﷽
⚪️ مبانی روششناختی| بخش اول.
مساله بحث:
بسته مبنایی «روششناسانه» در پارادایم شبکهای حاوی چه گزارههایی است؟
پیشفرضها:
بسته معرفتشناسانه در پارادایم شبکهای پیشفرضهای بحث «روششناسی» هستند که اهم محورهای آن عبارتند از:
واقعیتی خارج از ذهن ما وجود دارد (ناوابسته به ذهن و اراده ما).
دستیابی به این واقعیت ممکن است.
حقیقت= ادراک مطابق باواقع
صدق= مطابقت با واقع
هر کسی مجموعهای ازادراکات یقینی را دارد (بدیهیات منطق و فلسفه)
علم حضوری سنگبنای ادراکات انسان است.
با استفاده از ابزار بدیهیِ شکل اول منطق و استدلالهای مباشر (عکس، عکس نقیض)، میتوان ادراکات یقینی دیگری را تولید کرد. (گسترشپذیری ادراکات یقینی)
معرفت = ادراکات صادق موجّه
دستیابی یقینی به واقعیت، ممکن و معقول است= عقلانیت معرفت= رئالیسم (در برابر ایدهآلیسم بهمعنی ذهنگرایی) بنابراین:
واقعگرایی ممکن است
ذهنگرایی یا سوبجکتیویسم ضروری نیست.
پس پارادایم تفسیری تنها راه ممکن کشف واقع نیست.
چهارچوبهای ذهنی (پارادایمها یا هر گونه پیشفرض و پیشداوری) سرنوشتساز نیستند و میتوان در همه آنها حقیقت ثابتی را کشف کرد.
واقعیت ثابت است و ادراک ما از واقعیت قابل تغییراست.
در علم حضوری نیز معرفت بالوجه ممکن است. (ضروری نیست که تمام المعلوم عندالعالم منکشف شود)
منابع معرفت بشری منحصر در تجربه نیست.
عقل و شهود و نقل هم کشف از واقع دارند.
ساختار و قوانین طبیعت و فطرت، از منابع کشف واقع هستند.
ادراک حسی فقط عوارض پدیدههای مادی را درک میکند.
مهمترین منبع معرفتی انسان عقل است و دلیل موجه بودنِ آن، ابتناء بر بدیهیات یامایصلالیالبدیهی است. (ابتناء بر قضایای پیشینی)
روند تولید معرفت و ایجاد کثرت در ادراکات، با پیگیری روند تولید مفاهیم و پیدایش کثرت در مفاهیم، کشف میشود.
مفاهیم به مواردی مانند «حقیقی» ، «اعتباری» ،«جزئی» ، «کلی» ، «معقولات اولی» ،«معقولات ثانیه» ، «معقولات فلسفی» ، «معقولات منطقی» تقسیم میشوند.
ابزار ایجاد معرفتهای ترکیبی، تفکر است (فرآیند تولید تعریفها و فرآیند تولید حجتها)
مفاهیم اعتباری و ارزشی میتوانند دارای منشاء انتزاع حقیقی باشند و تابعی از آن منشاء باشند.
معیار صدقِ قضایای بدیهی، یا بهدلیل ذاتی بودن محمول برای موضوع است یا بهدلیل ارجاع آن بدیهی به علم حضوری.
پدیدهها دارای ابعاد و سطوح و لایهها و مراتبی هستند پس معرفت نیز میتواند در عین اینکه هسته ثابت دارد دارای مراتب و ابعاد باشد.
به دلیل ذومراتب و ذواضلاع بودن پدیدهها، رئالیسم خام (یکسان و یکنواختانگاری دریافت اولیه از هر پدیده) غلط است و رئالیسم شبکهای (بررسی پدیده در شبکه هستی از ابعاد مختلف) بیشترین کشف از واقعیت را دارا میباشد.
