eitaa logo
‹؏ـقیلہ‌بنے‌هاشم⁶⁹🇵🇸›
3.2هزار دنبال‌کننده
13.9هزار عکس
4.4هزار ویدیو
151 فایل
اگر‌به‌خاطر«حمایت‌ازوطن»متهم به ساندیس‌خوری می‌شویم؛ماساندیس‌خوری‌را ترجیح‌می‌دهیم به «وطن‌فروشی» ساندیس‌خورهم‌که‌باشیم، الحمدلله جیــره‌خوارِدشمن نیستیم🔥! ناشناس' @AGHILEH_BANIHASHEM_69 کپی : همه جوره حلالِ ..
مشاهده در ایتا
دانلود
‹؏ـقیلہ‌بنے‌هاشم⁶⁹🇵🇸›
سلام رفقا :)💚 هشتمین روز ختم زیارت عاشورا به نیت همه شهدامون بخصوص: 1. شهید نادر بیرامی💚 2. شهید ها
‏سراغِ‌مزارِشهدایۍ‌ڪه‌زیاد‌زائࢪندارݩد‌برۅید! آنها‌چیزهایۍ‌ڪه‌میخواهݩـد‌به‌صد‌نفࢪبدهݩد‌ ࢪابه‌یڪ‌نفࢪمےدهݩد ...❗️ +حاج‌آقا‌امینۍ‌خواه‌فرمودݩ🌱 مزار‌ایݩ‌گمنام‌ها، پایینِ‌پاےفاطمهۜ‌اسٺ'♥️'🌱 او‌،پلاڪش‌گم‌شد، ما‌هُویَتِمـاݩ ...🚶‍♂
غیبت و دروغ را ترڪ ڪنید ڪہ تمام مشڪلات ِ جوانان ، از این دو موضوع سرمنشأ می‌گیرند •••
توقنادی‌ڪارمی‌کردم،یکباراومدپیشم‌ وگفت:مجید،جایی‌سراغ‌ندارۍ‌برم‌ کــارکنـم؟ گفتم‌چرا،همین‌آقایی‌ڪه‌تو‌قنادیش‌ ڪارمی‌کنم‌دنبال‌شاگردمی‌گرده‌میایی؟ نپرسیدچقدرحقوق‌میده!!نپرسید روزی‌چقدر‌بایدڪارکنه!!نپرسید بیمه‌عمرمیکنه‌یا‌نه!! فقط‌گفت:مـوقـع‌اذان‌میذاره‌بــرم‌ نمــازم‌رو‌ بخـــونم؟! -شهید‌محسن‌حججی
بعد‌از‌شهادت‌ آقا محسن ؛ دیدم علی همش میوفته ! میخواستم ببرمش دکتر... شب‌ محسن اومد تو خوابم بهم گفت : خانم ، علی چیزیش نیست منو میبینه میخواد بغلم کنه نمیتونه ! +به‌نقل‌ازهمسرشهید [|] ✨
میگفـت: بچـه‌ها‌ یه‌جـوری‌رفتـار‌کنیـد‌ که‌سـال‌ِدیگه این‌مـوقع‌به‌مـادراتون‌بگـن‌ "مـادرِشهیـد" +مـادرمون‌مـادرِ‌شهیـد‌بشـه‌ صلـوات🖐🏽:)! [✨]
•🥀🖇• دلبستـہ‌؎عشـق‌ بستـہ؎دنیـٰانیسـت... زنـدگۍ‌ختـم‌بہ‌شهـٰادت‌نشـود زیبـٰانیسـت:) (✨)
{میخواستم بزرگ بشم، درس بخونم، مهندس بشم، خاکمو آباد کنم، زن بگیرم، مادر و پدرم و ببرم کربلا، دخترم و بزرگ کنم، ببرمش پارک، توی راه مدرسه با هم حرف بزنیم، خیلی کارا دوست داشتم انجام بدم،خوب نشد..! 🙃💔 ‏باید می‌رفتم از مادرم، پدرم، خاکم، ناموسم، دخترم، دفاع کنم، رفتم که دروغ نباشه، احترام کم نشه، همدیگرو درک کنیم، ریا از بین بره، دیگه توهین نباشه، محتاج کسی نباشیم...✋🏽} - ‏فرازی از وصیتنامه شهید کاظم مهدی‌زاده (✨)
خواهࢪم‌،‌برادرم‌‌حواسٺ‌بہ‌سَنگرٺ‌باشد‌، چادرٺ‌،‌غیرتٺ‌،اِیمانٺ، دُرسٺ‌همہ‌را‌هدف‌قرار‌گرفتہ‌اند،همہ‌را🚶🏿‍♀️! -شهید‌محسن‌حججی:)! (✨)
صبح دیروز حضور رهبر عزیز انقلاب بر سر مزار شهید آرماݩ علۍوردے ـ‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌ ✨
