شریف) و شیعیان حضرتش مبارك باد. @shia5t
معرفی اقای سهیلی : 🔻اقای سهیلی از شاگردان بسیار نزدیک جناب شیخ رجبعلی خیاط بوده اند ، به طوری که جناب شیخ هنگام جان دادن ، در اغوش وی بوده است. 🍁حواله ولی عصر عليه السلام به امام جماعت يكی از شاگردان شيخ می‌گويد: مرحوم سهيلی - رضوان الله تعالی عليه - می‌گفت: مغازه من در چهار راه عباسی- تهران- بود روزی در هوای گرم تابستان ديدم كه شيخ نفس زنان به مغازه من آمد و ضمن دادن مبلغی پول گفت: « معطل نكن، فوراً اين پول را برسان به سيد بهشتی. » او امام جماعت مسجد حاج امجد در خيابان آريانا بود. من به هر نحو شده فوراً خود را به منزل ايشان رساندم و پول را به ايشان دادم. بعدها از ايشان پرسيدم كه جريان آن روز چه بود؟ پاسخ داد: آن روز مهمان برايم آمده بود و هيچ چيزی در منزل نداشتم، رفتم در اتاق ديگر و به حضرت ولی عصر- عجل الله تعالی فرجه - متوسل شدم، كه اين حواله به من رسيد! جناب شيخ هم گفت: « حضرت ولی عصر - صلوات الله عليه- به من فرمودند: زود به سيد بهشتی پول برسانيد. » منبع : کیمیای محبت @shia5t
امام رضا علیه السلام می‌فرمایند: کَمالُ الدّینِ وَلایَتُنا وَ البَراءَةُ مِن عَدُوِّنا؛ کمال دین در ولایت ما؛ و بیزاری جستن از دشمن ماست. مستطرفات السرائر: 3/149 @shia5t
معرفی حاج میرزا احمد عابد نهاوندی مشهور به مرشد چلویی ، شهر : قسمت اول : 🔻ایشان از شاگردان شیخ رجبعلی خیاط بودند و با بزرگان معنوی دیگری چون مرحوم حاج اسماعیل دولابی و طوطی همدانی ارتباط دوستانه داشتند... عبد صالح خدا مرحوم حاج میرزا احمد عابد نهاوندی معروف به« مرشد چلویی» و متخلص به (ساعی) ، در شهر نهاوند در استان همدان ، به دنیا امده اند. حاج مرشد چلویی شاعر نیز بودند و چه در بیان مطالب و چه در خواندن شعر و گفتن لطیفه و چه در حرف زدن عادی، خیلی آرام سخن می گفت؛ ولی به موقع، با حالت پند و بسیار شیرین صحبت می کرد. وی در بازار تهران جنب مسجد جامع، طباخی(یا چلوکبابی) داشت و برای عموم، سخنرانی‌های هفتگی برپا می‌داشت. چون با مردم با زبان شعر و پند و اندرز برخورد می‌کرد به حاج مرشد معروف بود. 🍃زمينه تحول معنوي حاج مرشد تعريف مي فرمود: سالها قبل در سنين جواني که تازه به تهران آمده بودم، فقيري را ديدم که از گرسنگي هيچ جاني نداشت و صدايش در نمي آمد. من هم فقط يک سکه را که تمام دارايي ام بود، به فقير دادم و او براي خود غذا خريد. از آن روز به بعد حالات عجيبي به من دست مي داد. آن سکه سرنخي براي پيشرفت هاي معنويم بود. 🔹حکایت شنیدنی مرشد چلویی و سید مستمند روزی مرشد چلویی برای دیدن شیخ رجبعلی خیاط ، به نزد وی رفته بود، در این حال شیخ از کسب و کار وی می‌پرسد، حاج مرشد اظهار تاسف می‌کند و از فروش کم و بی رونقی نالیده و به شیخ چنین می‌گوید: غذاخوری دیگر رونق سابق را ندارد. شیخ به او می‌گوید: هیچ می‌دانی که دلیلش چیست؟ مستمندان را از درب مغازه ات می‌رانی و توقع برکت داری؟! مرشد تعجب می‌کند و می گوید من نه تنها کسی را رد نمی‌کنم ، حتی به بچه هایی که برای صاحب کارشان غذا می‌گیرند کباب رایگان می‌دهم. مرشد به مغازه رفت و پیگیر شد و متوجه گردید سیدی که بار‌ها به دلیل نداشتن پول، غذای رایگان می‌گرفته را چند روز قبل شاگردان مغازه بیرون کرده اند که غذای مفت یک بار، دوبار... ، وی ناراحت شد و رفت. مرشد گشت و سید را پیدا کرد و به او ملاطفت فراوان نمود. کم کم وضع درآمد تغییر کرد. مرشد از آن به بعد به هر کس که بی پول بود غذای رایگان می‌داد و تابلویی نوشت به این مضمون: "نسیه داده می‌شود، وجه دستی به مقدار وسع. " نقل می‌کنند از آن به بعد غذاخوری مرشد غلغله بود. 🔸مغازه حاج مرشد چلویی وارد دکان که می‌شد کارگران قبلاً آمده بودند و مقدار زیادی از کار‌ها را کرده بودند. عبای خود را در می‌آورد و در کشو میز می‌گذاشت. دو یا سه عدد عبا به رنگهای قهوه ای وسیاه داشت که همیشه بر دوشش می انداخت و فقط موقع کار در مغازه یا داخل منزل آن را بر می داشت. روپوش سفید بلندی به تن می‌کرد، وضو می‌گرفت، داخل آشپزخانه می‌رفت و به غذا‌ها سر می‌زد و برای ظهر آماده می‌کرد. هنگام ظهر پذیرایی مشتریان شروع می‌شد و تا ساعت دو تا سه بعدازظهر طول می‌کشید. اگر غذای او کباب بود، تکه گوشتی در دهان می‌گذاشت. پس از جویدن، آن را داخل دریچه‌ای که به مغازه باز می‌شد و گربه‌ها می‌آمدند، پرت می‌کرد تا گربه‌ها هم بی‌بهره نمانند. برای نماز، گونی برنجی زیر پای خود می‌انداخت و مهر بزرگی را که داشت، روی گونی برنجی می‌گذاشت و روی گونی نماز ظهر و عصر خود را می‌خواند. @shia5t
معرفی حاج میرزا احمد عابد نهاوندی مشهور به مرشد چلویی ، شهر : قسمت دوم : 🔹سیره حاج مرشد چلویی جناب مرشد در جلوی آشپزخانه ای که ایستاده بود، گفته بود کسانی که می خواهند غذا بیرون ببرند، هدایت کنید تا از نزد او بگذرند. بیشتر کسانی که غذا بیرون می بردند، بچه ها و نوجوانانی بودند که برای کارفرمایان و صاحبان مغازه‌های بازار غذا می‌گرفتند و می‌بردند و خودشان از آن غذا محروم بودند. مرحوم مرشد به کودکی که با ظرف غذا قصد خروج داشت، تکه کباب یا لقمه گوشت می‌داد یا اگر تمام شده بود، ته دیگی زعفرانی داخل روغن می کرد و دهان آن پسربچه یا نوجوان می گذاشت. مرشد می گفت: «این اطفال خودشان می آیند در مغازه و بوی غذاها را استشمام می کنند و دلشان می خواهد و بدین طریق من از همان غذایی که می برند به آنها می چشانم تا اگر استادشان به آنها نداد، لااقل چشیده باشند.» و این جدا از صف فقیران و مسکینانبود؛ افرادی که معمولاً عائله مند بودند و بعضی مورد شناسایی مرحوم مرشد قرار داشتند، هر روز می آمدند و به نسبت تعداد عائله خود غذای رایگان و خرجی یومیه می گرفتند. 