eitaa logo
تفکر و تمدن شبکه‌ای| استاد واسطی
2.9هزار دنبال‌کننده
201 عکس
75 ویدیو
117 فایل
تفکر و تمدن توحیدی ادمین: @Haghighat6
مشاهده در ایتا
دانلود
﷽ ⚪️ مبانی معرفت‌شناختی| بخش دوم. تبیین بحث (براساس درس‌های حجت‌الاسلام حسین‌زاده در موسسه مطالعات راهبردی) بحث در حوزه معرفت‌شناسی بر اساس دیدگاه‌های اسلامی، باید حول سه محور اساسی صورت پذیرد: معرفت‌شناسی عام یا مطلق، معرفت‌شناسی مقید یا دینی و نهایتا، اصول گفتمان و احتجاج عقلایی.[۱] گونه‌های معرفت‌شناسی:[۲] معرفت‌شناسی را به طور کلی، می‌توان به دو دسته معرفت‌شناسی مطلق و مقید تقسیم نمود و بحث از هر دو گونه آن، در این مقام ضرورت دارد. نوع مطلق معرفت‌شناسی، گونه‌ای است که به یک حوزه خاص از معرفت بشری محدود نبوده و به قواعد و اصول معرفت‌شناختی هر یک از معرفت‌های بشری می‌پردازد. در مقابل آن، معرفت‌شناسی مقید است که ناظر به حوزه‌های خاصی از معارف بشری بوده و گزاره‌های آن حوزه خاص را مورد توجه قرار می‌دهد. مانند معرفت‌شناسی دینی که ناظر به حوزه گزاره‌های دینی است و یا مانند معرفت‌شناسی گزاره‌های تجربی که بخش وسیعی از فلسفه علم را پوشش می‌دهند و یا فلسفه اخلاق که عمده مباحث آن، به معرفت‌شناسی گزاره‌های اخلاقی اختصاص دارد. البته ما از میان این انواع معرفت‌شناسی، باید به نوع مطلق و از میان انواع مقید آن، به معرفت‌شناسی دینی توجه نماییم. مبانی معرفت‌شناختی علوم انسانی در اندیشه اسلامی: اصل اول: عقلانیت معرفت اولین اصلی که در حوزه معرفت‌شناسی مطلق باید مبنا قرار گیرد، اصل «عقلانیت معرفت» [۳] است. کلمه عقلانیت، واژه‌ای است که برداشت‌های گوناگونی از آن شده و مراد این است که معرفت پدیده‌ای عقلانی و غیر قابل انکار بوده و چنین انکاری، امری نامعقول و غیرعقلانی است. البته تبیین نامعقول‌بودن این امر، نیاز به تبیین رویکردهای معرفت‌شناسی در قالب مقدمه‌ای برای این بحث دارد. در حوزه معرفت‌شناسی‌های موجود، دست‌کم سه رویکرد را می‌توان مشاهده نمود؛ [۴] رویکرد قدما که از یونان باستان آغاز می‌شود، رویکرد مدرن و رویکرد معاصر. قدما در رویکرد خود به تعریف صدق و حقیقت، معتقد بودند که حقیقت، معرفتی یقینی و قضیه‌ای مطابق با واقع است. باید توجه داشت که این تعریف برای حقیقت (گزاره مطابق با واقع)، یکی از پایه‌های اساسی معرفت‌شناسی ما را تشکیل می‌دهد؛ امری که محل گفتگوی بسیاری در معرفت‌شناسی‌ها قرار گرفته و خصوصا در اواخر قرن نوزده و اوایل قرن بیستم میلادی، برخی‌ها که نتوانستند تصوری مناسب برای آن پیدا نمایند، صورت مساله را پاک نموده و آن را انکار کردند. اصل دوم: امکان دست‌یابی به حقیقت اصل سوم: هر کس مجموعه‌ای از معرفت‌های یقینی دارد سومین اصل این است که علی‌رغم امکان دست‌یابی به معرفت، هر شخصی، مجموعه‌ای از معرفت‌های یقینی دارد که شامل بدیهیات منطق، بدیهیات فلسفه و گزاره‌های وجدانی می‌شود. به عنوان مثال، مفهوم انسان، مفهومی کلی است و مفهوم رضا، مفهومی جزئی که این‌ها مسائلی بدیهی هستند. یا شکل اول در منطق و برخی دیگر از مباحث علم که بدیهی هستند. و یا مانند اصل علیت، تناقض و اصل هو هویت، و یا این گزاره که «واقعیتی وجود دارد» که همه این‌ها بدیهی هستند. ⚪️ تفکر و تمدن شبکه‌ای ⚪️ @vaseti
﷽ ⚪️ مبانی معرفت‌شناختی| بخش سوم. این دیدگاه (اصل سوم) از عصر سقراط تا کنون در میان متفکران وجود دارد و لذا ما نام قدما را بر آن گذاشته‌ایم. البته باید توجه داشت که اندیشمندان اسلامی نیز در این رویکرد تاثیرات بسزایی را داشته‌اند که می‌توان از میان آن‌ها، به آموزه علم حضوری اشاره نمود. [۵] نتیجه‌ای که از این رویکرد قدما گرفته می‌شود، این است که معرفت پدیده‌ای معقول است و قابلیت انکار از سوی انسان را ندارد و ادعای شکاکیت یا نسبیت‌گرایی مطلق، نامعقول است، زیرا تحقق معرفت یقینی، فی‌الجمله غیر قابل انکار بوده و کسی نمی‌تواند آن‌ها را انکار نماید. باید توجه نمود که اصل اجتماع نقیضین و سایر بدیهیات، سرمایه‌های معرفتی بشریت می‌باشند و زندگی بدون آن‌ها امکان‌پذیر نیست و در نتیجه، انکار مطلق معرفت نیز معقول نیست. در مقابل این رویکرد، رویکرد مدرن وجود دارد که از عصر دکارت[۶] آغاز شده و در خلال آن، شک در همه چیز و حتی معرفت ما به خودمان، پذیرفته می‌شود. البته دکارت معرفت به خود را می‌پذیرد؛ اما شک در همه چیز را ابتدا پذیرفته و همین موضوع، نقطه اشتباه او می‌باشد. ابن سینا مطلب زیبایی را در این زمینه بیان می‌نماید: اگر کسی من را انکار نماید، از هیچ راهی نمی‌تواند آن را اثبات نماید و باید در شکاکیت مطلق بماند. زیرا فردی اگر بخواهد فعلی از افعال انسان را اثبات نماید و از راه آن من را اثبات نماید، باید تصمیم و فاعلی وجود داشته باشد، حال این فعل را می‌خواهید مطلق بگیرید یا مضاف به من، اگر مطلق باشد نتیجه‌اش فاعل «ما» می‌باشد و «من» ثابت نمی‌شود و اگر آن را مضاف بر من ببینید، پس من را پیش‌فرض دانسته‌اید و باز هم نمی‌تواند من را اثبات نماید. معتقدین به این دو گروه، در عصر حاضر بسیار اندک‌اند و کسی را نمی‌توان یافت که اصل دوم را نپذیرد و لذا اصول بعدی، خصوصا اصل سوم، از اهمیت بیش‌تری در مباحث معرفت‌شناسی برخوردارند. [۷] رویکرد معاصر نیز که بسیار گسترده مورد توجه قرار گرفته، به رویکرد فیلسوفان تحلیلی اطلاق می‌شودکه روش خاصی در معرفت‌شناسی دارند و تبیین آن‌ها در فصل اول کتاب «پژوهشی تطبیقی در معرفت‌شناسی معاصر»، آمده است. ⚪️ تفکر و تمدن شبکه‌ای ⚪️ @vaseti