به دلیل رئالیسم شبکهای، پارادایمهای اثباتگرایی و تفسیری و انتقادی نمیتوانند بهتنهایی کاشف از واقع باشند بلکه پارادایم شبکهای لازم است. (بررسی پدیده و کشف مختصات آن در شبکه هستی)
پدیدهها از حیث وجودی محدودند لذا قرائتهای مختلف از یک پدیده بیپایان نیست و صدق و کذببردار است.
استقراء وقتی به حد خاصی در پدیده برسد، مفید قطع روانشناختی است، لذا در کسب معرفت قابل استفاده است.
گزارههای وحیانی و نقلی، مانند گزارههای علمی و فلسفی معنادار هستند و زبان آنها زبان توصیف و کشف واقع است.
معیار ادراک صادق در علوم انسانی اسلامی، عبارتست از: مبناگرایی مبتنی بر بدیهیات + روش بدیهی تولید معرفتها + هماهنگی با اهداف و مقاصد شریعت + هماهنگی با گزارههای دینی.
فرضیه بحث:
۱. روش = توصیف فرآیند انجام صحیح یک کار.
و روششناسی = تبیین روش (موجّهسازی روش، بر اساس اصول و قواعد منطق پایه)
۲. روشهای سهگانه مشاهده تجربی، برهان عقلی، شهود قلبی برای کشف واقعیتها، معتبرند.
۳. ترکیب روشهای کمّی، کیفی به بهینهسازی فرآیند تحقیق کمک میکند.
۴. ترکیب روش استقرایی و قیاسی به بهینهسازی فرآیند تحقیق کمک میکند.
۵. رویکرد میانرشتهای به بهینهسازی فرآیند تحقیق کمک میکند.
۶. روش الگوریتمی شش مرحلهای برای کشف واقعیتها، روش منتخب است. (الگوریتم تحقیق شش مرحلهای)
۷. روش «تفکر شبکهای» حاوی ابزارهای اصلی برای الگوریتم فوق است.
تبیین بحث:
«روششناسی» یکی از شاخههای «فلسفه علم» از فلسفههای مضاف است که به بررسی «پدیده» از بیرون میپردازند (از معرفتهای درجه دوم است). در روششناسی، فرآیند کشف واقعیت و رسیدن به حقیقت بررسی میشود بهطوری که مبتنی بر عقلانیت پایه و منسجم با آن باشد (موجّهسازی).
«روش» در علوم، توصیف منابع، مراحل، ابزارها و ضوابط یک تلاش فکری برای تولید «معرفت» است. (باور صادق موجّه)
#مبانی #روششناسی #اجتهادسیستمی
⚪️ تفکر و تمدن شبکهای
⚪️ @vaseti
﷽
⚪️ مبانی روششناختی| بخش دوم و پایانی.
پشتصحنه «روش» در علوم، قانونمندی هستی و ضابطهدار بودن وجود و عدم پدیدهها و حرکت و تغییر پدیدههاست؛ چرا که فقط در این صورت میتوان با بررسی چندین تجربه حضوری یا حصولی، حکم به «تعمیم» داد.
از سوی دیگر «تنوع روشها» با طیفدار بودن هستی (فازی بودن) و مراتب داشتن وجود و عدم پدیدهها و حرکت و تغییر در پدیدههاست (تعابیری مانند ابعاد، لایهها، زوایا، سطوح، و…بیانگر همان «مراتب» داشتن است.)
«روششناسی» با خطا در شناخت، مغالطات و در نتیجه با صدق و کذب در نتایج تحقیقات گره خورده است؛ بروز خطا در شناخت، نشان داده است که پدیدهها همیشه همانطور که به نظر میرسد نیستند؛ پدیدهها میتوانند شرور باشند (غیر از آنچه هستند به نظر بیایند) و اینطور نیست که با اولین تماس فکری با پدیده، شناخت قطعی جامع از آن حاصل میشود.