🔸حاج مرشد چلویی بهترین کاسب قرن لباسی که موقع نماز به تن داشت،‌‌ همان روپوش سفیدی بود که موقع کار تن کرده بود، به همراه شلوار چلوار سفید که زیر جامه پوشیده بود و عرقچینی سیاه رنگ بسیار نرمی که به سر داشت. چهره سفید و نورانی مرحوم مرشد با روپوش سفید و قد بلند داخل مغازه، واقعاً دیدنی بود. شلوار بسیار ساده چلوار به پا می کرد. گیوه هی سفید برپا داشت که اغلب، پشت آن را می خوابانید و همیشه با همین گیوه ها و به همین سادگی به مغازه و محافل می رفت. بیشتر شب‌ها موقع اذان مغرب، مرشد به مسجدی که مقابل کوچه آن‌ها نزدیک دروازه دولاب بود، (و هنوز هم هست) می‌رفت و در آن مسجد نماز جماعت می‌خواند. سپس به خانه برمی گشت، کمی در منزل می‌نشست، وقتی همه می‌خوابیدند، در اطاق کوچک زیرپله خلوت می‌کرد. همواره تاکید داشت روزی تو همیشه می رسد؛ گاهی کم است و گاهی زیاد، ولی روزی حداقل را خدای متعال قطع نمی کند. مثل جوی آب؛ گاهی آب زیاد وتندی در جوی می آید و گاهی هم آب کم می شود، اما قطع نمی شود: «آب باریک بند نمیاد، آب باریک همیشه میاد»! موقعی که روغن روی غذای مشتری می ریخت، ملاقه راکه با دست بالا می برد، می گفت: «گول نخوردی!» یا «شیطون گولت نزنه»! هر حرفی که می زد، به دنبالش می گفت: «گوشی دستته؟ » اگر کسی خسته می شد، به او می گفت:«آدم عاشق خسته نمی شه، از حال می ره» کسی که قرض می گرفت، و پولش را نمی آورد و می گفت، فردا می دهم، می گفت: «فردای قیامت را می گه!» اگر کسی ستمی یا بدی از او سر می زد، می گفت: «هر چیزی از نازکی پاره می شه، الا ظلم که از کلفتی پاره می شه». می گفت: «یتیم، نامه خودش را هوایی پست می کند». او که کلامش مملو از شعر و مثال بود، وقتی کلامش را تمام می کرد، از شنونده می‌پرسید: «بیداری؟» حاج مرشد می فرمود: «فکر نکنید که در عالم مرد خدا نیست. بلکه بر عکس بین مردم اولیای خدا یافت می شود، ولی چوب گمنامی خورده اند و مردم آنها را نمی شناسند.» روی دیوارهای داخل سالن غذا خوی شان، عکسهایی به شکل مینیاتور قدیمی، که داخل قاب آویزان بود و در آن صحنه های مصیبت ومشقت اهل جهنم را نقاشی کرده بودند و شیاطینی که آنها را شلاق می زدند، به چشم می خورد. دو تابلوی دیگری روی دیوار داخل سالن وجود داشت که دو نیم بیت شعر به طور جداگانه به خط نستعلیق روی آن نوشته شده بود. آن دو نیم بیت که جمعاً یک بیت شعر بود، بیت ذیل بود: «ساعتی در خود نگر تا کیستی؟ از کجایی، وزچه جایی، چیستی؟» 🔹نصایحی از حاج مرشد چلویی : تقوی و صبر دو کلید بهشت هستند که در دست و زبان آدمی است! اگر از چیزی ناراحت شدی، زود زبانت را به حرف ناسزا برنگردان؛ بلکه برعکس به طرف خود محبت کن. بهشت در دست و دهان شماست. ای انسان تو این همه به دنبال بهشت می گردی و آرزو می کنی که اهل بهشت باشی، در حالی که نمی دانی جنت در دهان و دست خود توست؛ دهانی که گفتارش حق و در راه اعتلای کلمه حق و اسماء الله باشد و دستی که دست دهنده است، به خلق خدا نیکی می کند و گره کار مردم را می گشاید. کسی که صاحب چنین دست و زبانی باشد، همه عوالم هستی برای او پست و کوچک می شود و ملائکه پایبند او می شوند 🔸سنگ قبر یکی از دوستان مرشد تعریف می کرد: روزی با جناب مرشد چلویی در راه بودیم به مغازه ای که سنگ قبر می تراشید، رسیدیم مرشد به سنگی که آماده شده بود و نام مرده را خالی گذاشته بودند، اشاره کرد و گفت:«به این سنگ قبر که نام صاحبش خالی گذاشته شده،نگاه کن. صاحبش الان در بازار مشغول داد و ستد است و دارد حرص می خورد و می گوید: سی سنار کمتر نمی دهم»! @shia5t