﷽ ⚪️ مبانی معرفت‌شناختی| بخش چهارم. اصل چهارم: گسترش‌پذیری معرفت‌های یقینی اصل پنجم: لزوم تعهد به حقیقت و رهایی از گرایش‌ها اصل ششم: ثبات حقیقت و دگرگونی معلوم  اصل هفتم: بطلان سوبژکتیویسم برای کلمه «سوژه»، ترجمه‌های مختلفی در فارسی مانند: فاعل، موضوع و انفسی ارایه شده و حتی برخی از واژه فرانسوی سوژه به معنی موضوع برای آن استفاده می‌نمایند، در مقابل سوبژه، اوبژه قرار دارد که به معنی عین و آفاق ترجمه شده است. سوبژکتویسیم یا subjectivism عبارت است از اعتقاد به این که تجربه ذهنی، اساس همه معیارها و قوانین است. هر شخص از ذهنیت خاص خویش برخوردار است و ذهنیت هر شخص بر اساس علایق و سلایق فردی متمایز از ذهنیت اشخاص دیگر است. در این تلقی، احکام و گزاره‌ها نهایتاً به رهیافت‌ها، علایق و سلایق ذهنی فرد باز می‌گردد. سوبژکتیویسم در مقابل عینیت‌گرایی (ابژکتیویسم) و واقع‌گرایی قرار می‌گیرد. آشنایی با سوبژکتیویسم (نسبیت‌گرایی پنهان) این مفهوم که در معرفت‌شناسی و فلسفه غرب راه پیدا کرده، متاسفانه به اندازه بایسته، مورد توجه قرار نگرفته در حالی که یکی از کلیدی‌ترین مسائل و مباحث مطرح در معرفت‌شناسی بوده و عمده انحرافاتی که امروزه در مکاتب سیاسی اجتماعی وجود دارد، از همین امر ناشی شده است. نقطه شروع این حرکت، کانت بود که به اعتراف خودش، تفسیر جدیدی از حقیقت ارائه نموده و انقلابی کوپرنیکی در معرفت‌شناسی به راه انداخت. وی اصل اول بحث ما، یعنی حقیقت را تغییر داد و آن را عبارت از مطابقت عین با صورت ذهنی دانست. به اعتقاد کانت، معنای حقیقت باید وارونه و انسانی شود. البته برخی این دیدگاه را به دکارت هم نسبت داده‌اند که او نیز طبق نظر برخی از شارحان، اولین به وجود آورنده این انحراف در معنای حقیقت بود. البته این امر خیلی اهمیت ندارد و آن چه مورد اهمیت است، این است که بسیاری از فلسفه‌های غربی، امروزه گرفتار این نسبیت‌گرایی پنهان هستند. کییرکگور نیز ضد عقل است و برای توجیه معرفت‌شناسی دینی خود، به همین امر متمسک شده است. ویتگنشتاین نیز که در فلسفه امروزه غرب و فیلسوفان غربی، تاثیر بسیار زیادی گذاشته، همین‌گونه است. باید دقت شود که حتی واژه‌هایی مثل پارادایم (به معنای ساختار و نه به معنای الگو) نیز، ناشی از به‌کارگیری نظریه ویتگنشتاین اول، در حوزه فلسفه علم است. او معتقد بود که علم به‌دنبال کشف ساختارهای ذهنی است نه مطابقت با واقع؛ و نسل بعد از او، تمام علوم را این‌گونه دانسته‌اند و نهایتا منجر به دیدگاه پارادایم‌ها شد. آثار و نتایج بحث: بررسی تطبیقی مبانی معرفت‌شناسانه علوم انسانی مدرن و علوم انسانی اسلامی در یک نگاه: ▫️ https://eitaa.com/vaseti/220 ⚪️ تفکر و تمدن شبکه‌ای ⚪️ @vaseti
﷽ ⚪️ مبانی معرفت‌شناختی| بخش پنجم. ▫️  پاسخ به برخی اشکالات معرفت‌شناسانه به امکان تحقق علم دینی را می‌توان از نتایج این بحث برشمرد: ▪️ گزاره‌های دینی در مقام داوری _در حوزه تجربیات_ ابطال‌پذیر نیستند، پس علمی نیستند. (واقع‌نمایی آنها قابل احراز نیست) ▫️ تنها معیار علمی بودن، ابطال‌پذیری نیست، بلکه بر اساس بنیادهای عام معرفتی این مطلب قابل اثبات است که: گزاره‌های حاصل از کشف روشمند از منابع دینی نیز، قابلیت احراز واقع‌نمایی دارند. وانگهی، خود علمی بودن بر اساس معیار ابطال‌پذیری، مورد اتفاق نیست، و حداقل دو پارادایم دیگر (تفسیری و انتقادی) دیدگاه متفاوتی دارند. ▪️ ارزش معرفتی گزاره‌های دینی در ناحیه قلمرو: قلمرو گزاره‌های دین حداقلی است، یعنی به لحاظ معرفتی دامنه محدودی از حقایق را به ما نشان می‌دهند، و در نتیجه نباید با تلقی حداکثری، وارد فهم گزاره‌های دین شد. ▫️ کارکرد مورد توافق همگانیِ «دین» هدایت به آخرت بهینه است. هدایت، صفتی است که به حالت فکری روانی رفتاری جهت‌داده‌شده به سوی عدالت و جلب رضایت خداوند اطلاق می‌شود. (شکل‌گیری شخصیت فرد)، امور زندگانی دنیایی افراد، تاثیر معنی‌دار در شکل‌گیری شخصیت آنها دارد. بنابراین اگر دین بخواهد عهده‌دار هدایت باشد، باید نسبت به امور زندگانی دنیایی موضع مناسب اتخاذ کند و دستورالعمل مناسب ارائه نماید. ▪️ بر اساس تمایز پدیده از پدیدار، شناخت امور متافیزیکی مانند وجود خدا، ممکن نیست. ▫️ نقدهای وارد بر دیدگاه کانت، پاسخ این اشکال است. از جمله: چگونگی کشف اصل دیدگاه کانت، خارج از حوزه پدیدارها؟  و در نتیجه قابل تعمیم نبودن اصل نظریه کانت یا به بیان دیگر نسبی بودن. ▪️ فهم از دین باید خود را با تجربه و عقلانیت تجربی هماهنگ کند. ▫️ فهم از دین، در چهارچوب عقلانیت پایه و تجربه قطعی قرار می‌گیرد و تابعی از برهان است لذا فرضیات تجربی غیرقطعی ولو با شواهد زیاد، نمی‌توانند تعیین‌کننده صحت یا سقم فهم دینی باشند. ▪️ ارزش معرفتی وحی: وحی تجربه شخصی است، خطاپذیر است، تاریخی است لذا قابل تعمیم و الگوبرداری نیست. ▫️ وحیِ به‌معنی خاص آن، که دریافت واقعیتی در هستی، از خداوند (منبع ماوراء تجربی و عقلی بشری) است، کشف از توصیف یا تبیین پدیده‌ای در هستی را ارائه می‌کند و دارای شواهد صدق بر این کشف است. لذا هر چه بر «علم صادق» که کاشف از واقعیت است بار می‌شود بر وحی نیز بار می‌شود. (قدرت تعمیم و فرازمانی و فرامکانی بودن) ⚪️ تفکر و تمدن شبکه‌ای ⚪️ @vaseti
﷽ ⚪️ مبانی معرفت‌شناختی| بخش ششم و پایانی. مباحث و مفاهیم کلیدی معرفت‌شناسی و شناخت ، پارادایم شبکه‌ای ، علوم انسانی اسلامی ، منطق فهم دین پی‌نوشت‌ها [۱] مانيفستی برای معرفت‌شناسی تهيه شده است که حول سه محور مذکور، اصول مختار در عرصه معرفت‌شناختی علوم انسانی گردآوری گردیده است. عنوان اين اثر «مبانی معرفت‌شناختی علوم انسانی در انديشه اسلامی» تالیف حجت‌الاسلام حسین‌زاده است. [۲] تفصيل اين مطلب، در فصل اول کتاب «پژوهشی تطبيقی در معرفت‌شناسی معاصر» مورد بررسی قرارگرفته است. [۳] در رويکرد معرفت‌شناسی اسلامی و فلسفه‌های همگن، معرفت‌شناسی با معرفت آغاز می‌شود و اين موضوع، نکته قابل توجهی در این بحث است. [۴] اين دسته‌بندی از ابداعات حجت‌الاسلام حسین‌زاده است که به اذعان خود وی هر چند مصطلح نيست، اما می‌توان آن‌را از تاريخ فلسفه بشری به دست آورد. [۵] حجت‌الاسلام حسین‌زاده در شماره شش مجله «معارف عقلی»، مقاله‌ای را با عنوان «عقلانيت معرفت»، ارائه