🌸 روز ازدواج سفارش دادہ بود روی دو تا پارچه‌ی بزرگ نوشته بودند: ⭕️ "عالم محضر خداست در محضر خدا گناہ نکنید... ⭕️ پرسیدم: - "چرا این جمله رو نوشتی..!؟" گفت: - "جای این نوشته‌‌ها همین جاست. هیچ کجا، توی هیچ مجلسی آدم نباید گناہ کنه مخصوصاً توی ازدواج ما." ✍به روایت همسر 🌺 📚دل دریایی/ص۶۸ ☺️ ✨🌸الّلهُـمَّ عَجِّــلْ لِوَلِیِّکَــ الْفَـــرَج🌸✨ 🌻
🌱سلام بر او که می گفت: مبادا این دنیا را آنقدر جدی بگیری. که آخرتت را فراموش کنی...✨ «دنیا مثل شیشه ای می ماند که یکدفعه می بینی از دستت افتاد و شکست» 🕊 ♥️ 🌻
✳️ قبل از عملیات مطلع الفجر بود. جهت هماهنگی بهتر، جلسه‌ای در محل گروه اندرزگو برگزار شد. من و ابراهیم و شش نفر از فرماندهان ارتش و سپاه در جلسه حضور داشتیم. اواسط جلسه بود، که ناگهان از پنجره یک نارنجک به داخل پرتاب شد! دقیقا وسط اتاق افتاد. از ترس رنگم پرید. همان‌طور که نشسته بودم سرم را در بین دستانم گرفتم و به سمت دیوار چمباتمه زدم! بقیه هم مانند من، هر یک به گوشه‌ای خزیدند. 🔸 لحظات به سختی می‌گذشت، اما صدای انفجار نیامد! خیلی آرام چشمانم را باز کردم. از لابه لای دستانم به وسط اتاق نگاه کردم. باورکردنی نبود! با چشمانی که از تعجب بزرگ شده بود گفتم: « آقا ابرام …! » 🔹 بقیه هم یکی یکی سرهای خود را بلند کردند. همه با رنگ پریده وسط اتاق را نگاه می‌کردند. در حالی که همه ما در گوشه و کنار اتاق خزیده بودیم، ابراهیم روی نارنجک خوابید بود. 🔸 در همین حین مسئول آموزش وارد اتاق شد. با کلی معذرت خواهی گفت: خیلی شرمنده‌ام، این نارنجک آموزشی بود، اشتباهی افتاد داخل اتاق شما! 👈 گویی این نارنجک آمده بود تا مردانگی ما و ابراهیم را بسنجد. 📚 برگرفته از کتاب «سلام بر ابراهیم » زندگینامه و خاطراتی از اسطوره دفاع مقدس 🌻
⭕️ارسالی ✳️ خيلی عصبانی بود. سرباز بود و مسئول آشپزخانه. ماه رمضان آمده بود و او بی سروصدا گفته بود هركس بخواهد روزه بگيرد، سحری اش بامن. ولی يك هفته نشده،خبر به گوش سرلشكر ناجی رسيد.او هم سرضرب خودش رو رسانده بود. دستور داده بود همه‌ سربازها به خط شوند و بعد، يكی يک ليوان آب به خوردشان داده بود كه «سربازها را چه به روزه گرفتن!» 🔸 حالا ابراهيم بعد از بيست و چهار ساعت بازداشت، برگشته بود آشپزخانه. ابراهيم هم با چند نفر ديگه، كف آشپزخونه رو تميز شستند و با روغن، موزاييك‌ها را حسابی برق انداختند و بعد منتظر شدند و خدا خدا كردند سرلشكر ناجی یه سر بیاد آشپزخونه. اتفاقا ناجی اومد و جلوی درگاه ايستاد. نگاه مشكوكی به اطراف كرد و وارد شد. ولی اولين قدم را كه گذاشت داخل، تا ته آشپزخونه چنان رو زمین كشيده شده بود كه مستقیم كارش به بيمارستان كشيد. پای سرلشكر شكسته بود و می بايست چند صباحی توی بيمارستان بماند. 😊 بچه‌ها هم با خيال راحت تا آخر ماه رمضان روزه گرفتند. 📚 برگرفته از کتاب « يادگاران ۲ » شهيد همت، نويسنده مريم برادران انتشارات روایت فتح 🌻