مکتبهای روششناسانه تابعی از پارادایمهای سهگانه رایج در علوم هستند: پارادایم اثباتگرایی ، تفسیری و انتقادی (نکته: در فضای پُستمدرن، پارادایم گفتمانی و هرمنوتیک فلسفی، ویرایشی از پارادایم تفسیری هستند.) و مبنای روششناسانه موسسه نیز تابعی از پارادایم شبکهای است.
بر اساس پارادایم شبکهای:
۱. تجربه، از منابع معرفت است و روش تجربی که مبتنی بر استقراء است، با ضوابطش، معرفتزا است و کاشف از ساختار یا معادلهای در خلقت است.
۲. عقل، از منابع معرفت است و روش عقلانی که مبتنی بر برهان منطقی و قیاس است با ضوابطش، معرفتزا است. لذا روش «تحلیل مفهومی» برای کشف برخی از ابعاد یک پدیده باید بهکار برود.
۳. وحی یا شهود قلبی، از منابع معرفت است و روش وحیانی که مبتنی بر شهود و علم حضوری است با ضوابطش، معرفتزا است.
۴. «کمیّت» نماد حدّ و مرز و کثرت و تمایز در هستی است لذا کَمّیتجویی، از روشهای معرفتزاست و روشهای مبتنی بر کمّیت، کاشف بُعدی از ابعاد پدیدهها میباشند.
۵. «کیفیت» نماد تشکیکی بودن وجود و مراتب در هستی است، لذا کیفیتجویی، از روشهای معرفتزاست و روشهای مبتنی بر کیفیت، کاشف بُعدی از ابعاد پدیدهها میباشند.
۶. ظاهر و بُعد محسوس پدیدهها، فارغ از متغیرهای زمانی و مکانی و ارتباطی، بخشی از وجود واقعی آنهاست لذا روش تجربی با ضوابطش معرفت زاست.
۷. باطن و بُعد نامحسوس پدیدهها (منشاءهای درونی بروز و ظهورات هر پدیده) بخشی از وجود واقعی آنهاست و میتواند بر اساس «بستر و زمینه و متغیرهای زمانی و مکانی و ارتباطی» تغییر کند. لذا روشهای تفسیری وابسته به زمینه یا فاعل شناسا با ضوابطش میتواند معرفتزا باشد. نکته بسیار مهم: امکان تغییر در پدیده بر اساس تاثیرات زمینهای، نامحدود نیست و به طیف اصلی وجودی پدیده محدود میشود.
۸. بر این اساس (یعنی محور هفتم) روش «هرمنوتیکی» مبتنی بر مبناگروی معرفتشناسانه، قابل استفاده است و برای کشف برخی از ابعاد و لایههای پدیدهها و گزارهها باید مورد استفاده قرار بگیرد.
۹. بر همین اساس روش «پدیدارشناسانه» نیز برای کشف برخی از ابعاد و لایههای پدیدهها باید مورد استفاده قرار بگیرد.
۱۰. بر همین اساس، روش «تحلیل تاریخی» نیز که بستری برای مشاهده عینی رفتارهای پدیدهها و کشف معادلات نهفته در آنهاست، باید مورد استفاده قرار بگیرد.
۱۱. بر همین اساس، روش «عرفکاوی» که از روشهای وابسته به زمینه و بستر پدیده یا متن است نیز باید مورد استفاده قرار بگیرد. از نتایج این اصل، ضرورت استفاده از «تحلیلهای زبانی» در کشف واقعیتهاست.
۱۲. علوم مختلف، بررسی پدیدههای خلقت از زوایای مختلف هستند و از آنجاییکه پدیدهها تکبُعدی نیستند و شبکهای هستند، برای کشف تمام جوانب و زوایای یک پدیده به هدف پیشبینی و کنترل، باید از روشهای «میانرشتهای» استفاده کرد.