نموده‌اند که به تبيين اين سير تاريخی پرداخته و نقش انديشمندان مسلمان را در ايجاد تحول در اين عرصه بيان کرده است. ايشان، طرح اين آموزه را برای اولين بار به ابن‌سينا منسوب نموده است. [۶] رنه دِکارْت (زادهٔ ۳۱ مارس ۱۵۹۶ در دکارت (اندر الوآر) فرانسه — درگذشتهٔ ۱۱فوريهٔ ۱۶۵۰ در استکهلم سوئد)، رياضی‌دان وفيلسوف فرانسوي بود. [۷] ميان شکاکيت و نسبیت‌گرايی نيز تفاوت وجود دارد که می‌توان آن‌را اين‌گونه تبيين نمود: شخص معتقد به شکاکيت مطلق، در همه معرفت‌ها شک و ترديد می‌نمايد. در تاريخ اروپا، هشت يا نه دوره را می‌توان پيدا نمود که چنين عقيده‌اي به اوج خود رسيد. اما در طول تاريخ اسلام در ميان مسلمانان کسی نبوده که به آن اعتقاد داشته باشد. البته اخيرا عده‌ای پيدا شده‌اند که ادعا می‌کنند کسانی مانند غزالی از شکاکين بوده‌اند. اما در نسبيت‌گرايی اين‌گونه مطرح می‌شود که امکان شناخت وجود دارد؛ اما اين شناخت مطلق نبوده و بر اساس ساختار خاص ذهنی که هم‌اکنون وجود دارد، قابل قبول است و امکان تخلف آن‌ها در ساختاری ديگر، وجود دارد. مثلا قطر ماه از روی زمين ۲۵ سانتيمتر است و هر چه به آن نزديک‌تر می‌شويم، آن را متفاوت می‌بينيم و هر دو نگاه نيز صحيح‌اند. به صورت مشخص در مثال اجتماع نقيضين، نسبيت‌گرای مطلق، اذعان به امتناع آن دارد؛ اما معتقد است که اين پذيرش، بر اساس ساختارهای فعلی ذهن وی صورت گرفته و ممکن است در ساختاری ديگر، ممتنع هم نباشد. ⚪️ تفکر و تمدن شبکه‌ای ⚪️ @vaseti
﷽ ⚪️ فهرست مطالب مبانی معرفت‌شناختی. ▫️ جایگاه در پارادایم شبکه‌ای: ▫️ eitaa.com/vaseti/206 ▫️ فرآیند معرفتی تمدن غرب: ▫️ eitaa.com/vaseti/207 ▫️ چرایی: ▫️ eitaa.com/vaseti/208 ▫️ مسائل و منابع: ▫️ eitaa.com/vaseti/211 ▫️ متن مبانی: ▫️ eitaa.com/vaseti/214 ▫️ فایل مبانی: ▫️ eitaa.com/vaseti/220 ⚪️ تفکر و تمدن شبکه‌ای ⚪️ @vaseti
﷽ ⚪️ ذیل مبحث مبانی معرفتی، طبق منطق و ترتیب تصویر فوق، پس از ارائه مبانی هستی‌شناختی و معرفت‌شناختی، در ادامه به مبانی روش‌شناختی پرداخته می‌شود ان‌شاءالله. ▫️ فهرست مختصر و مفصل: ▫️ eitaa.com/vaseti/99 ▫️ eitaa.com/vaseti/100 ⚪️ تفکر و تمدن شبکه‌ای ⚪️ @vaseti
﷽ ⚪️ مبانی روش‌شناختی| بخش اول. مساله بحث: بسته مبنایی «روش‌شناسانه» در پارادایم شبکه‌ای حاوی چه گزاره‌هایی است؟ پیش‌فرض‌ها: بسته معرفت‌شناسانه در پارادایم شبکه‌ای پیش‌فرض‌های بحث «روش‌شناسی» هستند که اهم محورهای آن عبارتند از: واقعیتی خارج از ذهن ما وجود دارد (ناوابسته به ذهن و اراده ما). دست‌یابی به این واقعیت ممکن است. حقیقت= ادراک مطابق باواقع صدق= مطابقت با واقع هر کسی مجموعه‌ای ازادراکات یقینی را دارد (بدیهیات منطق و فلسفه) علم حضوری سنگ‌بنای ادراکات انسان است. با استفاده از ابزار بدیهیِ شکل اول منطق و استدلال‌های مباشر (عکس، عکس نقیض)، می‌توان ادراکات یقینی دیگری را تولید کرد. (گسترش‌پذیری ادراکات یقینی) معرفت = ادراکات صادق موجّه دست‌یابی یقینی به واقعیت، ممکن و معقول است= عقلانیت معرفت= رئالیسم (در برابر ایده‌آلیسم به‌معنی ذهن‌گرایی) بنابراین: واقع‌گرایی ممکن است ذهن‌گرایی یا سوبجکتیویسم ضروری نیست. پس پارادایم تفسیری تنها راه ممکن کشف واقع نیست. چهارچوب‌های ذهنی (پارادایم‌ها یا هر گونه پیش‌فرض و پیش‌داوری) سرنوشت‌ساز نیستند و می‌توان در همه آنها حقیقت ثابتی را کشف کرد. واقعیت ثابت است و ادراک ما از واقعیت قابل تغییراست. در علم حضوری نیز معرفت بالوجه ممکن است. (ضروری نیست که تمام المعلوم عندالعالم منکشف شود) منابع معرفت بشری منحصر در تجربه نیست. عقل و شهود و نقل هم کشف از واقع دارند. ساختار و قوانین طبیعت و فطرت، از منابع کشف واقع هستند. ادراک حسی فقط عوارض پدیده‌های مادی را درک می‌کند. مهم‌ترین منبع معرفتی انسان عقل است و دلیل موجه بودنِ آن، ابتناء بر بدیهیات یامایصل‌الی‌البدیهی است. (ابتناء بر قضایای پیشینی) روند تولید معرفت و ایجاد کثرت در ادراکات، با پیگیری روند تولید مفاهیم و پیدایش کثرت در مفاهیم، کشف می‌شود. مفاهیم به مواردی مانند «حقیقی» ، «اعتباری» ،«جزئی» ، «کلی» ، «معقولات اولی» ،«معقولات ثانیه» ، «معقولات فلسفی» ، «معقولات منطقی» تقسیم می‌شوند. ابزار ایجاد معرفت‌های ترکیبی، تفکر است (فرآیند تولید تعریف‌ها و فرآیند تولید حجت‌ها) مفاهیم اعتباری و ارزشی می‌توانند دارای منشاء انتزاع حقیقی باشند و تابعی از آن منشاء باشند. معیار صدقِ قضایای بدیهی، یا به‌دلیل ذاتی بودن محمول برای موضوع است یا به‌دلیل ارجاع آن بدیهی به علم حضوری. پدیده‌ها دارای ابعاد و سطوح و لایه‌ها و مراتبی هستند پس معرفت نیز می‌تواند در عین اینکه هسته ثابت دارد دارای مراتب و ابعاد باشد. به دلیل ذومراتب و ذواضلاع بودن پدیده‌ها، رئالیسم خام (یکسان و یکنواخت‌انگاری دریافت اولیه از هر پدیده) غلط است و رئالیسم شبکه‌ای (بررسی پدیده در شبکه هستی از ابعاد مختلف) بیشترین کشف از واقعیت را دارا می‌باشد. به دلیل رئالیسم شبکه‌ای، پارادایم‌های اثبات‌گرایی و تفسیری و انتقادی نمی‌توانند به‌تنهایی کاشف از واقع باشند بلکه پارادایم شبکه‌ای لازم است. (بررسی پدیده و کشف مختصات آن در شبکه هستی) پدیده‌ها از حیث وجودی محدودند لذا قرائت‌های مختلف از یک پدیده بی‌پایان نیست و صدق و کذب‌بردار است. استقراء وقتی به حد خاصی در پدیده برسد، مفید قطع روانشناختی است، لذا در کسب معرفت قابل استفاده است. گزاره‌های وحیانی و نقلی، مانند گزاره‌های علمی و فلسفی معنادار هستند و زبان آنها زبان توصیف و کشف واقع است. معیار ادراک صادق در علوم انسانی اسلامی، عبارتست از: مبناگرایی مبتنی بر بدیهیات + روش بدیهی تولید معرفت‌ها + هماهنگی با اهداف و مقاصد شریعت + هماهنگی با گزاره‌های دینی. فرضیه بحث: ۱. روش = توصیف فرآیند انجام صحیح یک کار. و روش‌شناسی = تبیین روش (موجّه‌سازی روش، بر