eitaa logo
‹؏ـقیلہ‌بنے‌هاشم⁶⁹🇵🇸›
3.3هزار دنبال‌کننده
13.8هزار عکس
4.3هزار ویدیو
149 فایل
اگر‌به‌خاطر«حمایت‌ازوطن»متهم به ساندیس‌خوری می‌شویم؛ماساندیس‌خوری‌را ترجیح‌می‌دهیم به «وطن‌فروشی» ساندیس‌خورهم‌که‌باشیم، الحمدلله جیــره‌خوارِدشمن نیستیم🔥! ناشناس' @AGHILEH_BANIHASHEM_69 کپی : همه جوره حلالِ ..
مشاهده در ایتا
دانلود
🕊 باید خانه تکانی می‌کردیم. کسی هم دستور نمی‌داد و خودمان می‌دانستیم. هر چند که در همه جبهه‌ها نظافت سنگر، حکم اجباری پیدا کرده بود، ولی خانه تکانی سال نو، فرق می‌کرد و بهانه‌ای بود که شکل و شمایل سنگر را هم بفهمی نفهمی عوض کنیم. اگر جا داشت، کف سنگر را بیشتر گود می کردیم؛ تا کمرمان از خمیده رفتن، درد نگیرد. در دیواره سنگی هم جایی به عنوان طاقچه می کندیم و مهرها و جانمازها و قرآن‌ها از آن جا می گذاشتیم. این طوری دیگر مجبور نبودیم موقع خوابیدن، مثل ماهی کنسرو، به همدیگر بچسبیم.🦈 پتوها را از کف نم گرفته سنگر بیرون می بردیم و در رودخانه آن سوی تپه می شستیم. آب گرم رودخانه، تنمان را هم صفا می‌داد. از صبح تا غروب، کسی داخل سنگر نمی‌شد؛ فقط یک نفر آن را جارو می کرد و منتظر می‌ماندیم تا نم آن خشک شود.☀️ 🐭 پر کردن سوراخ موش ها هم وظیفه ای مهم بود؛ نه گچ داشتیم و نه سیمان و مجبور بودیم یک تکه سنگ با لبه های تیز را در دهانه لانه شان فرو کنیم؛ ولی آن ها هم بیکار نمی نشستند؛ پاتک می زدند و در کمتر از یکی دو روز، از جایی دیگر که اصلاً احتمالش را نمی دادیم، کانال می زدند و راه باز می کردند. 😅 این جور مواقع، کار و کاسبی تله موش های چوبی کوچک که جزء واجبات هر سنگر بود، سکه می شد. ✍🏻 حمید داود آبادی 🌻
🕊 ماه رمضان شروع شده بود. عراقی ها به اُسرا خیلی سخت می گرفتند. نماز خوندن و روزه گرفتن جرم محسوب می‌شد. بارها بعثی‌های عراقی می‌ریختند و نمازمون رو خراب می‌کردند. برا اینکه روزه بگیریم نقشه‌های زیادی می‌کشیدیم. بچه‌ها غذای ظهر رو توی نایلون می‌ریختند و زیر پیرهنشون پنهان می‌کردند! این می‌شد غذای افطار! وای به حال اونکه لُو می‌رفت... حسابی شکنجه‌اش می‌کردند. بعضی‌ها هم ته‌مونده‌ی غذای شب رو برا سحری نگه می ک‌داشتند. ماه رمضان با تمام سختی‌هاش خیلی باصفا بود... 🌻
🕊 بعضی شب‌ها که کارش کمتر بود، می‌رفت به بچه‌ها سر بزند. معمولاً چند دقيقه می‌نشست، از درس‌ها می‌پرسيد و بعضی وقت‌ها با هم چيزی می‌خوردند. همه‌شان فکر می‌کردند بچه‌ی دکترند. هر چهارصد و پنجاه تایشان. 🌻
🕊 شهید سید محمد سعید جعفری خیلی از جوان ها را هدایت کرد، دلیلش این بود که کلام از دلی با تقوا خارج می شد، عاشق قرآن بود، عاشق جوان ها بود برای هدایتشان. قبل از انقلاب، جلسات فراوانی داشت، بعد از پیروزی در شهرستان های مختلف ایشان سخنرانی داشت. این برادر عزیز زندگی خود را وقف اسلام و جهاد در راه اسلام کرده بود. یک آنی فراغت نداشت اگر ساکت هم نشسته بود از وجهه شریفش معلوم می شد که درباره چه دارد فکر می کند، فقط نصرت دین، یاری اسلام و مخصوصا" انقلاب و پیروزی حضرت امام ( اعلی الله مقام الشریف" . ایشان در روز عید غدیر و در حالی که در سجده بودند به شهادت رسیدند. ‹؏ـقیلہ‌بنے‌هاشم⁶⁹› ↓ 𝐈𝐃: @AGHILEH_BANIHASHEM»