مجموعه این اصول دوازدهگانه را میتوان در «الگوریتم تحقیق موضوعمحور» بهصورت زیر تجمیع کرد:
در روش تحقیق، برای کشف واقعیتها، از رویکرد تلفیقی_تطبیقی استفاده میکنیم؛ تلفیق و تطبیق شش رویکرد زیر:
رویکرد تحلیل زبانی، تحلیل مفهومی، پدیدارشناسی و تجربی، تحلیل وجودی، تاریخی، میانرشتهای که به ترتیب ذکر شده، مورد استفاده قرار میگیرند:
▫ eitaa.com/vaseti/226
نتایج، آثار و لوازم پذیرش فرضیه:
نتیجه بحث در روششناسی، دستیابی به فرآیند صحیح و جامع در هفت حوزه «فهم، توصیف، تعریف، تبیین، تفسیر، توجیه و توصیه» پدیدهها بهطور مستقیم یا گزارههای حاکی از واقعیتهاست.
و نتیجه بحث روششناسی، در فضای علوم دینی، دستیابی به روش موجّه در تولید «علم دینی» است؛ لذا مبنای روششناسانه در علم دینی که امتداد مبانی روششناسانه فوق باشد، باید تعیین گردد.
مبنای روششناسانه مختار در تولید علم دینی= اجتهاد سیستمی:
▫️
#مبانی #روششناسی #اجتهادسیستمی
⚪️ تفکر و تمدن شبکهای
⚪️ @vaseti
﷽
⚪️ مطالب مبانی روششناختی.
▫️ متن
▫️ eitaa.com/vaseti/224
▫️ الگوریتم تحقیق ششمرحلهای
▫️ eitaa.com/vaseti/226
▫️ فایل
▫️ eitaa.com/vaseti/227
▫️ روششناسی مبنایی و کاربردی
▫️ eitaa.com/vaseti/224
▫️ اجتهاد سیستمی
▫️ eitaa.com/vaseti/233
▫️ مبانی اجتهادی
▫️ eitaa.com/vaseti/234
◽️ نکته مهم: محتوای مبانی روششناختی به نحو مختصر منتشر شد و محتوای روششناسی کاربردی به نحو مفصل و پس از اتمام مبحث مبانی، منتشر خواهد شد انشاءالله.
▫️ محورهای روششناسی کاربردی:
۱. روششناسی عام
۲. روششناسی علم
۳. منطق و روش تحقیق
۴. روش تحقیق در علوم انسانی
۵. پارادایمها و دستگاههای معرفتی
۶. رویکردهای تحقیقاتی و رویکرد سیستمی
۷. منطق فرآیندی و روح معنا
۸. روش موضوعشناسی و مسالهشناسی
۹. روش اطلاعاتشناسی
۱۰. روش فرضیهسازی
۱۱. روش مدلسازی
۱۲. روش تولید علم و نظریهپردازی
۱۳. الگوریتم اجتهاد و تولید علم دینی
۱۴. روش برنامهریزی استراتژیک
۱۵. روش طراحی نقشه علم
۱۶. روش سنجش و آزمون نظریهها
⚪️ تفکر و تمدن شبکهای
⚪️ @vaseti
﷽
⚪️ اجتهاد سیستمی.
▫️ استاد واسطی
⚪️ تفکر و تمدن شبکهای
⚪️ @vaseti
﷽
⚪️ مبانی علمشناختی.
موضوع بحث
«مبانی علمشناسانه» در پارادایم شبکهای
مسأله بحث
یک دستگاه علمی موجّه و کارآمد چگونه به وجود میآید؟
پیشفرضها
فرضیه بحث
۱. علم= تک گزاره یا مجموعه گزارههایی که توصیف یا تبیین موجّه از واقعیت را ارائه میکنند.
۲. علوم تجربی= توصیف و تبیین پدیدههای محسوس برای دستیابی به قدرت کنترل آنها.