اساس اصول و قواعد منطق پایه) ۲. روش‌های سه‌گانه مشاهده تجربی، برهان عقلی، شهود قلبی برای کشف واقعیت‌ها، معتبرند. ۳. ترکیب روش‌های کمّی، کیفی به بهینه‌سازی فرآیند تحقیق کمک می‌کند. ۴. ترکیب روش استقرایی و قیاسی به بهینه‌سازی فرآیند تحقیق کمک می‌کند. ۵. رویکرد میان‌رشته‌ای به بهینه‌سازی فرآیند تحقیق کمک می‌کند. ۶. روش الگوریتمی شش مرحله‌ای برای کشف واقعیت‌ها، روش منتخب است. (الگوریتم تحقیق شش مرحله‌ای) ۷. روش «تفکر شبکه‌ای» حاوی ابزارهای اصلی برای الگوریتم فوق است. تبیین بحث: «روش‌شناسی» یکی از شاخه‌های «فلسفه علم» از فلسفه‌های مضاف است که به بررسی «پدیده» از بیرون می‌پردازند (از معرفت‌های درجه دوم است). در روش‌شناسی، فرآیند کشف واقعیت و رسیدن به حقیقت بررسی می‌شود به‌طوری که مبتنی بر عقلانیت پایه و منسجم با آن باشد (موجّه‌سازی). «روش» در علوم، توصیف منابع، مراحل، ابزارها و ضوابط یک تلاش فکری برای تولید «معرفت» است. (باور صادق موجّه) ⚪️ تفکر و تمدن شبکه‌ای ⚪️ @vaseti
﷽ ⚪️ مبانی روش‌شناختی| بخش دوم و پایانی. پشت‌صحنه «روش» در علوم، قانونمندی هستی و ضابطه‌دار بودن وجود و عدم پدیده‌ها و حرکت و تغییر پدیده‌هاست؛ چرا که فقط در این صورت می‌توان با بررسی چندین تجربه حضوری یا حصولی، حکم به «تعمیم» داد. از سوی دیگر «تنوع روش‌ها» با طیف‌دار بودن هستی (فازی بودن) و مراتب داشتن وجود و عدم پدیده‌ها و حرکت و تغییر در پدیده‌هاست (تعابیری مانند ابعاد، لایه‌ها، زوایا، سطوح، و…بیانگر همان «مراتب» داشتن است.) «روش‌شناسی» با خطا در شناخت، مغالطات و در نتیجه با صدق و کذب در نتایج تحقیقات گره خورده است؛ بروز خطا در شناخت، نشان داده است که پدیده‌ها همیشه همانطور که به نظر می‌رسد نیستند؛ پدیده‌ها می‌توانند شرور باشند (غیر از آنچه هستند به نظر بیایند) و اینطور نیست که با اولین تماس فکری با پدیده، شناخت قطعی جامع از آن حاصل می‌شود. مکتب‌های روش‌شناسانه تابعی از پارادایم‌های سه‌گانه رایج در علوم هستند: پارادایم اثبات‌گرایی ، تفسیری و انتقادی (نکته: در فضای پُست‌مدرن، پارادایم گفتمانی و هرمنوتیک فلسفی، ویرایشی از پارادایم تفسیری هستند.)  و مبنای روش‌شناسانه موسسه نیز تابعی از پارادایم شبکه‌ای است. بر اساس پارادایم شبکه‌ای: ۱. تجربه، از منابع معرفت است و روش تجربی که مبتنی بر استقراء است، با ضوابطش، معرفت‌زا است و کاشف از ساختار یا معادله‌ای در خلقت است. ۲. عقل، از منابع معرفت است و روش عقلانی که مبتنی بر برهان منطقی و قیاس است با ضوابطش، معرفت‌زا است. لذا روش «تحلیل مفهومی» برای کشف برخی از ابعاد یک پدیده باید به‌کار برود. ۳. وحی یا شهود قلبی، از منابع معرفت است و روش وحیانی که مبتنی بر شهود و علم حضوری است با ضوابطش، معرفت‌زا است. ۴. «کمیّت» نماد حدّ و مرز و کثرت و تمایز در هستی است لذا کَمّیت‌‌جویی، از روش‌های معرفت‌زاست و روش‌های مبتنی بر کمّیت، کاشف بُعدی از ابعاد پدیده‌ها می‌باشند. ۵. «کیفیت» نماد تشکیکی بودن وجود و مراتب در هستی است، لذا کیفیت‌جویی، از روش‌های معرفت‌زاست و روش‌های مبتنی بر کیفیت، کاشف بُعدی از ابعاد پدیده‌ها می‌باشند. ۶. ظاهر و بُعد محسوس پدیده‌ها، فارغ از متغیرهای زمانی و مکانی و ارتباطی، بخشی از وجود واقعی آنهاست لذا روش تجربی با ضوابطش معرفت زاست. ۷. باطن و بُعد نامحسوس پدیده‌ها (منشاءهای درونی بروز و ظهورات هر پدیده) بخشی از وجود واقعی آنهاست و می‌تواند بر اساس «بستر و زمینه و متغیرهای زمانی و مکانی و ارتباطی» تغییر کند. لذا روش‌های تفسیری وابسته به زمینه یا فاعل شناسا با ضوابطش می‌تواند معرفت‌زا باشد. نکته بسیار مهم: امکان تغییر در پدیده بر اساس تاثیرات زمینه‌ای، نامحدود نیست و به طیف اصلی وجودی پدیده محدود می‌شود. ۸. بر این اساس (یعنی محور هفتم) روش «هرمنوتیکی» مبتنی بر مبناگروی معرفت‌شناسانه، قابل استفاده است و برای کشف برخی از ابعاد و لایه‌های پدیده‌ها و گزاره‌ها باید مورد استفاده قرار بگیرد. ۹. بر همین اساس روش «پدیدارشناسانه» نیز برای کشف برخی از ابعاد و لایه‌های پدیده‌ها باید مورد استفاده قرار بگیرد. ۱۰. بر همین اساس، روش «تحلیل تاریخی» نیز که بستری برای مشاهده عینی رفتارهای پدیده‌ها و کشف معادلات نهفته در آنهاست، باید مورد استفاده قرار بگیرد. ۱۱. بر همین اساس، روش «عرف‌کاوی» که از روش‌های وابسته به زمینه و بستر پدیده یا متن است نیز باید مورد استفاده قرار بگیرد. از نتایج این اصل، ضرورت استفاده از «تحلیل‌های زبانی» در کشف واقعیت‌هاست. ۱۲. علوم مختلف، بررسی پدیده‌های خلقت از زوایای مختلف هستند و از آنجایی‌که پدیده‌ها تک‌بُعدی نیستند و شبکه‌ای هستند، برای کشف تمام جوانب و زوایای یک پدیده به هدف پیش‌بینی و کنترل، باید از روش‌های «میان‌رشته‌ای» استفاده کرد. مجموعه این اصول دوازده‌گانه را می‌توان در «الگوریتم تحقیق موضوع‌محور» به‌صورت زیر تجمیع کرد: در روش تحقیق، برای کشف واقعیت‌ها، از رویکرد تلفیقی_تطبیقی استفاده می‌کنیم؛ تلفیق و تطبیق شش رویکرد زیر: رویکرد تحلیل زبانی، تحلیل مفهومی، پدیدارشناسی و تجربی، تحلیل وجودی، تاریخی، میان‌رشته‌ای که به ترتیب ذکر شده، مورد استفاده قرار می‌گیرند: ▫ eitaa.com/vaseti/226 نتایج، آثار و لوازم پذیرش فرضیه: نتیجه بحث در روش‌شناسی، دست‌یابی به فرآیند صحیح و جامع در هفت حوزه «فهم، توصیف، تعریف، تبیین،‌ تفسیر،‌ توجیه و توصیه» پدیده‌ها به‌طور مستقیم یا گزاره‌های حاکی از واقعیت‌هاست. و نتیجه بحث روش‌شناسی، در فضای علوم دینی، دست‌یابی به روش موجّه در تولید «علم دینی» است؛ لذا مبنای روش‌شناسانه در علم دینی که امتداد مبانی روش‌شناسانه فوق باشد، باید تعیین گردد. مبنای روش‌شناسانه مختار در تولید علم دینی= اجتهاد سیستمی: ▫️ ⚪️ تفکر و تمدن شبکه‌ای ⚪️ @vaseti
﷽ ⚪️ الگوریتم تحقیق شش‌مرحله‌ای. ⚪️ تفکر و تمدن شبکه‌ای ⚪️ @vaseti