معرفی حاج میرزا احمد عابد نهاوندی مشهور به مرشد چلویی ، شهر : قسمت سوم : 🔹عظمت امیرالمومنین علی ابن ابی طالب – ع یکی از دوستان مرشد به رحمت خدا می رود و همان شب به خواب جناب مرشد می آید. مرشد فرمود: در خواب می دانستم که مرحوم شده از او پرسیدم، آن عالم را چگونه یافتی؟ شخص تازه درگذشته، جواب می دهد: مرشد اینجا هر چه سکه است به نام علی بن ابی طالب(ع) است. 🔸تحرک در زندگی یکی از دوستان جناب مرشد نقل می کرد: روزی مرشد مرا چنین پند داد:«حاجی بدن خود را مثل پاندول ساعت به حرکت و تحرک عادت بده، چون خوردن و خوابیدن برای بدن خوب نیست». به ساعتی که روی دیوار بود، به دست اشاره فرمود و گفت:«ببین پاندول این ساعت چطور این طرف و آن طرف می دود»؟ 🔹نهی از منکر روزی در مغازه مرشد سه نفر سه ظرف غذا خورده بودند، ولی می خواستند از احسان جناب مرشد سوء استفاده کنند و می گفتند: ما سه ظرف خورده ایم شما یک ظرف حساب کنید! مرشد چون عادت نداشت پاسخ « نه» به کسی بگوید با جمله ای نظر خود را به آنان فهماند و همان یک ظرف را حساب کرد فرمود:« گمانم موقع خوردن بسم الله نگفتید!» 🔸رؤیای بزرگ مرشد مرحوم مرشد فرمود: یک شب حضرت نبی اکرم(ص) و حضرت امیرالمؤمنین علی (ع) را در خواب دیدم، که وارد مغازه چلوکبابی من شدند. حضرت رسول (ص) با دست مبارک به تابلوی روی دخل که نوشته شده بود:« نسیه و وجه دستی داده می شود، حتی به جنابعالی به قدرقوه» اشاره فرمودند و آن را به حضرت علی(ع) نشان می دادند و هر دو وجود بزرگوار می خندیدند. تحسین می کردند و تبسم آن دو وجود مقدس، نشانه رضایت آن دو بزرگوار از این کار بود. 🔹عنایت ولی عصر – عج شخصی ناشناسی به اتفاق یکی از دوستان حاج مرشد برای صرف ناهار به مغازه چلوکبابی مرشد می روند. پس از صرف غذا حاج مرشد می آید و سر میز این دو نفر می نشیند و رو به مرد غریبه می کند و می فرماید:«هر چه آقا فرمودند، بیان کن». مرد غریبه رنگش سرخ می شود. دوباره حاج مرشد رو به مرد غریبه می کند و می فرماید:«هر چه آقا فرمودند، بگو». مرد غریبه یک مرتبه گریان می شود و به حال اشک می گوید: جناب مرشد پس از مدتها دعا از خدا خواسته بودم خدمت حضرت ولی عصر(سلام الله علیه) برسم تا در موضوعی بنده را راهنمایی فرماید. دیشب حضرت بقیت الله الاعظم را در خواب دیدم و به من فرمودند: احسن کما احسن الله علیک! یعنی نیکی کن همانطور که خدا به تو نیکی کرده است! 🔹عمل به دانسته ها مرحوم مرشد می گفت: « آن چه را به زبان می آورید، به همان عمل کنید و الا در امتحان رفوزه می شوید. 