۳. علوم انسانی= توصیف و تبیین ابعاد مختلف رفتار انسانی برای دستیابی به پیشبینی و کنترل آنها.
۴. علم دینی= گزارش روشمند و نظاممند از توصیف و تبیین دین نسبت به پدیدههای هستی و انسانی.
۵. علوم انسانی، عینی و ناظر به واقع هستند.
۶. قواعد نظریهپردازی در کلیه رشتههای علمی دارای مبانی و روش زیرساختی مشترک است.
تبیین بحث
در تعریف «علم» تعابیر زیر ارائه شده است[۱]:
اعتقاد یقینی – مجموعهای از قضایای تنظیمشده حول محور واحد – قضایای کلی در مورد یک موضوع – قضایای کلی حاصل از کاوش تجربی.
تعریف مختار بدینگونه پیشنهاد میگردد: مجموعه قضایای کلی مبتنی بر اصول موضوعه مشخص که با روش مشخص میتوانند با یکدیگر ترکیب شوند و قضیه جدیدی را تولید کنند. (دستگاه علمی)
در کتاب ارزشمند «پارادایم اجتهاد دانش دینی» در مورد مبانی عام دانش چنین آمده است[۲]:
دانش، ممکن است، یعنی سفسطه و شکِّ فراگیر درست نیست.
دانش با در نظر داشتن همه محدودیتها، در صورت کامیابی در اکتشاف واقع، مطلق است و نسبیتگرایی عام را برنمیتابد.
معرفت عبارت است از باور صادق موجّه.
آدمی موجودی محدود و خطاپذیر است و دانش اکتسابی او به تدریج حاصل میشود.
آدمیان دارای روشهای عام و مشترک برای تحصیل معرفت هستند.
تمامی موارد فوق مبتنی بر دیدگاه معرفتشناسانه «مبناگرا» است که سنگ بنای معرفت بشری را «بدیهیات» میداند یعنی معرفتهای عام مشترک بشری که مستقل از متغیرهای زمانی و مکانی و شخصی هستند.
مراد از «دستگاه علمی» به معنی یک «دانش» که دارای مبانی، مسائل و قواعد است = مجموعه گزارههایی که درباره یک موضوع به توصیف، تعریف، تفسیر، تحلیل و تبیین میپردازند و براساس مبانی و قواعد آن میتوان گزارههای علمی جدید تولید کرد.
▫️ نظریهپردازی و تولید علم:
▫️
هدف از تحقیقات علمی، کشف موجّه واقعیت است به طوری که بتوان بر اساس آن پیشبینی و کنترل ایجاد کرد.
و از آنجایی که هم پدیدههای طبیعی و هم پدیدههای انسانی فردی و اجتماعی، مبتنی بر ساختارهای از پیشتعیینشده خلقت هستند لذا چه در تحقیقات تجربی و چه در تحقیقات در علوم انسانی، هدف، دستیابی به واقعیت ثابت و قابل تعمیم است.
نتایج آثار و لوازم پذیرش بحث
تولید علم بر اساس روش تجربه و برهان و شهود انجامپذیر است. (منابع معتبر معرفت و روش اثبات گزارههای علمی)
به دلیل چندبُعدی، چند زاویهای و چند لایهای بودن واقعیتها، تحقیقات علمی، برای رسیدن به حداکثر کشف از پدیدهها، باید به سمت روشهای کلگرایانه و سیستمی حرکت کنند.
در پارادایم اجتهاد دینی، تحقیق علمی به منظور کشف واقع و رسیدن به باورهای صادق موجه بر اساس منابع و متون دینی انجام میشود؛ رویکرد اجتهادی، رویکرد اکتشافی است و در پی کشف واقعی مراد جدی متکلم است. [۳]
علم دینی، متنمحور است و بر اساس روش برهانی شده «اصول فقه» قابل دستیابی است و با تعبیر «گزاره علمی دینی» قابل ارائه است و معنی آن این است که: بر اساس روش معتبر، کشف شد که نظر خداوند در مورد موضوع X چیست؟ چه توصیفی از آن ارائه کرده است و چه توصیهای در مورد آن بهکار برده است.