مبنای روش شناسانه.pdf
442.3K
﷽ ⚪️ مبانی روش‌شناختی. ⚪️ تفکر و تمدن شبکه‌ای ⚪️ @vaseti
﷽ ⚪️ مطالب مبانی روش‌شناختی. ▫️ متن ▫️ eitaa.com/vaseti/224 ▫️ الگوریتم تحقیق شش‌مرحله‌ای ▫️ eitaa.com/vaseti/226 ▫️ فایل ▫️ eitaa.com/vaseti/227 ▫️ روش‌شناسی مبنایی و کاربردی ▫️ eitaa.com/vaseti/224 ▫️ اجتهاد سیستمی ▫️ eitaa.com/vaseti/233 ▫️ مبانی اجتهادی ▫️ eitaa.com/vaseti/234 ◽️ نکته مهم: محتوای مبانی روش‌شناختی به نحو مختصر منتشر شد و محتوای روش‌شناسی کاربردی به نحو مفصل و پس از اتمام مبحث مبانی، منتشر خواهد شد ان‌شاءالله. ▫️ محورهای روش‌شناسی کاربردی: ۱.       روش‌شناسی عام ۲.       روش‌شناسی علم ۳.       منطق و روش تحقیق ۴.       روش تحقیق در علوم انسانی ۵.       پارادایم‌ها و دستگاه‌های معرفتی ۶.       رویکردهای تحقیقاتی و رویکرد سیستمی ۷.       منطق فرآیندی و روح معنا ۸.       روش موضوع‌شناسی و مساله‌شناسی ۹.       روش اطلاعات‌شناسی ۱۰. روش فرضیه‌سازی ۱۱.     روش مدل‌سازی ۱۲.     روش تولید علم و نظریه‌پردازی ۱۳.     الگوریتم اجتهاد و تولید علم دینی ۱۴.     روش برنامه‌ریزی استراتژیک ۱۵.     روش طراحی نقشه علم ۱۶.     روش سنجش و آزمون نظریه‌ها ⚪️ تفکر و تمدن شبکه‌ای ⚪️ @vaseti
﷽ ⚪️ اجتهاد سیستمی. ▫️ استاد واسطی ⚪️ تفکر و تمدن شبکه‌ای ⚪️ @vaseti
مبانی اجتهادی.pdf
325.8K
﷽ ⚪️ مبانی اجتهادی. ⚪️ تفکر و تمدن شبکه‌ای ⚪️ @vaseti
﷽ ⚪️ مبانی علم‌شناختی. موضوع بحث «مبانی علم‌شناسانه» در پارادایم شبکه‌ای مسأله بحث یک دستگاه علمی موجّه و کارآمد چگونه به ‌وجود می‌آید؟ پیش‌فرض‌ها فرضیه بحث ۱.  علم= تک گزاره یا مجموعه گزاره‌هایی که توصیف یا تبیین موجّه از واقعیت را ارائه می‌کنند. ۲. علوم تجربی= توصیف و تبیین پدیده‌های محسوس برای دست‌یابی به قدرت کنترل آن‌ها. ۳. علوم انسانی= توصیف و تبیین ابعاد مختلف رفتار انسانی برای دست‌یابی به پیش‌بینی و کنترل آن‌ها. ۴. علم دینی= گزارش روشمند و نظام‌مند از توصیف و تبیین دین نسبت به پدیده‌های هستی و انسانی. ۵. علوم انسانی، عینی و ناظر به واقع هستند. ۶. قواعد نظریه‌پردازی در کلیه رشته‌های علمی دارای مبانی و روش زیرساختی مشترک است. تبیین بحث در تعریف «علم» تعابیر زیر ارائه شده است[۱]: اعتقاد یقینی – مجموعه‌ای از قضایای تنظیم‌شده حول محور واحد – قضایای کلی در مورد یک موضوع – قضایای کلی حاصل از کاوش تجربی. تعریف مختار بدین‌گونه پیشنهاد می‌گردد: مجموعه قضایای کلی مبتنی بر اصول موضوعه مشخص که با روش مشخص می‌توانند با یکدیگر ترکیب شوند و قضیه جدیدی را تولید کنند. (دستگاه علمی) در کتاب ارزشمند «پارادایم اجتهاد دانش دینی» در مورد مبانی عام دانش چنین آمده است[۲]: دانش، ممکن است، یعنی سفسطه و شکِّ فراگیر درست نیست. دانش با در نظر داشتن همه محدودیت‌ها، در صورت کامیابی در اکتشاف واقع، مطلق است و نسبیت‌گرایی عام را برنمی‌تابد. معرفت عبارت است از باور صادق موجّه. آدمی موجودی محدود و خطاپذیر است و دانش اکتسابی او به تدریج حاصل می‌شود. آدمیان دارای روش‌های عام و مشترک برای تحصیل معرفت هستند. تمامی موارد فوق مبتنی بر دیدگاه معرفت‌شناسانه «مبناگرا» است که سنگ بنای معرفت بشری را «بدیهیات» می‌داند یعنی معرفت‌های عام مشترک بشری که مستقل از متغیرهای زمانی و مکانی و شخصی هستند. مراد از «دستگاه علمی» به‌ معنی یک «دانش» که دارای مبانی، مسائل و قواعد است = مجموعه گزاره‌هایی که درباره یک موضوع به توصیف، تعریف، تفسیر، تحلیل و تبیین می‌پردازند و براساس مبانی و قواعد آن می‌توان گزاره‌های علمی جدید تولید کرد. ▫️ نظریه‌پردازی و تولید علم: ▫️ هدف از تحقیقات علمی، کشف موجّه واقعیت است به ‌طوری که بتوان بر اساس آن پیش‌بینی و کنترل ایجاد کرد. و از آنجایی که هم پدیده‌های طبیعی و هم پدیده‌های انسانی فردی و اجتماعی، مبتنی بر ساختارهای از پیش‌تعیین‌شده خلقت هستند لذا چه در تحقیقات تجربی و چه در تحقیقات در علوم انسانی، هدف،‌ دست‌یابی به واقعیت ثابت و قابل تعمیم است. نتایج آثار و لوازم پذیرش بحث تولید علم بر اساس روش تجربه و برهان و شهود انجام‌پذیر است. (منابع معتبر معرفت و روش اثبات گزاره‌های علمی) به دلیل چندبُعدی،‌ چند زاویه‌ای و چند لایه‌ای بودن واقعیت‌ها، تحقیقات علمی، برای رسیدن به حداکثر کشف از پدیده‌ها، باید به سمت روش‌های کل‌گرایانه و سیستمی حرکت‌ کنند. در پارادایم اجتهاد دینی، تحقیق علمی به منظور کشف واقع و رسیدن به باورهای صادق موجه بر اساس منابع و متون دینی انجام می‌شود؛ رویکرد اجتهادی، رویکرد اکتشافی است و در پی کشف واقعی مراد جدی متکلم است. [۳] علم دینی، متن‌محور است و بر اساس روش برهانی شده «اصول فقه» قابل دست‌یابی است و با تعبیر «گزاره علمی دینی» قابل ارائه است و معنی آن این است که: بر اساس روش معتبر، کشف شد که نظر خداوند در مورد موضوع X چیست؟ چه توصیفی از آن ارائه کرده است و چه توصیه‌ای در مورد آن به‌کار برده است. مباحث و مفاهیم کلیدی پارادایم شبکه‌ای، علم‌شناسی، فلسفه علم، نظریات علمی، دستگاه علمی، رشته علمی، موجه‌‌سازی پی‌نوشت‌ها [۱] . کتاب درآمدی بر فلسفه علم، رضا حبیبی، ص۳۳ [۲] . ص۵۳ و ۹۱ [۳]. کتاب پارادایم اجتهاد دینی، ص۱۱۰ ⚪️ تفکر و تمدن شبکه‌ای ⚪️ @vaseti
مبنای علم شناسانه.pdf
281.7K
﷽ ⚪️ مبانی علم‌شناختی. ⚪️ تفکر و تمدن شبکه‌ای ⚪️ @vaseti
