‹؏ـقیلہبنےهاشم⁶⁹🇵🇸›
مـــهارپــرندهخــیال از این مرحله که ما بگذریم یه مرحله بالاتر و عالیتر هست و اون تسلط بر اندیشه
شما توی جلسه بشینید اگه تونستید ذهن خودتون رو یک ساعت روی یه موضوع به خصوص متمرکز کنید به طوری که قوه خیال از چنگال شما فرار نکنه اون وقت معلوم میشه که شما بر اندیشه خودتون مسلط هستید.
‹؏ـقیلہبنےهاشم⁶⁹🇵🇸›
نماز برای حضور قلب هست .
اصلاً حضور قلب یعنی چی؟
این مسئله حضور قلب خیلی تعبیر عجیبی هست حضور قلب یعنی دل حاضر باشه و غایب نباشه؛ یعنی تو وقتی نماز میخونی و روت به طرف قبله هست،حاضر غایب کن ببین دل تو نماز حاضره یا غایب؟ شما اول تو نماز دلتون رو حاضر غایب میکنید و او حاضر میشود دلتونم میخواد حاضر باشه تا میگویید‹اللهاکـــبر،بســماللهالرحــمنالرحیم،الحــمداللهربالعــالمین›
یه وقت میبینید این شاگرد کلاس فرار کرده شما درس را از اول تا آخر دادید ولی خود شاگرد تو کلاس حاضر نبوده .
وقتی که ما نماز میخونیم و میگیم‹الحــمداللهربالعــالمین› ، داریم به دل خودمون تفهیم میکنیم به روح خودمون تلقین میکنیم.
وقتی ‹السلامعــلیکمورحــمةاللهوبــرکاته› گفتیم ، میبینیم این جسم ما یعنی زبان ما اعضا و جوارح ما مشغول درس دادن به دل ما بوده و شاگرد کلاس این دل بوده اما متاسفانه تو اینجا وزن به گونهای بوده که ما درس رو دادیم شاگرد،اول کلاس گفته حاضر و فرار کرده و ما درس رو دادیم و درس را هدر دادیم .
حضــورقـلبامامسجـاددرحـالنماز
امام سجاد مشغول عبادت بود. یکی از بچههای امام از پشت بام افتاد دستش شکست زنها ریختند داد و فریاد کردند که دست بچه شکست بریم شکستهبند بیاریم .. رفتن شکسته بند آوردن دست بچه رو بستن ، بچه گریه کرد، زنها ناله کردن، افراد دیگه داد و قال کردن، تموم شد. اما بعد اینکه از عبادت فارغ شد اومد تو حیاط چشمش افتاد به بچهاش دید دست اون رو بستن فرمود: چطور شده است گفتند بچه از بام افتاد دستش شکست دست او را بستیم در وقتی که شما مشغول نماز و عبادت بودید . امام قسم خورد که اصلاً من متوجه نشدم .
ممکنه شما بگید اون امام زین العابدین هست همه مردم که امام زین العابدین نمیشن🥲 بنده خودم در عمر خودم افرادی رو دیدم البته نمیگم در این حد و درجه که برای من محسوس بود که از اولی که شروع به نماز میکنند تا آخر نماز چنان غرق در ذکر و یاد خدا میشن و چنان غرق در نماز میشن که واقعاً متوجه اطراف خودشون نیستند و من دیدم چنین کسانی رو، نتیجه عبودیت و بندگی و اولین اثرش این تسلط هست : ))
نمــازمیخــوانم‹قـُربةًاِلــیالله›یعـنیچه؟
شما همه وقتی که میخواید عبادتی انجام بدید مثلاً نمازی بخونید روزهای بگیرید حجی انجام بدید یا زکاتی بدید نیت میکنید در نیت خودتون میگید: نمــازمیخــوانم‹قـُربةًاِلــیالله› برای اینکه به خدا نزدیک بشم احسان میکنم به انسانهای دیگه خدمت میکنم برای اینکه به خدا نزدیک بشم.
خیال نکنید که این نزدیک شدن به این معنیه که یک فاصله را کم میکنیم صحبت فاصله در میان نیست . پس چیه؟ میگه خدا تبارک و تعالی کمال مطلق هست،وجود بی حد هست، کانون لایتناهی هستی است .
‹؏ـقیلہبنےهاشم⁶⁹🇵🇸›
نمــازمیخــوانم‹قـُربةًاِلــیالله›یعـنیچه؟ شما همه وقتی که میخواید عبادتی انجام بدید مثلاً نما
این قرب ، قربِ واقعی هست و در نتیجه اونجا که ما عبادت میکنیم عبودیت انجام میدیم اگه واقعاً عبودیت ما عبودیت باشه ما قدم به قدم به سوی خدا حرکت میکنیم .
خدا به همه مخلوقات به طور مساوی نزدیک هست حالا خود انسانها باید با عبادت و بندگی خودشون رو به خداوند نزدیکتر کنند یعنی بتونن هرچه بیشتر صفات خداوند مثل مهربانی قدرت صبر علم و.. را در خود ایجاد کنند و هرچه بیشتر ‹خدایی› شوند .