مباحث و مفاهیم کلیدی
پارادایم شبکهای، علمشناسی، فلسفه علم، نظریات علمی، دستگاه علمی، رشته علمی، موجهسازی
پینوشتها
[۱] . کتاب درآمدی بر فلسفه علم، رضا حبیبی، ص۳۳
[۲] . ص۵۳ و ۹۱
[۳]. کتاب پارادایم اجتهاد دینی، ص۱۱۰
#مبانی #علمشناسی
⚪️ تفکر و تمدن شبکهای
⚪️ @vaseti
﷽
⚪️ مبانی ارزششناختی| بخش اول.
موضوع بحث
«ارزش» چیست؟ چه ارتباطی با مباحث نظریهپردازی در علوم انسانی دارد؟ بسته ارزششناسانه در پارادایم شبکهای چیست؟
مساله بحث
آیا میتوان از «توصیفها»، «تجویزها» را اخذ کرد؟ چگونه میتوان در تحقیقات، پیشفرضها و جهتگیریهای ارزشی، احساسی و ایدئولوژیک را تصفیه کرد؟
فرضیه بحث
1. ارزشها اعتباری هستند ولی صِرفا قرارداد و اعتبار و توافق افراد با یکدیگر نیستند، بلکه دارای منشاء انتزاع حقیقی میباشند و تمام قواعد و قوانین حاکم بر منشاء انتزاعشان بر آنها نیز حاکم است.
به عبارت دیگر: گزارههای بیانگر «حسن و قبحها» و «الزامها» (باید و نبایدها)، گزارههای انشایی هستند که دارای منشاء انتزاع حقیقی میباشند (حاوی گزارهای خبری هستند) و بر همین اساس استنتاج «باید» از «هست» انجام میپذیرد و تمام «بایدها» تابعی از «هستها» میباشند.
2. در مقام کشف حقایق، ارزشهای خاص افراد نباید دخیل باشند؛ اما ارزشهای عام یا بنیادین و ساختاری، بنابه ضرورت ساختاری دخیل هستند؛ همچنین ارزشهایی که قبلا حق بودن آنها با استدلال حاوی «ارزشهای بنیادین» منطقا اثبات شده باشد.
تبیین و استدلال برای فرضیه بحث
1. عقل نظری = ابزار ادراککننده واقعیات از سنخ «هست و نیست» (کاشف از واقعیتهای غیر وابسته به اراده و میل انسان)
2. عقل عملی = ابزار ادراککننده واقعیتهای از سنخ «باید و نباید، خوب و بد» (کاشف از واقعیتهای وابسته به اراده و میل انسان)
3. رابطه عقل نظری و عملی = بر اساس ادراکات عقل نظری (محاسبات نفع و ضرر)، عقل عملی ضرورت یا عدم ضرورت فعال شدن میل و اراده نسبت به موضوعی را ادراک میکند (ادراک هماهنگی موضوع با اهداف او = ضرورت بالقیاس الی الغیر) و بر اساس ادراک چنین ضرورتی، «احساس خوبی و بدی»، یا «اراده باید و نباید» تکویناً تولید میشود. (انشاء و اعتبار میشود)
(قید «تکویناً» در عبارت فوق، بسیار حیاتی است و حلوفصل اصلی مسائل جبر و اختیار است.)
4. حسن و قبح ذاتی داریم = برخی امور، تکویناً خیر برای انسان هستند و برخی تکوینا شرّ برای انسان هستند مانند عدل و ظلم؛ و اینگونه حسن و قبحها وابسته به ملاحظه و اعتبار کسی نیست.