﷽ ⚪️ مبانی ارزش‌شناختی| بخش اول. موضوع بحث «ارزش» چیست؟ چه ارتباطی با مباحث نظریه‌پردازی در علوم انسانی دارد؟ بسته ارزش‌شناسانه در پارادایم شبکه‌ای چیست؟ مساله بحث آیا می‌توان از «توصیف‌ها»، «تجویزها» را اخذ کرد؟ چگونه می‌توان در تحقیقات، پیش‌فرض‌ها و جهت‌گیری‌های ارزشی، احساسی و ایدئولوژیک را تصفیه کرد؟ فرضیه بحث 1. ارزش‌ها اعتباری هستند ولی صِرفا قرارداد و اعتبار و توافق افراد با یکدیگر نیستند، بلکه دارای منشاء انتزاع حقیقی می‌باشند و تمام قواعد و قوانین حاکم بر منشاء انتزاعشان بر آن‌ها نیز حاکم است. به عبارت دیگر: گزاره‌های بیانگر «حسن و قبح‌ها» و «الزام‌ها» (باید و نبایدها)، گزاره‌های انشایی هستند که دارای منشاء انتزاع حقیقی می‌باشند (حاوی گزاره‌‌ای خبری هستند) و بر همین اساس استنتاج «باید» از «هست» انجام می‌پذیرد و تمام «بایدها» تابعی از «هست‌ها» می‌باشند. 2. در مقام کشف حقایق، ارزش‌های خاص افراد نباید دخیل باشند؛ اما ارزش‌های عام یا بنیادین و ساختاری، بنابه ضرورت ساختاری دخیل هستند؛ هم‌چنین ارزش‌هایی که قبلا حق بودن آنها با استدلال حاوی «ارزش‌های بنیادین» منطقا اثبات شده باشد. تبیین و استدلال برای فرضیه بحث 1. عقل نظری = ابزار ادراک‌کننده واقعیات از سنخ «هست و نیست» (کاشف از واقعیت‌های غیر وابسته به اراده و میل انسان) 2. عقل عملی = ابزار ادراک‌کننده واقعیت‌های از سنخ «باید و نباید، خوب و بد» (کاشف از واقعیت‌های وابسته به اراده و میل انسان) 3. رابطه عقل نظری و عملی = بر اساس ادراکات عقل نظری (محاسبات نفع و ضرر)، عقل عملی ضرورت یا عدم ضرورت فعال شدن میل و اراده نسبت به موضوعی را ادراک می‌کند (ادراک هماهنگی موضوع با اهداف او = ضرورت بالقیاس الی الغیر) و بر اساس ادراک چنین ضرورتی، «احساس خوبی و بدی»، یا «اراده باید و نباید» تکویناً تولید می‌شود. (انشاء و اعتبار می‌شود) (قید «تکویناً» در عبارت فوق، بسیار حیاتی است و حل‌وفصل اصلی مسائل جبر و اختیار است.)   4. حسن و قبح ذاتی داریم = برخی امور، تکویناً خیر برای انسان هستند و برخی تکوینا شرّ برای انسان هستند مانند عدل و ظلم؛ و این‌گونه حسن و قبح‌ها وابسته به ملاحظه و اعتبار کسی نیست. 5. عقل قدرت کشف از حسن و قبح را در حداقل‌ها، دارد و نیاز به منبعی بیرون از خود ندارد (حسن و قبح عقلی = استقلال عقل در فهم حسن و قبح) نکته مهم: از حیث منطقی، برای این که در نتیجه استدلال بتوانیم «باید» داشته باشیم، ضروری است یکی از مقدمات حاوی «باید» باشد، و از آنجایی که «بایدِ نخستین» ضرورت تکوینی دارد لذا ارتباط اعتباریات با حقایق منقطع نمی‌شود؛ و بر همین اساس «نسبیت مطلق» در اخلاق جاری نیست و احکام اخلاقی مرتبط با شاخص‌های فطری طبیعی انسان، فراگیر و عمومی است و طبق آن نیز توبیخ و تشویق یا محاکمه و پاداش صورت می‌پذیرد. گزاره‌های توصیفی که بیانگر دانش‌ها هستند با ضمیمه یک گزاره توصیف‌کننده یک ضرورت بنیادین در ساختار خلقت یا ساختار انسان، به گزاره‌های توصیه‌ای که بیانگر ارزش‌ها هستند منتهی می‌شوند. ⚪️ تفکر و تمدن شبکه‌ای ⚪️ @vaseti
﷽ ⚪️ مبانی ارزش‌شناختی| بخش دوم و پایانی. اصل‌ها و عمومات فوقانی (زیرساخت‌ها) با استفاده از مکاتب اخلاقی ریشه‌یابی باید و نباید و خوب و بد، هم‌سنخ با ریشه‌های شریعت و دین است. از مواضعی که این ریشه‌یابی به تفصیل صورت گرفته است در علم «فلسفه اخلاق» در بحث مکاتب اخلاقی است. با بررسی مبانی مکاتب اخلاقی می‌توان به ریشه‌ای‌ترین و زیرساختی‌ترین عناصر حیاتی انسان پی برد. 1⃣ واقع‌گرایی طبیعی: ۱. لذت‌گرایی [آریستیپوس و اپیکور] هر چه لذت دارد خوب است. ۲. سودگرایی [بنتام] محاسبه نفع و ضرر کارها در مقیاس جمعی و انتخاب کاری که نفع در آن غلبه دارد. کدام عمل بیشترین سود را دارد؛ کدام قاعده بیشترین سود را دارد؟ (اصالت فایده) حداکثر خوشبختی برای حداکثر افراد، شالوده اخلاق  قانونگذاری است. (اصل بیشترین سعادت) لذت‌ها با شاخص‌های زیر وزن‌دهی می‌شوند: میزان قطعیت حصول، زمان حصول زود یا دیر، شدت، خلوص، پایداری، باروری، گستردگی و شمول. ۳. عاطفه‌گرایی یا دیگرگرایی [اسمیت] کاری خوب است که به نفع دیگران باشد؛ افراد برای انجام کاری که به نفع خود آن‌هاست تمجید نمی‌شوند. همدردی نخستین اصل اخلاقی است. ۴. وجدان‌گرایی [روسو] هر چه وجدان اکثر افراد جامعه می‌گوید ملاک خوبی و بدی است. ۵. طبیعت‌گرایی [نیچریست‌ها] هر چه مطابق با طبیعت است خوب است. ۶. تجربه‌گرایی [آمپریست‌ها] هر چه با نتایج علوم تجربی سازگار است خوب است. ۷. تطورگرایی [اسپنسر] بر اساس قانون تکامل، «خوب» چیزی است که انسان در جهت رشد و تکامل روابط قرار دهد. ۸. قدرت‌گرایی [نیچه] هر چه به انسان قدرت می‌بخشد خوب است. (قدرت جسمی، قدرت روحی، قدرت فکری، قدرت اجتماعی، قدرت پایدار) 2⃣ واقع‌گرایی مابعدطبیعی: ۹. سعادت‌گرایی [سقراط، افلاطون و ارسطو] چیزی خوب است سبب رشد نفس و علم و تفکر آن شود. (شبیه شدن انسان به خدا) ۱۰. زهدگرایی [کلبیون] خوبی یعنی دوری از لذات و رهایی از وابستگی. ۱۱. تسلیم‌‌گرایی [رواقیون] کسی خوب است که در برابر تقدیرش راضی باشد. (امور را سهل بگیرد و آرام باشد)؛ سعی کند تا امورش را با اقتضاءات طبیعی هماهنگ سازد. ۱۲. وظیفه‌گرایی [کانت] حُسن فعلی کفایت نمی‌‌کند و حُسن فاعلی لازم است. (نیت کار خوب) کار خوب کاری است که مطابق قانون باشد. 3⃣ غیرواقع‌گرایی: ۱۳. احساس‌گرایی [ایر و استیونسن] نظریه غیرتوصیفی و غیرشناختی، که کارکرد جملات اخلاقی را فقط ابراز احساسات گوینده می‌داند. کارِ خوب= آنچه عموم افراد را به‌سوی خود جذب می‌کند و تمایلی به انجام در آنها ایجاد می‌کند. ۱۴. توصیه‌گرایی [هیر] یک گفتار اخلاقی، صرفا یک توصیه و امر برای انجام کاری است که در احساس گوینده مطلوب تلقی شده است و گوینده بپذیرد که این امر قابلیت تعمیم داشته باشد و در شرایط مشابه تکرارپذیر باشد. ۱۵. جامعه‌گرایی [دورکیم] تعیین‌کننده بودن افکار عمومی + حفظ جامعه غایت عالی هرگونه فعالیت اخلاقی است. ۱۶. قراردادگرایی [هابز و رالز] ارزش‌های اخلاقی چیزی جز خواسته‌های ذهنی افراد نیست و آنچه افراد میان خودشان توافق میکنند لازم‌الاجراء است. افراد جامعه می‌بینند که اگر بر اساس یک توافق جمعی عمل نکنند نمی‌توانند ادامه حیات بدهند. اصول عدالت از همین‌جا نشات می‌گیرد. ۱۷. امر الهی [متکلمین اشعری] آنچه خداوند می‌گوید خوب است خوب است و خوبی فارغ از امر خداوند نداریم. (اقتباس از کتاب «فلسفه اخلاق» ، حجت‌الاسلام دکتر مجتبی مصباح) با توجه به نقطه مرکزی هر کدام از این مکاتب می‌توان گفت که موارد زیر، عناصر زیرساختی حیات بشری هستند: ۱. تامین نیازها (کسب لذت و دوری از رنج) ۲. توجه به سود و مصلحت، هم فردی و هم جمعی ۳. قضاوت وجدان ۴. کمک‌رسانی ۵. طبیعی بودن ۶. انطباق با معادلات قطعی علمی ۷. داشتن حرکت تکاملی ۸. قدرت‌بخشی برای حرکت ۹. حرکت به سمت هدف نهایی (سعادت) ۱۰. ایجاد حداکثر آزادی و عدم وابستگی ۱۱. هماهنگی با زندگی و پذیرش شکست‌ها ۱۲. عمل به قانون و وظیفه ۱۳. حفظ جامعه ۱۴. عملکرد مشترک عمومی نتایج، آثار و لوازم پذیرش فرضیه با تفکیک میان ارزش‌های بنیادین و ارزش‌های وابسته به متغیرهای زمانی، مکانی، اشخاص و ...