🔸چرخ کج رفتارنیست ! مرحوم مرشد می گفت: « مردم آنچه خود می کنند به خدا نسبت می دهند و اگر آدم منصفی باشند، چرخ روزگار را مسئول آن می دانند و می گویند: کار دنیا برعکس است یا چرخ کج رفتار است! تو بنا را کج ساختی و گرنه چرخ کج رفتار نیست. حب مال و منال را به قدری در روح و جسمت زیاد کردی که انگار می خواهی مثل قارون شوی. آن قدر به عیش و نوش پرداختی و موسیقی گوش کردی که آخرت را فراموش کرده ای. تو ازآفرینش چه خبر داری که می گویی چرخ کج رفتار است؟ 🔹انسان ولگرد مرحوم مرشد می گفت: «خداوند، زمین و آسمان و هرچه در آن هست را برای انسان آفریده و فرموده است که از آن استفاده کند، صراط مستقیم بپیماید تا به من برسد. همه این کرات آسمانی و زمین دور انسان می گردند ولی خود انسان ولگرد صحرا است. او راه را گم کرده است. » @shia5t
قسمت چهارم : 🍂تاريخ فوت، محل فوت، هنگام فوت، محل دفن در ۲۵ شهریور سال ۱۳۵۷ در تهران به ملکوت اعلی شتافت. همسر مرشد که در موقع فوت آن مرحوم حضور داشته است، نقل می کرد: هنگام وفات مرشد در حالی که در بستر خوابیده بود و چشمانش بسته بود، سر خود را به طرف قبله چرخانید و به شخص یا اشخاصی که مشاهده می کرد و ما نمی دیدم، گفت: «خودم می آیم» و آن گاه چشم از جهان بست و یک دنیا خاطره از خود به جای گذاشت. مزار مرحوم حاج مرشد، در تهران ، خ ابن بابویه ، امامزاده هادی و بی بی زینب خاتون قرار دارد ؛ بالای سنگ قبر آن مرحوم است یک بیت شعر از اشعار وی روی سنگ عمودی بالای قبر نوشته شده است و آن بیت این است: همچو ساعی از دو عالم در گذر / تا شوی از آفرینش با خبر 📚معرفی کتابی در مورد ایشان : بیشتر آنچه از جناب مرشد به جای مانده عمدتا مطالبی است که توسط نوه ایشان آقای علی عابد نهاوندی و در کتاب بهترین کاسب قرن آمده است ؛بهترین کاسب قرن، در شرح احوال این مرد الهی ، به چاپ رسیده است ؛ علاقمندان به کسب اطلاعات بیشتر در مورد ایشان ، میتوانند به این کتاب مراجعه فرمایند. همچنین ، تنها نسخه دیوان اشعار عرفانی حاج مرشد که به ساعی تخلص می کرد،در زمان خود در آتش سوزی مغازه‌اش سوخت، از این رو پس از تدوین اشعار بجامانده به دیوان سوخته مشهور شد. 📌برای اشنایی بیشتر با زندگینامه ی حاج مرشد ، میتوانید به فیلم مستندی که در مورد زندگینامه این مرد الهی ساخته شده ، و در پست پایین قرار می گیرد ، مراجعه فرمایید. منابع : asheghekhoodabashim.blogfa.com fardanews.com t.me/mazaroliya persianv.com mohebbanozahra.ir @shia5t
🔻مستند مرشد چلوئی ( از شاگردان شیخ رجبعلی خیاط ) لینک دانلود این مستند : b2n.ir/867877 @fillmhayeoliya
📚بهترین کاسب قرن: خاطرات مرحوم حاج مرشد چلویی ره ( از شاگردان مرحوم شیخ رجبعلی خیاط ره ) مؤلف: علی عابدنهاوندی ناشر: سبحان @kotob113
📚رفیق آدم‌ها: روایت‌هایی از زندگی زیاد احمد عابدنهاوندی (مشهور به "مرشد چلویی") مؤلف: سیدمحمد سادات‌اخوی ناشر: امیرکبیر @kotob113
📚دیوان سوخته, چکامه های حاج مرشد چلویی ( ساعی حکیم ) مؤلفان: مرشد چلویی، علی عابدنهاوندی ناشر: سبحان @kotob113