5. عقل قدرت کشف از حسن و قبح را در حداقلها، دارد و نیاز به منبعی بیرون از خود ندارد (حسن و قبح عقلی = استقلال عقل در فهم حسن و قبح)
نکته مهم:
از حیث منطقی، برای این که در نتیجه استدلال بتوانیم «باید» داشته باشیم، ضروری است یکی از مقدمات حاوی «باید» باشد، و از آنجایی که «بایدِ نخستین» ضرورت تکوینی دارد لذا ارتباط اعتباریات با حقایق منقطع نمیشود؛ و بر همین اساس «نسبیت مطلق» در اخلاق جاری نیست و احکام اخلاقی مرتبط با شاخصهای فطری طبیعی انسان، فراگیر و عمومی است و طبق آن نیز توبیخ و تشویق یا محاکمه و پاداش صورت میپذیرد.
گزارههای توصیفی که بیانگر دانشها هستند با ضمیمه یک گزاره توصیفکننده یک ضرورت بنیادین در ساختار خلقت یا ساختار انسان، به گزارههای توصیهای که بیانگر ارزشها هستند منتهی میشوند.
#مبانی #ارزششناسی
⚪️ تفکر و تمدن شبکهای
⚪️ @vaseti
﷽
⚪️ مبانی ارزششناختی| بخش دوم و پایانی.
اصلها و عمومات فوقانی (زیرساختها) با استفاده از مکاتب اخلاقی
ریشهیابی باید و نباید و خوب و بد، همسنخ با ریشههای شریعت و دین است. از مواضعی که این ریشهیابی به تفصیل صورت گرفته است در علم «فلسفه اخلاق» در بحث مکاتب اخلاقی است. با بررسی مبانی مکاتب اخلاقی میتوان به ریشهایترین و زیرساختیترین عناصر حیاتی انسان پی برد.
1⃣ واقعگرایی طبیعی:
۱. لذتگرایی [آریستیپوس و اپیکور]
هر چه لذت دارد خوب است.
۲. سودگرایی [بنتام]
محاسبه نفع و ضرر کارها در مقیاس جمعی و انتخاب کاری که نفع در آن غلبه دارد. کدام عمل بیشترین سود را دارد؛ کدام قاعده بیشترین سود را دارد؟ (اصالت فایده) حداکثر خوشبختی برای حداکثر افراد، شالوده اخلاق قانونگذاری است. (اصل بیشترین سعادت) لذتها با شاخصهای زیر وزندهی میشوند: میزان قطعیت حصول، زمان حصول زود یا دیر، شدت، خلوص، پایداری، باروری، گستردگی و شمول.
۳. عاطفهگرایی یا دیگرگرایی [اسمیت]
کاری خوب است که به نفع دیگران باشد؛ افراد برای انجام کاری که به نفع خود آنهاست تمجید نمیشوند. همدردی نخستین اصل اخلاقی است.
۴. وجدانگرایی [روسو]
هر چه وجدان اکثر افراد جامعه میگوید ملاک خوبی و بدی است.
۵. طبیعتگرایی [نیچریستها]
هر چه مطابق با طبیعت است خوب است.
۶. تجربهگرایی [آمپریستها]
هر چه با نتایج علوم تجربی سازگار است خوب است.
۷. تطورگرایی [اسپنسر]
بر اساس قانون تکامل، «خوب» چیزی است که انسان در جهت رشد و تکامل روابط قرار دهد.
۸. قدرتگرایی [نیچه]
هر چه به انسان قدرت میبخشد خوب است. (قدرت جسمی، قدرت روحی، قدرت فکری، قدرت اجتماعی، قدرت پایدار)
2⃣ واقعگرایی مابعدطبیعی:
۹. سعادتگرایی [سقراط، افلاطون و ارسطو]
چیزی خوب است سبب رشد نفس و علم و تفکر آن شود. (شبیه شدن انسان به خدا)
۱۰. زهدگرایی [کلبیون]
خوبی یعنی دوری از لذات و رهایی از وابستگی.