رفقا، دیدید توی بعضی از گلزارهای شهدا همشون کنار هم مرتب، عکسشون بالای مزارشونه به طوری که مال همه رو میبینید و انگار همشون دارن به تو نگاه میکنن هزاران هزار شهید هرکدوم داستان های معجزه آسای خاص خودشونو دارن یه داستان عاشقی منحصر به فرد... و تو دلت میخواد پایانت، مثل پایان خوش یکی از اونا باشه و در آرزوی یکی از اون زندگی ها یعنی آسونه؟ یعنی سخته؟ فقط یه عاشق می‌تونه جواب بده... داریم چی کار می‌کنیم؟! میدونیم چی میخوایم ولی براش تلاش نمی‌کنیم... از همین حالا زندگیمون شده یوم الحسرت! خدا یوم الحسرت قیامت رو به خیر کنه... برای هر ثانیه _ کاش یه صلوات بیشتر فرستاده بودم _ کاش پنج دقیقه زودتر برای نماز پا میشدم _ کاش فقط یک بار دیگه می‌تونستم با محبت به مادر و پدرم نگاه کنم _ کاش ..... اونجاست که باید گفت: «حسرت بینهایت»! ¦@shahidanehh¦
「♥"🔗」 *همیشہ‌میگفت:↯ یه‌شہید‌انتخاب‌کنید، بࢪید دنبالش‌بشناسیدش؛ باهاش‌اࢪتباط‌بࢪقراࢪ کنید شبیہش‌بشید ! حاجت‌بگیرید‌شما هم ”شہید‌میشید“ :)🙂❤️ •|🌸|• شہیدمصطفے‌صدࢪزاده ‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌ 🌻
⭕️ارسالی ✳️ یکبار با عصبانیت ایستادم بالای سر منصور، نمازش که تمام شد، گفتم «منصور جان، مگه جا قحطیه که برای نماز می‌آیی وسط بچه‌ها؟ خُب برو یه اتاق دیگه که منم مجبور نشم کارم رو ول کنم بیام دنبال مُهر تو بگردم.» تسبیح را برداشت و همان طور که می‌چرخاندش، گفت: «این کار فلسفه داره. من جلوی این‌ها نماز می‌خونم که از همین بچگی با نماز خوندن آشنا بشن. مُهر رو دست بگیرن و لمس کنن. من اگه برم یه اتاق دیگه و این‌ها نماز خوندن من رو نبینن، چطور بعداً بهشون بگم بیایین نماز بخونین !؟» 🔹 قرآن هم که می‌خواست بخواند، همین طور بود. ماه رمضان­ها بعد از سحر  کنار بچه‌ها می­ نشست و با صدای بلند و لحن خوش قرآن می‌خواند. همه دورش جمع می‌شدیم. من هم قرآن دستم می­گرفتم و خط به خط با او می­خواندم. 👈 اصلاً اهل نصیحت کردن نبود. می‌گفت به جای این که چیزی را با حرف زدن به بچه یاد بدهیم، باید با عمل خودمان نشانش بدهیم. 📚 برگرفته از کتاب «آسمان ۵ » شهيد ستاری به روايت همسر 🌻