، می‌توان خلوص تحقیقات را در کشف واقعیت‌ها تضمین کرد. جستجو از «فلسفه احکام» معنادار است.  مکتب اخلاقی با منشاء مشروعیت دینی، منطقی و معنادار است.  گزاره‌های توصیفی، دارای دلالت التزامی انشائی و تجویزی هستند.  مباحث و مفاهیم کلیدی فلسفه‌های مضاف، فلسفه اخلاق و حقوق، حقایق و اعتباریات ، دانش و ارزش ، جهان‌بینی و ایدئولوژی ، مکاتب اخلاقی و تجویزی ⚪️ تفکر و تمدن شبکه‌ای ⚪️ @vaseti
مبنای ارزش شناسانه.pdf
343.7K
﷽ ⚪️ مبانی ارزش‌شناختی. ⚪️ تفکر و تمدن شبکه‌ای ⚪️ @vaseti
﷽ ⚪️ انسان شبکه‌ای در شبکه هستی. ⚪️ تفکر و تمدن شبکه‌ای ⚪️ @vaseti
﷽ ⚪️ مبانی انسان‌شناختی| بخش اول. موضوع بحث «انسان شبکه‌ای» یعنی چه و بسته گزاره‌های «انسان‌شناسانه» حکمت متعالیه کدامند؟ (مبانی انسان‌شناسانه پارادایم شبکه‌ای) مساله بحث هر گونه برنامه‌ریزی برای انسان و زندگی او، در صورتی دارای اعتبار است که بر اساس موقعیت وجودی او در شبکه هستی و روابط او با دیگر عناصر شبکه هستی، انجام شود؛ نقطه مختصات انسان در شبکه هستی چیست؟ معادلات ارتباطی او با عناصر شبکه هستی چگونه است؟ فرضیه بحث ۱. انسان = موجود متفکر دارای اراده با قابلیت عبور از محدودیت‌ها و اتصال به بی‌نهایت (حیّ متالّه) ۲. انسان، در شبکه هستی، معنادار است. ۳. انسان، قدرت حرکت در شبکه هستی را دارد. (اختیار دارد) ۴. برای هر حرکتی، نیازمند تنظیم ابعاد و سطوح خود با دیگر موجودات در شبکه هستی است. (مقید به ساختار و قوانین است و اختیار محض ندارد.) ۵. انسان موجودی است با ظرفیت منطقی بودن و خیرطلبی، به‌همراه ظرفیت هواپرستی و شرّرسانی. ۶. انسان قدرت ایجاد تغییر در امور و حوادث و نتایج را در محدوده ساختارهای قابل انعطاف هستی دارد. ۷. انسان وجدان دارد و حقیقی بودن و خیر بودن برخی امور برای او قابل انکار درونی نیست و به‌همین دلیل نمی‌تواند به فضای «نسبت مطلق» تکیه کند. ۸. انسان بر اساس محاسبه نفع و ضرر تصمیم‌گیری می‌کند. ۹. این نفع‌وضرر فقط منحصر در عالم حسی فردیِ او نیست و برآیند نفع‌وضرر در کل شبکه هستی در امتداد ابدیت باید محاسبه شود. تفسیر و تبیین بحث مقصود از «انسان شبکه‌ای»: انسان شبکه‌ای = انسانی که در شبکه هستی،‌ با کلیه عناصر درونی خودش، عناصر محیطی، عناصر همنوعش، عناصر فوقانی و علل ماورایی و نیروهای مثبت و منفی جاری در عالم، مرتبط است و فعالیت‌های او برآیند نیروهایی است که بر او وارد می‌شود و نیروهایی که او وارد می‌کند. این انسان،‌ در جبر ساختاری هستی محدود است اما در داخل ساختار که ساختار قابل انعطاف و طیف‌دار است می‌تواند حرکت کند (نه مجبور محض است و نه آزاد محض)، نیروهای اجتماعی از طرف همنوع و نیروهای طبیعی از طرف بدن بر او اثرگذار هستند اما تعیین‌کننده نیستند و به او توانایی کنترل آن‌ها و تغییر آن‌ها (البته از طریق قوانین حاکم بر آن‌ها) داده شده است. ▫️ تصویر انسان شبکه‌ای را می‌توان به صورت زیر در ضمن شبکه هستی ارائه کرد: ▫️ eitaa.com/vaseti/243 (دایره وسط، تصویر موقعیت انسان‌ها در زندگی دنیایی است که از انسان، خصلت بارز اراده و اختیارش را عرضه کرده است تا توانایی او را برای حرکت در این شبکه، تحت قوانین و ساختار شبکه، نشان دهد.) مباحث انسان‌شناسی فلسفی در محورهای زیر قابل بحث و بررسی هستند: ۱. هویت انسان ۲. آفرینش انسان (آفرینش جسم، آفرینش روح) ۳. سرشت انسان (فطرت و شخصیت) ۴. جایگاه انسان در هستی (کرامت و خلافت) ۵. قوای وجودی انسان (تفکر، اختیار، گسترش تا بی‌نهایت) ۶. کمال نهایی انسان (رابطه دنیا و آخرت، قرب، عبودیت، معنای زندگی) ۷. انحرافات انسان (توهم، تمایلات، ازخودبیگانگی) ۸. معنی زندگی ۹. رشد و توسعه انسان (چیستی و چگونگی، تربیت و هدایت) ۱۰. خصوصیات انسان کامل ▫️ [تصویر لایه‌های وجودی انسان:] ▫️ eitaa.com/vaseti/253 فهرست زیر برخی سوالات اساسی در بحث انسان‌شناسی است: ۱. انسان كيست؟ چيست؟ ۲. انسان چگونه پديد آمده است؟ ۳. آيا انسان ابعاد متفاوتی دارد؟ ۴. آيا واقعا روح وجود دارد؟ ۵. ارتباط روح با بدن چيست؟ ۶. ذهن چيست؟ ۷. چه ارتباطی با روح و بدن دارد؟ ۸. فطرت چيست؟ ۹. منشاء فطريات كجاست؟ ۱۰. فطريات چه تاثيری در زندگی دارند؟ ۱۱. نيازهای انسان كدامند؟ ۱۲. اولويت‌بندی اين نيازها چگونه است؟ ۱۳. آيا غريزه، عاطفه، وجدان با فطريات فرق دارند؟ ۱۴. كاركرد هر كدام چيست؟ ۱۵. هويت انسانی چيست؟ ۱۶. بحران هويت چگونه بوجود می‌آيد؟ ۱۷. اين بحران چگونه قابل درمان است؟ ۱۸. فرآيند تصميم‌گيری در انسان چگونه است؟ ۱۹. سرچشمه‌های انتخاب و اختيار كدامند؟ ۲۰. مسئوليت و وظيفه چيست؟ ۲۱. حق و تكليف چه ارتباطی با هم دارند؟ ۲۲. تربيت چيست؟ ۲۳. آيا انسان قابل تربيت است؟ ۲۴. فرق مرد و زن در كجاست؟ ۲۵. علت تفاوت‌های حقوقی و فرهنگی آن‌ها در چيست؟ ۲۶. انسان كامل كيست؟ ۲۷. چگونه می‌توان كمال را تشخيص داد؟ ۲۸. چگونه می‌توان به كمال رسيد؟ ۲۹. هدف انسان در هستی چیست؟ ۳۰. جايگاه انسان در هستی چيست؟ ۳۱. عوامل تاثيرگذار در انسان كدامند؟ ⚪️ تفکر و تمدن شبکه‌ای ⚪️ @vaseti