۱۱. تسلیمگرایی [رواقیون]
کسی خوب است که در برابر تقدیرش راضی باشد. (امور را سهل بگیرد و آرام باشد)؛ سعی کند تا امورش را با اقتضاءات طبیعی هماهنگ سازد.
۱۲. وظیفهگرایی [کانت]
حُسن فعلی کفایت نمیکند و حُسن فاعلی لازم است. (نیت کار خوب) کار خوب کاری است که مطابق قانون باشد.
3⃣ غیرواقعگرایی:
۱۳. احساسگرایی [ایر و استیونسن]
نظریه غیرتوصیفی و غیرشناختی، که کارکرد جملات اخلاقی را فقط ابراز احساسات گوینده میداند. کارِ خوب= آنچه عموم افراد را بهسوی خود جذب میکند و تمایلی به انجام در آنها ایجاد میکند.
۱۴. توصیهگرایی [هیر]
یک گفتار اخلاقی، صرفا یک توصیه و امر برای انجام کاری است که در احساس گوینده مطلوب تلقی شده است و گوینده بپذیرد که این امر قابلیت تعمیم داشته باشد و در شرایط مشابه تکرارپذیر باشد.
۱۵. جامعهگرایی [دورکیم]
تعیینکننده بودن افکار عمومی + حفظ جامعه غایت عالی هرگونه فعالیت اخلاقی است.
۱۶. قراردادگرایی [هابز و رالز]
ارزشهای اخلاقی چیزی جز خواستههای ذهنی افراد نیست و آنچه افراد میان خودشان توافق میکنند لازمالاجراء است. افراد جامعه میبینند که اگر بر اساس یک توافق جمعی عمل نکنند نمیتوانند ادامه حیات بدهند. اصول عدالت از همینجا نشات میگیرد.
۱۷. امر الهی [متکلمین اشعری]
آنچه خداوند میگوید خوب است خوب است و خوبی فارغ از امر خداوند نداریم.
(اقتباس از کتاب «فلسفه اخلاق» ، حجتالاسلام دکتر مجتبی مصباح)
با توجه به نقطه مرکزی هر کدام از این مکاتب میتوان گفت که موارد زیر، عناصر زیرساختی حیات بشری هستند:
۱. تامین نیازها (کسب لذت و دوری از رنج)
۲. توجه به سود و مصلحت، هم فردی و هم جمعی
۳. قضاوت وجدان
۴. کمکرسانی
۵. طبیعی بودن
۶. انطباق با معادلات قطعی علمی
۷. داشتن حرکت تکاملی
۸. قدرتبخشی برای حرکت
۹. حرکت به سمت هدف نهایی (سعادت)
۱۰. ایجاد حداکثر آزادی و عدم وابستگی
۱۱. هماهنگی با زندگی و پذیرش شکستها
۱۲. عمل به قانون و وظیفه
۱۳. حفظ جامعه
۱۴. عملکرد مشترک عمومی
نتایج، آثار و لوازم پذیرش فرضیه
با تفکیک میان ارزشهای بنیادین و ارزشهای وابسته به متغیرهای زمانی، مکانی، اشخاص و ...، میتوان خلوص تحقیقات را در کشف واقعیتها تضمین کرد.
جستجو از «فلسفه احکام» معنادار است.
مکتب اخلاقی با منشاء مشروعیت دینی، منطقی و معنادار است.
گزارههای توصیفی، دارای دلالت التزامی انشائی و تجویزی هستند.
مباحث و مفاهیم کلیدی
فلسفههای مضاف، فلسفه اخلاق و حقوق، حقایق و اعتباریات ، دانش و ارزش ، جهانبینی و ایدئولوژی ، مکاتب اخلاقی و تجویزی
#مبانی #ارزششناسی
⚪️ تفکر و تمدن شبکهای
⚪️ @vaseti