بیایید چند لحظه پای منبر تاریخ بنشینیم و بدون سر و صدا و بوق و کرنای گوشخراش ِ طبل ها و سنج ها، لختی به روضه ی تاریخ، گوش فرا دهیم :
«شمر» آدم کمی نبود، او ٣۶ بار به حج رفت، که ١۶ بار ِ آن با پای پیاده رفته بود! او حافظ قرآن بود و صوت زیبایش، بسیار معروف بود!
شمر نه زناکار بود و نه اهل شراب و قمار و عربده کشی ! او از جمله یاران پیامبر (ص) و جانباز امام علی (ع) بود. و در صف یاران علی آنقدر شمشیر زد که چند بار تا پای شهادت پیش رفت!
پس چه شد که همین شمر، با قساوت کامل بر سینه ی پسر علی و نوه ی پبامبر نشست و با بی رحمی تمام دوازده ضربه از پشت بر گردن ابا عبدالله الحسین علیه السلام وارد کرد و بعد هم سرخون چکان حسین را در دست گرفت و از قتلگاه بیرون آمد ؟!
به قول عبدالله نصرانی در فیلم «روز واقعه»، مسیح را مسیحیان نکشتند، پس چگونه است که مسلمانان امام خود را این گونه می کشند؟؟!!!
اصلی ترین عامل و دلیل این تغییر زاویه دید و پوست اندازی شمر، تکبر ِ او بود، شمر متکبر بود و همین تکبر سبب فسق او شد. «فسق» در نگاه عامه مردم، تصویری منفی دارد
در حالی که «فسق» به معنای «بیرون آمدن چیزی از پوسته خودش» است مثل بیرون آمدن هسته خرما. و در طول تاریخ و زندگی انسانها، بارها اتفاق افتاده که افرادی دچار فسق شده اند و از پوسته و فطرت خود خارج شده اند و تراژدی های خانمان برانداز و ویرانگری را رقم زده اند.
‹؏ـقیلہبنےهاشم⁶⁹🇵🇸›
در حالی که «فسق» به معنای «بیرون آمدن چیزی از پوسته خودش» است مثل بیرون آمدن هسته خرما. و در طول تار
اما حسین، او متکبر نبود فلذا دچار فسق هم نشد و در همان فطرت انسانی خود باقی ماند
و به خاطر همین خصلت، در شب عاشورا، همراهان خود را جمع کرده و به آنها می گوید : « این قوم از خدا بی خبر، با من کار دارند و با شما بحثی ندارند، شما همین امشب می توانید به راحتی و آسودگی خیال، این صحرا را ترک کرده و به دیار خود بشتابید و من بیعت خود را از شما برداشتم.»
که خب، پس از این سخنان حسین، عده ای در تاریکی ِ شب رفتند و عده ای هم تا صبح عاشورا ماندند که در کنار امام شان بجنگند.
حسین متکبر نبود که اگر بود، همه یارانش را در راه امیال خود به کشتن می داد و با فقط ٧٢ تن از آنان به جنگ لشکر هزاران نفری یزید و ابن زیاد، نمی رفت!