﷽ ⚪️ مبانی انسان‌شناختی| بخش دوم. اهداف یک درس آموزشی در «انسان‌شناسی» را می‌توان به‌صورت زیر ارائه کرد: ۱. بتواند انسان‌شناسی را تعريف كند و محورهای آن را برشمارد. ۲. ضرورت انسان‌شناسی و انواع آن را تشريح كند. ۳. فهرست سوالات مطرح پيرامون انسان را ارائه دهد. ۴. انسان را تعریف کند. ۵. ابعاد انسان را تشریح کند. ۶. منشاء پيدايش انسان را توضیح دهد. (آفرينش نخستين + چگونگی گسترش) ۷. نفس و روح را تعريف كند. ۸. علائم وجود روح را برشمارد. ۹. ماهيت و سرشت انسانی را تبيين كند. (انسانيت به چيست؟ طبيعت مشترك و ويژگی‌های آن) ۱۰. لايه‌ها و ابعاد روح را برشمارد. (قوای نفس) ۱۱. نقش ذهن و ارتباط آن با روح را تشريح كند. ۱۲. ارتباط روح با بدن را توضیح دهد. ۱۳. فطرت را تعريف كند. ۱۴. شر يا خير بودن فطرت را تشریح کند. ۱۵. محتوای درونی هنگام تولد را توضيح دهد. (تولد بدون ادراك از حقايق يا با ادراكات) ۱۶. شخصيت را تعريف كند و نحوه شكل‌گيری آن را توضيح دهد. ۱۷. نيازها و اميال بشر را فهرست كند و طبقه‌بندی نمايد. (اولويت‌بندی) ۱۸. غريزه، عاطفه، وجدان و احساس را تعريف كند و جايگاه هر يك را در وجود انسان نشان دهد. ۱۹. زندگی را تعريف كند و ابعاد آن را توضيح دهد. ۲۰. تصميم‌گيری و انتخاب را تعريف كند. ۲۱. اراده و اختيار را تعريف كند. ۲۲. علائم مختار بودن انسان را برشمارد. ۲۳. نقش مختار بودن انسان در تعريف زندگانی را توضيح دهد. ۲۴. قوانين حاكم بر فرآيند تصميم‌گيری و انتخاب را تشريح كند. ۲۵. حق را تعريف كند و حقوق انسان در هستی را تشريح كند. ۲۶. مسئولیت را تعریف کند و مسئوليت انسان در اين هستی را تبيين نمايد. ۲۷. مرد بودن و زن بودن را تعريف كند و منشاء تشابه‌ها و تمايزات آن دو را توضيح دهد. ۲۸. تساوی انسان‌ها و تمايز آن‌ها و ثمرات اين تساوی و تمايز را تشريح كند. ۲۹. تربیت را تعریف کند و اصول ايجاد و يا تغيير يك رفتار در انسان را توضیح دهد. ۳۰. ارتباط انسان با اجتماع و ابعاد روحی و شخصيتی آن را توضيح دهد. (قواعد كلی تاثير و تاثر در يك‌ديگر) ۳۱. اساسی‌ترين هدف انسان در هر گونه فعاليت و تصميم را تبيين كند. (كمال‌يابی) ۳۲. كمال و سعادت را تعريف كند و معيار تشخيص آن را توضيح دهد. ۳۳. لذت را تعريف كند و نقش آن در فعاليت انسان را تعيين نمايد. ۳۴. ابديت را تعریف کند و نقش آن در زندگی انسان را توضيح دهد. ۳۵. موقعيت انسان در اين هستی را تشريح كند. ۳۶. ارتباط انسان با خالق را توضیح دهد. ۳۷. ضوابط يك انسان كامل را برشمارد. ۳۸. بينش جديدی نسبت به انسان و هويت انسانی و جايگاه انسان در هستی پيدا كرده باشد. ۳۹. اهميت دقت به تفاوت انسانِ فقط مادی و انسانِ متصل به مجردات، را در برنامه‌ريزی زندگی دريافته باشد. ۴۰. ادعای خود در مورد مادی نبودن انسان، مختار بودن او، صاحب فطرت و وجدان عمومی بودن را با استناد به دلایل معتبر نشان دهد. ۴۱. بتواند يك انسان كامل را توصیف و تفسیر كند . تقسیم‌بندی مباحث انسان‌شناسی بر اساس نفس: ۱. تعریف نفس ۲. احکام نفس ۳. انواع نفس ۴. جوهر نفس ۵. قوای نفس ۶. غایت نفس ۷. مراتب نفس ۸. کمال نفس ۹. جایگاه نفس ۱۰. آثار نفس ۱۱. آفات نفس ⚪️ تفکر و تمدن شبکه‌ای ⚪️ @vaseti
﷽ ⚪️ مبانی انسان‌شناختی| بخش سوم. ◽️ پاسخ مکاتب مختلف علوم انسانی مدرن به برخی سوالات اساسی در مورد انسان: 1⃣ آیا سرشت انسان ذاتا خوب است یا بد است یا خنثی؟ ۱. فرویدگرایان: انسان سرشتی اهریمنی دارد و غرائز بر او حاکم است. به ویژه غریزه جنسی و پرخاشگری که صرفا قراردادهای اجتماعی سرپوشی برای آن‌هاست. ۲. تجربه‌گرایان (هابز): انسان فقط در جهت منافع خود حرکت می‌کند. ۳. سودگرایان (بنتام و میل): همه اَعمال انسان حاصل منفعت‌جویی اوست. ۴. لذت‌گرایان (اپیکوری‌ها): انسان فقط در پی برآوردن نیاز به لذت و گریختن از مواجهه با رنج است. ۵. رفتارگرایان (واتسن و اسکینر): خوبی یا بدی در اثر پاداش یا مجازات به انسان منتقل می‌شود نه اینکه او اساسا خوب یا بد باشد. ۶. جامعه‌گرایان (باندورا و میشل): انسان اساسا خوب یا بد نیست بلکه محیط اوست که او را می‌سازد. ۷. اگزیستانسیالیست‌ها (سارتر): انسان ذاتا خوب یا بد نیست بلکه اعمال انسان است که او را خوب یا بد می‌کند. ۸. نوفرویدی‌ها (فروم و اریکسن): انسان استعداد خاصی برای خوب بودن دارد ولی خوب بودن او بسته به شرایط اجتماعی او دارد؛ اَعمال خوب، از نیازهای فطری اوست. ۹. انسان‌گرایان (مازلو و راجرز): انسان استعداد خوب بودن و خوب شدن را دارد و اگر نیازهای او دخالت نکنند خوبی او بروز می‌کند. ۱۰. رمانتیست‌ها (روسو): انسان از بدو تولد خوبی فطری دارد و اَعمال او ناشی از شرایط مخرب اجتماعی است نه ذات او. ۱۱. فرضیه مختار با اقتباس از نگرش اسلام: انسان با خوبی و گرایش به خوبی‌ها متولد می‌شود (کل مولود یولد علی الفطره) استعداد بد و بدتر شدن و خوب‌تر شدن را دارد (فالهمها فجورها و تقویها) پاداش‌ها و مجازات‌ها در تنظیم او تاثیر دارند اما الزاما تعیین‌کننده نیستند. 2⃣ آیا رفتار انسان نتیجه اراده آزادانه اوست یا تحت تاثیر محیط یا وراثت یا امر ماورائی تعیین می‌شود؟ ۱. فرویدگرایان: جبر محیطی ۲. تجربه‌گرایان (هابز): جبر محیطی ۳. سودگرایان (بنتام و میل) : جبر محیطی ۴. لذت‌گرایان (اپیکوری‌ها): تاثیر زیاد محیط ۵. رفتارگرایان (واتسن و اسکینر): جبر محیطی ۶. جامعه‌گرایان (باندورا و میشل) : جبر محیطی ۷. اگزیستانسیالیست‌ها (سارتر): اراده آزاد ۸. نوفرویدی‌ها (فروم و اریکسن): تاثیر زیاد محیط ۹. انسان‌گرایان (مازلو و راجرز): تاثیر زیاد محیط ۱۰. رمانتیست‌ها (روسو): تاثیر زیاد محیط ۱۱. فرضیه مختار با اقتباس از نگرش اسلام: محیط و جامعه در تغییر او تاثیر دارند اما تعیین‌کننده نیستند و او دارای اراده آزاد برای تغییر است و این اراده تابع قوانین و ساختار هستی است. ⚪️ تفکر و تمدن شبکه‌ای ⚪️ @vaseti