"پسرکفلافلفروش" اینطوریه که چهارصدهزار بار هم که بخونیش باز دفعهی بعد جذابیت داره و تازه است..
از چفیه انداختن روی سر و صورت برای نیوفتادن نگاه به نامحرم ،
از سوختن دست... ،
از مرام و معرفت ،
از خدایی بودن ،
کتاب شنود بود اگر اشتباه نکنم ، شخص راوی بعد از فوت خانمش و سختیا ، درخواست اعزام سوریه داد ، بعد از خودش پرسید واقعا برا دفاع و اهل بیت میخوای بری یا فرار از این وضعیت؟! ، وقتی دید جوابش گزینه دومه کنسل کرد و نرفت..
نه اینکه بخوام قضاوت کنم یا هرچی ، من کی باشم واسه اینکار ، ولی خب یک سری ها هم با پاسخ مثبت به گزینه دو میرن و...
آره خلاصه...
در کل بگردید پیدا کنید این شخصیتها رو..
پیدا کنیم و در کنار و بعد از ائمه ، الگو بگیریم ازشون.. پیروی کنیم.. مریدشون بشیم..