eitaa logo
⭐️Macan media⭐️
188 دنبال‌کننده
457 عکس
214 ویدیو
0 فایل
بیاینجا همه چی هست از فال و رمان شیپری و اینا گرفته تا استوری ها ی رهامی. پس بهتر استفاده کنی🤍 💌مدیر ۲ :@Macanbande💌 💌مدیر۱:@MMAQ7Q💌 ناشناس : https://daigo.ir/secret/91092551728 شروعمون =)🎀 ۱۴۰۳/۱۰/۱۹ کد اتحاد ایتا : 008 🎟
مشاهده در ایتا
دانلود
⭐️Macan media⭐️
اصکی؟؟؟؟؟ ب خدا قسم یکبار دیگه اصکی کنی ابروت رو میبرم بابا بس کن دیگه بس کنننننننننن
اینم یکی دیگه🙂 البته مال چنل قبلی خودم بوده هنوزم هست نمیتونم توش فعالیت کنم بنا ب دلایلی🙂 لطفا اصکی نکن توروخدا 😞
Hard life Part 66 عسل: ماماننن😭😭😭 نازنین: مامان گربه نکن تموم شد رفت امیر: عسل بابا بیا عسل: 😭😭😭😭 امیر: بیا بغلم بابا تموم شد نازنین دستمال بده دستم خونی شده نازنین: بیا عسل: 😭😭😭😭😭😭 امیر: عسل بابا گربه نکن قشنگم دیگه تمومه نازنین: دوباره زنک خونه به صدا در اومد باز کردم سحر: فقط برای آخرین بار بزار عسل رو بغل کنم نازنین: تو که میزدی بچه رو سحر: خواهش میکنم لطفا نازنین: عسل مامان بیا عسل: نمی‌خوام نازنین: نمیاد سحر: لطفا به جون امیر قسم آخرین باره دیگه کاری ندارم نازنین: واقعا خون جلو چشمام رو گرفته بود نمی‌دونستم چیکار کنم فقط بهش فحش میدادم و امیر ولم نمی‌کرد که بزنمش امیر: نازنین بسه بیا عسل: 😭😭😭😭😭😭😭😭😭 نازنین: گمشو نبینمت امیر: نازنین بیا بشین عسل: 😭😭😭😭😭 نازنین: عسل کو امیر: تو اتاق نازنین: بیارش امیر: عسل بابا بیا رفت عسل: بابااااا😭😭😭😭 امیر: جانم بابا تموم شد فدات شم برو پیش مامان نازنین: عسل که اومد نزدیکم سریعا بغلش کردم سفت و فقط بوسش میکردم نمی‌دونستم دارم چیکار میکنم فقط برام عسل مهم بود امیر: عسل آروم شد و رفتیم سمت استیج برای تمرین آخرین کنسرت در این سال در تهران نازنین: عسل مامان چیزی میخوای برات بخرم عسل: نه نازنین: عسل خواب‌آلود شده و اعصابش هم خورد شده هی بهمونه میگیره میخوای بری خانه مامانی عسل: نه جیغغغغ😭😭😭😭😭 نازنین: هیسی باشه بخواب عسل: نمبخواممممممم 😭😭😭😭😭 نازنین: باشه هرکار میخوای بکن عسل : 😭😭😭😭😭 امیر: عسل بابا خسته شدی عسل: ارهههه😭😭😭 امیر: میخوای بزنم بغل یکم پیاده شی عسل: اوهوم امیر: توی یه پمپ بنزین زدم کنار و بردمش دکه اونجا هر چی خواست براش خریدم عسل: بابا بریم تو ماشین امیر: باشه نازنین بگیرش نازنین: بیا مامان عسل: مامان نازنین: جانم عسل: خوابن میاد نازنین: سرش رو گذاشتم رو شونه ام و خوابوندمش امیر: بالاخره رسیدیم و رفتیم تو رایان: سلام چشه بچه نازنین: داستان داره بهت میگم فعلا خوابه رایان: بدش من ببرمش بزارمش تو اتاق نازنین: خودم می‌خوام برم میزارمش رایان : باشه امیر: سلام سلام رایان: سلام چطوری چرا شما یه تا بی‌حالین امیر: بهت میگم حالا رایان: چیزی شده امیر: آلان نمیتونم بگم بعداً بهت میگم رایان: باش امیر: صدای گریه عسل اومد بیدار شد عسل رایان: با امیر دویدم رفتیم تو اتاق دایی بیا اینجا عسل: 😭😭😭😭😭 رایان: هیسس دایی چیشده عسل: 😭😭😭😭 نازنین: رایان بیارش رایان: بیا نازنین: مرسی عسل مامان امیر: میخوای خوراکی ت رو بیارم بخوری عسل: نه نازنین: چی میخوای عسل: داییی کووووو نازنین: دایی بیرون اتاق عسل: دایی می‌خوام 😭😭 نازنین:باش بزار من لباسم رو عوض کنم میریم پیش دایی لباسم رو عوض کردم و بغلش کردیم و بردمش پیش رایان رایان : دایی من کار دارم بشین اونجا منو ببین تا کارم تموم شه ساناز: هاله بیا اینجا عسل: 😭😭😭😭 امیر: آقا ببخشید ببخشید من بچمو بگیرم کاشانی: مشکلی ندارن کلی وقت داریم امیر: بیا بابا هیس بخواب آقا بریم رهام : تمرین تموم شد و رفتم خونه نازنین: عسل بیا مامان ببینم مامانی چرا گریه می‌کنی عسل: میخوام برم پیش دایی نازنین: برو رایان: عشقم چرا گریه می‌کنی دایی عسل: دایی تو پام یه چیزی رفته رایان: الان برات در میارم نازنین نازنین: بله رایان: میگه تو دلش چیزی رفته نازنین: بزارش رو صندلی ببینم
⭐️Macan media⭐️
اینم یکی دیگه🙂 البته مال چنل قبلی خودم بوده هنوزم هست نمیتونم توش فعالیت کنم بنا ب دلایلی🙂 لطفا اصکی
نادیا جان اعصاب خودتو خورد نکن شعورو لیاقت نداشته که تو رو به این خوبی داشته باشه