سبـکشمردننمــاز🦦
یکی از گناهان سبک شمردن نماز هست نماز نخوندن یک گناه بزرگ هست .
بعد از وفات امام صادق ابوبصیر اومد به ام حمیده تسلیت عرض کنه.. ام حمید گریه کرد ابوبصیر هم که کور بود گریه کرد .
بعد ام حمیده به ابوبصیر گفت: ابوبصیر! نبودی و لحظه آخر امام رو ندیدی جریان عجیبی رخ داد امام در یک حالی فرو رفت که تقریباً حال بیهوشی بود بعد چشمهایش را باز کرد و فرمود: تمام خویشان نزدیک مرا بگویید بیایند بالای سر من حاضر شوند ما امر امام را اطاعت و همه را دعوت کردیم وقتی همه جمع شدند امام در همان حالات که لحظات آخر عمرش را طی میکرد یک مرتبه چشمش را باز کرد رو کرد به جمعیت و همین یک جمله را گفت:‹ان شفاعتنا لاتنال مستخفی با الصلاه› هرگز شفاعت ما به مردمی که نماز را سبک بشمارند نخواهد رسید این را گفت و جان به آفرین تسلیم کرد.
‹؏ـقیلہبنےهاشم⁶⁹🇵🇸›
سبـکشمردننمــاز🦦 یکی از گناهان سبک شمردن نماز هست نماز نخوندن یک گناه بزرگ هست . بعد از وفات اما
امام نفرمود که شفاعت ما به مردمی که نماز نمیخونن نمیرسه ، اون که تکلیفش خیلی روشنه،بلکه فرمود به کسانی که نماز را سبک میشمارن.
یعنی چی نماز رو سبک میشمارند؟
یعنی وقتو فرصت داره میتونه نماز خوبی با آرامش بخونه ولی نمیخونه.
نماز ظهر و عصر رو تا نزدیک غروب نمیخونه نزدیک غروب که شد یک وضو سریع میگیره و بعد با عجله یک نمازی میخونه و فوراً مهرش رو میذاره آن طرف؛نمازی که نه مقدمه داره نه موخره،نه آرامش داره و نه حضور قلب.
این سبک شمردن نماز هست. اینجور نماز خوندن خیلی فرق داره با اون نمازی که انسان به استقبالش میره ..
اول ظهر که میشه با آرامش کامل میره وضو میگیره وضوی با آدابی بعد میآید در مصلای خود اذان و اقامه میگوید و با خیال راحت و فراق خاطر نماز میخواند. ‹السلام علیکم› را که گفت فورا در نمیرود ، مدتی بعد از نماز با آرامش قلب تعقیب میخواند و ذکر خدا میگوید این علامت این است که نماز در این خانه احترام دارد.
نماز خونهایی که خودشون نماز رو کوچیک میشمارند ، تجربه نشون داده که بچههای اینها اصلاً نماز نمیخونند.
شما اگه بخواید واقعا نماز خون باشید و بچههاتون نماز خون باشند نماز رو محترم بشمارید .
نمیگم نماز بخونید ؛ بالاتر از نماز خوندن ، محترم بشمارید . اولاً برای خودتون تو خونه یه نقطهای انتخاب کنید که جای نمازتون باشه مثل یک محراب برای خودتون درست کنید اگه میتونید(مثل پیامبر )یک اتاق رو به عنوان مصلی انتخاب کنید اگه اتاق زیاد ندارید تو اتاق خودتون یه نقطه رو برای نماز خوندن مشخص کنید یک جانماز پاک هم داشته باشید در محل نماز میایستید جانماز پاکیزه بگذارید ، مسواک داشته باشید ، تسبیحی برای ذکر گفتن داشته باشید . وقتی که وضو میگیرید انقدر با عجله و شتاب نباشه ..
الان شیطـ👹ـون درونت میگه ..
این یارو چی میگه واسه خودش ؟ من پوست کلفت تر از این حرفام ، خیلیم از این حرفا شنیدم .
اگه میخواست تاثیر بذاره الان نماز شب خون بودم🥸😒
‹؏ـقیلہبنےهاشم⁶⁹🇵🇸›
الان شیطـ👹ـون درونت میگه .. این یارو چی میگه واسه خودش ؟ من پوست کلفت تر از این حرفام ، خیلیم از این
من دنبال جواب مذهبی نیستم ..
یه جواب منطقی بده
سؤالم از شما اینه که ..
ما میدونیم که خدا تو قرآن به ما گفته نماز بخونیم. درسته؟ قرآن پر از آیاتی هست که میگه مسلمانان باید نماز بخونن. اما سؤال اینه که خب خدا چرا میگه باید نماز بخونن؟
آیا خدا به نماز ما نیاز داره؟ یا خدا نیاز داره که ما شکرگزار او باشیم؟
خب ببینید :
ما قبل از اینکه برسیم به این نکته که چرا نماز بخونیم و چطور نماز بخونیم، باید ‹خداشناسی› خودمون را تقویت کنیم. پیشنهادم اینه که یک کتاب اعتقادی با همین نگاه خدا شناسی مطالعه کنید.