⭕️ارسالی ✳️ زندگی ما طول چندانی نداشت اما عرض بی انتهایی داشت. ابراهیم بودنش خیلی کم بود؛ اما خیلی با کیفیت بود. 🔸 هیچ وقت نشد زنگ درِخانه را بزند و در برایش باز شود. قبل از اینکه دستش به زنگ برسد، در را برایش باز می کردم. می خندید. خنده ای که همه مشکلات و غم و غصه اش پشتش بود؛ اما خودنمایی نمی کرد. 🔹 تا بود نود و نه درصد کارهای خانه با او بود. آن قدر غرق محبتم می کرد که یادم می رفت از مشکلات جبهه اش بپرسم. تا از راه می رسید حق نداشتم دست به سیاه و سفید بزنم. اگر می خواستم دست بزنم، گاهی تشرم می زد. 🔸 خودش شیر بچه ها را آماده می کرد، جای شان را عوض می کرد. با من لباس ها را می شست و می برد پهن شان می کرد و خودش جمع شان می کرد. خودش سفره را پهن می کرد و خودش جمع می کرد. ▫️می گفتم: «تو آنجا خیلی سختی می کشی، چرا باید به جای من هم سختی بکشی؟» ▫️می گفت: «تو بیش از آنها به گردنم حق داری. من باید حق تو و این طفل های معصوم را ادا کنم.» ▫️می گفتم: «ناسلامتی من زن خانه تو هستم و باید وظیفه ام را عمل کنم.» ▫️می گفت: «من زودتر از جنگ تمام می شوم ژیلا. ولی مطمئن باش اگر ماندنی بودم به تو نشان می دادم تمام این روزهایت را چطور بلد بودم جبران کنم.» راوی: ژیلا بدیهیان؛ همسر شهید 📚 برگرفته از کتاب؛ « به مجنون گفتم زنده بمان » بقلم فرهاد خضری 🌻
『🖤🖇』 بِدانید کہ شهادټ مَرگ نیست ࢪسالت است...‌! ࢪفتن نیست جاودانہ ماندن است...! جان دادن نیست بلکہ جان یافتن است...! ° ° 🗞͜͡📓¦⇠ 🌻
میگفت‌کہ شهدا‌به‌راحتی‌از‌راحتی‌گذشتن🙃💔! +خیلی‌قشنگ‌میگف(: ♥️ 🌻
🌹 ‹؏ـقیلہ‌بنے‌هاشم⁶⁹› ↓ 𝐈𝐃: @AGHILEH_BANIHASHEM
فـرازی‌ازوَصیت‌نـٰامہ‌یِ‌ ❤️ ✨عزٺ‌دستِ‌خداست‌؛ وبدانیداگـرگمنـٰام‌ ترین‌هم‌باشیدولی‌نیتِ‌شمایارۍ مردم‌باشد می‌بینیدخدٰاوند؛ چقدربـٰاعزت‌وعظمت‌شمآ رادر‌آغوش‌می‌گیرد. ‹؏ـقیلہ‌بنے‌هاشم⁶⁹› ↓ 𝐈𝐃: @AGHILEH_BANIHASHEM
💙 🌊 ‹؏ـقیلہ‌بنے‌هاشم⁶⁹› ↓ 𝐈𝐃: @AGHILEH_BANIHASHEM
☁ ‹؏ـقیلہ‌بنے‌هاشم⁶⁹› ↓ 𝐈𝐃: @AGHILEH_BANIHASHEM
صدرکعت‌نمازبخون صدتاکارخوب‌انجام‌بده ولی‌کسی‌نتونه‌باهات‌حرف‌بزنه اخلاق‌نداشته‌باشی، به‌هیچ‌دردی‌نمی‌خوره! مؤمن‌بایدشادباشه! اخلاق‌خوب‌داشته‌باشه!🌱 «شهید‌محمدهادی‌امینی»
صدرکعت‌نمازبخون صدتاکارخوب‌انجام‌بده ولی‌کسی‌نتونه‌باهات‌حرف‌بزنه اخلاق‌نداشته‌باشی، به‌هیچ‌دردی‌نمی‌خوره! مؤمن‌بایدشادباشه! اخلاق‌خوب‌داشته‌باشه!🌱 «شهید‌محمدهادی‌امینی»
‹؏ـقیلہ‌بنے‌هاشم⁶⁹🇵🇸›
-
وقلبڪ فی‌قلبـی‌یاشهید... قشنگہ‌نہ؟ قلب‌یہ‌شهیدتوقلبت‌باشہ... باهاش‌یڪی‌شی اونقدررفیق واونقدرعاشق واونقدرشبیہ... :)
مـٰادرش‌مےگفت: یڪ‌هفتہ‌قَبل‌شھـٰادت‌شب‌ازلایہ‌در دیدم‌سرسجـٰاده‌داره‌گریہ‌میڪنه وبآامـٰام‌زَمـٰان‌حَرف‌میزنہ... اینجور؎دِل‌امـٰام‌زمـٰان‌رۅبردن:)🌱
و سلام بر شهید سپهبد قاسم سلیمانی که می گفت: «این ولایت، ولایتِ علی بن ابیطالب است و خیمه ی او خیمه ی حسینِ فاطمه، دورِ آن بگردید🌿✨» 🕊