#علامه_طباطباییـ میفرمود: من، شب جمعه ایـ بود، داشتم میرفتم .....
وادیـ السلام نجف دیدم از طرف وادیـ السلام. یکیـ از #خوبان نجف داره میاد
داره برمیگرده ، باهاش وایسادم یک سلام و احوالپرسی کردم.
بهش گفتم تووادیـ السلام چیزیـ هم فهمیدیـ گفت: بله گفتم: چیفهمیدی؟
گفت: رفتم سریک قبری، شکافته بود؛ گفتم: قبرا، میگن شمامارووعقرب دارید
راست میگن؟قبربه من گفت: نه مگه نمیبینی ماهیچی نداریم مردم ماروعقرب رو باخودشون میارن
اونموقعه که نیش میزنه به کسی، تاعمق جان میسوزونه اون رویک مَتَلک میندازه
این، همین نیشیست که میشه عقرب همون نیشیست که میشه مار اونموقعه که ادم
یک تیکه میندازه یک کسی، همه دوروریا رفقا، همه قهقهه میخندن
دست میندازه ادم یک کسی روهمینا میشن اون جونورهایی که درقبرهمراه
ادم هستن هرکاری میخوایم کنیم توهمین دنیابکنیم خودمونو درست بکنیم