مثلا کتاب «اصول عقاید» استاد محسن قرائتی کتاب روان وقابل فهمی برای شما هست. پیشنهاد میکنم این کتاب رو بخونید.
حالا انشاءالله اگه این کتاب را مطالعه کردید، اونجا متوجه میشید که خدا موجودی نیست که نیاز داشته باشه یا نقص داشته باشه. خدا همه ی کمالات و خوبی ها را در ذات خودش داره.
هیچ نقصی نداره که بخواد به کمک بندگان و مخلوقاتش جبران کنه.
پس حالا که این طوره، سؤال مطرح میشه که چرا به ما میگه نماز بخونیم؟ اصلا یه سؤال قبل از اون. چرا ما رو آفریده؟ مگه به ما نیازی داشته که ما را آفریده؟
پ.ن این کتاب را میتونید به صورت رایگان توی اینترنت مطالعه کنید. به صورت آنلاین هست. کافیه سرچ کنید به راحتی میتونید پیداش کنید و مطالعه بفرمایید .
‹؏ـقیلہبنےهاشم⁶⁹🇵🇸›
مثلا کتاب «اصول عقاید» استاد محسن قرائتی کتاب روان وقابل فهمی برای شما هست. پیشنهاد میکنم این کتاب ر
مثل ما که به خودرو و هواپیما و کشتی و ... نیاز داریم، اونها را میسازیم، آیا خدا به ما نیاز داشته که ما را آفریده؟ و آیا میخواسته نقصی و را برطرف کنه که این کار را کرده؟
واضحه که این طور نیست. چون خدایی که نیازمند و ناقص باشه اصلا خدا نیست. چنین موجودی نمیتونه خدا باشه.
جــوابایـــنهکــه :
خدا، همه ی کمالات رو داره، و داشتن همه کمالات به این معناست که خدا صفاتی مثل فیاضیت، لطف، مهربانی، رحمت، روزی بخشی و ... رو هم داره.
در نتیجه ی این صفت ها، خدا مخلوقات را خلق میکنه تا بهشون لطف کنه و مهربانی خودش را نشون بده.
🌖 ؛ در واقع خدا را بخوایم به شکلی تشبیه کنیم که بشه فهمید، مثل خورشــیده.
خورشید نیاز به تابیدن نداره و نیاز به کرات دیگه نداره که به اونها نور میده. خورشید ذاتش تابیدن و نوردادنه. خدا هم ذاتش خلق کردن و روزی دادن و رشد دادن و هدایت کردنه ..
خب، حالا با این نکته، خدا جهان را آفریده از جمله ما را آفریده.
بهمون روزی میده، رشد میده، ابزار زندگی میده ..
خب اگه ما نگاه کنیم می بینیم که خدا به ما ابزاری داده که به وسیله ی اون روزی را کسب کنیم. عقل معاش داده، قدرت بازو داده، ابزار محاسبه داده، و خیلی چیزهای دیگه که به وسیله ی اون رشد کنیم، زندگی خودمون را بسازیم، اداره کنیم و ...
در کنار اینها، خداوند یک جنبه ی رشد دیگه هم برای انسان لحاظ کرده که اون جنبه با بقیه ی موجوداتی که اطراف ما هستند متفاوته.
اون جنبه، رشد معنویه🌱.
رشـــدمعــنوی :
در واقع رشد کمالات ویژه ی انسانی هست.
معنویت گرایی در ذات هر انسانی نهادینه شده و انسان ها در هر جای جهان می کوشند که به شکلی معنویت هم کسب کنند. خدا این معنویت رو از ذات خودش به انسان عنایت میکنه و از راه ارتباط با خودش به انسان میده.
اینجاست که بحث توجه به خدا، ارتباط با او، عبادتش و راز و نیاز با او مطرح میشه.
همه ی عبادت ها از جمله نماز که در رأس و اساس همه ی عبادت هاست، به شکلی مرتبط شدن به چشمه ی فیض خدا و بهره مند شدن از روزی معنوی هست که خدا برای انسان لحاظ کرده که در نتیجه باعث رشد فراوان انسان تا ابدیت میشه.
پس نماز درسته که در ظاهر شکرگزاری از نعمتهای خداست ، که خواهم گفت این نعمتها اونقدر هستند که هر کسی بهش توجه کنه، ناخواسته به سجده میفته و شکرگزار خدا میشه، ولی از این گذشته،
اصل نماز و عبادت های دیگه برای اینه که انسان به خدا متصل بشه و مثل چراغی که به منبع نور وصل میشه، روشن بمونه و البته رشد هم بکنه🤍✨
در روایات داریم نماز باعث عروج و بالا رفتن سریع انسان میشه.
نماز مثل نهر زلالی هست که انسان در اون خودش را تمیز میکنه.
اگه کسی انجام بده مثل اینه که همه ی پلیدی ها و آلودگی ها رو از خودش برطرف کرده.
اگه کسی روزی 5 مرتبه نماز های واجبش را انجام بده، مثل کسی هست که روزی 5 مرتبه در این نهر زلال خودش را پاک کرده. هیچ آلودگی، پلیدی و زشتی در روح انسان باقی نمی مونه.