#قصه_کودکانه دیوار مهربانی توی یک شهر شلوغ یه خونه‌ی خیلی بزرگی بود که چندتا اتاق داشت، توی یکی از این اتاقها پر از اسباب بازی بود، روبروی کمد اسباب بازی ها یه تخت خواب چوبی بود که زیر این تخت خواب یک جفت کفش صورتی ناراحت و غمگین نشسته بود. خانم کفشه هر روز گریه می‌کرد و با خودش میگفت: “دیگه سارا منو دوست نداره، دیگه منو پاش نمیکنه از وقتی که مادر بزرگش یه جفت کفش قرمز براش خریده همش اونو پاش میکنه سارا دیگه منو نمیخواد”. هر روز یکی از اسباب بازی ها میومد و خانم کفشه رو دلداری میداد اما فایده نداشت خانم کفشه بازم گریه می‌کرد چون از مامان سارا که داشته با خانم همسایه صحبت میکرده، شنیده بوده که میگفته : ” سارا عاشق کفشه، دوست داره کفشای جورواجور پاش کنه خیلی زود از کفشای قبلیش خسته میشه و کفش جدید میخواد”. خانم کفشه خوب می دونست که دیگه سارا سراغش نمیاد با ناراحتی میخوابید و با نا امیدی بیدار میشد. تا اینکه یک روز مادر بزرگ میاد داخل اتاق تا برای سارا قصه بگه وقتی مادر بزرگ میشینه روی تخت عصای مادربزرگ که خیلی قدیمی بوده سر میخوره و میوفته کنار خانم کفشه، اولش خانم کفشه خیلی میترسه و جیغ میزنه اما آقا عصا با صدای کلفت میگه :”سلام ببخشید سر خوردم”. خانم کفشه میگه: “سلام آقا عصا” آقا عصا میگه: “چرا گریه کردی؟” خانم کفشه با ناراحتی قصه زندگیشو تعریف میکنه، آقا عصا بعد از شنیدن حرفهای خانم کفشه میخنده و میگه: “اینکه ناراحتی نداره دختر جون، من یه دیواری توی این شهر میشناسم که تو میتونی بری اونجا اسمش دیوار مهربونیه من تا حالا چند بار با مادربزرگ رفتم اونجا”، خانم کفشه میگه : “دیوار مهربونی دیگه چیه؟”، آقا عصا میگه: “یه دیواریه که اگر کسی چیزی داره که بهش نیاز نداره میبره اونجا آویزونش میکنه تا کسی که بهش نیاز داره بیاد و بردارو ببره” خانم کفشه با تعجب پرسید: “یعنی کسی هست که به من احتیاج داشته باشه؟” آقا عصا گفت: “چرا نباشه هستن آدمایی که قدر چیزایی که دارنو میدونن و زود ازش دل نمیکنن تو برو اونجا مطمئن باش که یکی تو رو میبره و ازت مواظبت میکنه” خانم کفشه تا صبح از خوشحالی خوابش نبرد، صبح که شد فوری خودشو به پارکی که قبلا با سارا رفته بود رسوند روبرو پارک دیوار مهربونی بود با هر سختی که بود خودشو به دیوار مهربونی آویزون کرد، خیلی نگذشته بود که یه نفر بدوبدو اومد و کفشارو برداشت خانم کفشه از خوشحالی جیغ زد و خندید. #قصه #داستان 🌹عمو روحانی 😉 عمو امین👌 😊Join👇🏻✅ ╭─┅🍃🌸🍃🌸🍃🌸🍃┅─╮ ☛https://Eitaa.com/amooamin😋 ╰─┅🍃🌸🍃🌸🍃🌸🍃┅─╯

#قصه_شب مصرف آب و آب بازی 😴🥱😴🥱😴 🌹عمو روحانی 😉 عمو امین👌 😊Join👇🏻✅ ╭─┅🍃🌸🍃🌸🍃🌸┅─╮ https://Eitaa.com/amooamin ╰─┅🍃🌸🍃🌸🍃🌸┅─╯

#گزارش_تصویری #عمو_روحانی #عمو_امین و مولودی خوانی زیبای برادر عزیزم : آقای احمدرضا عرب🌱🌺 و گروه سرودی که به زیبایی اجرا کردند👏 همراه جوایز عالی که به همه اهدا شد 🌺 تقدیر و تشکر از بانی محترمی که به بنده اجازه دادند در اجراهایی که در ایام غدیریه دارم مصرف شود 🌸 خداروشکر تموم شد باتشکر از بانیان خیر و فعالان فرهنگی #حسینیه_مسجدامام‌حسن‌عسکری(ع) #پایگاه_بسیج_حکیمه_خاتون خداروشکر که مولایم #علی شد❤️ 🌹عمو روحانی 😉 عمو امین👌 😊Join👇🏻✅ ╭─┅🍃🌸🍃🌸🍃🌸🍃┅─╮ ☛https://Eitaa.com/amooamin😋 ╰─┅🍃🌸🍃🌸🍃🌸🍃┅─╯

#گزارش_تصویری 🇮🇷 خیزش پرشور مردم پردیسان در گردهمایی با شکوه «حماسه حضور» 🗳با محوریت انتخابات ریاست جمهوری 🎙 سخنران: حاج حسین یکتا ⏰ چهارشنبه ۱۳ تیر 📍شهرک پردیسان | مسجد خاتم‌الانبیا و ادامه کار تا پاسی از شب در کنار ستاد مردم نهاد آقای دکتر جلیلی و تبلیغ گسترده ایشان با همکاری همه عزیزانی که به صورت خودجوش و خانوادگی به میدان آمده بودند . مکان:ورودی مسجد فاطمه زهرا پردیسان🇮🇷 #رای_ما_جلیلی✌️ #غرفه‌کودک‌ونوجوان #نقاشی_متری_انتخابات #کاغذوبرش_به‌انتخاب‌کودکان #با_اجرای #عمو_امین #وتبلیغ_چهره_به‌_چهره 🌹عمو روحانی 😉 عمو امین👌 😊Join👇🏻✅ ╭─┅🍃🌸🍃🌸🍃🌸🍃┅─╮ ☛https://Eitaa.com/amooamin😋 ╰─┅🍃🌸🍃🌸🍃🌸🍃┅─╯

حاج‌حسین‌یکتا: هر جا توسل به حضرت فاطمه سلام الله علیها شد، پیروز شدیم امشب شب قدر انقلاب اسلامی است! «یا مَوْلاتى یا فاطِمَهُ أَغیثینا» سهم شما ۱۴ مرتبه 💠 این ساعات منتهی به انتخابات این ذکر رو زیاد بر زبان جاری کنیم: 🔰اللهم لاَ تُسَلِّطْ عَلَيْنَا مَنْ لاَ يَرْحَمُنَا بِرَحْمَتِكَ يَا أَرْحَمَ الرَّاحِمِينَ‌🔰 خدایا کسی که به ما رحم نداره رو بر ما مسلط نکن... 🌹عمو روحانی 😉 عمو امین👌 😊Join👇🏻✅ ╭─┅🍃🌸🍃🌸🍃🌸🍃┅─╮ ☛https://Eitaa.com/amooamin😋 ╰─┅🍃🌸🍃🌸🍃🌸🍃┅─╯